حنجره ام درد مي كند پس زنده هستم.
همه چیز در چرخه ای بسیار ساده اما قانون مند به هم وصل اند و همه پدیده های همجوار و همزمان، تداخل و همپوشانی آشکاری دارند و از یکدیگر متأثّرند. اگر این اتّصال و هم پوشانی و تأثیر و تأثّر را نمی فهمیم تقصیر ماست.
فقر و غنا، سیری و گرسنگی، جهل و فرهیختگی همه بر هم اثرگذارند و در عین حال از سیستمی فراگیرتر از چارچوپ خود متأثّرند و در عین حال اثر گذار.
فقر و گرسنگی یک فرد فقیر، تهدیدی است برای سفره لبریز یک جمع سیر.
در خطر بودن نان و جان یک فرد، خطری است برای امنیت یک جمع.
مشکلات معیشتی یک صنف تهدیدی است برای جامعه.
ناکارآمدی یک نهاد و اداره و سازمان تهدیدی است برای یک وزارتخانه و دولت و ملّت.
و اما بیان درد و رنج و ناراحتیِ جسم و تن از سوی یک فرد حاکی از آگاهی او نسبت به وضعیت نامطلوبی ست که در پیکرش عارض شده و در عین حال بیانگر این است که آن فرد هنوز چندان سالم و هشیار هست که بتواند درد و رنج را احساس کند و در پی درمان باشد و برای حفظ حیات خویش بکوشد.
اعتراض یک فرد یا گروه به یک آشفتگی یا کمبود یا کاستی و ناراستی نیز دست گذاشتن بر محلّ درد در پیکره اجتماع است. احساس التهاب و نالیدن از درد نشانه زنده بودن یک فرد، یک گروه یا یک ملت است. نشانه این است که آن فرد یا گروه یا ملت هنوز مشاعر خود را از دست نداده و کاستی و ناراستی و بیماری و درد را حسّ مي كند. نشانه وجود علایم حیاتی است و این که نشانگرهای زندگی درست کار مي كنند و شعور لازم برای ترقی و تعالی سرِ جایش هست. از آن باید ترسید که درد و التهاب را در جان و تن خود احساس نکند و از نقص و نارسایی ننالد.
و از کسی باید بیم داشت که شعور لازم برای ابراز عاقلانه مسایل را نداشته باشد و گفتار و کردار خود را با جهل و جنون در آمیزد!
پس سرکوب ناله و فریاد و اعتراض عقلای یک صنف یا گروه در واقع سرکوب سیستم های دفاعی کلانْ پیکر جامعه است!
و بهتر است به جای سرکوبِ ناله، درد ریشه كن شود و به جای اصرار و اجبار بر کتمان درد و رنج و بیماری و نقص و ناراستی، علل و عوامل ایجاد درد و نارضایتی و بیماری و نقص و بى عدالتی بر چیده شود. اینجاست که دردها درمان و امورات به سامان خواهد شد.
اگر کمی منصفانه بنگریم درخواهیم یافت که جنس گفتار و نوشتار فعالان کارگری یا مدافعان حقوق کودک یا فعالین صنفی آموزش و پرورش نیز از همان جنس فعالیت های سیستم دفاعی بدن یک جاندار است بدین معنی که آنان با گفتن و نوشتن و انعکاس مشکلات و نارسایی ها به کسانی که به عنوان مجری و ناظر و قانونگذار، در رأس امورند هشدار می دهند و آنان را از وجود نقص و کاستی و نارسایی خبردار مي كنند و بدین سان آنان را در انجام وظایف شان یاری می رسانند و این کمک به رشد و تعالی جامعه و خدمت به ملّت است.
اما عدم درک درست از یکپارچگی پیکره یک ملّت و مملکت و بدتر از آن برداشت غلط از ماهیّت اعتراض یک فرد یا گروه یا صنف نسبت به نقص ها و کاستی ها، وضعیتی را رقم می زند که ممکن است هزینه ها و مضرّات زیادی برای اجتماع در برداشته باشد. وضعیتی که مشابهش را هم اکنون در دستگاه آموزش و پرورش شاهد هستیم.
این مقدمه نسبتاً طولانی برای این بود که به بیان مختصر چند مساله ساده بپردازیم که لاینحل ماندن آنها موجب پیچیده تر شدن کلاف سردرگم آموزش و پرورش خواهد شد؛۱. انگار یک سیستم جامع مدیریتی که کل کشور را یک سیستم یکپارچه ببیند و نقش همه نهادها و دستگاه ها را در نشاط و سلامتی این کلانْ سیستم، مهم بداند و همه اجزا و اعضای آن اعم از خادم و مخدوم، کارشناس و کارمند، کارفرما و کارگر، رییس و مرئوس و ... را به یک چشم بنگرد، وجود ندارد!
یک مثال ساده این مساله را روشن تر مي كند؛ میزان درآمد یک کارگر ساده ساختمانی با میزان درآمد مهندس ناظر همان ساختمان قابل مقایسه نيست. میزان درآمد یک نیروی خدماتی در یک درمانگاه یا بیمارستان نیز با میزان درآمد یک پزشک شاغل در همان جا قابل قیاس نمی باشد. و حقوق هفتصد و دوازده هزار تومانی برای یک کارگر و چهارده میلیونی برای ...
در یک درمانگاه خصوصی اطلاعیه ای زده بود با این مضمون؛ "همکار نیازمندیم" ...نوشته بود ؛
"همکار نیازمندیم"
پرسیدم:
ماهی چند؟
گفت:
"ماهی نیست،
ساعتی ست".
-: ساعتی هزار و صد !
هشت صبح تا هشت شب؛
یازده هزار و هشتصد!
... : می توان خانه نرفت! دوبله گرفت؛
بیست هزار و خرده ای
چرا که شب کمی نشسته ای و شام نیز خرده ای!
به این طریق
ماهیانه مبلغ هفتصد و نه هزار و خرده برده ای!
و همین گونه است تفاوت میان میزان حقوق و دستمزد معلمان با درآمد کارمندان سایر ارگان ها !
۲. انگار بر هر دستگاه و نهاد و سازمان و وزارتخانه ای نوعی فرهنگ خودبینی و خود برتربینی و خودخواهی حاکم است که همه با "منشِ وانفسا" بر سر مأموریت اند و هر کدام به فکر جیب و عایله خویش اند و می کوشند از منابع دم دستی و فرصت های فرا رو، اول خود منتفع شوند و نفس خود را سیراب كنند بعد از آن اگر پسماندی بود به دیگران تعارف کنند!
به این دلیل است که آموزش و پرورش به دلیل عدم دسترسی مستقیم به منابع مادی در فقر به سر می برد؛ حقوق خوب نمی تواند به معلم بدهد، سرانه دانش آموزی نمی تواند به مدرسه بدهد، هزینه آب و برق و گاز مدارس را نمی تواند پرداخت کند، فضا و امکانات شیک و تمیز نمی تواند در اختیار دانش آموزان قرار دهد، کارگاه و آزمایشگاه مجهز نمی تواند برای مدارس تدارک ببیند، فضای سبز نمی تواند برای مدارس ایجاد نماید، پاداش پایان خدمت نیروهایش را نمی تواند پرداخت کند!
اما برخی از دستگاها و نهادها و سازمان ها و وزارتخانه ها وام نود میلیونی به کارکنان خود اعطا می کنند، وام بلاعوض می دهند، وام کم بهره می دهند، پاداش پایان خدمت یکصد و پنجاه میلیونی و دویست و چهل میلیونی و زمین و مسکن و لباس و ... !!
۳ . سوء مدیریت در آموزش و پرورش موجب فقر و نابه سامانی این دستگاه عظیم و سرنوشت ساز است. هیچ شبهه ای وجود ندارد که اگر مدیران آموزش و پرورش اعم از وزرا و تیم همراهشان تمام زوایای رسالت خود را درست می دیدند و قلمرو رسالت خود را درست مدیریت می کردند، امروزه شاهد کمبود فضای آموزشی و سطح نازل کیفیّت تعلیم و تربیت و فقر در مدارس و وضع معیشتی بد و منزلت بر باد رفته معلمان عزیز نبودیم.
اما فقط این نيست بلکه با توجه به آنچه فوقاً اشاره شد، عزم عمومی برای اعتلای آموزش و پرورش و رهایی آن از وضعیت کنونی وجود ندارد.
۴. سنگینی سایه سیاست بر قلمرو آموزش و پرورش باعث تحلیل توان و اختلال در مدیریت و ایجاد تساهل و تسامح در بین مدیران آموزش و پرورش میگردد. متاسفانه آموزش و پرورش دائماً عرصه جولان چهره های سیاسی بوده و دستگاه عظیم آموزش و پرورش از وزارت تا مدرسه تحت تاثیر خواسته های شخصی سیاسیون جامعه است.
به طور مثال با رفتن یک نماینده و آمدن نماینده ای دیگر یا با هر تودیع و معارفه ای در فرمانداری ها و استانداری ها قلع و قمع مدیران آموزش و پرورش حتی در دورترین روستاها شروع و ادارات و مدارس دچار تنش و استرس و اصطکاک و سردرگمی و بلاتکلیفی می شوند و آنان که در این میان آسیب می بینند فقط مدیران نیستند بلکه "نظام مدیریت در آموزش و پرورش" است که دچار نقصان و نارسایی می گردد.
این موارد که کمتر از انگشتان یک دست است دردهای پیکره آموزش و پرورش اند و معلمان از این دردها می نالند.
روزنامه همدلی
نظرات بینندگان
حق اعتراض رو به هر دلیلی که باشه برای خودت حفظ کن.
باید با اتحاد دوباره و با همدلی بیشتر حقمون رو از حلقوم برخی بکشیم بیرون.