زمستان دارد نفس های آخرش را می کشد. امسال چشم ما در آذربایجان به آسمان خشک شد در حالی که هنوز انتظارمان برای سر رسیدن ابرهای آب دار به سر نرسیده است. می گویند چاله حرارتی حاصل از خشک شدن دریاچه ارومیه جبهه های هوای مرطوب بر فراز دریاچه را پراکنده می کند و ظاهرا از این به بعد این دو مولود زشت توسعه ناپایدار یعنی چاله حرارتی و کم بارشی ، مرتب همدیگر را باز تولید خواهند کرد و ما باید دندان طمع زمستان های پربرف با برکت آذربایجان را برای همیشه بکشیم.
اما آیا می توان به نبودن نگین فیروزه ای ایران عزیز رضایت داد؟ آیا می شود دست روی دست گذاشت و به جبر برآمده از دستکاری غیرمسئولانه انسان نابالغ اما مدرن ایرانی در محیط زیست تسلیم شد؟
آیا می شود کاری برای جبران پیامدهای توسعه ناپایدار در آذربایجان کرد ؟
چگونه می شود این غول هزار سر کشاورزی را بدون آن که امنیت غذایی به خطر افتد در بند کرد؟
چگونه می توان مردمان را به کور کردن ۹۰ هزار حلقه چاه غیر مجاز و مدیران را به تخصیص حق آبه سه و چهاردهم میلیارد متر مکعبی دریاچه مجاب کرد؟
فضای مسموم حاصل از چرخش مدام این افکار آن قدر بضاعت دارد که شور آمدن بهار و ذوق رفتن زمستان را از هر انسان خودآگاهی بستاند....
اما این همه داستان ملال آور این روزهای من مادر آذربایجانی نیست .
تنگی معیشت هم وطنانم ، سفره کوچک خانواده ها، پدرها و مادرهایی که زخم خورده فراق دختران و پسران مهاجرشان هستند . جامعه ای که زیر بمباران سنگین اخبار جهت دار امپراطوران رسانه ای جهان کاملا رها شده است . ناترازی های روانی و عاطفی شدیدی که خودش را در آمار خشونت های پیدا و پنهان فردی و جمعی نشان می دهد . قطعی های مکرر برق و تعطیلی های پی در پی مدرسه ها که انگیزه درس دادن را از معلمان و شور درس گرفتن را از دانش آموزان ربوده است.
مگر با این افکار مشوش ؛ دست و دل آدمی به خانه تکانی می رود؟
مگر با این احوال ، دل و دماغی برای آب و جارو کردن خانه برای میزبانی از بهار خانم باقی می ماند؟
این روزها دل شیر می خواهد که طبق عادت سال های قبل دست اهل و عیال را بگیری و برای خرید عید ببری بازار یا بخواهی برای مهمان های نوروزی بساط آجیل و شیرینی و میوه مهیا کنی! اصلا دو دل می مانی بین رعایت جیب مرد خانواده و برق خوشحالی در چشم مان بچه هایی که سر تا پا نو نوار شده اند. وقتی نوروز در این بستر تاریخی معنا می شود مبرزترین مولفه فرهنگ ایرانی یعنی نبوغ بقاء و اصرار تاریخی برای زندگی رخ می نماید.
ناگفته پیداست در سالی که گذشت برای آن دسته از مادران ایرانی که علاوه بر تمشیت امور خانه، دغدغه خانه بزرگترشان یعنی ایران عزیز را هم دارند؛ تجربه زیستن واقعیت هایی از این دست حاصلی جز فسردگی و دلمردگی در بر نداشته است.
اما نمی دانم چه سری است در نوروز و بهار که در هر روزی که نزدیک تر می شوند، حس هایی که از دور و برم به واسطه شهود مادانه ام ادراک می کنم قوی تر و قوی تر می شوند. عاقبت اقتدار برخاسته از مادرانگی و معطوف به آفرینندگی پا به میدان می گذارد و این حس ناب و شورانگیز را از مرحله فهم فراتر می برد و به تعقل می رساند و مرا در وضعیت نشانه شناسی قرار می دهد.
آخر از منظر نشانه شناسی، جهان و تاریخ فقط از پدیده های ایجابی و فرایندهای اثباتی بیرونی نظیر آنچه که در زندگی روزمره آنها را تجربه می کنیم، ساخته نشده است بلکه جهان سرشار از نشانه های معنادار است.
در این قرائت از جهان هر پدیده ای یا هر رویدادی در طبیعت و تاریخ و حتی در جهان اجتماعی به مثابه متن نوشته شده ای قابلیت خوانش دارد و حاوی دلالت و انتقال دهنه معنا است.
از نظر نشانه شناسان ، نشانه های معنادار از پس پدیده های ایجابی و عینی رخ می نماید و از این جاست که تفسیر پدیده های و تداعی های ذهنی آغاز می شود. تداعی ذهنی که راه می افتد روح تخدیر شده در روال روزمرگی های رنج آور و محنت بار به غلیان در می آید و نه تنها تاریخی به درازنای هزاره ها در نوردیده می شود بلکه ذهن خلاق معناساز چون ماشین زمانی متوجه فرداهای پیش رو نیز می شود و رویاها و آرزوهایی برای فردا می آفریند و این چنین می شود که چراغ پر فروغ امید در روزگار تیره و تار حال همواره برافروخته می ماند.
نوروز در نزد ملت کهن سال ایران یکی از آن نشانه های معناداری است که به واسطه مناسکی و جمعی بودنش جز کهن الگوهای ایرانی و برخاسته از ناخودآگاه جمعی آن محسوب می شود.
آنچه بر ایرانیان در طول تاریخ پر فراز و نشیب مان گذشته ، در لایه های عمیق ساختار فرهنگ ایرانی - اسلامی ثبت و ضبط شده است و انسان ایرانی در طول هزاره ها به تناسب شرایط زیست جهانش معناهای نویی مترتب بر تجارب زیسته پیشینیان بازتولید کرده است.
ما ایرانی ها در گذر تاریخ به طور مستمر ناپایداری را احساس کردهایم و با انقطاع و گسست مانوس بوده ایم و طعم تلخ محنت و درد را به کرارت چشیده ایم و از آن جایی که سرزمین مان در گذرگاه شرق به غرب عالم بوده است، زندگی آرام و بی تنش طولانی مدت را هرگز تجربه نکرده ایم.
مضافاً فرهنگ دیرپای استبدادی حاکم بر ایران زمین سبب شده است که انسان ایرانی احساس کند که مورد تجاوز ذهنی نظام های سلطه و حاکمیت های نامهربان با زندگی قرار دارد. در این پس زمینه تاریخی انسان ایرانی برای تاب آور شدن چاره ای جز پناه بردن به حافظه ضمنی نداشته و از آن جایی که مجهز به ابزار شاعرانگی بود و صورت های خیالش نیز وسیع ؛ لذا دست به تفسیر نشانه ها و معنابخشی به رنج های تاریخی اش زده است.
وقتی نوروز در این بستر تاریخی معنا می شود مبرزترین مولفه فرهنگ ایرانی یعنی نبوغ بقاء و اصرار تاریخی برای زندگی رخ می نماید.
جشنی که ایرانیان در آغاز بهار در قالب مناسک جمعی به پا میکنند در واقع نماد مقاومتی با شکوه و فاخر علیه روالهای محنت بار و روزمرگیهای ملال آور جهان اجتماعی شان در طول تاریخ بوده است.
به عبارت دیگر وسعت صور خیال به انسان ایرانی این امکان را میدهد که به اهتزاز درآمدن خاک سرد و فسرده و جریان یافتن زندگی در رگ گیاه و رویش جوانه را بهانه ای برای آشنا زدایی از رنج استبداد و تحقیر اشغال و ناخشنودی از استعمار قرار دهد و در نتیجه با امید آفرینی و خلق امکان های نو از پس شدائد بر آید و زندگی را جانانه و البته به سبک ایرانی پاس بدارد.
پس اگر نشانه شناسی نوروز ؛
_ هر روز آمدن نوروز را طلب میکند و آغاز و انجام را به انسان نسبت میدهد : نوروز بمانید که ایام شمایید / آغاز شمایید و سرانجام شمایید
_ اگر هر لحظه امر به طرح نوافکندن و شکافتن سقف فلک میکند : بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم / فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم
_ اگر به هنگامه روزگاری که غم لشکر انگیخته و عزم ریختن خون عاشقان را کرده است ، به هم ساختن من و تو را علت برانداختن بنیاد غم میداند : غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد / من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
لاجرم عید آفریدن برای کسی که عیدی برای او نیست، شاد کردن دلی که شاد نیست، و همچنین زدودن اندوهی از دلی اگر باشد و رفع محرومیتی اگر هست، ضررورت مییابد.
دل سپردن به این جهان بینی و جهان و پدیده هایش را از این پنجره دیدن به انسان ایرانی امروز که سخت آشفته و سرگشته است، نه تنها انگیزه خانه تکانی و به جا آوردن مناسک نوروزی را میدهد بلکه به او شور و توان تکاندن خود و جهانش را هم میدهد و این چنین انشاالله نوروز ۱۴۰۴ مبارک می شود.
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان