با توجه به اینکه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش سالهاست که در حال اجراست ولی باید قبول کنیم در اجرای عملیاتی سند، موفق نبودهایم و این سند نتوانسته تحول لازم را در سیستم آموزشی کشور ایجاد کند.
اگر خودروها و لوازم خانگی خود را با ۵۰ سال پیش مقایسه کنیم خواهیم دید که تغییرات و تحولات زیادی کردهاند و از فن آوریهای روز بهره گرفته اند. سوال اینجاست که آیا صنعت آموزش ما در ایران نیز به همین اندازه تغییر کرده است؟ آیا نیاز دانشآموزان در نظر گرفته شده؟ و آیا برنامههای درسی همسو با این نیازها تدوین و اجرا شده است؟ آیا نظام آموزشی ما هم همسو با تغییرات جهان تغییر کرده است؟
از اینجاست که ضرورت تحول در نظام آموزش کشور بیش از پیش نمایان میشود.
وقتی که میانگین نمرات دانشآموزان در امتحانات نهایی را نسبت به سالهای گذشته بررسی میکنیم، از افت تحصیلی برخوردار هستند، وقتی که نتایج آزمونهای بینالمللی تیمز و پرلز را بررسی میکنیم، ایران در انتهای جدول قرار دارد. امروزه یکی از مشکلات آموزش کشور، بیانگیزگی دانشآموزان است؛ چرا که آنها آینده شغلی خود را روشن نمیبینند و جامعه برای آینده آنها برنامه مشخصی ندارد.
وقتی که آمار بالای مهاجرت به کشورهای خارجی را نگاه میکنیم، حاکی از آن است که دانشآموزان و دانشجویانمان امید را از دست دادهاند. امروزه گسترش فن آوریهای پیشرفتهای مانند هوش مصنوعی و متاورس نیز نشان میدهند که با چه سرعتی در حال پیشرفت هستند و اگر ما نتوانیم خودمان را با این فن آورییها همسو کنیم و از آنها به صورت بومی شده در صنعت آموزش استفاده نکنیم، به اهداف بلند آموزشی دست نخواهیم یافت؛ لذا همه این موارد نشان میدهد که باید در سیستم آموزش کشور تحولی جدی اتفاق بیفتد.
آنچه مسلم است این است که برای اجرایی شدن این تحول عظیم هم باید همه معلمان و مدیران مدارس نگرشی مثبتی نسبت به این موضوع داشته باشند و هم این که همه ارگانها و ارکان جامعه از قبیل دولتمردان، مجلس، حاکمیت، نهادهای فرهنگی و آموزشی، رسانهها و شبکههای اجتماعی نیز همسو با این تحول باشند تا بتوانیم یک تحول عظیم را در سیستم آموزش کشور به وجود بیاوریم.
تسهیل در تحول بنیادین در عرصه آموزش و پرورش نیازمند توجه به اقدامات و شرایط گوناگون است. در زیر به برخی از عوامل و شرایط مهم برای تسهیل در تحول در آموزش و پرورش اشاره میشود:
- توسعه فرهنگ سازمانی:
- تشویق به ایجاد یک فرهنگ سازمانی منعطف، باز و ترکیبی که تحول را حمایت کند.
- ارتقاء انعطاف پذیری و تغییر پذیری در سازمانهای آموزشی.
- آموزش و توسعه معلمان:
- ارتقاء مهارتهای معلمان در حوزههای فن آوری، روشهای تدریس نوین، و ارتباطات مؤثر.
- ایجاد برنامههای آموزشی مناسب برای معلمان بهمنظور آشنایی با تغییرات در حوزه آموزش و پرورش.
- فن آوری اطلاعات و ارتباطات (ICT):
- تسهیل در دسترسی به فن آوری های نوین و ادغام آنها در فرآیندهای آموزشی.
- اطمینان از آموزش و پشتیبانی کافی برای کاربرد موثر از فن آوری در آموزش.
- مشارکت اجتماعی:
- جلب مشارکت فعال از طریق مشاوره با والدین، دانشآموزان و جوامع محلی.
- ترویج ارتباط مؤثر بین مدرسه و جامعه.
- ارزیابی و بازخورد مداوم:
- استفاده از سیستمهای ارزیابی مؤثر برای تعیین نقاط قوت و ضعف.
- ارائه بازخورد به مدیران، معلمان و دیگر اعضای سازمان.
- تأمین منابع مالی و تجهیزات:
- ایجاد بودجههای کافی برای توسعه و بهروزرسانی سیستمهای آموزشی.
- فراهم کردن تجهیزات و امکانات مناسب برای ارتقاء آموزش و پرورش.
- سیاستهای حمایتی:
- ایجاد سیاستها و تدابیر حمایتی از تحولات موفق در حوزه آموزش و پرورش.
- ترویج سیاستهایی که به توسعه آموزش و پرورش پایدار و بهبودآور تسهیلات فرهنگی کمک میکنند.
ترکیب این عوامل به شکل هماهنگ و سازمانیافته میتواند تحول در حوزه آموزش و پرورش را تسهیل کند.
اگر چه دست یافتن به تحول بنیادین در هر سیستمی دشوار است و حتماً با موانعی مواجه خواهد شد ولی باید این کار را شروع کرد و با تأسی از مفاد سند تحول بنیادین آموزش و پرورش برای اجرایی شدن عملیاتی این سند باید اقدامات سریع و جدی صورت پذیرد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اگر به بانیان سند تحول دقت کنید
اول اینکه یک دستور فرمایشی برای آن صادر شد تا اجرا شد مانند طرح کیفی توصیفی در دبستان یا رتبه بندی
به همین دلیل تهیه و اجرای آن یک رسم در جهت منویات رهبر بود
یعنی یک کار تحقیقی و از روی نیاز و به ضرورت نبود
مثل الان که دستور می دهند فلان کنید و چنان
نکته بعد و دوم اینکه کسانی که طرح و برنامه آن را ریخته اند ببینید چه کسانی بوده اند مثل همیشه افرادی به غایت بی سواد و مسخره مثل حاجی بابایی خودشیرین بوده اند
پس این می شود که می بینید و اصلا جای دفاع ندارد
چنین کارهایی جز نابسامانی، بی اعتباری آموزش و پرورش و به هدر دادن عمر 80 میلیون انسان و هزینه های دیگر است