تفکر انتقادی اغلب توسط فلاسفه تعلیم و تربیت به عنوان یکی از منطقی ترین ابزار آموزشی برای آماده سازی دانشآموزان در راستای حضور موثر در یک جامعه توصیف میشود. در برخی مواقع بیشتر از هر مشخصه دیگری، تفکر انتقادی تعریف کننده یک انسان روشنفکر و فرهیخته است و به عنوان قلب آموزش و پرورش شناخته میشود. از زمان سقراط تا کنون نیاز به شهروندان تحصیل کرده و نیروی کار با کیفیت، توانایی فکر کردن به صورت انتقادی و جديت دراستدلال کردن به عنوان نتایج مهم و ضروری آموزش و پرورش شناخته شده اند.
در قرن بیستم نیز جان دیوِئی (Dewey. J) نشان داد كه یادگرفتن و فکرکردن اصلی ترین هدف آموزش و پرورش است.
شناخت اهمیت تفکر انتقادی تنها مختص تعلیم و تربیت و مربیان آن نیست. چرا که تقاضا برای استخدام در اقتصاد جهان كنوني، مانند شیوه دموکراتیک زندگی و تصمیم گیری شخصی در جامعه پیچیده و در حال تغییر، نیاز به مردمیدارد که خوب استدلال کنند و قضاوتهای خوب و درستی داشته باشند. جامعه نیاز به شهروندانی دارد که بدون جهت گیری به ارزیابی ارتباط بین جنبههای مختلف یک مسأله بپردازند. علاوه بر آن گرفتن تصمیمات درست شخصی و اجتماعی نیاز به توانایی، تفسیر درست و صحیح از اطلاعاتی دارد که به وسیله رسانهها فیلتر شده است.
برای دانشآموزان، کارگران و شهروندان تفکر انتقادی یک ابزار ضروری برای عملکرد موفقیت آمیز در این جهان پیچیده است. در هریک از این نقش ها آن گونه که پرکینز (Perkins. D) نشان میدهد افراد باید به " بررسی فاکتورهایی بپردازند که با یک موفقیت در تماس هستند، به پیش بینی نتایج احتمالي یک عمل بپردازند و تلاش نمایند تا حداکثر نتایج مثبت را انتخاب کرده و از حداقل نتایج منفی نیز گریزان باشند".
جهان معاصر شیوههای جدید زندگی را نیز طلب میکند از جمله رویکردهای جدید که مطرح شده است رویکرد شهروند دموکراتیک است که بسیار بر آن نیز تاکید میشود كه در تعريف شهروند دموكراتيك داشتن توانائي تفكر انتقادي از ضروريات است .
در شیوه ترویج تفکر انتقادی سعی می شود تا بر آگاهی افراد در مورد فرآیندهای دموکراتیک و برخی مهارت های شناختی از قبیل تحلیل ارزش ها، تفکر انتقادی که امکان مشارکت بیشتر افراد را در دموکراسی فراهم میآورد، تاکید میشود. بدیهی است که دولتها برای رسیدن به این اهداف به تعلیم و تربیت افراد نظر خاصی دارند. به نظر بسیاری از روان شناسان و متخصصان تعلیم و تربیت تقویت تفکر انتقادی نیاز به توجه دارد زیرا توجه به تفکر به عنوان یک هدف در فرآیند تعلیم وتربیت خود گواه این هدف است. به طور یقین موفقیت در نظام آموزشی بستگی به توانائی افراد در تحلیل مسائل و تصمیم گیری متفکرانه دارد.
در نظام آموزشی پیش رفته، افراد بایستی بتوانند به طور فعال تلاش نمایند، اطلاعات جدید را با دانستههای قبلی خود وحدت بخشیده و آنچه را که مهم و با ارزش است استنباط و انتخاب نمایند و به طور راهبردی درباره یادگیری خود بیاندیشند.
هدف تعلیم و تربیت نیز چیزی جز تفکر نیست و در این بین تفکر انتقادی بخش اساسی در تفکر و یادگیری است که با رشد افراد ارتباط مستقیم دارد و در نهایت به رشد جامعه میانجامد. همچنین جهان در حال تغییر و چالش برانگیز کنونی نیاز به دانشآموزانی دارد که از ظرفیت دانش خودشان فراتر رفته و نواندیشی نمایند.
آنها نیاز دارند که مهارتهای تفکر سطح بالا همانند تفکر انتقادی و حل مسأله را توسعه دهند. برای مراجعه با این چالشها نیاز است که به توسعه و گسترش ظرفیت تفکر انتقادی دانشآموزان که برای تحلیل موقعیتهای نا آشنا ضروری است پرداخته شود و در راه شناخت موانعی که مانع از رشد تفکر انتقادی و خلاق دانشآموزان است گامهای اساسی و موثری برداشته شود.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
تعلیم وتربیت کشور به خصوص آموزش وپرورش ازجمله ریشه ای و
اساسی ترین اموری است که شما در آن راستا گام برداشته اید
تلاش نمایید راه کارهای عملی آن را ارائه فرمایید . موفق باشید