در روزهای گذشته روزنامه جوان در خبری با عنوان« مهمتر از مهاجرت» به تحلیل از مهاجرت نخبگان و رتبههای برتر علمی کشور میپردازد و مهمتر از مهاجرت، مسیرهای بازگرداندن مهاجران را مطرح میکند و برای حل این مشکل، تقویت هویت ملی را عنوان می نماید که در این زمینه نظام تعلیم و تربیت را مقصر میداند. در ادامه اظهار میدارد که برخی معلمان در مدارس و بعداً در دانشگاهها برخی استادان، دانشآموزان و دانشجویان را برای رفتن از کشور تشویق و ترغیب میکنند که این تشویقها به سرعت بین دانشآموزان و دانشجویان شیوع پیدا میکند.
نویسنده در ادامه میافزاید که این بدان معناست که معلمان با رتبههای پایین کنکور که در یکی از رشتهها لیسانس گرفته و از شغل خود ناراضی هستند، بذر مهاجرت را در ذهن دانشآموزان میکارند و این بیزار کردن و ناامید کردن، موتور محرکهای است که کشورهای غربی برای جذب نیروی انسانی جوان و توانا روشن میکند. سپس نویسنده اشاره مینماید که عموماً مهاجرت در قشر متوسط و مرفه جامعه است که فرزندان این قشر سختیها و زحمات کمتری برای میهن کشیدهاند.
در پاسخ به مطلب ارائه شده در روزنامه جوان در مورد مهاجرت باید گفت که بهرام صلواتی مدیر رصدخانه مهاجرت ایران اعلام میکند که 70 درصد نیروهای متخصص وارد فرایند مهاجرت شدهاند و طبق آمارها متأسفانه اغلب آنها قصد برگشت به ایران را ندارند؛ چرا که 90 درصد آنها باوری به وعدههای حکومت برای استفاده از ظرفیت ایرانیان خارج از کشور ندارند.
به راحتی میتوان با یک بررسی دقیق محل اقامت رتبههای برتر کنکور در سالهای قبل را متوجه شد که خیلی از آنها در کشورهای آمریکا، کانادا و اروپایی زندگی میکنند. طبق نمودار زیر که در سایت دیدهبان ایران منتشر شده محل سکونت رتبههای برتر کنکور از سال 80 تا سال 90 منتشر شده است.
جالب اینجاست که در کلیپی که گزارشگر صدا و سیما با رتبههای برتر کنکور 1402 انجام میدهد، همگی به فکر مهاجرت هستند و علل اقتصادی، اشتغال و آزادیهای اجتماعی را علت مهاجرت میدانند که این کلیپ در فضای مجازی وایرال شده است و از زبان خود رتبه برترها علت مهاجرت مطرح شده است.
همچنین یاوری رئیس سازمان ملی پرورش و استعدادهای درخشان از مهاجرت 70 درصد دانشآموزان مدارس سمپاد به خارج از کشور اشاره میکند. وی در ادامه میافزاید که احتمالًا برخی از این دانشآموزان هم بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاهها از ایران خارج میشوند و دیگر به کشور برنمیگردند. دلایل مهاجرت فارغالتحصیلان مدارس سمپاد از ایران میتواند متنوع باشد و به عوامل مختلفی مانند عوامل اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره بستگی دارد.
وقتی دانشآموزان و دانشجویان شرایط کشورهای دیگر را برای زندگی بهتر و مناسبتر میبینند و مشاهده میکنند که فرزندان اکثر مسئولین در خارج از کشور هستند و یا قصد عزیمت دارند، آنها نیز به فکر مهاجرت میافتند. وقتی موفقیت اقوام و دوستان خود را در خارج در فضای مجازی رصد می کنند، چرا به فکر مهاجرت نباشند؟ وقتی که به نخبگان و رتبههای برتر علمی بها داده نمیشود، چرا در کشور بمانند؟ وقتی که جوانان به آینده امیدوار نیستند، چگونه به فکر مهاجرت نباشند؟
پس عواملی که باعث مهاجرت میشوند شرایط و عواملی فراتر از توصیه معلمان میباشد. در ضمن معلمان جزء افراد با سواد جامعه هستند و اغلب با رتبه های خوب کنکور وارد آموزش و پرورش میشوند اما آنها به روشهای بد مدیریتی، تبعیضها و باند بازیهای سیاسی و عدم توجه به معیشتشان معترض هستند و برقراری عدالت در پرداخت ها، اجرای عادلانه رتبهبندی و پرداخت کامل فوقالعاده ویژه فرهنگیان و همسان سازی بازنشستگان را خواستار هستند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
متوسط ضریب هوشی جامعه ایرانی هر روز کمتر و کمتر می شود
مهاجرت نسل جوان ونخبه آنهم در این سطح میتواند .باعث تغییر ژنتیکی یک جامعه وپایین آمدن میانگین سطح هوشی وفرهنگی کشور شود این روند با بالا رفتن سن ازدواج وکاهش تمایل به بچه داری از یک طرف ومهاجرت نخبگان وتیزهوشان ونیروی فعال ومتخصص از طرف دیگر در کنار ورود عجیب ومشکوک اتباع بیگانه میتواند خسارات جبران ناپذیری برای کشور بسیار بیاورد واما اینکه یک روزنامه رسمی کشور این عوامل را نبیند ویا نادیده بنگارد وقشرشریف معلم را مقصر این روند نامیمون جلوه دهد وبه اصطلاح حکیم باشی را دراز کند.معاذیر بدتر از گناهانی ست که مرتکبین آن را باید در بین بسیاری از مسئولین وسیاست گذاران کشور جستجو کرد
دولت کانادا در آذر ۱۴۰۱ روزنامه جوان و چند فرمانده و نهاد نظامی ایران را به دلیل نقش آنها در «نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر» و اقداماتی که «صلح و امنیت بینالمللی را به خطر میاندازند» تحریم کرد.
روزنامه جوان به عنوان یک روزنامه "سیاسی – اجتماعی – فرهنگی" صبح ایران از روز شنبه مورخ ۲۴ بهمن سال ۱۳۷۷ در ۱۲ صفحه (به همراه ضمیمه ۴ صفحهای ورزشی) به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی محمد مهدی مظاهری (از مسئولان وقت دانشگاه آزاد اسلامی و فرزند آیت الله مظاهری رییس حوزه علمیه اصفهان) بصورت تمام رنگی با قیمت ۴۰۰ ریال منتشر شد. (ویکی پدیا)
در عنوان بهتر بود نام روزنامه جوان آورده می شد این روزنامه تا جایی که مشخص شده مانند روزنامه کیهان آتش به خیار اند. و این حرف ها با توجه به پیشینه برنامه ریزی شده شان است نه اینکه از روی صداقت خبری.
چه کسی هست که نداند دلیل این گریزها چیست؟!
اما اینطور می نویسند تا به منافع خودشان برسند حال این منافع چیست؟
البته از طرفی بدنام و دشمن ساختن معلم ها و اساتید به دلیل فعالیت های سیاسی آنها و اعتراضاتشان تا بتوانند هر چه بیشتر کنترل کرده و فشار آورند.
این گریزها آنقدر شدید و زیاد شده که دیگر به رو آمده است و نمی دانند چه کنند
اما با یک مقایسه ساده استدلال و حرف هایشان پنبه می شود مثلا اگر مقصر این گریزها معلم و استاد است پس چرا در همه اصناف و اقشار جامعه این گریز وجود دارد مگر آن کارگر و مهندس و دکتر را معلم ها یادشان می دهند؟!
نبود امنیت اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و ....
هر روز ممکن است به خاطر هیچ و پوچ تو را اذیت کنند. این که بری در کشور دیگر به دلار درآمد داشته باشی بد است؟!
نه اجتماع حس ملی دارد نه آموزش.
کجای کتاب ها و درس ها ملی است که دانش آموزانش ملی باشند.
نصف بیشتر کلاس ها شده است قرآن و دینی و عربی و از این ها در کتاب های دیگر. خب این دانش آموز عرب است مسلمان است ایرانی است چی هست؟
اگر ایرانی و فارسی زبان است این کتاب ها برای چیست شاید فقط مسلمان است و بعد هم که از بس به این ها پرداخته شده و ریاکاری سران مسلمان را می بیند می گوید این چطور مسلمانی است همان بهتر که خود را قاطی این ها نکرد. آن وقت نه تنها هویت ملی وجود ندارد بلکه اصلا هویتی وجود ندارد.
معلم و استاد چیزی غیر از آنچه باید آموزش دهد نمی دهد.
آیا سران حکومت ملی هستند ؟
یعنی به فکر ملت خود هستند؟!
خب یک جوان وقتی این ها را می بیند آن وقت هویت ملی پیدا می کند؟!
وقت می بیندارزش پول یک ملت برای سران حکومت یا جامعه ارزش ندارد وقتی می بیند سران یک ملت به حرف های آن ملت گوش نمی دهند و سرکوب می کنند هویت ملی درست می شود چگونه می تواند به این کشور احساس تعلق و غیرت کند؟!
وقتی سران یک ملت دائم در پی دروغ و سر مردم خودشان کلاه گذاشتن هستند چگونه می تواند حس ملی پیدا کند؟!
وقتی افراد دلسوز و ملی سرکوب و آزار می شوند چگونه هویت ملی پیدا کند؟
وقتی شرف ملی در سران نمی بیند چگونه به اصالت و ملیت خود افتخار کند؟!
انسان ها دوست دارند شکوفا شده و شنیده و دیده شوند آیا در ایران چنین امکانی هست؟!
شاید این گریزهای اجتماعی ناشی از همین ناامیدی عمیق ملی است. شاید چون حس می کنند ملت و وطنی ندارند؟!
این معلم ها که 90 درصد مطیع و گزینش شده و ساده اند این ها بچه ها را از راه به در می کنند؟!
44 سال نزدیک نیم قرن می گذرد، آن وقت هنوز انقلاب، انقلاب میکنند
همیشه برایم سوال بوده خب انقلاب یک زمانی اتفاق می افتد و حکومت جدیدی شکل می گیرد (مثلا اینجا جمهوری اسلامی ) و بعد دیگر انقلاب وجود ندارد چطور هنوز سران و ... از انقلاب حرف می زنند و برخی را انقلابی و یا ضد انقلابی می نامند.
مثلا آیا در کشورهایی که انقلاب رخ داده و بعد حکومت جدیدی آمده باز هم انقلاب و ضد انقلابی می کنند؟!
و از جوان ها می خواهند انقلابی اسلامی باشند اصلا به نظر شما این مفاهیم برای یک نوجوان یا چوان قابل فهم است؟!
او چیزی را که می بیند می فهمد چیزی به نام جمهوری اسلامی .....که فقط دنبال شیعه گستری و دشمن سازی برای ایران هستند.
از جمهوری اسلامی ایران، هیچ چیزی نمانده حتی اسلامی آن
وقتی می بیند بی تفاوتی و بی حالی و دروغ و تقلب و ریا و زرنگ بازی بین همه مردم از معلم تا سران بالا رواج دارد به چه چیز ملت خود افتخار کند که حس ملی پیدا کند شرف پیدا کند.
شما فقط یک نمونه از این حکومت و آموزش و .. بیاورید که برای من نوجوان حس نوع دوستی و تعلق و وطن پرستی ایجاد کند؟!
سپاه که از نامش پیداست اصلا ملی نیست و وظیفه ملی ندارد و از رفتارش هم کاملا مشخص است و تنها وظیفه اش انقلاب اسلامی است که آن هم همان 40 سال قبل تبدیل به جمهوری اسلامی شده است و معلوم نیست چرا نامش هنوز همان است و این تناقضی آشکار است حال اگر وظیفه اش را حفظ جمهوری اسلامی هم بدانیم پس چطور خود از باندهای اقتصادی و موجب فساد شده است؟ ! و جلوی مردم ایران ایستاده است
با این اوصاف، این روزنامه وابسته اگر این حرف ها را علیه اقشار تاثیرگذار اجتماع نزند برای سرکوب چه چیز دیگری باید بگوید؟!
تا حالا شده که کسی بگوید جنس من بد هست؟! مثلا اگر مثل روز روشن باشد که بسیاری از این مشکلات به وجود سپاه بر می گردد این روزنامه می گفت ماست ما ترش است؟!
دیدن نمی توانند این مشکل موج فرار مردم را گردن آمریکا و اسرائیل بیندارند، آمدند سراغ معلم ها و استادان که اخیرا قدری فعال شده اند و همچنین بتوانند تغییراتی انجام داده و پاک سازی هایی بکنند
کشورهای پیشرفته با فقیر و عقب نگه داشتن ملت های عقب مانده، از انها سوء استفاده می کنند یکی از این سودها ، دزدی سرمایه های انسانی آنهاست که از طریق ایجاد حکومت هایی فاسد و غیرملی انجام می دهند تا مردم ان کشور حس تعلقی به کشور خود نداشته باشند.
آمریکا و کشورهای اروپایی این چنین چقدر از سرمایه های انسانی و حتی مالی ایرانیان فراری را به خود جذب کردند، چقدر از قبل این جنگ افروزی و این گونه حکومت ها سود می برند.
این این فرد برای ربط دادن این مشکل به معلم ها چه استدلال های کودکانه ای انجام داده. آخر مگر هویت و آن هم هویت ملی با تشویق و حرف یک معلم درست شده یا خراب می شود؟!
هوست یک حس است که بر اساس بسیاری از عوامل شکل می گیرد که در بالا بسیاری از آنها را گفتم که در ایران وجود ندارد.
بچه ای در خانه ای زندگی می کند که پدر و مادر بد اخلاق، بی ادب و کتک زن دارد و در محله و مدرسه هم به خاطر این والدین خجالت می کشد. غذای درست و حسابی ندارد و همیشه نگران آزار توسط آنهاست یک روز می فهمد که می تواند چند کوچه آن طرف تر در خانه خاله اش بماند، خاله اش و بچه های خاله اش مهربان و پولدار اند و به او رسیدگی می کنند. اتاقی برای خودش دارد و با او حرف می زنند و شاد است و آرامش دارد و بهتر به درس هایش می رسد.
به نظر شما این بچه باید خانه پدر و مادرش (کشور محل تولدش) بماند یا به خانه خاله اش (کشورهای دیگر که توجه بیشتری دارند) برود؟
وقتی می بینند حتی در کشورهای مسلمان بحث حجاب مثل ایران نیست سربازی مثل ایران نیست، گستردگی فساد مثل ایران نیست و ... و بعد این همه مذهب و اسلام و انقلاب را در مدرسه تبلیغ می کنند ولی از نوعی عجیب و غریب هست و با افعال سران حکومت همخوانی ندارد به ظلمی که در حقشان شده است پی می برند که یا در پی انتقام می شوند و یا فرار و ..
در این نکته و بحث، می توان گفت که حکومت و نظام و ... آن، نه تنها موجبات ملی گرایی را فراهم نکرده و شرایط اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی و ... ایجاد کرده است که ملت هر کدام به فکر خود اند بلکه این حکومت حتی ضد ملی ملت گرایی کار می کند وقتی یک فرد باشرف انتقاد می کند و دلسوزی می کند یک سری مسئول بی شرف و بی اصالت به او حمله کرده و سرکوب می کنند نتیجه چه می شود ؟
و سیستم هم که فاسد و بی شرف است از این افراد حمایت می کند.
در نتیجه گسترش بی شرفی و نابودی ملت و ملی گرایی و هویت ملی اتفاق می افتد.
یعنی چه روزنه ملی برای هویت ملی ما داریم؟!
می خواهم بگویم نکته ای را اینجا نباید فراموش کنیم و به سادگی نباید گفته شود که هویت ملی ضعیف شده است چرا که این گونه فرار ها در برخی از زمان های هر کشوری رخ داده است و این دلیل بر نبود هویت ملی نمی شود.
پس این استدلال بر فرار این افراد و ارتباط آن هم با هویت ملی نیز می تواند ساده لوحانه باشد و نیاز به تحقیق و دقت بیشتری دارد.
چرا این افراد می خواهند از ایران فرار کنند؟
این سوالی است که نیاز به پژوهش دارد هر چند تا حدی مشخص است اما اینکه فردی بگوید به خاطر نبود ملی است برای رد یا تایید آن باید تحقیق کرد.
به نظرم باید برگردیم به همان موضوع شرایط موجود ایران، که منجر به فرار اجباری می شود مثلا افغانستان را نگاه کنید مردم در آن زمین در دوره قبل طالبان، حتی به کشور خود بر می گشتند اما در دوره طالبان باز هم در حال فرار از آن جا اند. یعنی در آن فرد در دوره قبل طالبان هویت ملی قوی شده بود و الان کمتر شده. خیر، به نظرم شرایط زندگی برای عده ای قابل تحمل نیست حال از هر منظری.
پس احتمالا این موضوع فرار ایرانی ها ربط زیادی به ملی گرایی ندارد و این افراد تاب تحمل این کشور را ندارند و این جا را محل شکوفا شدن نمی بینند ( شاید وقتی می بینند چه تعداد افراد که خارج شده اند چقدر مطرح شده و رشد کرده اند خود دلیلی است برای فرار آنها)
و الان این فرار تشدید هم شده چرا؟
به نظرم یکی از دلایل اصلی عدم درک شدن توسط جامعه تحت تسلط عده ای است که خود موجب ناامیدی است.
این فرار در سال های پیش رو بسیار بیشتر هم خواهد شد و هر کس که بتواند می گریزد یکی از دلایل آن نیز همین وضع آزادی هاست. بسیاری از مردم دوست دارند طعم آزادی غربی ها را بچشند بسیاری از این همه ریا و دو رو بازی خسته شده اند دائم باید خود را مطابق میل عده ای کرد و دو رویی ناخواسته داشت واقعا سخت است.
و با توجه به فضای مجازی و درک زندگی غربی، توسط نسل های جوان تر سه راه برای انها می ماند یا تغییرات بنیادی ایجاد شود و یا فرار کنند و یا بسوزند و بسازند.
چالش اصلی نظام کنونی ، مخالفان مشهود نیست آنچه که دشمن آن است فکرهاست. فکرها تغییر کرده اند آیا می تواند با لایحه هایی مثل حجاب و فشار فیلترینگ و ... با این موضوع مقابله کند و خود را نجات دهد؟!
بعید می دانم دنیا دیگر آن دنیای ده سال قبل هم نیست تکنولوژی شرایط را تغییر داده است حتی خود خودی ها را تغییر داده است. دیگر نمی خواهند اینطوری زندگی کنند و احتمالا این است دلیل اصلی این وضع.
هر کس مشکلی داره و سرایط براش مسکله و حل سدنی نیست، مهاجرت می کند!
آب و خاک این روستا پزشک پرور است
روستای دلارام ۱۷۵ پزشک از مجموع ۱۸۰ خانوار به جامعه تحویل داده و به دهکده پزشکان معروف شده است.