عزیز نسین (1915-1995) نویسنده و طنزپرداز معاصر و نام آشنای اهل ترکیه در یکی از مجموعه داستانهای کوتاه طنزش ماجرای خانواده پدر سالار و ثروتمند تازه به دوران رسیده ای را بیان می کند (نقل به مضمون با اندکی تغییر به لحاظ رعایت نزاکت ادبی) که قرار است تمام اعضای خانواده در یک ضیافت شام انتخاباتی که به دعوت یکی از سران حزب حاکم منعقد شده حضور یابند و از آن جایی که قراراست پدر این خانواده نیز برای انتخابات نامزدشود ، حضور نمایشی او و خانواده اش در این مهمانی برای تبلیغ و جمع آوری رای اهمیت زیادی دارد ؛ از این رو تمام خانواده به اتفاق راننده و نوکر و کلفت فاخرترین لباسهای رسمی و مجلسی و گران قیمت خود را پوشیده و کم کم آماده رفتن می شوند که متوجه می شوند پدر بزرگ یک لنگ جورابش را پیدا نکرده...
پدر با عجله به پدر بزرگ می گوید لطفا یک جفت جوراب دیگر بپوشید چون حضور به موقع ما خیلی مهم است! دارد دیر می شود اما پدر بزرگ با سماجت آمرانه می گوید : نه ! تا جورابم پیدا نشود کسی از این خانه بیرون نمی رود ؛ لذا با توجه به تنگی وقت همه خانواده شروع می کنند به جست و جو تا بلکه هرچه زودتر لنگ جوراب پیدا و به موقع به آن مهمانی مهم برسند اما هر چه می گردند اثری از لنگ جوراب نیست و پدر بزرگ هم دست بردار نیست و زمان رفتن به ضیافت کم کم دارد از دست می رود ؛ از این رو همه با همان لباسهای آراسته ویژه مهمانی در حالتی عصبی و عرق ریزان برای پیدا کردن جوراب به هر جایی که ممکن است سرک می کشند و هر کسی ناخواسته بدون اجازه وارد اتاق دیگری می شود و همه چیز را زیر و رو می کنند تا مگر لنگه جوراب پیدا شود ! جوراب پیدا نمی شود اما در عوض این جست و جوی همگانی باعث کشف اشیاء ممنوعه در جاهایی می شوند که هیچ کس فکرش را نمی کرد مثلا در اتاق پسر نوجوان خانواده سیگار و فندک و در اتاق دختر نوجوان خانواده عکس پسر همسایه پیدا شد (1) و بدتر از همه آنچه که در اتاق مطالعه پدر پیدا شد بحران را به اوج می رساند و سبب می شود که خانم خانه به خاطر آن کلفت بیچاره را به باد فحش و ناسزا و کتک بگیرد...
خلاصه در این جست و جوی عصبی هر کسی به اصطلاح عامیانه « گزکی » از دیگری پیدا می کرد!
در ادامه ؛ این کشفیات عجیب و غریب باعث شد که همه به جان هم بیفتند تا حدی که ماجرای مهمانی کلا فراموش شد.
در نهایت پدر بزرگ ناگهان لنگ جوراب را از جیبش درآورد و با صدای بلند پدرسالارانه گفت بس کنید!
من از اول جای جوراب را می دانستم . فقط می خواستم به همه بفهمانم که در این خانه چه می گذرد!
برگردیم به ایران و ماجرای استیضاح وزیر محترم «صمت » و حرف و حدیث های فراوان در خصوص تحویل بدون ضابطه ده ها دستگاه خودرو « فیدلیتی » (2) به تعدادی از نمایندگان؛ (احتمالا برای نمک گیر شدن آنها) که نقل رسانه ها و سرگرمی تازه ای برای خانواده ها و محافل شده است .
البته رسانه ها هرکدام مخصوصا با توجه به خط فکری و سیاسی خود نسبت به آن مواضع متفاوت گرفته و می گیرند و جناح مقابل را به سوء استفاده از موقعیت و یا برعکس نشر اکاذیب متهم می کنند. این تقابل به سطوح بالای مدیریت کشور هم تسری پیدا کرده و متاسفانه بازار اتهام زنی های متقابل بین مسئولین داغ و مردم گرفتار را با ده ها سئوال بی پاسخ گیج و سرگردان نموده ، هر چند عده ای کلا اصل ماجرا را تکذیب می کنند اما عده ای از مقامات هم با تایید تلویحی سعی در توجیه آن دارند و تا آنجا پیش رفتند که اهدای این خودروها را عادی و در جهت کمک های رفاهی در حد توزیع روغن و برنجی تنزل دادند که بعضی از دستگاه ها به پرسنل خود اختصاص می دهند! و ضمنا این پدیده مزمن را منحصر به مجلس هم نمی دانند ! و این در حالیست که اختلاف قیمت رسمی بعضی از این خودروها با بازار آزاد تا یک میلیارد تومان هم می رسد و مقایسه آن با توزیع برنج و روغن قبل از اینکه برای شنونده خنده دار باشد سبب گریه دلسوزان واقعی کشور می شود.
« خندند بر آن دیده کینجا نشود گریان »
در هر حال «فیدلیتی«های میلیاردی هم مثل آن لنگه جوراب پدر بزرگ داستان عزیز نسین و دیگر موارد مشابه برای چندمین بار نوری بر تاریک خانه هایی تاباند که زیر پوست بوروکراسی ناکارآمد و غیرشفاف در بعضی از سطوح مدیریتی جا خوش کرده و مامن رانت خوارانی شده که همیشه به دنبال حداکثر استفاده از بازار آشفته هستند با این تفاوت که داستان لنگه جوراب پدر بزرگ محصول نگاه طنز آمیز نویسنده به جامعه آن زمان ترکیه و تخیلی ست؛ اما ماجرای این خودروها جدا از میزان صحت و سقم و کیفیت و ابعاد ماجرا واقعیتی ست که نمی توان آن را نادیده گرفت.
روزنامه اطلاعات در این مورد تحلیل جامعی با عنوان « شاسی بلند بهانه است؛ رانت عظیم نشانه است » دارد که خواندنیست.
1- فضای این داستان به دهه 60 میلادی مربوط است.یعنی زمانی که از فضای مجازی خبری نبود و حریم خانواده ها چفت و بست محکم تری داشت و کشیدن سیگار و ماجراهای این چنینی برای پسران و دختران و نوجوانان آن زمان گناهی نابخشودنی بود .
2- تقریبا تمام نشریات داخلی چه چاپی چه اینترنتی مشروحا به این مطلب ورود کرده اند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
به خوبی سیاستمداران فاسد بیمار را نشان داد