پیش از آن که بخواهم وارد بحث مربوط شوم داخل پرانتز چند جمله ای را خطاب به دولت مردان و حاکمان از باب یادآوری و تنبیه متذکر می شوم .
همیشه نوشته و گفته ام زمانی که طیف به اصطلاح اصول گرا در قوه اجرایی و یا تقنینی کشور حضور ندارد فریادشان در مورد مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم بلند است که چه نشسته اید که مردم درد معیشت دارند و به داد ضعفاء برسید اما همین که خودشان در این مناصب قرار می گیرند در یک چرخش 180 درجه ای مطالبات به سمت و سوی دیگری تغییر ( Shift ) می کند و اولویت ها می شوند مسائلی مانند حجاب ، طرح صیانت و...
چیزی که در روزهای اخیر در مورد موضوع « حجاب » برای من کمی تازگی داشت این بود که مدافعان حجاب اجباری در استدلال های خود به قانونی بودن این موضوع و رعایت آن اصرار دارند . این گروه از معلمان هنوز پس از گذشته دو دهه نتوانسته اند یک فرمول کم هزینه و با کارایی قابل قبول برای مطالبه گری معلمان و احصای مطالبات معلمان ارائه کنند و دست آوردهایشان با وجود ادعاهای فراوان در این حوزه هم قابل توجه و کاربرد نیست .
من وارد مباحث محتوایی در این مساله نمی شوم اما اگر بحث « قانون » و لزوم اجرای آن باشد جلوتر از آن بسیاری از قوانین هستند که فقط روی کاغذ بوده و هیچ گاه اجرایی نشده اند .
به عنوان مثال ؛ این پرسش را باید به جد مطرح کرد که چرا برخی و شاید بسیاری از مواد « قانون مدیریت خدمات کشوری » برای معلمان و با گذشت بیش از یک دهه هنوز اجرایی نشده اند ؟
چه تضمینی هست که سرنوشت قانون رتبه بندی معلمان بهتر از قانون مدیریت خدمات کشوری باشد ؟
مهم تر از تدوین قانون ، نحوه اجرای قانون و نظارت بر آن است . قانون ، قانون است اما چرا اهتمامی برای اجرای آن و نظارت بر اجرا دیده نمی شود ؟
این روزها ، گروه ها و کانال های معلمی پر از اخبار « رتبه بندی معلمان » است . انگار در آموزش و پرورش هیچ چیز دیگری جز این مشکل فعلا نیست هر چند بعید می دانم در صورت اجرای رتبه بندی با چنین تورم افسار گسیخته ای که استارت خورده است این افزایش ها بتوانند گرهی از مشکلات بگشایند اما بسیاری به مصداق یک مو کندن از خرس غنیمت است فعلا سعی می کنند تا رتبه بندی معلمان را به عنوان حلال مشکلات جا بزنند غافل از آن که تا وضعیت اقتصاد کشور و اصول حکمرانی و سایر پارامترهای مرتبط متحول و بازخوانی نشوند ؛ تغییر چندانی در وضعیت جاری رخ نخواهد داد و چه بسا وضعیت از این هم که هست بدتر شود .
برای بسیاری از ما همچنان « فکر کردن » سخت ترین کار و فعالیت است . آیین نامه ی رتبه بندی معلمان که با تاخیر قابل توجه در 12 تیر ماه برای اجرا ابلاغ شده است اعتراض بسیاری و از جمله رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را برانگیخته است .
علیرضا منادی سفیدان (رئیس کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس) در یک لایو اینستاگرامی که از سوی جامعه فرهنگیان برگزار شد، ضمن تائیدِ برخی از اشکالات در این آییننامه گفت: « ما در نوشتنِ قانونِ رتبهبندی حساسیتِ بسیاری به خرج دادیم، اما بعد از اینکه آییننامه از سوی دولت ابلاغ شد ما افسوس خوردیم که چرا اجازهی نوشتنِ این آییننامه را به دولت دادیم. ما باید خودمان این آییننامه را مینوشتیم تا دستِ دوستانی که در کمیسیون آموزش در طول این مدت شرکت میکردند و نظراتِ غیرکارشناسی میدادند به آییننامه نمیرسید. به نظر میرسد آنها در نوشتنِ آییننامه بیمهری کردند . »
بند 4 از ماده 2 آیین نامه ی اجرایی قانون نظام رتبه بندی معلمان به برخی « اصطلاحات » اشاره دارد و تصریح می کند : ( این جا )
« ارزیابان حرفه ای: افراد صاحب نظری که به پیشنهاد و معرفی وزارت از بین اعضای هیئت علمی شاغل یا بازنشسته دانشگاه های کشور یا وابسته به وزارت و یا معلمان شاغل و بازنشسته آموزش و پرورش با مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر که از سوی مرکز آموزش مدیریت دولتی بر اساس الگوی ارزیابی حرفه ای آموزش داده شده و گواهی نامه ارزیابی دریافت می نمایند » .
« صدای معلم » از همان ابتدا ( حدود یک دهه پیش ) که بحث رتبه بندی معلمان مطرح شد این جا را هم به وضوح پیش بینی کرده بود و بارها نوشته و هشدار داده بود که مهم تر از تدوین قانون ، نحوه اجرای قانون و نظارت بر آن است اما افسوس و صد افسوس که با گذشت بیش از یک دهه از طرح و تصویب کلیات « طرح سازمان نظام معلمی » هنوز این موضوع در بلاتکلیفی به سر می برد و به نظر می رسد نه برنامه ریزان و تصمیم گیرندگان و نه بخش قابل توجهی از جامعه وسیع معلمان و حتا کنش گران آن هنوز مساله را به خوبی درک نکرده اند .
برخی معلمان واگذاری ارزیابی حرفه ای معلمان را به مراکزی خارج از آموزش و پرورش توهین به خودشان تلقی کرده و در برابر آن موضع گرفته اند .
پرسش من از تدوین کنندگان این آیین نامه آن است که تعریف خود را از معلم حرفه ای و صلاحیت های حرفه ای ارائه کنند .
آیا افراد و نهادهایی که این آیین نامه را نهایی و تایید کرده اند ؛ خودشان تجربه تدریس واقعی در کلاس های درس به ویژه مناطق محروم را داشته اند ؟
آیا اصلا « روح آموزش » ( Becoming ) را می شناسند ؟
الگوی ارزیابی حرفه ای که از آن نام می برند قرار است دقیقا کدام یک از مهارت های حرفه ای معلم ایرانی را در کلاس درس هدف گذاری کرده و آن را مورد ارزیابی قرار دهد ؟ تا وضعیت اقتصاد کشور و اصول حکمرانی و سایر پارامترهای مرتبط متحول و بازخوانی نشوند ؛ تغییر چندانی در وضعیت جاری رخ نخواهد داد و چه بسا وضعیت از این هم که هست بدتر شود .
وجود چنین تشکیلات مستقل و حرفه ای حتا به نفع دولت مردان و وزارت آموزش و پرورش است چرا که می توانست در مقوله مهم و راهبردی « مدیریت منابع انسانی » کمک حال و یار صدیقی باشد و اگر این سازمان شکل گرفته بود حداقل مجبور نبودند که به خاطر بحران کمبود معلم و مدیریت سونامی بازنشستگی به چنین اعمالی روی آورند .
بدون اغراق باید بگویم وضعیت کنونی در درجه ی نخست نتیجه عملکرد و مطالبه گری خود معلمان است .
وقتی در تجمعات و اعتراضات معلمان ، برخی بند و پلاکارد در مخالفت با تشکیل « سازمان نظام معلمی » را بالای سر خود می برند و حتا در مخالفت آن با سخنرانی و وعظ می کنند و حتا برخی کنش گران و فعالان صنفی در مخالفت صریح با سازمان نظام معلمی می نویسند و بقیه هم با « سکوت و بی تفاوتی » آن را تایید می کنند ؛ طبیعی است که در سایه خلاء نهادهای ارزیاب مستقل ، کارآمد و تخصصی در درون آموزش و پرورش کار را به بیرون از این دستگاه بسپارند .
برخی از این کنش گران در توجیه مخالفت خود با تشکیل سازمان نظام معلمی چنین می گفتند که تشکیل این سازمان تخصصی فقط به تعداد سازمان های بوروکراتیک و در یک کلمه « کاغذبازی » و « دیوان سالاری زائد » خواهد افزود اما وقتی این پرسش مطرح می شد که نقشه ( PATH ) شما برای طی مسیر و طراحی یک الگوی کارآمد و اثربخش چیست سکوت می کردند و پاسخی نداشتند . برخی معلمان واگذاری ارزیابی حرفه ای معلمان را به مراکزی خارج از آموزش و پرورش توهین به خودشان تلقی کرده و در برابر آن موضع گرفته اند .
برخی فعالان در کانون های صنفی هم تشکیل این نهاد را توطئه حکومت و یا دولت برای کانالیزه کردن و فرمایشی کردن مطالبات معلمان و مطالبه گری آنان تحلیل و تفسیر می کردند .
این گروه از معلمان هنوز پس از گذشته دو دهه نتوانسته اند یک فرمول کم هزینه و با کارایی قابل قبول برای مطالبه گری معلمان و احصای مطالبات معلمان ارائه کنند و دست آوردهایشان با وجود ادعاهای فراوان در این حوزه هم قابل توجه و کاربرد نیست .
تا چنین اتمسفر فکری و جو سازمانی در آموزش و پرورش هست بعید می دانم که تحول چندانی در شکل گیری و تعریف « معلم حرفه ای » به عنوان شاه کلید آموزش حرفه ای در فرآیند توسعه انسانی و توسعه پایدار رخ دهد و همچنان « روزمرگی » در این آشفته بازار حاکم خواهد بود چرا که برای بسیاری از ما همچنان « فکر کردن » سخت ترین کار و فعالیت است .
***
( در کلیپ زیر ، مخالفت صریح و آشکار یکی از معلمان معترض در تجمعات معلمان را مشاهده می کنید که بقیه حاضران هم او را تایید و کف می زنند ! )
نظرات بینندگان
خانم شعبان زاده
سپاس که مطالب را با دقت و حوصله پی گیری می فرمایید .
تنها چیزی که قابل توصیف برای جامعه ی کنونی ماست ؛ « تاسف » است و تاسف است و تاسف .
ادعا می کنند معلمان گروه مرجع هستند اما پزشکان ، مشاوران ، پرستاران ، مهندسان و... در این زمینه ها از ما جلوتر هستند .
دائما هم عنوان می کنند که این ها فرمایشی و نمایشی هستند .
آخر یکی نیست بگوید : دوست من !
ما وقتی خودمان در کلیت مان « نمایش » هستیم و چیزی را جدی نمی گیریم همه چیز را هم نمایشی می کنیم !
امید که « دانایی » به جامعه معلمان بازگردد .
پایدار باشید .
پایدار باشید .
صحیح است .
ما به شدت از نظر تئوریک ضعیف و گرفتار تعارض ها و تناقض های بنیادین هستیم و البته به گونه ای ماهرانه هم آن ها را توجیه می کنیم .
البته نباید از تشکیل سازمان نظام معلمی هراسید .
این سازمان لولو نیست !
فرضا در آمریکا و برخی کشورها و در بسیاری از موارد این گونه تشکیلات مدافع حقوق صنفی معلمان است و حتا گاهی اوقات جلوی دولت می ایستد .
پایدار باشید .
شاید هم این شنیده که بلد را خراسانی ها بیشتر به کار می برند غلط باشد !!!
درود
با وزن جمله ای که به کار بردم و نیز افزایش تاثیر آن بر روی مخاطبان به نظر می رسد فعل « بلد بودن » مناسب تر و وزین تر باشد .
افتخار من این است که ترک هستم و زاده خطه ی آذربایجان .
پایدار باشید .
چون شما را یک فعال اجتماعی دیده که با حس مسئولیت پذیری، بی تفاوت و بی احساس نیستید و اندیشه ورز هستید و فکور را چه معلم باشد و چه نباشد، محترم می دارید و محسناتی دارید، با وجود اینکه با شما اختلاف نظرهایی دارم، شما را به عنوان یک فرد صالح، مفید و مؤثر در جامعه قبول و دوستتان داشته و گاهاً با شما شوخی و مزاح و ملاطفه دارم.
در مسیر و پناه حق باشید
سلام
چه خوب بود خلاصه ای از این بحث ها و نتایج آن را جهت آگاهی دوستان منتشر می کردید تا موضوع بیشتر باز شده و چکش کاری شود .
هر چند تجربه نشان داده افرادی که ناشناس می نویسند معمولا شهامت نوشتن و نیز مطالبه گری در کف خیابان را هم ندارند !
جامعه مطالبه گر و مدنی با « نهادسازی » می تواند به خواسته هایش برسد .
پس فعلا نگاه تان به « آسمان » باشد تا شاید فرجی حاصل شود !
پایدار باشید .
صرفاً جهت اطلاع خدمتتان عرض میکنم که در فضای مجازی، ثبت نظر در سایتها با عنوان «ناشناس» یک امر عادی تلقی میشود و دلیلی بر نداشتن شهامت نیست. شما فرض کنید نام من تبریزی است. اما شیوه پاسخدهی شما یادآور شیوهی نخنمای روزنامه کیهان است که با تاکتیک حمله به مخاطبانتان با توهین به مخاطب و ترسو خواندن آنها و به کار بردن اصطلاح خودساختهای مانند « نداشتن روحیه مطالبه گری» و یا «چشم داشتن بر آسمان به امید گشایش و فرج» برای عقب راندن حریفانتان مدتهاست که قدیمی شده است. با خودتان فکر کنید که آیا هنوز هم این تکنیک برای خواننده نسل امروز کارگر است یا خیر؟! البته که پاسخ منفی است.
و اما از من خواسته بودید که خلاصهای از نتایج بحثهایم با همکاران را ارائه کنم. به روی چشم.
اصلیترین دلیل ما برای مخالفت با تشکیل نهاد جدیدی با سازمان نظام معلمی به خاطر همپوشانی عملکرد این نهاد با بسیاری از نهادهای موجود در جامعه فرهنگیان است. بهتر است به جای تعریف نهاد جدید، به قول خودتان به دنبال «مطالبهگری» از نهادهای موجود باشیم تا وظایفشان را به درستی انجام دهند. لذا موازی کاری هیچ توجیه عقلی ندارد مگر اینکه منافع شخصی افراد خاصی را تأمین کند!
البته دلایل دیگری هم هست که در اولویت بعدی قرار دارند. اگر عمری باقی بود خدمتتان عرض خواهم کرد.
دوست عزیز ناشناس
در خلا و در رویا و خیال نمی شود مطالبه گری کرد .
آیا شما می توانید بدون « نهاد سازی » فقط 10 درصد معلمان را یک جا فراخوان دهید ؟
این کانون های صنفی با این همه تبلیغات و سر و صدا هنوز نمی توانند فقط 5 درصد معلمان را حتا برای مطالبات صنفی شان یک کاسه کنند !
باید واقع گرا بود و برای مطالبه گری « نقشه ی راه » داشت .
با نیت خوانی و اتهام پراکنی هم نمی توان به « هم افزایی " رسید .
پایدار باشید .
درود
پس از سه دهه کار رسانه ای و تشکیلاتی هنوز می توانم جریان ها و اهداف را تشخیص دهم و آن را از هم تمیز دهم .
مثال امثال شما در نظردهی همان مثل « ریگ مفت و گنجشگ مفت » است .
البته ذات و سرشت ایرانی ها اکثرا با عدم شفافیت و دور زدن و عدم صداقت عجین گردیده است .
و البته توجیه گرانی ماهر هستند .
نسل امروز را باید در جوامع توسعه یافته که ذات و تربیت آنان با « قانون » و « قانون مندی » و « مسئولیت پذیری » سرشته شده است جست و جو کرد نه نسلی که حتا از سایه خویش می ترسد ، خود را همیشه طلبکار دیگران می پندارد و حاضر نیست مسئولیت حرف ها و کارهای خود را بپذیرد .
پایدار باشید .
مگر شما به دنبال شنیدن دلایل مخاطبتان از چرایی عدم علاقه ایشان به تشکیل نهاد جدیدی با نام سازمان نظام معلمی نبودید؟ ایشان هم نظرشان را اعلام کردند.
اما شما باز هم که به سراغ همان تاکتیک پوسیده و نخ نمای روزنامه کیهان رفتید و برای رهایی از پرسشهای بعدی مخاطب، ریشخند و تمسخر را نثار طرف مقابل کردید و علاوه بر آن، عصبانیت ناشی از یک مخاطب را به کل جامعه ایرانیان را تعمیم دادید و کل ایرانیها را بد ذات و بد سرشت پنداشتید!
وجود نازنین افرادی مانند شما برای فرهنگیان نعمت است اما باید توجه داشت که ضروریست که از دافعه بکاهیم و بر جاذبه بیفزاییم. زمان استفاده از تاکتیکهای منسوخ در پاسخدهی و برخورد با مخاطبان به سر آمده است.
برایتان آرزوی سلامتی و موفقیت دارم. امّا پاسخهای شما نتوانست مخاطبتان را قانع کند که عملکرد سازمان نظام معلمی به رشد جامعه فرهنگیان کمک خواهد کرد.
سلام مجدد
1- روزنامه ی کیهان و تفکراتی در سطح این « شبه رسانه » کجا قابل قیاس با صدای معلم است ؟
مگر آنان اصولا منتقد و مخالف را به رسمیت می شناسند و برای آنان ارزشی قائل هستند؟
2- من واقعا متوجه این تناقض بزرگ نمی شوم .
از ایرانی ها نباید انتقاد کرد !
همه رفتارهای فردی و جمعی یک جامعه قابل نقد هستند.
هیچ فرد و نهادی مصون از خطا نیست و باید مورد نقادی قرار بگیرد .
اما اگر یک جامعه دچار مشکل و بحران در « تربیت و نگرش » نباشند پس چرا دائما وضعیت آنان بد و بدتر می شود ؟
آیا تاکنون به این موضوع اندیشیده اید ؟
چرا جامعه ایران از « اخلاق » تهی شده است و به همدیگر رحم نمی کنند ؟
مگر جامعه اشتباه نمی کند ؟
مگر این مردم زمان مصدق اشتباه نکردند ؟
انقلاب سال 57 و آرمان ها الان به کجا رسیده است ؟
و...
در این مورد به اندازه کافی گزارش ، فکت و یادداشت در صدای معلم منتشر شده است پس سعی در فرافکنی نکنید ( حکایت دایی جان ناپلئون ) و واقع بین باشید .
3- شما یک نفر هستید و نماینده همه فرهنگیان نیستید .
من نظر خود را بیان کرده ام و شما می توانید آن را نقد کنید .
4- دوست عزیز
من از شما خواستم « نقشه راه » ارائه کنید .
اما باز هم طفره رفتید !
وقتی جامعه ای به بلوغ روانی و عاطفی نرسد طبیعی است که مطالبه گری نکرده و کارش تقدیر گرایی و به انتظار مرگ نشستن و فنای تدریجی خواهد شد .
در جوامع توسعه یافته ابزار حصول دموکراسی « رسانه و حزب » بوده است .
رکن اول آن جوامع هم حول « قانون » تشکیل شده است و به شدت بر اجرای درست قانون نظارت می کنند .
باید از تجارب بشری کمک گرفت و اگر نمی توانیم مثل آنان باشیم به جای پاک کردن صورت مساله ، « خودمان » را تغییر دهیم .
5- با کسی رقابت نمی کنم .
چون نیازی به این کار نیست .
بهترین کار این است که حاشیه نروید شفاف و مستدل دلایل و براهین خود را برای عدم تشکیل « نهاد سازمان نظام معلمی » بیان کنید .
پایدار باشید .
آقا / خانم فرهنگی
سپاسگزارم .
پایدار باشید .
اینکه وزارتخانه بلد نیست یک آیین نامه بنویسد یا اصلا همه اینها نوعی بازی با روح روان معلمان است مشخص نیست.
لیکن سازمان نظام معلمی اگر هم تشکیل شود تا چه حد می تواند بر این بدنه پوسیده نظام کارگر بیافتد
خانه از پای بست ویران است باید کل سیستم خراب شود و دوباره سیستمی بر مبنایی درست بنا گردد.
سلام
این خانه ای که شما نام می برید توسط « خود ما » ساخته و پرداخته شده است .
پس اگر قرار است تغییری حاصل شود نخست این ما هستیم که باید تغییر کنیم والا محکوم به در جا زدن بوده و کارمان حسرت خوری به گذشته خواهد بود .
پایدار باشید .
این ها همه نتیجه خواب « نخبگان » و منفعت طلبی « توده ها » و فقدان دوراندیشی و آینده نگری است .
پایدار باشید .
آقای شیبانی
صحیح است .
به نظر می رسد نسل جدید معلمان هم تئوری مشخصی برای مطالبه گری ندارد و ناکارآمدی و روزمرگی موجود استمرار پیدا خواهد کرد .
پایدار باشید .
اگر روزی دیدید که صریح و آشکارا معلمان سر از تن یکدیگر هم جدا کردند هیچ تعجب نکنید.
معلمان گلچینی از جامعه ای هستند که تاکنون در تاریخ این کشور، فلاکت هایی را ایجاد و یا دامن زده اند.
الگوهایی که نتوانند نسبت به مسئله ای به این مهمی تفکر کنند و برای تحقق خواسته هایشان به جای فکر، دانش آموزان را گرو بکشند، عاقبتشان سقوط کردن است.
خانم کارگری
می گویند : « هیچ جامعه ای از سطح فهم و درک معلمانش فراتر نمی رود ».
بخش قابل توجهی از وضعیت آشفته و جنگل وار جامعه ما - البته اگر بتوان نام جامعه بر آن نهاد - معلول و محصول دستگاه تعلیم و تربیت و البته معلمانی است که کار آموزش و تربیت را بر عهده دارند .
پس این انتقاد بر ما وارد است که خود بخشی از ناکارآمدی و روزمرگی فعلی هستیم .
قبلا هم گفته و تاکید کرده ام که اگر معلمان در این کشور جایگاهی ندارند مقصر و متهم ردیف اول خودشان هستند که نخواسته اند و یا نتوانسته اند برای خود جایگاهی فراخور و مناسب ایجاد کنند .
بعید می دانم که تحول خاصی هم حداقل در آینده نزدیک رخ دهد چون علاقه و میل وافر و عجیبی برای استمرار نادانی نهادینه شده و نشنیدن و عمل نکردن در لایه ها و اقشار مختلف مشاهده می شود ...
پایدار باشید .
سلام
1- هیچ فرد معتدل و منطقی نه حکم قطعی می دهد و نه همه را به یک چوب می راند .
آیا هر کسی که نظر مخالف من و یا شما داشته باشد ؛ ... « آدم حکومت است و... »
کی می خواهیم دست از این « مطلق بینی » و « دگماتیزم » برداریم ؟ کی می خواهیم منتقد و مخالف را به رسمیت بشناسیم ؟
2- بیش از 20 سال است که بخشی از معلمان درگیر مبارزات صنفی هستند .
دست آورد چه بوده است ؟
الان هم همان کانون های صنفی که پیش تر فراخوان برای اعتصاب و تظاهرات می دادند در یک موقعیت انفعالی کارشان شده انتشار خبر دستگیری ها و روزشمار برای آزادی معلمان زندانی !
3- بخش قابل توجهی از مردم در انتخابات پیشین ریاست جمهوری و مجلس شرکت نکردند .
نتیجه چه شد ؟
آیا وضعیت بهتر شد ؟
4- دوست عزیز
گفته و تاکید می کنم تا روحیه و فرهنگ مطالبه گری و پرسش گری در جامعه نباشد و نهادهای مدنی برای پیشبرد این مطالبات شکل نگیرند ؛ وضعیت از این که هست بدتر خواهد شد .
5- کدام پیچش مو ؟!
عادت بسیاری از ما این است که فکر می کنیم همه چیز را می دانیم بی آن که مطالعه کنیم و تحلیلی مکتوب و مدون از قضایا داشته باشیم .
پایدار باشید .