در طول تاریخ همواره افراط گرایی در پارادایم های دینی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و حتی تمدنی و نژادی بسترساز نوعی "پسیمیسم" (بدبینی) و گریز از مقدسات و متافیزیک و چه بسا مابعدالطبیعه و نیز ارزش ها و هنجارهای جامعه بوده است. چه در یونان و روم قدیم و به ویژه آتن و اسپارت و چه در عصر تاریک قرون وسطی تکیه افراطی و زوار در رفته و بدون وقفه بر آموزه ها و گزاره های گنوسی، اورفئوسی و دیونیسوس و آگراندیسمان خدایان آلپ و المپ و زئوس و غیره و گزاره "این همانی" و پردازش های خرافی و هپروتی و برخی مراسمات دینی، مذهبی نفرت انگیز که طی آنها کودکان و زنان قربانی و یا سوزانده می شدند و یا عقل و علم و اکتشافات و طبیعت را جدا و یا مخالف با دین و مذهب معرفی می نمودند زمینه را برای مذهب گریزی و دین ستیزی و جدا نمودن زمین از آسمان و مسلک هایی نظیر کلبیون، رواقیان و اپیکوریسم آن هم در بعد افراطی و محض پدید آورد و متاسفانه فریادهای امثال سقراط حکیم نیز به جایی نرسید.
افلاطون و ارسطو نیز با وجود آن همه خدمات و به یادگار گذاشتن میراث و بنیادهای مثبت و کارآمد در فلسفه و منطق و ریاضیات و هندسه و حتی طب و طبیعیات متاسفانه به خاطر آمیخته و عجین گشتن با برخی رگه های محض اندیشی در مفاهیم و ذهنیات و هرمنوتیک و اپیستمولوژی خاص خویش در منظر امثال گورگیاس و پروتاگوراس و اتیمت ها و ... دموکریتوس و آزاداندیشان و روشنفکران آن زمان تا برسد به عصر جدید و رنسانس و علم گرایان و تجربه گرایان و حس گرایان (ساینتیست ها، پوزیتیویست ها و آمپریست ها) ملکوک و مخدوش گشتند. پدیدار شدن دانته و تا حدی آگوستین قدیس در دوران اسکولاستیک و تجدد خاص آنان و بعدها ویلیام اوکامی، هابز، شیلینگ، دکارت و گذار از متافیزیک به فلسفه و سپس به علم توسط آگوست کنت و خیزش علمی وسیاسی و ایدئولوژیک کلون و لوتر و همچنین گزاره ها و گزینه و آلترناتیوهایی نظیر سکولاریسم ، لیبرالیسم کلاسیک و نو و در مواردی لائیسم و آترایم و سوسیالیسم روسی و اروپایی دکترین فخیمه و مارکس و پرودون، باکونین، لوئی بلانکس، انگلس و لنین و استالین و تروتسکی و گزاره های میانه و افراطی اگزیستانسیالیسم و نگرش های آلبرکامو، کافکا، سارتر، سورن کی برک کارد، آرتورشوپنهاور، مارتین هیدگر و ... جملگی واکنش در برابر کنش های دیروزی و آنتی تز در مقابل تز ماقبل و به ثمر نشستن سنتزی نوین و گزاره ای پیروز قلمداد می گردد. گرچه ظهور "نوافلاطونیسم" و "هگلیست های جوان" در برابر "هگلیسم کهنه و قدیم امری مبارک، ضروری و تجدد و نوگرایی و تکامل تلقی می شود و هم چنین حلقه وین و مکتب شیکاگو در اروپا یک قدم به جلو و به گونه ای ظهور گزاره "ترانسفوریسم" فلسفی، کلامی و منطقی در مقابل "فیکسیسم" و استاتیک و ایستاگرایی فلسفی قدیم رخ عیان نموده اما به هر حال به نوعی "دورهرمنوتیکی" و تسلسل های رنج آور و جنگ و جدال بیهوده و رکودآور "عین و ذهن" (ابژه و سوبژه) و مشاجرات کلامی، فلسفی "آبلارد" و "ویلیام" در جا انداختن و هژمونیک ساختن ذهن گرایی یا عین گرایی لطمات و صدماتی بر جهان علم و تجربه و فلسفه و حتی دین و ماوراءالطبیعه و مابعد الطبیعه وارد ساخت.
دانشمند بزرگ و فیلسوف عالی مقام "اتین ژیلسون" فرانسوی در مکتوبات ارزشمند خویش به این تراژدی و کابوس اشاره نموده و در مجموعه آثار ذیقیمت فیلسوف شهیر و بلند مرتبه یعنی "کاپلستون" و دیگر فلاسفه و نوابغ و اندیشمندان به طور مبسوط و مطول به این مسائل اشاره و توجه کافی شده است. اشتباه نشود هیچ عقل سلیمی با چکاچک اندیشه ها، جدال احسن، دیالوگ و دیالکتیک مخاصمه ندارد بل امری ضروری، طبیعی و مفید فایده می باشد. اما سخن بر سر محض گرایی و یک جانبه گرایی و بدتر از همه ماجراجویی فلسفی، کلامی یا همان آوانتوریسم" می باشد که مذموم و نکوهیده و سم مهلک است. معضل یاد شده در مشرق زمین و دنیای اسلام نیز وجود داشته است. اگر در سیر تکاملی علم، فلسفه، نجوم و علم هیئت و حتی طبیعیات و برخی گزاره های متافیزیکی بایستی از فیثاغورث، بطلمیوس و نیوتون نیز عبور کرد و سیر استکمالی را فراموش ننمود. در جهان اسلام و و شرق عالم نیز هرگز نباید ایده و گزاره های خوارج مسلکی، مقدس نمایان، کج اندیشان، اشاعره، جبری مسلکان، ظاهریون، باطنی گرایان، حروفیه، دراویش، اسماعیلیون، مرحبه، مخالفان تفسیر و تاویل، جدال های بیهوده و وقت تلف کن کلامی، طرفداران افراطی و دامن زنندگان به مثلا قدیم یا مخلوق بودن کتاب خدا که تلفات و خسارات فراوانی را به جای نهاد و تفکرات منحط و جنگ افروزانه "ابن تیمیه" که ریشه و بن مایه و هابیت تلقی می گردد و بابیه، بهائیت ، شیخیه، ازلیه و انجمن حجتیه از زیر تیغ تیز و بران نقادی و بازنگری جان سالم به در ببرند.
اگر بحث و جدال احسن و دیالکتیک رشد و کمال پدید می آورد به همان میزان همان طور حضرت علی (ع) فرمودند: "افراط و تفریط، تندروی و کندروی ریشه در جهل دارند." چه پاپ اوربان دوم که با فتوای افراطی و غلط خویش شراره های جنگ های صلیبی را افروخته و بدان دامن زد و چه افراط کاری های امثال ابومسلم خراسانی و صلاح الدین ایوبی و آن چنان که در کتب معتبر و معروف مثل " دو قرن سکوت" زرین کوب و "تاریخ اسلام" دکتر علی اکبر فیاض آمده ؛ بازی خوردن های بابک، افشین و مازیار و در مواردی سر سپردگی آنان خلیفه بغداد و زیر آب همدیگر را زدن جملگی از منظر عقل و علم و دین و انصاف و معدلت، محکوم و مطرود می باشد. انحراف و افراط چه درون ذاتی و درون ساختی باشد و چه برون ساختی و با عنصر تحریک و دسیسه و توطئه دشمنان بشریت در هر حال مضر و مهلک و عامل رکود و عقب گرد و واپس گرایی جوامع است. علاوه بر تعمیق و گسترش مطالعات و تتبعات علمی، تاریخی و مذهبی بایستی مراقب و مواظب شیطنت ها و دسائس سودجویان و مغرضان بود.
مطالعه و تدقیق در کتبی مثل "خاطرات مستر همفر" و "پروتکل های یهود" یا "دنیا بازیچه یهود" به میزان قابل توجهی پرده از روی توطئه های استعمارگران خبره و کهنه کار برمی دارد. در عالم علم و سیاست اصطلاحی داریم به نام "رویزیونیسم" یعنی تجدید نظر طلبی که امری میمون و با ارزش است، تجدید نظر طلبی منطقی و عالمانه بسیار ممدوح است. آنچه مذموم و زشت می نماید اصطلاح دیگری است تحت عنوان "اپورتونیسم" یعنی فرصت طلبی و به اصطلاح ابن الوقت بودن. در یک حدیث جالب و مهم از معصومین (ع) می خواندم که فرموده اند:"راه های رسیدن به حقیقت وجود الهی به عدد کل نفوس بشری است." و شاعر هم چه نغز و نیکو سروده است:
"صد هزاران پرده دارد حسن دوست می کند هر پرده آوازی دگر"
انسان ها در تفکر و اتخاذ در راه و روش آزادند و تحکم و اجبار از نظر ادیان و مذاهب الهی و مکاتب مصلح و سازنده انسانی و احساسی عمل نمودن و طرد منطق و تعقل و تفکر و دانش ، مطرود و مذموم می باشد. هم پذیرش غیر منطقی و هم رد غیرمنطقی و بدون تحقیق و تدقیق محکوم است. بایستی دائرمدار و محور اصولی و زیربنایی انتخاب ها و گرایشات طیران عقل باشد نه جهل و تعصب و تصلب و دگم اندیشی. همان گونه که در علم اقتصاد از اقتصاد تمرکز یافته و صرفا دولتی و سوسیالیستی گرفته تا کاپیتالیسم سیستم بازار (عرضه و تقاضا) و مرکانتیلیسم مطرح است در علم و فلسفه و دین و تربیت نیز مکاتب و مسلک ها و تئوری های گوناگون و بعضا متضاد وجود دارد. مهم آن است که گرد خرافه جهل و تحکم و باطل و ظلم و تظلم (ظلم پذیری) و استعمار، استثمار و استحمار بر چهره انسان و مکتب و دکترین جامعه و تاریخ ننشیند.
و چه زیبا و منطقی در قرآن کریم آمده است:
"بشارت و مژده به بندگان و مخلوق من که سخن ها (مکاتب، ایده ها، دکترین ها) را می شنوند (و پس از ارائه و بررسی و تحقیق و ارزیابی) بهترین آنها را انتخاب و سپس تبعیت می کنند."
در مبحث شناخت نیز، منابع ، ابزارها و روش ها گوناگونند. انسان، تاریخ، تجارب، الگوها، طبیعت، حس، عقل، فطرت و ... مدخلیت دارند. در ضمن طبع ها و ظرفیت ها نیز متفاوتند. چنان که مولانا می گوید: ... ای صدف ها نیست در یک مرتبه تا آنجا که می گوید: در یکی درّ است و در دیگر شَبِه (خرمهره) ! ضمن وجود فطرت مشترک در همگان در بحث رشد و ترقی و امر تربیت و شاخصه ها پارامتر "شاکله" و سجیه در افراد مختلف است. "کل یعمل علی شاکلته" سوره اسراء در مبحث کلیدی و ساختاری "هرمنوتیک" و نیز "اپیتمولوژی" (شناخت شناسی و معرفت شناختی) برخی قائل به متن و نیت مولف و پاره ای دیگر معتقد به خوانش و فراروایت ها می باشند. و این پروسه از یونان قدیم تا به امروز جاری و مساوی است. از تالس و سقراط و افلاطون و ارسطو گرفته تا مدرنیست ها و پسامدرن ها و چهره هایی همچون "ویتگنشتاین، یورگن هابرمای، جان هیگ" و دیگران هر کدام قرائتی خاص از دین ، فلسفه، حکمت و متون دینی و کتب مقدس و حتی مقولاتی نظیر جامعه شناختی، روان شناختی و ادب و هنر و سیاست دارند. در همین مبحث هرمنوتیک به قول "آنتونی کربای" و به نقل از کتاب "هرمنوتیک مدرن" از هیرش، اغلب به دلیل یکسونگری افراطی اش نسبت به متن انتقاد شده است حال آن که استنلی فیش به دلیل تاکید صرف بر فراشدخواندن مورد انتقاد قرار گرفته است. نظریه های فلسفی "گادامر" و "ژیکور" را می توان راه میانه انگاشت راهی که استقلال متن و خواننده هر دو را انکار می کند و بر خصوصیت مکمل این دو تاکید می ورزد.
اندیشمندان هرمنوتیک را علم یا نظریه تاویل دانسته اند. ".. تعجب آور نیست که هرمنوتیک به عنوان یک روش از تاویل متون مقدس می آغازد ... مجادلات جنبش اصلاح طلبی بر سر این حکم کلیسای کاتولیک که تنها این کلیسا صلاحیت تاویل کتاب مقدس را دارد با پافشاری پروتستان ها بر خودبسندگی متن مقدس و عزم جزم آنها بر نشان دادن روشنی و وضوح بنیادین کتاب مقدس به نتیجه رسید. پیکره کلی نظریه و عمل حاصل از این مباحثات هرمنوتیک را پی ریزی کرد. هرمنوتیک به واسطه نیروی آثار اولیه مارتین هیدگر صورت گسترده تر فلسفه عام فهم انسانی را به خود گرفت. فریدریش اشلایرماخ متاله آلمانی اولین پژوهشگری بود که در صدد ساختن نظریه عام تاویل برآمد. نظریه ای که بتوان آن را در مورد متونی غیر از متون مذهبی نیز به کار بست.
در پایان سده نوزدهم و به خصوص در آلمان هرمنوتیک به عنوان یک روش فلسفی که نه تنها به متون کهن بلکه به همه مطالعات انسانی مربوط است اعتبار چشمگیری پیدا کرد. اما بعدها رهیافت "دیلتای" به دلیل آن که در جست و جوی روح مولف بود بیش از حد رمانتیک انگاشته شد و به واسطه تمایل زیادش به نیات همدلی و اذهان به روان باوری متهم گردید. برخی خود را به جای وارثان اندیشه دیلتای برای اجتناب از این وضعیت توجه خود را به جای مولف و مفهوم مسئله ساز نیت مولف بر خود متن و تجربه خواندن معطوف ساختند. اینها معتقد بودند که اگر هم مولف یک متن کاملا ناشناخته باشد می توان آن متن را خواند و فهمید. حتی برای خوانش مولف از متن خود نیز نباید امتیازی قائل شد. مهم ذهنیت خواننده است نه ذهنیت مولف.
در مبحث هرمنوتیک به ویژه هرمنوتیک سده نوزدهم موضوع تاریخ باوری و نسبی نگری نیز همراه پدیدار شناختی به میان آمده و در این میان هیدگر برجستگی ویژه دارد. ارتقاء یک جهان یا جهان بینی به ساحت آگاهی و این که در ادبیات جهانی را تجربه می کنیم که مولف تصویر کرده است و نه حالات ذهنی و نیات خاص و غیر متعارف و نیز این که هدف تاویل متن نه نیات مولف بلکه خود متن است و مسئله ادغام افق ها میان حال و گذشته برجستگی و نمود خاص دارد و در این جا پای "هانس گئرک گادامر" شاگرد هیدگر به میان می آید.
ملاحظه می شود که اقیانوس علم و فلسفه و مفاهیم متافیزیکی و گنج های زمینی و آسمانی چقدر وسیع و چه بسا بی نهایت می باشد. و ضمن استدراک واقعیات و حقایق و باز آفرینی ارزش ها و شهود علمی، فلسفی رازآلودگی و رموز شگفت انگیزی نیز وجود دارد. نه تنها در بحث از دور هرمنوتیکی و پیوند و تاثیر و تاثرات جزء و کل اساسا بدیهیات اولیه و به قول کانت "مفاهیم پیش بینی" و اصول ثابت و مسلمات نیز ضمن اتقان و تعین خود در هاله ای از اسرار و پیچیدگی قرار داشته و تنها شعاعی از آنها بر ما پرتو می افکند و قطعا و اساسا این پارادایم بسیار متفاوت و متضاد و بلکه متناقض با شکاکیت و نسبیت در بعد لرزان و ژلاتینی و انفکاک پذیری و انقطاع دارد.
باز ملاحظه می گردد که کلیه نخبگان و اندیشمندان دنیای علم و فلسفه و حکمت و تاویل گران و مفسران و مستدرکان وادی هرمنوتیک با تمامی سلایق ویژه خویش و بازخوانی ها و بازنگری ها و خوانش ها از ارتدوکس ها و کاتولیک ها گرفته تا پروتستان ها از اصحاب کلیسا گرفته تا معتقدین به "ژیروندیسم" و "ژاکوبنیسم" و انقلابیون و متجددین دو آتشه در ایتالیا و فرانسه و آلمان جملگی بر تقدیس و تکریم "متن" و "مولف" و کتب مقدس و حضرت باریتعالی اعتراف و اصرار و ابرام دارند. فراقرائت و فراروایت تاویل خوانش مکرر و تفسیر و ادراک آنا فانا هرگز بر اصل و اساس کتاب مقدس و خالق هستی و قاموس جهان خدشه وارد نمی سازد. از مبحث هرمنوتیک هم که بگذریم حتی در مورد "آته ایست" ها و علی الظاهر قائلین به تصاف و صدفه در جهان و لائیک ها بایستی به این جمله مهم و طلایی "تیلیش" اشاره و استناد کنیم که "هرگز از کسی نپرسید که آیا خدا را می پرستی یا نه؟ بلکه بپرسید خدا را چگونه می پرستی؟ " جملات آخر را با این تعریض پایان می بخشیم که هرگز نبایستی افراطی گری و دگماتیسم از نوع تکفیری ها و سلفی ها و امثال داعش و طالبانیسم را و یا حتی ترورهای منافقین و خشونت آنها و گروه منحط فرقان را به حساب اصل دین و قرآن و دین مبین اسلام بگذاریم و اگر جنایات و وحشیگری های طالبان در افغانستان و حتی منطقه را مشاهده کردیم بر اثر بی توجهی و عدم مطالعه و عمق فکری، فلسفی و مذهبی و از روی تعصب جاهلی و یا احیانا تجاهل و عناد چنین نتیجه بگیریم که حالا که چنین و چنان است پس باید قرآن را از گردونه خارج سازیم و به جای ضعف قرائت و درک خویش، متن و مولف را به زیر علامت سوال ببریم. تمام کتب مقدس ادیان و به ویژه قرآن کریم بر علم و تفحص و تحقیق و مطالعه و تدبر اذعان داشته "افلا یتدبرون القرآن" و جهل و نادانی ، تقلید کورکورانه و بازگشت به جاهلیت و تعصبات و رسوبات ذهنی جاهلی و گنگ و لال و کر باطنی بودن را محکوم می نماید.
مضافا این که قرآن آن چنان که خداوند در این کتاب اشارت دارد "لا عوج له " یعنی اعوجاج و انحراف و تحریفی در آن راه ندارد. و نیز بیان کننده هر چیز کتاب هدایت و کتاب جامع و منبعث از وحی الهی است و شخصیت های علمی و قرآنی پژوه از مهدی بازرگان ، شریعتی، طباطبایی، دکتر مهدی گلشنی، دکتر محقق و ... گرفته تا دانشمندانی نظیر هانری کوربن، آنه ماری شیمل، مونتگری وات، جرجی زیدان، جرج جرداق، ویل دورانت، ژوزفماک کاف، گوستاولوبون، مایکل پترسون، جورج برانتل و ... با تتبعات و پژوهش های علمی عمیق خود بر حقانیت ، عظمت و علمانیت آن در کنار وحیانیت گواهی داده اند و به شهادت صریح قرآن مجید احدی تاکنون نتوانسته سوره یا آیه ای نظیر قرآن ارائه نماید. به تعبیر حضرت علی (ع) قرآن ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد. حدیثی نیز از امام باقر (ع) رسیده که: "هر آیه ای از قرآن دارای هفتاد بطن (اقیانوس علمی و حکمی) است و هر کدام از آن هفتاد اقیانوس نیز متعاقبا و تدرجا حاوی هفتاد بطن می باشد. وجود آیاتی پیرامون گردش زمین ، گستردگی و عظمت کرات و کهکشان ها، زوجیت در طبیعت، نظریه انبساط جهان و ستارگان، پیش گویی های علمی و اجتماعی و تاریخی و مقولاتی در باب هنر، زیبایی شناختی، کلام، فلسفه و جامعه شناختی و ... از بعدی نیز پردازش به عدالت، آزادی، آزادگی، عزت، شجاعت و اراده و معرفت شناختی انسان و خالق و جذب و جلب بسیاری از انسان ها به ویژه نخبگان و متفکران جهانی جملگی دال بر امتیاز این کتاب مقدس و منحصر به فرد در میان جوامع بشری است.
در کل زندگی و به ویژه مباحث و مسائل مهم مربوط به فکر و عقل و علم و مکتب شناسی و جهان بینی و نظریه پردازی و قضاوت ها یک اصل مهم در کنار سایر اصول عقلانی و لحاظ نمودن عدالت و انصاف، موضوع گنجایش ذهنی و ظرفیت است که هرگز نباید آن را به بوته فراموشی سپرد. به تعبیر مولای متقیان حضرت علی (ع) ظرفیت برخی افراد مثل برکه و باتلاق و اما ظرفیت عده ای همانند اقیانوس بی کران و پهنا ور و عمیق می باشد.
امید آن که همگان پیوسته در مسیر حقیقت یابی با واقع نگری و تحقیق و تدبر و جامع نگری به دور از هر گونه تصلب و تعصب جاهلی و به دور از انصاف و عقل و بافراچنگ آوردن مطالعات و تحقیقات و مشورت با نیکان و اندیشمندان و با پرهیز از احساسی نگری و اوهام و عجله و شتاب کورکورانه و به دور از هر گونه ژست های پوشالی و همچون طبل میان تهی و صوری با عنایت پروردگار و اراده و تلاش موفق باشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان