ارسطو در باب ضرورت فلسفه می گوید: « اگر باید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد. اگر نباید فیلسوفی کرد باید فیلسوفی کرد» این عبارت زیبا هیچ گاه رنگ غبار به خود نمی گیرد و همیشه بدیع جلوه می نماید.
فرض است بدانیم که بین فیلسوف و تفلسف کردن تفاوت از زمین تا آسمان است.
نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
هزار نکته باریک تر از مو اینجاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
"حافظ"
اخیراً باب شده است بسیای از واعظان و سخنرانان در هنگام وعظ و سخنرانی در مورد هر پدیده اجتماعی ، سیاسی ،مذهبی ، اقتصادی و علمی اظهار نظر نموده و نظرات غیر کارشناسی از خود صادر می کنند.
تازه خیلی با جرأت شده و فتوا می دهند و گاهی هم از حلال و حرام سخن به میان می آورند بدون این که در مورد آن موضوع فیلسوف باشند.
کسی که می خواهد درباره موضوعی فیلسوفی کند باید در راستای آن موضوع فیلسوف باشد ؛ هر تفلسفی اعتبار علمی ندارد زیرا ممکن است همه سو نگرانه نباشد بر این اساس ناقص و نارساست.
جالب است !
شخصی می آید در هنگام سوگــــواری و عـزاداری به تفسیر از نهاد آموزش و پرورش می پردازد و در آن از « حقوق معلم » سخن به میان می آورد و اعتراض معلم نسبت به حقوق و دستمزد خویش را محکوم می کند.
لازم است بدانیم در این مورد نظر دادن، تخصص ویژه می خواهد ؛ چرا به خود اجازه می دهید در مورد مسائلی که اطلاعات کافی و وافی ندارید وارد شوید و به تجزیه و تحلیل بی اساس و سست بپردازید.
زمانی که بی نظمی اقتصادی به اوج خود رسیده و هیچ کنترل و نظارتی در کار نیست ، معلم انتظار دارد جلوی این بی نظمی سد شود، حال که نمی شود کنترل کرد حداقل بین مستمری بگیران یا کارکنان دولت فرق قائل نشوید . شاید بشود فقر را تحمل کرد اما فرق قابل تحمل نیست.اصلا شاید اعتراض معلم درست نباشد اما این موضوع باید در هیئت دولت و مجلس به بحث و بررسی گذاشته شود و هیئتی متشکل از اقتصاددانان ، حقوق دانان و کارشناسان ذیربط به این امر بپردازند نه این که هر شخص غیر متخصص در این باره خیلی تلگرافی نظر دهد و ذهن عده ای را با تعبیرهای نادرست خود به انحراف کشاند.
کسی می تواند در خصوص آموزش و پرورش نظر دهد که علم جامعه شناسی آموزش و پرورش را بداند و بفهمد که :
آموزش و پرورش یک نهاد تولید کننده است آن هم تولید فکر که از همه تولیدات ارجح می باشد. آموزش و پرورش یک نهاد زود بازده نیست ، بازدهی اش به گونه ای است که تحلیل نمودنش قدری علم جامعه شناسی می خواهد.
در کجای جهان این نظر محترم است و ارجمند جلوه می کند؟ با تعبیر این که « معلم کم کار است » باید کم تر از کارمند بانک ، آب ، گاز و شهرداری حقوق بگیرد . اگر این تعبیر آبکی درست باشد دیگر کسی معلم نمی شود و اگـــر این تعبیر درست از آب در آید آنانـــی که می توانند معلم خوبــی باشند هیچ گاه شغل معلمی را انتخاب نمی کنند.
طبق تحقیقات بعمل آمده در کشورهای توسعه یافته جهان مثل آلمان ، ژاپن و ... بهترین استعدادها جذب شغل معلمی می شوند ، چرا؟
دولت موظف است بر اساس تورمی که در جامعه وجود دارد برای کارکنان خود حقوق تعریف کند نه بر اساس مشاغل. ممکن است کمی فرق لازم باشد نه آن چنانی فرقی که معقول نباشد تا جایی که از عدالت دور شود.
در کجای دنیا سراغ دارید پزشک در یک روز زمان اندکی را که در مطب خویش به طبابت می پردازد 40 تا50 نفر را ویزیت نماید و به او اجازه داده شود تا 1500000 تومان کاسب باشد ، کجای این کارعلمی و منطقی به نظر می رسد؟ در همین روز به بیمارستان هم می رود تازه جزء هیئت علمی دانشگاه هم است و حقوق قابل ملاحظه ای از بیمارستان و دانشگاه می گیرد. این پزشک کدام ساعتی از روز، وقت می کند سری به کتابخانه ها و سایت های علمی و پزشکی بزند؟
در کشور ما پزشک با درآمد گزافی که دارد بیشتر فکرش صرف تبدیل پول به دست آمده به سرمایه های فراوان است. در کارهای برج سازی و سرمایه گذاری در بخش های خصوصی و خرید املاک ... فعالیت دارد .چنین پزشکی اصلاً وقت نمی کند در جهت کسب یافته های تازه پزشکی فعالیت نماید و به روز باشد !
شکاف عمیق در توزیع درآمدهای ملی بین معلمان و دیگر کارکنان دولت،از جمله ( پزشکان ، قضات ، کارمندان شرکت های آب ، برق و گاز...) موجب اختلاف قابل ملاحظـه ای گردیده که به طرز فاحش ایــن تفاوت درآمدها خــودنمایـــی می کند. برای توجیه این مسئله از « روش قیاس » استفاده می کنیم، فی المثل کســی که در بانک کار می کند با توجه به حقوق و مزایا می تواند بهترین مسکن با کیفیت بسیار خوب را برای خانواده خویش تهیه کند و علاوه بر آن توانایی آن را دارد در بسیاری از جاها سرمایه گذاری کند و ملک و املاک خریداری نماید و تملک داشته باشد همین طور یک قاضی، ولی معلم در طول خدمت سی سال نه تنها نتوانسته یک مسکن نسبتا خوب تهیه نماید بلکه در زندگی روز مرّه خویش هم مانده است. دولت موظف است هرم فاصله در آمد ها را کم کند.
مقدار کار و شیوه کاری یک معلم به زمان بازگشایی مدارس و پایان سال تحصیلی بستگی دارد، دراین مورداصلا معلم تعیین کننده نیست. این نحوه کار از طرف وزارتخانه معلوم می گردد که این اسلوب و روش در همه کشورها معمول و متداول است این دلیلی نمی شود که معلم نسبت به کارمندان دیگر موسسات از حقوق و مزایای کمتری برخوردار باشد. اصلاً چرا معلم باید بیکار باشد اگر بخش قابل ملاحظه ای از درآمدهای ملی صرف هزینه بهداشت و آموزش و پرورش گردد که این امر در کشورهای توسعه یافته معمول است هیچ گاه بیکاری پنهان معلم، خود را نشان نمی دهد.
این افراد باید در اوقات فراغت در کتابخانه ها و آزمایشگاه های مجازی و حقیقی و کارگاهای علمی به سر برند و به تفحص در زمینه شغلی خویش بپردازند و به کارهای پژوهشی و تحقیقاتی روی آورند.
اگر احساس می شود معلمان کشور بیکاری و فراغت زیادی دارند این نشان از بی برنامگی متولیان و دست اندرکاران تعلیم و تربیت و بی بضاعتی آموزش وپرورش می باشد.
تا زمانی که معلم جامعه ما در غم نان بسر برد نمی تواند درست معلمی کند .
چگونه می شود این قضیه را توجیه نمود که باید به قاضی آن قدر حقوق داد تا در اثر نیاز و تنگدستی خللی در قضاوت و انصافش وارد نشود و از روی عدالت رای صادر نماید و حق کسی را تضییع ننماید، در صورتی که برای معلمی که زیربنای فرهنگ ، تربیت و اخلاق آینده سازان کشور به دست آنان پایه گذاری می شود این فرض محال است؟ برای این که یک قاضی عادل و یک پزشک و مهندس اخلاقی و انسانی تربیت شود معلمانی می خواهیم که متعهد بوده و با آرامش و طیب خاطر به کلاس های درس گام نهند.
برخی هم با تعبیر نادرست این که "معلم زیاد است "نمی توان به آنها حقوق کافی داد در این باره باید گفت معلم زیاد نیستند این دانش آموزان کشور هستند که زیادند،چنانچه فراوانی خاصی احساس شود به عهده برنامه ریزان آموزش و پرورش می باشد که درست از پس ساماندهی و سازماندهی نیروی انسانی برنمی آیند.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری
یادمان نرود معلمان زیاد هستند ولی زیادی نیستند !
امیدواریم معلمان همچون گذشته هیچ گاه رسالت واقعی خویش را از یاد نبرند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
وای به حال ما مردم که بر پای سخنان همچون ملاهایی مینشینیم تاهدایت شویم !!!!وای بر ما!!!!
درود بر شما که بخوبی مشکلات را نقد کردید
بسیار عالی مسائل را تشریح نمودید که مو لای درز نرود.
واقعا معلمان ما در جامعه مظلوم واقع شده اند؟چرا ما مانند بیشتر صنف ها اتحادیه نداریم که از حقوق معلمان دفاع کند؟
اگر حاضرحادثه و یا مشکلی برای معلمان پیش بیاید کسی پاسخگو نیست! به خدا ما جزء جامعه هستیم و داریم زحمت
می کشیم و عده زیادی از کارمندان دولت معلم هستند.به چه جرمی حق و حقوق حداقلی را به معلمان نمی دهیم؟
معلم با انسان سر و کار دارد و کارش سنگین است و همه جای دنیا معادل ما کار می کنند و تعطیلات تابستانی دارند.چرا از ساعت کار ما علیه ما استفاده می شود؟
واقعا جای تاسف است!
مگر این کشور مال دکتر و بازاری و کارخانه دار و آقازاده و... است یا مال همه آحاد جامعه است؟
امیدوارم مسئولان به حق و حقوق معلمان احترام بگذارند.
آنکس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند