یکی از نشانههای آشفتهحالی جامعۀ ما تعریف «موفقیت»، تعیین ملاکها و تشخیص حد و حدود آن است. فرهنگ و جامعۀ امروز ما دچار پدیدۀ بیمارگونه و بسیار خطرناکِ «خود موفق پنداری» است. کدام مقام، مدیر، مسئول و فرد موظفی است که بپذیرد موفق نبوده است؟ همه خود را موفق میدانند، چون جامعه از ملاکهای مورد پذیرش و مقبول موفقیتسنجی بیبهره است، چون نهادهای مرجعی برای موفقیتسنجی وجود ندارند، چون موفقیتسنجی درگیر سیاسیکاری، رابطهها و باندبازیها شده است، و چون موفقیتسنجی دچار بیبندوباری و هرزگی است.
خودموفقپنداری در همۀ سطوح فرهنگ و جامعۀ ما وجود دارد، از بالا تا به پایین. حتی با وجود نشانههای آشکار بیعرضگی، خرابکاری، سوءتدبیر، فساد و شارلاتانبازی، نمیتوانی به یک مقام یا مدیر ثابت کنی که نه تنها موفق نبوده، بلکه همه چیز را به هم ریخته و وضعیت را به گند کشیده است. میپرسند چرا فلان مقام مسئول بعد از یک حادثۀ ناگوار یا بیتدبیری که منجر به خسارتهای جانی و مالی غیرقابل جبران شده است، مثل خیلی از کشورهای دنیا استعفا نمیدهد و کنار نمیرود. پاسخ روشن است؛ چون خودش را موفق میپندارد یا حداقل، خودش را موفق مینمایاند تا دلیل کنارهگیری را منتفی کند. تکتک مقامات ومدیران کلان و خُرد مملکت ما موفقاند و هیچ شکی در این نیست؛ قبول ندارید، از خودشان بپرسید!
جالب است که وقتی مقامی به خطایی اعتراف میکند و کم و بیش ناموفق بودن را میپذیرد، این را هم نه از سر واقعیت و موفق نبودن، بلکه از سر تواضع و بزرگواری میداند!
وزیر آموزش و پرورشی بود که فقط دو سال وزارت کرد، اما خود را موفقترین وزیر تاریخ آموزش و پرورش میدانست. مقامی بود که خود و دولتاش را پاکدستترین میدانست، و هنوز زیر بار نرفته و نخواهد رفت که چه بلایایی سر کشور و مردم آورد. مقامی بود که با کلید تدبیر آمد و هیچکاری از پیش نبرد. کسی میتواند به او بقبولاند که بیلیاقتی یعنی چه؟!
وزیر بهداشتی بود که روزی میگفت مدیریتاش در مهار کرونا الگوی جهانی است؛ امروز اعلام استیصال میکند، ولی بیچاره همچنان توهم خودموفقپنداری دارد. نمونههای قدیم و جدید شاهکارهای خودموفقپنداری آنقدر زیاد است که با هزاران من کاغذ هم پایان نمییابد. تمام هزینههای نابه سامانیها و بدبختیهای ناشی از هرزگی موفقیت و توهم خودموفقپنداری را همیشه مردم دادهاند .
کانال شوق تغییر
نظرات بینندگان
و اما این ایده: «اصلا ما در این سامانه مدیر ناموفق نداریم»!
هر ناکامی هم که وجود دارد مربوط به سایر عوامل خارج از محدوده مدیریت و غیرقابل کنترل بوده است!
می دهد و احتمالا منظور نویسنده، همین معنا بوده است، اما بهتر نبود از واژگانی درخور استفاده می شد؟
مثلا :
بطلان موفقیت
ناکامی موفقیت