مقدمه
از بیان قیود خواستاری ، هرگز خشنود نبوده و نیستم . اما گاه نتایج سوء آموزشی یا فرهنگی در جامعه ما به قدری عمیق است که ناچار به گفتن قیودی همچون " کاش " می شوید . یکی از دلایل نارضایتی جامعه از کارکرد معلمان که خود آنان در این نوع برداشت از سوی مردم و یا مسئولین ، مقصر نیستند ، نحوه تربیت معلم در کشور ماست . فرق بسیار است مابین دانش سراهای قبل از انقلاب و مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ، اهداف هر یک شاید همان تربیت معلم باشد اما فضا و ساز و کار این امر متفاوت است .
تربیت نیروی کار ماهر و حرفه ای ، امری ساده و پیش و پا افتاده نیست . تمامی شرایط و عناصر مرتبط به این امر ، تحت تأثیر عوامل مختلف قرار می گیرند. مثلا به نظر شما چرا باید کیفیت خوابگاه و غذا و سطح آموزش مراکز تربیت معلم در خور ارزش انسانی دانشجو معلمان باشد تا فردا عقده ای و کم انگیزه نشوند و با کم کاری و بی تعهدی ، به امر خطیر تدریس نپردازند ؟ جلب رضایت امروز آنان و یا تربیت آنان در فضایی با نشاط و خلاقیت زا ، مدخلی برای افزایش کارآیی معلمان طی مدت خدمت سی ساله آنهاست . اگر امروز او در جایگاه دانشجو معلمی ، لیاقت اِبراز وجود را نداشته باشد و به او اجازه نقد موقعیت و یا شرایط داده نشود ، فردا او چگونه شهروندانی متفکر و نقاد تربیت نماید ؟
خیلی از رفتارها اکتسابی هستند اما برخی از رفتارها اگر ذاتی هم باشند به شرایط مساعد یا تربیت مناسب برای جلوه گری نیازمند است . وقتی یک فضای آموزشی عاری از هر نوع بالندگی ، پویایی و سازندگی باشد انگیزه ها برای انجام نقش معلمی سست ، لرزان و ناکارآمد می گردد . روند تربیت معلم ، معلمان را به این حال و روز ناخوشایند رسانده است و جای هیچ گِله و شکایتی از معلمان امروز در نظام آموزشی نیست . شما معلمان را در قالب دلخواه خود ایزوله کرده اید و محافظه کاری و بی تفاوتی را برازنده آنان ساخته اید ، اما خار این فرآیند در چشمان کودکان این سرزمین فرو رفته و بصیرت و بینایی اجتماعی آنان را تضعیف نموده است . یک چرخه معیوبی که شاید به نفع عده ای باشد اما یقین به نفع مردم و جامعه نیست .
فضای دانش سراهای مقدماتی و مراکز تربیت معلم
اوایل انقلاب ، هر دو مرکز را از نزدیک دیده ام یعنی مراکز آموزشی دانش سرا و تربیت معلم را . فضا در دانش سرا شفاف تر بود ، از مشاهده اشخاصی که قرار است معلم شوند لذت می بردید ، اما فضای تربیت معلم تاریک و سنگین بود ، به سختی می شد نفس کشید . نمی دانم شاید سیاهی چادر دختران ، چنین جوّی ایجاد کرده بود . اما این در هر دو وجود داشت . پس لابد دلیلی دیگر دارد ! البته این برداشت شخصی بدون انجام هر نوع تحقیق و مطالعه بیان می شود ، اما حق هر معلمی است که نظر خود را در مورد مسایل آموزشی بگوید چون ما مسایل پیرامون خود را به خوبی احساس می کنیم .
راستی آزمایی این نظر بر عهده معلمان فارغ التحصیل این مراکز است که با چنین برداشتی ، موافق و یا مخالف باشند.
معلمان دوران تحصیل ما در قبل از انقلاب
به خاطر دارم که قبل از انقلاب ، اولیای دانش آموزان به مدرسه مراجعه نمی کردند ، البته برای ما معلمان این مهم قابل قبول نیست ، اما اعتماد به معلم بیشتر از امروز بود . و حتی برای دانش آموزان درس نخوان نیز با اعتماد والدین ، تنبیهاتی با اختیار معلم در نظر گرفته می شد و والدین اختیار این کار را با اعتماد تام به معلمان واگذار کرده بودند . شاید هم چون همانند امروز تک فرزندی نبود ، پس والدین از بارِ مسئولیت خود می کاستند.
در دوران ابتدایی ما ، در مدارس تنبیه وجود داشت اما از راهنمایی به بعد غدغن شد. مداد لای انگشت گذاشتن ، در انباری تاریک ساعاتی حبس کردن ، روی مقوایی واژه تنبل را درشت نوشته و در جای جای مدرسه چرخاندن آن دانش آموز در تمامی ساعات درسی آن روز . و اگر در کلاس به زبان ترکی صحبت می کردیم می بایست 2 ریال به قلّک روی میز معلم می انداختیم . علیرغم همه این موارد ، معلمانِ خود را بسیار دوست داشتیم و تصور و باورمان این بود که معلم کلاس در منزل فقط از من صحبت می کند و یا به من فکر می کند . یک دنیای خیالی دو نفره با رؤیاهای شیرین اما در واقع با واقعیتی یک طرفه .
قبل از انقلاب ، شرایط زمانه طوری بود که معلم می توانست با تدریس خود در دل دانش آموزان برای خود جا باز کند و مقبولیت داشته باشد. مقبولیت معلم توسط دانش آموزان یعنی تحقق امر یادگیری . کتاب های درسی ما در دو دوره تحصیلی ابتدایی و راهنمایی حجم زیادی داشت و فقط در دوره متوسطه قدری از حجم آن کاسته شد . یعنی نه تدریس معلمان کاری راحت بود و نه تحصیل ما . اما این معلمان آن چنان پرورش یافته بودند که سرمنشایی از عزت نفس ، بزرگواری ، صلابت و مهربانی بودند. بذله گو نبودند و وقت کلاس را به بطالت نمی گذراندند ، اما ما را مدهوش خود می ساختند . آنان جاذبه و دافعه را با هم داشتند ، اما ما دانش آموزان بیشتر شیفته جاذبه آنها بودیم و دافعه ها را کمتر حس می کردیم . ابزارهایی همچون ماهواره و اینترنت و موبایل ، برای ما فراهم نبود و شاید برای همین وجودمان برای نفوذ معلم هموار بود . اما شخصیت اجتماعی معلمان ، از نوع دیگر بود . نوع مهربانی معلمان پرورنده بود نه مخرب ، نمایشی و توأم با کراهت . بیشتر معلمان ما نیز فارغ التحصیلان دانش سراهای مقدماتی و عالی و برخی رشته دبیری دانشگاه های دولتی بودند . مهم تر از همه معلم و مدرسه مشخصه واحدی داشت و هویت آن در لابه لای چندگانگی آموزشی و چندگونگی معلم ، گم نشده بود .
به تعبیر گلستان سعدی : پسر را زجر و ملامت کرد که با پرورنده خود بی وفایی کردی . دقیقا شرایط چنین بود . اما امروز ، خود پدر یا مادر به فرزندش یاد می دهد که اگر پُررو نباشی حق ات را می خورند ، پس جوابش را بده و هرگز کم نیاور ، حتی اگر آن فرد معلم ات باشد !
مختصری از تاریخچه تشکیل دانشسرای مقدماتی و دانشسرای عالی
اولین تربیت معلم در دارالفنون و با اعزام نیرو به خارج از سال 1229 تا 1298 ، انجام یافته است . دانش سرای عالی به دارالمعلمین مرکزی بر میگردد که در سال ۱۲۹۸ خورشیدی در تهران برای تربیت معلم مدارس تأسیس شد . دارالمعلمین عالی دارای دو قسمت علمی (رشتههای ریاضیات ، طبیعیات ، فیزیک و شیمی) و ادبی (ادبیات ، فلسفه ، تاریخ و جغرافی) بود و معلمان ایرانی و فرانسوی در آن تدریس میکردند. استقبال از دارالمعلمین عالی کم بود چون در آن زمان ، سالیانه نزدیک به دویست نفر برای تحصیل به اروپا اعزام می شد و دیپلمه ای برای تحصیل در دارالمعلمین باقی نمیماند . بنابر این ، وزارت معارف برای جذب دانشجو تصمیم گرفت امتیازاتی قائل شود و از سال ۱۳۰۸ به پانزده دانشجو ، کمک هزینه میداد و دانشآموختگان دارالمعلمین میتوانستند بدون امتحان برای ادامه تحصیل به خارج اعزام شوند. همچنین وزارت معارف مکلّف شد دانشآموختگان دارالمعلمین عالی را در مدارس دولتی به خدمت معلمی استخدام کند.
دانش سرای مقدماتی یا دارالمعلمین مقدماتی در سال 1312 به وجود آمد و نام یک مرکز تربیت معلم بود که به آموزش و تربیت معلم برای دوره ابتدایی میپرداخت . فارغالتحصیلان دوره های دانش سرای مقدماتی ، دیپلم میگرفتند . شرط اصلی ورود به دانش سرای مقدماتی ، تحصیلات سه ساله اول متوسطه و مدت دوره تحصیلات آنها دو سال بود . تربیت معلم خوارزمی مؤسسه تربیت دبیر برای دبیرستانهای کشور بود که در سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تربیت معلم (دانشگاه خوارزمی فعلی) تغییر نام یافت .
در حال حاضر دانشگاه خوارزمی در رشتههای مختلف علوم پایه ، انسانی ، تربیتی و مهندسی در مقاطع مختلف از کارشناسی تا دکتری دانشجو میپذیرد . نام این دانشگاه در سال ۱۳۱۲ از دارالمعلمین عالی به دانشسرای عالی و در سال ۱۳۵۳ به دانشگاه تربیت معلم تغییر کرد. تغییر نام این دانشگاه به دانشگاه خوارزمی در سالهای 1381 و 1382 در شورای گسترش آموزش عالی وزارت علوم به تصویب رسید اما به دلیل عدم تصویب در شورای عالی انقلاب فرهنگی ، این تغییر نام تا اواخر سال ۹۰ اجرایی نشد.
پس از تأسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ ، دانش سرای عالی جزو آن شد و استقلال خود را از دست داد و تنها به پذیرش دانشجویانی پرداخت که داوطلب دبیری بودند . پیوستن به دانشگاه تهران موجب شد که دانش سرا از زمین ورزش و آزمایشگاه و کتابخانه مجهز برخوردار شود و همچنین رشته زبان های خارجی برای تدریس فرانسوی ، آلمانی ، روسی و انگلیسی دایر شد. در سال تحصیلی 1315- 1314 دختران نیز در دانشسرای عالی پذیرفته شدند.
تا سال تحصیلی 1322 - 1321 ، دانش سرای عالی با دانشکدههای علوم و ادبیات توأم بود. در این سال دانشکده علوم از دانشکده ادبیات و دانش سرا جدا شد. دانشجویان رشته های علمی در دانشکده علوم به تحصیل پرداختند و دروس علوم تربیتی در دانشکده ادبیات ارائه می شد.
تحولات سریع در تغییر نام مراکز تربیت معلم و نیاز به ایجاد شاخه های جدید
در یک نگاه به تاریخچه مراکز تربیت معلم ، 15 بار قبل از انقلاب و 6 بار بعد از انقلاب ، مراکز تربیت معلم تغییر نام داده است و یا نوع و دایره فعالیت آن جهت تربیت معلم دگرگون شده است . ابتدا با دارالفنون در سال 1229 و نهایت با تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰ . هدف همه آنها تربیت معلم بوده است اما گاه در سطح مقدماتی و گاه عالی . نکته جالب آن که اولین مرکز تربیت معلم دینی در سال ۱۳۴۵ تأسیس شده است . به نظر می رسد نوعی آشفتگی ذهنی و یا نوعی تضارب آرا برای تربیت معلم در جامعه وجود داشته است .
عقل سالم وقتی 21 تغییر نام و حیطه فعالیت یک واحد سازمانی را می بیند بر پیچیدگی و دشواری امر واقف شده و با خود می اندیشد چه چیز تربیت معلم را این چنین سخت و پیچیده کرده است و یا چرا یک سیر طبیعی و شفاف و روان برای آن رقم زده نشده است ؟
سرعت و شدت تحولات و جریانات سیاسی و اجتماعی آن اعصار ، بر فعل و انفعالات تربیت معلم ، مؤثر بوده است. اما یک نکته مبرهن و بدیهی است و آن این که حساسیت امر آموزش در جریان تربیت کودکان و برخاسته از سیر تحولی ، نظام سیاسی را مأمور نظارت و هدایت مستقیم مراکز تربیت معلم کرده است .
در این خصوص سه نکته مهم قابل تعمیق و تفکر است :
* اول این که این 21 مورد فقط تغییر نام نیست و گاه شاخه هایی با اهداف جدید برای تربیت معلم ایجاد شده است.
** دوم این که احساس نیاز جهت ایجاد عناوین جدید و یا تغییر نام مراکز تربیت معلم به مقتضیات زمان ، نیاز و یا اهداف نظام سیاسی و آموزشی بوده که با فاصله 69 سال و یا دو سال ، انجام گرفته است .
*** ثبات ، قدرت و مقبولیت سازمانی دارالفنون برای تربیت معلم ، چرا 69 سال طول کشیده است و دلیل فاصله بیش از نیم قرنی مابین آن با اولین دارالمعلمین ، چرا این همه زیاد است ؟ احتمالا بالا بودن نرخ بیسوادی و کم بودن تعداد کسانی که مستعد جذب در این مراکز بوده اند به دلیل اعزام دیپلمه ها به خارج ، دلیل این امر بوده است . از همین مشکل ، معضلی دیگر متولد شده است که عناوین گوناگونی به معلم داده است و همه آنان توانا و حرفه ای نیستند .
به دلیل اهمیت روند تغییر مراکز تربیت معلم از ابتدا در سال 1229 تا آخر در سال 1390 ، این لیست تقدیم می گردد :
الف : قبل از پیروزی انقلاب اسلامی
دارالفنون ؛ ۱۲۲۹
دارالمعلمین ؛ ۱۲۹۸
دارالمعلمین عالی ؛ ۱۳۰۷
دانش سرای مقدماتی و عالی ؛ ۱۳۱۲
مراکز تربیت معلم دو ساله روستایی ؛ ۱۳۳۲
مراکز تربیت معلم یکساله ؛ ۱۳۳۸
دوره تربیت معلم حرفهای پسران و دختران ؛ ۱۳۴۱
دانش سرای عالی سپاه دانش ؛ ۱۳۴۳
مرکز تربیت معلم دینی ؛ ۱۳۴۵
مراکز تربیت معلم کودکان استثنایی ؛ ۱۳۴۷
مراکز دانش سرای راهنمایی ؛ ۱۳۴۸
مراکز تربیت معلم فنی و حرفهای ؛ ۱۳۴۸
مراکز تربیت مربی کودک ؛ ۱۳۵۱
دانشکدههای علوم تربیتی دانشگاهها
دانشگاه تربیت معلم ؛ ۱۳۵۳
ب : پس از پیروزی انقلاب اسلامی
دانشسراهای تربیت معلم دو ساله و چهار ساله
دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی
مراکز تربیت معلم
دانشگاه تربیت دبیر فنی شهید رجایی
مجتمع آموزش عالی پیامبر اعظم (ص)
تأسیس دانشگاه فرهنگیان در سال ۱۳۹۰
مختصری از تاریخچه تشکیل دانشگاه فرهنگیان
موضوع تشکیل دانشگاه فرهنگیان از سال 1387 در زمان وزارت علی احمدی مطرح شد . دانشگاه فرهنگیان ، دانشگاهی برای تأمین ، تربیت و توانمندسازی معلمان و نیروی انسانی وزارت آموزش و پرورش در ایران است. این دانشگاه در سال ۱۳۹۰ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی و با تجمیع کلیه مراکز تربیت معلم سراسر ایران تأسیس شد و دارای ۹۸ واحد دانشگاهی (در قالب ۶۴ پردیس دانشگاهی و ۳۴ دانشکده ) میباشد. در حال حاضر ۷۸۰۲۲ دانشجو و ۸۰۳ عضو هیئت علمی و استاد در این دانشگاه مشغول فعالیت میباشند. هم چنین تعداد ۱۰۹۹۵ مهارت آموز و بیش از ۹۶۳۳۸ فارغ التحصیل از آغاز تأسیس دانشگاه تاکنون داشته است . در سال 1390 هیچ یک از دانشگاههای تربیت معلم و دانشکدههای علوم تربیتی و ظرفیتهای خاص تربیت معلم در سایر دانشگاهها به آموزش و پرورش منتقل نشدند و دانشگاه فرهنگیان از طریق تغییر نام مراکز تربیت معلم گذشته ، تشکیل شد. (1)
از زمانی که مراکز تربیت معلم جا پای دانشگاه گذاشت و دانشگاه فرهنگیان را توسعه داد ، حال و هوای فارغ التحصیلان را نیز دگرگون ساختید. چون فقط به جذب دانشجو معلمان نپرداختید ، بلکه از بین معلمان رسمی که مشغول خدمت بودند نیز دانشجو پذیرفتید. تصمیمی که با قوانین سازمان در تضاد بود چون هنگام تبدیل مدرک ، پای شورای نگهبان وسط کشیده شد و مخالفت آن به همراهی مجلس ، دولت و سازمان برنامه و بودجه ، نارضایت و بی انگیزگی آنان را چندین برابر ساخت . توقع ایجاد شده با بِستر لازم منافات داشت و انتظارات پیش بینی شده محقق نشده بود لذا به نارضایتی و بی انگیزگی این تحصیل کردگان منجر شد . تا حدی که او را معلم دکتر می خواندیم اما همتراز استاد دانشگاه که دکتری داشت ، حقوق و مزایا دریافت نمی کرد . از یک سو مانع رفتن آنان به وزارت علوم شدید چون اعتباری ارزشی برای وزارت آموزش و پرورش محسوب می شد و از سویی دیگر آنها را همسطح معلمان لیسانس با اندک تفاوتی نگه داشتید . در بهمن ماه 1399 جمعی از معلمان با سابقه دانش سرایی و تربیت معلم کشور که با مدرک دیپلم و فوق دیپلم استخدام شده بودند و علیرغم مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی ، مدارک فوق لیسانس و بالاتر آنان اِعمال نگردیده بود ، روبه روی مجلس شورای اسلامی تجمع کردند و خواستار اصلاح این مصوبه در بودجه سال ۱۴۰۰ و تبدیل آخرین مدرک خود شدند.
دلایل عدم موفقیت دانشگاه فرهنگیان
به نظر می رسد ایجاد دانشگاه فرهنگیان فقط یک پرستیژ اجتماعی برای عنوان معلمی بوده است و از دیگر سو نظام آموزشی از تربیت دبیران توسط دانشگاه ها خرسند نبوده است . اما کاش هرگز مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان ، جایگزین دانش سراهای مقدماتی و عالی نمی شد !! دانشگاه فرهنگیان بدعتی تازه نبوده است که اهداف آن بخواهد از اصل و اساس ریشه ای 170 ساله خود جدا و یا تغییر مسیر دهد. اهداف تربیت معلم همیشه طی این زمان مشخص بوده و فقط بنا به تناسب زمان ، نیازهای آموزشی ، متنوع تر شده است .
از جمله دلایل عدم موفقیت دانشگاه فرهنگیان ، می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1- انحصارگرایی در تربیت معلم و خلاء راهبردی منابع انسانی آموزش و پرورش ، از مهم ترین دلایل ضعف دانشگاه فرهنگیان است .
2- این دانشگاه زیر نظر دو وزارتخانه آموزش و پرورش و علوم و تحقیقات و فناوری است و به نظر می رسد عمده ترین دلیل عدم موفقیت این دانشگاه در امر تربیت معلم از لحاظ کمی و کیفی ، در همین وابستگی دوگانه نهفته است .
3- هیچ نوع سیاست موازی و یا اهداف مشترک و همسو ما بین این دو وزارتخانه در امر جذب دانشجو و یا تربیت نیروهای متخصص و ماهر بر اساس نیاز واقعی جامعه وجود ندارد . آموزش و پرورش در رشته های گوناگون سرخود و بدون داشتن برنامه ای مدوّن و مشخص که مقید به اجرای آن باشد ، دانش آموزان را هدایت تحصیلی می کند و آموزش عالی هرگز نیازهای رشته ای خود را برای ایجاد تناسب تحصیلی دانش آموزان با رشته های گوناگون به آموزش و پرورش ارائه نمی دهد .
4- آموزش عالی هرگز در آموزش ضمن خدمت معلمان ورود پیدا نکرده است و آموزش و پرورش را در این امر مهم تنها و ناتوان گذاشته است.
5- بودجه دانشگاه فرهنگیان از همه دانشگاه های دیگر در پایین ترین حد قرار دارد . لذا در ارائه سرویس مناسب به دانشجو معلمان و جذب اساتید رسمی و مجرب ، ناتوان است و این امر بر کیفیت آموزشی تأثیر مستقیم می گذارد . برای کاهش هزینه نیز به جذب اساتید حق التدریس با انگیزه ضعیف موقعیت شغلی ، می پردازد .
6- اهمیت کمیت از کیفیت در این دانشگاه بیشتر است و این خود بر ماهیت آموزشی اثری چندجانبه می گذارد .
7- به نظر می رسد مجموع وظایف و اهداف زیر پوشش دانشگاه فرهنگیان بسیار بیشتر از اصلی ترین هدف آن یعنی تربیت معلمانی متخصص و حرفه ای است و این دانشگاه توانایی اجرای تمامی تعهدات خود را در حد مطلوب ندارد.
8- توجه به تعداد رؤسای این دانشگاه طی 6 سال ، خود گواه حساسیت موضوع است . اسامی سرپرست و رؤسای دانشگاه فرهنگیان عبارت است از: اسدالله اسدی گرمارودی ، جهانبخش محبینیا و محمود مهرمحمدی ، از 20 آذر ۱۳۹۶ تاکنون ، حسین خنیفر به عنوان اولین رئیس دانشگاه فرهنگیان ، ریاست این دانشگاه مأموریت محور و استراتژیک را به عهده دارد . چرا این دانشگاه از ثبات نسبی مدیریتی در رنج بوده است ؟ علت این امر قحط الرجالی در جامعه است ؟ نبود اعتماد به اشخاص جهت مدیریت حساس آن است ؟ و یا هم کمتر کسی تمایل و رغبت مدیریت آن را داشته است چون عنوان و پیش لازم های مدیریتی آن زیاد جاذب نیست ؟
آموزش معلم از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها
بعد از انقلاب اسلامی ، آموزش و پرورش با مشکل عدیده کمبود معلم مواجه شد . یعنی میزان نیاز نظام آموزشی به معلم ، تناسبی ثابت و منطقی با ورودی های دانشجو معلمان نداشت . اصلی که کشورهای دارای آموزش برتر ، با ایجاد تعادل ما بین نیروی انسانی تربیت شده و نیاز جامعه آن را مرتفع ساخته است ، چون آنان به تخمین ورودی های جدید مدارس و بازنشستگان هر ساله معلمان می پردازند . اما ما به این امر قادر نیستیم و از دلایل مهم ناتوانی این دانشگاه برای تربیت تعداد معلمان مورد نیاز جامعه است و کمبود معلم را رویه معمول آموزش و پرورش کرده است .
از همین مشکل ، معضلی دیگر متولد شده است که عناوین گوناگونی به معلم داده است و همه آنان توانا و حرفه ای نیستند . یک تحصیل کرده تربیت معلم ، می داند که بالاخره معلم خواهد شد پس برای این مهم سرمایه گذاری می شود ، اما این اشخاص که وظیفه خطیر معلم را در کلاس های درس به جا می آورند از فرط ناچاری ، به دلیل بیکاری و یا با حسرت استخدام رسمی به این مدخل راه یافته اند .
برای جبران کمبود معلم ، در نهایت پرچم سفید از سوی این دانشگاه برافراشته شد و در عمل معترف گردید که طبق ماده ۲۸ اساسنامه دانشگاه فرهنگیان ، این دانشگاه می تواند مطابق ضوابط و مقررات وزارت آموزش و پرورش از میان دانش آموختگان سایر دانشگاهها که فارغ التحصیلان و نیروهای شایسته سایر دانشگاهها هستند و تعدادشان نیز کم نیست و علاقه مند برای حضور در بدنه آموزش و پرورش کشور هستند ، دانشجو جذب کند و طی دوره یک ساله مهارت آموزی ، معلمی را برای آنان هموار سازد و در صورت کسب موفقیت به آنان گواهی صلاحیت معلمی اعطا گردد . آیا این تصمیم فعلا در حال اجراست یا خیر ؟ منبعی نیافتم . آموزش عالی هرگز در آموزش ضمن خدمت معلمان ورود پیدا نکرده است و آموزش و پرورش را در این امر مهم تنها و ناتوان گذاشته است.
فرضیه های قابل رد یا تأیید
فرضیه های زیر برای سیر تحولی تربیت معلم قابل طرح است و هر یک با واداشتن ما به تفکر ، می تواند به چاره اندیشی منجر شود :
* دانش سراهای مقدماتی چه تفاوتی با مراکز تربیت معلم و یا دانشگاه های فرهنگیان امروز داشته ، که خاصیت اثرگذاری تحصیل کنندگان آن در مدارس و بر روی دانش آموزان ، بیشتر از این دو بوده است؟ یا توانایی و انگیزه معلمان دانش سرا چرا از مراکز تربیت معلم و دانشگاه فرهنگیان بعد از انقلاب ، بیشتر بوده است ؟
** دانش آموزانی که بعد از اخذ دیپلم جذب دانش سراها می شدند با دانش آموزان امروز که جذب دانشگاه فرهنگیان می شوند چه تفاوتی از یکدیگر داشته اند ؟ شرایط متفاوت تربیت آنان چگونه بوده است که در اولی انگیزه و صلاحیت متعالی است و در دومی خیر ؟
*** فضای مجازی جایگزین نقش معلمان گردیده است و با اشباع دانش آموزان و برجسته کردن جسارت اخلاقی آنان ، فاصله این دو نقش را از هم بیشتر کرده است . یک شکافی وحشتناک که سن و سواد و جایگاه معلم نیز خلاء آن را نمی تواند پر کند . آیا نبود این فضا در گذشته ، عامل موفقیت بیشتر معلمان بوده است ؟
**** تکنولوژی و ابزارهای الکترونیکی چه بلایی سر خانواده ها آورده است که اختیار تربیت کودک را از آنان سلب نموده است و کارکردهای هر دو نهاد خانواده و مدرسه ، به طور طبیعی و یا غیرطبیعی دستخوش تغییرات گردیده و یا بیشتر آنها را از دست داده است ؟
***** آیا نظام سنتی آموزش و پرورش ما ، نسبت به شرایط مدرنیسم و پسامدرنیسم ، هویت ، قابلیت و توانایی خود را از دست داده است ؟
سخن آخر در بخش اول
در این بخش تلاش شد مختصری از تاریخچه ، فعالیت و تغییرات مراکز تربیت معلم در طی 170 سال ، بیان گردد تا شاید مظلومیت و یا جاماندگی این مراکز و معلمان تربیت شده در آن بیشتر آشکار شود . ساز و کار آموزش و ساختار مراکز تربیت معلم ، علیرغم 21 بار تغییر نام و کارکرد طی 170 سال ، تغییری رو به جلو و بالنده که چشمگیر و اثر گذار باشد ، نداشته است و برای همین پاسخگوی نیازهای کنونی مدارس و جامعه نیست . تابلوهای سر درِ این مراکز به همراه خواسته های اشخاص ، عوض شده است ، چیزهایی اضافه و حذف شده است اما اساس امر یعنی چگونگی تربیت معلم، کمتر مدنظر قرار گرفته است و چون معلمان و دانشجو معلمان علیرغم قرار گرفتن در متن اهداف تعلیم و تربیت، از نظر شما همیشه عناصری دنباله رو و بی اراده هستند پس هرگز خواسته ها و نیازهای آنان را در هیچ فرآیندی دخالت ندادید . بهتر از خود معلم ، هیچ کس دیگر قادر به شناخت امور آموزش و تعلیم و تربیت نیست ، حتی اگر آن فرد خود معلم باشد . او چون به تنهایی عمل می کند قادر نیست رضایت جمیع معلمان را جلب کند .
اینجاست که ضرورت تشکیل سازمان نظام معلمی ، بیش از پیش ، مشخص می شود . این سازمان به نمایندگی از سوی جامعه معلمان ، صلاحیت اِبراز نظر و عمل را کسب می کند . البته اگر اعضای آن فرمالیته و فرمایشی انتخاب نشوند و آنان واقعا از بین معلمان و توسط خود آنان انتخاب کنند . افرادی سالم و با ثبات شخصیتی که بعد از انتخاب ، رسالت خود را فراموش نکنند.
ادامه دارد
منبع : 1 ) ویکی پدیا .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
شوخی ها با تکرار ، رویه زندگی
می شود.
نگارش اساسنامه رسالت از ما بهتران
است. باید اهداف ، مشخص و تعریف
گردد و متناسب با آن برنامه ریزی شده
و بجای نگارش دستورالعمل ، نکات عملی و قابل اجرا ولو یک مورد اما
موثر و راهگشا ، تعیین گردد.
بالاخره می بایست مدخلی برای رهایی
از فلاکت و عجز فرهنگیان ، وجود داشته باشد.
می دونم چی میخواهید بگویید لطفا توضیح ندهید
تشکر . البته می دانم کنایه است ، امید با مطالعه بخش آخر ، شاهد تحلیل هم
خواهید بود .
برای ورود به بحث ، لازم بود به شرح
تاریخچه بپردازم. به عنوان یک دبیر
بازنشسته خیلی از مطالب متن را
نمی دانستم ، خواستم با همکاران
سهیم شوم . پیرامون ما مسایل بیشماری است که بدون اطلاع از
آنها قادر به قضاوت درست نیستیم.
با مطالعه بخش آخر ، شاهد تحلیل
هم خواهید بود.
معرفی ۲۵ هزار و ۴۹۷ مشمول استخدام به دانشگاه فرهنگیان
افراد مشمول قانون، بخشنامه های شماره ۱۶۰۱۵۰ مورخ دوم آذر ۱۳۹۸ و ۱۴۰.۴۰ مورخ پنجم آذر ۱۳۹۹ با امضای وزیر آموزش و پرورش با موضوعیت شیوهنامه چگونگی ادامه روند استخدام و معرفی افراد مشمول قانون جهت گذراندن دوره آموزشی در دانشگاه فرهنگیان در سقف مجوز استخدام ابلاغی از سوی سازمان
اداری و استخدامی کشور جهت اجرا به ادارات کل آموزش و پرورش ابلاغ و تعداد ۲۵ هزار و ۴۹۷ نفر جهت گذراندن دوره به دانشگاه های فرهنگیان و شهید رجایی معرفی شدند و عملا وزارت آموزش و پرورش مطابق با قوانین تعیین تکلیف مصوبه مجلس شورای اسلامی به تکلیف قانونی عمل کرده است.
زلزله ترساننده و هشدار دهنده در تهران، امشب یا فردا معلوم باد
استاد محترم ،
ساختار دانش سراهای سابق می بایست
امروز ، احیا شود ، و اهمیت
دانش سراها فقط به دلیل پایین بودن سن دانشجویان آن نبوده است.
همچنان که در متن نیز توضیح داده ام در گذشته بِستر جامعه به نحوی بود که داده و ستاده دانش سراها ارزشمند بود.
شرایط امروز جامعه مساعد چنین
انتظاراتی نیست چون قالب ها اجازه نمی دهد. تشکر