برخی از افرادی که دارای علایق، اهداف و دغدغه های مشترکی هستند، سعی میکنند برای رسیدن به اهداف خود، تشکلی را پایهگذاری کنند. این تشکلها می توانند دارای اهداف مختلفی چون اهداف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشند. مثل تشکل خواربارفروشان، کانون صنفی معلمان، انجمن حامیان محیط زیست و غیره. این تشکلها در راه رسیدن به اهداف خود معمولا با دولت مشکل پیدا میکنند. چرا که دولت، خصوصا دولتهای تمرکزگرا، بیشتر منابع و امکانات جامعه را تحت تسلط و اختیار خود دارد. لذا تشکلها، حل مسایل خود را در گرو یاری و مساعدت دولت می بینند. اما دولت نیز به علت کثرت تقاضاها سعی می کند تقاضای تشکلها را از راههای مختلف به تعویق اندازد یا به فراموشی سپارد. لذا تشکلها به راحتی قادر به حل مسایل خود از طریق کمکهای دولت نمی شوند و یا به ندرت موفق به حل آنها می شوند. بنابراین در اینجا این سوال اساسی مطرح می شود که:
«چگونه تشکلها میتوانند دولت را به حل مسایل خود ملزم نمایند؟»
در پاسخ به این سوال می توان به سه راهکار زیر اشاره کرد:
- طرح درست مسئله
مساله در واقع همان وضعیت نامطلوب است که یک تشکل می خواهد آن را به وضعیت مطلوب تغییر دهد. از وضعیت نامطلوب به عنوان یک مساله می توان تعابیر، تعاریف و تفاسیر مختلفی ارایه کرد. بنابراین هر چقدر یک مساله به صورت درست، دقیق و عملی تعریف شود، به همان میزان نیز امکان حل مساله، بیشتر خواهد بود. متاسفانه برخی تشکلها، مسئله خود را به صورت نادرست، غیردقیق و غیرعملی مطرح می کنند؛ به همین جهت، آنها سالها با مسئله ای درگیر میشوند؛ اما قادر به حل آن نمی شوند. برای درک مطلب به این مثال توجه کنید. روزی دو دوست به کلیسا می روند یکی از آنها نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا می توانم وقتی در حال دعا کردن هستم، سیگار بکشم؟ کشیش پاسخ می دهد: نه، چون این کار بی ادبی به کلیساست. سپس دوستش نزد کشیش می رود و می پرسد: آیا وقتی در حال سیگار کشیدنم می توانم دعا کنم؟ کشیش مشتاقانه پاسخ می دهد: بله، مطمئناًً. - همگانی ساختن مسئله
چنانکه اشاره شد هر تشکلی برای رسیدن به هدف یا اهدافی تلاش می کند که فعلا برایش یک مساله به شمار می رود. هر تشکلی برای اینکه بتواند مساله خود را حل کرده و به هدفش دست یابد، باید بتواند مسئله را از حالت طبقه ای و گروهی به مسئله ای همگانی و عمومی تبدیل کند. برای مثال کانون صنفی معلمان که یکی از اهدافش دست یابی به حقوق عادلانه در بین حقوق بگیران دولتی است باید این مساله را طوری مطرح کند که حقوق پایین معلمان را نه مساله ای مختص معلمان بلکه به مساله ای عمومی تبدیل سازد. به این معنی که با نشان دادن پیامدهای منفی ناشی از حقوق پایین معلمان، حمایت دیگر اقشار جامعه را به خود جلب سازد. مثلا مسئله مذکور را این گونه مطرح سازد که حقوق پایین معلمان موجب می شود که یک معلم نتواند برای دانش آموزانش، معلم خوبی باشد. چرا که او مجبور می شود برای کسب درآمد لازم برای گذران زندگی به شغل دوم روی آورد. دوشغله بودن معلم نیز موجب می شود که او نتواند تدریس خوبی برای دانش آموزانش ارایه دهد و به این ترتیب دانش آموزان دچار افت تحصیلی شده و به تبع آن برای خانواده ها، هزینه هایی چون خرید کتب کمک آموزشی، کلاس خصوصی و... تحمیل می شود. با این توصیف از حقوق پایین معلمان می توان مسئله آنان را از مسئله ای گروهی و صنفی به مسئله ای همگانی و عمومی تبدیل نمود. - ارائه راه حل عملی مسئله
چنانکه گفته شد تشکلهای مختلف برای حل مسایل خود ناگزیر نیازمند کمک دولت هستند. اما یکی از مهمترین مسایلی که خود دولت با آن درگیر هست این است که دولت بسیاری از مواقع نمی داند، مسایل تشکلهای مختلف را چگونه حل نماید. بنابراین باید یکی از وظایف مهم تشکلها باید این باشد که علاوه بر طرح درست مسئله، راه حل رفع مسئله را نیز برای دولت توضیح داده و پیشنهاد دهند. برای مثال تشکل معلمان می تواند به دولت پیشنهاد دهد که صندوق ذخیره فرهنگیان می تواند به معلمان، وام کم بهره بدهد تا از این طریق، کمی از مشکلات معیشتی آنان کاسته گردد. بنابراین طرح راه حل یا پیشنهاد عملی تشکلها ضرورتا دولتها را ملزم به ارایه پاسخ یا واکنش می سازد. البته باید توجه داشت که دولت نیز از راههای مختلفی سعی می کند که آن راه حلها و یا پیشنهادات را غیرعملی و غیرممکن نشان دهد؛ اما باز می توان در مقابل پاسخهای دولت، سوالات دیگری را در قالب راه حل ارایه کرد.
خلاصه اینکه یک تشکل برای اینکه بتواند دولت را ملزم به پاسخگویی و حل مسئله خود سازد. ابتدا باید مسئله خود را به صورت درست و دقیق مطرح سازد؛ سپس مسئله مذکور را به مسئله ای با پیامدهای منفی برای همگان تبدیل سازد و در نهایت برای رفع آن مسئله ، راه حل عملی و ممکن به دولت پیشنهاد دهد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
قبلا با عنوان " نقش و جایگاه تشکلهای مدنی در طرح مطالبات ،اولویت بتدی خواسته و ارائه راهکارها "برای جناب وزیر وقت آ.پ ،آقای بطحایی ،نامه سر گشاده ای نوشتم
نقد دیگری نیز در ارتباط با سازمانهای مردمنهاد وجود دارد که منشأ نگرانی است: عضوگیری سازمانهای غیردولتی (از طریق قوای سیاسی یا سایر قوا)، انحراف از مسیر و اهداف اولیه، تغییر خدمات اصلی ای که مبنای آن بودجهای که همیشه متغیر است، شفافیت، پاسخگویی، حرکت بر اساس اصولی که مؤسسان و بانیان کاریزماتیک پیشرو تعیین میکنند و در نهایت تنظیم راهبردها این سازمانها بهجای آنکه برمبنای تعاریفی باشد که خودشان مقرر میکنند برمبنای کمک مالی اعطاشده به آنهاست.
استاد بزرگوار ، اندیشمند گرامی ، فرهیخته قلم بدست جناب آقای دکتر رحیم زائر کعبه سپاس بیکران از محبت شما که به این مسئله مهم با قلمی روان و با ذکر مثال های ساده پرداختید .
با تقدیم شایسته ترین احترامات ارادتمند شما شهسوارزاده