خانم داوودی (سرگروه مدیران البرز) پیشنویس آئیننامه اجرایی مدارس را مدتی در گروه مدیران استان به اشتراک گذاشتند و درخواست مطالعه و اظهار نظر همکاران جهت خوانش و نقد پیشنویس جهت ارائه به استان معین (سمنان) گردید.
در طی دو روز هیچ کس نظری راجع به آئیننامهای که قرار است با آن مدرسه خود را اداره کند نداد و لحظات پایانی دو نفر مطالبی را ارسال کردند.
واقعا ما مدیران و معلمان چرا این قدر نسبت به سرنوشت شغلی خود بیتفاوت هستیم؟ جالبتر آنکه ما معمولاً در همه زمینهها نظر میدهیم به جز تخصص خود! و البته امان از فوروارد پستهای بی سر و ته، بدون منبع و تکراری در گروهها !
پیشنویس آئیننامه اجرایی مدارس را تورق میکنیم؛ خدا بده برکت، هشت فصل و ۱۶۲ ماده و دهها تبصره. جالب است بدانیم قانون اساسی که برای اداره یک مملکت تنظیم و تصویب شده است تنها ۱۷۷ اصل دارد!
این پیشنویس نیمچه کتابی است برای خود که البته بیشتر از نصف آن مطالب تکراری و کلیاتی است که تنها برای خالی نبودن عریضه در پیشنویس گنجاندهاند و بعضی جاها همانند سند تحول بنیادین کلیگویی و مبهمات میباشد.
انتطار میرود پس از خوانش مفاد و جزئیات این آئیننامه بتوانیم به سؤالات زیر پاسخی اقناعی و روشن بدهیم:
آئیننامه چقدر قابلیت اجرایی دارد؟
آیا اختیارات ارکان مدرسه برای پیشبرد اهداف آئیننامه کفایت میکند؟
آئیننامه در عرصه عمل (نه شعار) چه تاثیری در بهبود کیفیت اداره و فعالیتهای مدارس خواهد داشت؟
حال با هم بخشهایی از آئیننامه را تورق میکنیم:
فصل اول کلیات (مقدمه، تعریف، چرخشهای تحولی مدرسه و...) بوده و شامل پنج ماده میباشد.
در ماده سوم قسمت ۳ فصل اول میخوانیم: برخورداری از قدرت تصمیمگیری در حوزههای عملیاتی در چارچوب فعالیتهای محلی، منطقه ای و ملی.
این ماده بسیار جالب و مترقی است. در واقع نیم نگاهی به پلورالیسم فرهنگی داشته و توجهی به مطالبات مردم مناطق گوشه و کنار کشور دارد، ولی در حوزه عمل آیا مدیری قدرت اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی در استانهای غیرفارس را داراست؟ آیا محلهمحوری جایی در اداره و برنامه مدارس محلات مختلف با فرهنگها و خرده فرهنگهای رنگارنگ دارد؟
به نظر میرسد این ماده صرفاً شعاری و البته تزئینی است، چرا که طبق بخشنامهها سقف مانور یک مدیر نهایتاً نامهنگاری به رییس ناحیه و منطقه خدمت خود است. چنین مدیری چگونه میتواند در تصمیمگیری منطقهای و محلهای مؤثر واقع شده و آن را اجرا کند؟
در بند ۵ همین فصل صحبت از ظرفیت پذیرش تفاوتهای فردی دانشآموزان و... غیره میباشد.
آیا سیستم بسته و مرکزگرای آموزش و پرورش ما در صحنه عمل اجازه پذیرش تفاوتهای فردی را به معلم و مدرسه میدهد؟
از نکات قوت این آئیننامه میتوان به ماده ۵ (چرخشهای تحولی در مدرسه) اشاره نمود؛ مانند چرخش از کارکرد آموزشی_ پرورشی به فرهنگی_اجتماعی، چرخش از رقابت به رفاقت و... آئیننامه چقدر قابلیت اجرایی دارد؟
در بحث اصول حاکم بر مدیریت مدرسه موارد روزآمدی چون عدالت آموزشی، شفافیت و پاسخگویی، تعادل و توازن، مشارکت، قانونمداری، کرامت انسانی، آزادی عمل، بهداشت و شادابی و... گنجانده شده است. انصافا تمام موارد مطروحه نوین و مترقی است، منتها سؤالی که مطرح است اینست که مثلاً مفهوم عدالت آموزشی و تربیتی در یک مدرسه دولتی پایین شهری دقیقاً چیست؟
در جامعهای که مدارس آن طبقاتی و رنگارنگ و متناسب با حال و روز مالی و ذهنی افراد تفکیک میشود عدالت آموزشی چه صیغهای بوده و چگونه باید این مفهوم متعالی رعایت و اجرا گردد؟
به نظر میرسد این آئیننامه همانند بخشنامههای یکطرفه اداره تا توانسته بار مسئولیت مدیران را اضافه کرده بی آنکه در بحث اختیارات و حق مدیریت تغییری ایجاد کرده باشد.
همچنین از نقاط ضعف اساسی آن عدم واقعبینی در بودجه مدارس دولتی میباشد. منابع درآمدی مدارس در آئیننامه شامل سرانه مدارس، سهم از درصد شورای آموزش و پرورش و کمکهای مردمی است. انصافاً در مدارس دولتی کدامیک از موارد فوق به طور نسبی قابل احصا میباشد؟ و مهمتر اینکه این همه مطالبه آموزشی و پرورشی با جیب خالی مدارس از مدیران واقعبینانه نیست.
به هر حال تدوین آئیننامه روزآمد، واقعبینانه، مختصر و مفید مطالبه مدیران بوده و اجرای بیتنازل آن باعث تقویت اصل مدرسهمحوری خواهد شد، تا شاید اجرای این آئیننامه باعث رفع مسئولیت مدیران در قبال مسائلی مانند ثبت سامانهای کتب و تهیه و توزیع آن در مدارس باشد. این در حالیست که طبق قانون مسائلی چون سرویس مدارس و تهیه و توزیع کتب اصولا ارتباطی به مدیر نداشته و وظایف تحمیلی و عاریتی میباشد و در واقع درگیر کردن مدیران مدارس با مستحبات به حاشیه بردن کیفیتبخشی آموزشی است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
ممنون از خوانش مطلب
ممنون میشم اصل مطلب رو از قلم شما ببینم و بشنوم