شکایت وزیر آموزش و پرورش و معاونش از " رضا نهضت " که کانال حرف حساب را اداره می کند در روزهای اخیر خبرساز شد .
البته کم تر کسی فکر می کرد که این خبر تا این حد انعکاس داشته و رسانه های برون مرزی نیز آن را " زیر نویس " کنند .
برخی در شبکه های اجتماعی چنان این خبر را برجسته کردند که انگار نخستین بار است برای یک معلم در آموزش و پرورش چنین حکمی صادر می گردد اما نگاهی ساده و حتی گذرا بر انواع و اقسام پرونده هایی که به ویژه در دولت های نهم و دهم ( احمدی نژاد ) و در جریان تجمعات گسترده آنان در بهمن و اسفند 1385 و برابر مجلس شورای اسلامی برگزار گردید موید چندین باره این گزاره مسلم گردید که حافظه تاریخی جامعه ایران چقدر فراموش کار ، حال نگر و زودباور است .
( به فرد خاصی در آن دوران اشاره نمی کنم اما حداقل نمی توانم فراموش کنم که به خاطر یک اعتراض ساده صنفی در آن دوران برای من به عنوان یک " معلم " دادگاه انقلاب اسلامی یک سال حبس و 35 ضربه شلاق صادر کرد و البته تشکیل پرونده در هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش به عناوین مختلف بماند ... )
هر چند در اعتراض به رای شعبه 15 دادگاه انقلاب اسلامی مجازات شلاق حذف گردید .
در رای صادره اخیر بر علیه آقای نهضت همه نوک اعتراض و انتقاد را متوجه وزارت آموزش و پرورش کردند اما کسی حتی در حد یک پرسش ساده انتقادی از دستگاه قضا در این مورد نکرد که چرا سایر مجازات ها را اعمال نکرده و " شلاق " را انتخاب کرده است ؟
( استناد شعبه 1059 دادگاه کیفری دو مجتمع قضایی کارکنان دولت تهران ماده 609 قانون مجازات اسلامی تعزیرات مصوب 75 بوده است .
مطابق این ماده، مجرم محکوم به حبس از ۳ تا شش ماه یا شلاق تا ۷۴ ضربه و یا جریمه نقدی خواهد شد. )
آیا افراد در مناصب قضا به عوارض و پیامدهای روانی و اجتماعی متاثر از صدور احکام هم توجه کافی و وافی مبذول می دارند ؟
از این مقدمه که بگذریم به اصل ماجرا می رسیم .
در ابتدا لازم است نگاهی بر رفتار وزارت آموزش و پرورش در پی پس گرفتن شکایت و اعلام رضایت داشته باشم .
پرتال وزارت آموزش و پرورش در 22 مهر 99 در اطلاعیه ای چنین می نویسد : ( این جا )
« وزارت آموزش و پرورش اطلاعیهای درباره صدور رای دادگاه یکی از کانالهای پیام رسانهای خارجی، صادر کرد.
به گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان هرمزگان و به نقل از مرکز اطلاع رسانی و روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش، این وزارتخانه ضمن ارج نهادن به مقام شامخ معلم و توجه به جایگاه رفیع اجتماعی این حرفه، اطلاعیهای درباره صدور رای دادگاه یکی از کانالهای پیام رسانهای خارجی صادر کرد.
متن اطلاعیه وزارت آموزش و پرورش به شرح زیر است :
« بسم الله الرحمن الرحیم
نظر به رسیدگی قضایی به شکایت وزارت آموزش و پرورش علیه مدیر یکی از کانالهای پیام رسانهای خارجی به اتهام نشر اکاذیب، توهین و هتک حرمت و نقض حریم نظام تعلیم و تربیت و خروج از دایره نقد منصفانه و همچنین ایجاد شبهات و فرافکنی در جامعه فرهنگیان، مدیر این کانال در یک مسیر کاملا حقوقی و قانونی در محکمه صالحه قضایی محکوم شناخته شد.
با این وجود، وزارت آموزش و پرورش ضمن اعتقاد به ضرورت برخورداری جامعه از رسانههای پاک و صادق و حمایت از جریان روشنگری رسانهای در پرتو نقد منصفانه به اطلاع میرساند، با توجه به تحقق هدف خود مبنی بر اثبات روند ناصواب، غیر حرفهای و مخرّب کانال مذکور، از حق قانونی خود گذشت مینماید و امیدوار است ازاین پس ضمن حفظ احترام متقابل و در نظر گرفتن رسالت و اخلاق حرفهای در مسیری گام بردارند که به ارتقای نظام تعلیم و تربیت منتهی شود.
پاسخ گویی شفاف به انتقادات و شبهات و اطلاع رسانی به موقع و صادقانه بخشی از سیاستهای اطلاع رسانی و تبیینگری وزارت آموزش و پرورش بوده است و با همین رویکرد کما فی السابق از نقدهایی که به نظام آموزشی میشود در جهت ارتقای نظام تعلیم و تربیت استفاده خواهد کرد. »
چند پرسش در این جا مطرح می شوند :
1--منظور از " نقد منصفانه " چیست ؟
نقد خودش تعریف دارد و در چنین قالب هایی تعریف نمی شود . به قول معروف " نقد ، نقد است " .
سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش ، « جواد حسینی » 19 مرداد 1398 در نشست با خبرنگاران به مناسبت " روز خبرنگار " می گوید : ( این جا )
« من از 3 منظر به بحث خبرنگاری نگاه می کنم .
منظر اول که عرض کردم بین خبرنگاران و معلمان یک وجه مشترک عمیقی وجود دارد . به این معنا که خبرنگاران و رسانه ها هم مانند معلمان رسولان آگاهی بخش جامعه هستند .
خبرنگاران و رسانه ها معلمان رشد افکار عمومی هستند .
خبرنگاران و رسانه ها با آگاهی بخشی درست نقش های رشد مدار و جامعه سالم را بیش از هر کس دیگری بر دوش می کشند و از این منظر وجه مشترک خبرنگاران با معلمان که ارکان اساسی آبروبخش جامعه هستند برای ما بسیار قابل توجه هستند .
منظر دوم این که خبرنگاران بهترین حلقه واسط بین مردم و دولت هستند چون خبرنگار و اهل رسانه با واقع گرایی ، مساله محوری و روشنایی بخشی هم از ناحیه مردم و هم از ناحیه دولت و حاکمیت می توانند ایفای نقش کنند . علی رغم مزین بودن نام این رسانه به چنین عنوانی ، من کم تر " حرف حسابی " در آن مشاهده و یا رصد کرده ام .
از یک سو سیاست های دولت ها و حاکمیت را به مردم و از دیگر سو رنج ها ، خواست ها ، نگرانی ها ، انتقادات و مشکلات مردم را به بهترین وجه به حاکمیت منتقل می کنند .
در این باره می توان گفت خبرنگاران هوش و گوش هم مردم و هم حاکمیت هستند .
لذا مهم ترین نقش را در کاهش شکاف دولت – ملت ؛ مهم ترین نقش را در افزایش سرمایه اجتماعی و مهم ترین نقش را به نظرم در حکمرانی خوب خبرنگاران و اصحاب رسانه ایفا می کنند .
منظر سوم این است که در آموزش و پرورش یکی از اساسی ترین کارهایی که ما باید هدف گذاری کنیم پیوند آموزش و پرورش با جامعه و دولت است و یکی از ارکانی که این پیوند را می تواند به خوبی موفق کند اصحاب رسانه و خبرنگاران هستند .
جامعه را باید نسبت به آموزش و پرورش حساس کنیم . مشارکت جامعه و اولیا و بخش خصوصی و عمومی و دولت را برانگیزانیم .
خبرنگاران می توانند چشم بینای جامعه و اولیا باشند . گوش شنوای مخاطبین و صاحب نظران باشند و برای انتقال هوش ادارکی جامعه به برنامه ریزان نظام تعلیم و تربیت باشند .
مجدد می گویم عامل اصلی پیوند صاحب نظران ، مردم و جامعه و اولیا به بدنه نظام تعلیم و تربیت می توانند باشند .
ما اگر خواسته باشیم مدارس و آموزش و پرورش باکیفیت داشته باشیم شک نکنید که باید مدارس را به جامعه و جامعه مان را به مدرسه تبدیل کنیم .
برای این که مدارس ما جامعه شود و جامعه ما مدرسه شود خبرنگاران و اصحاب رسانه بیشترین نقش را می توانند ایفا کنند اما وظیفه ما این است که ضمن آن که مقام خبرنگار و اصحاب رسانه را ارج می نهیم و پاس می داریم و ضمن آن که به آن ها دسته گل به عنوان تقدیر باید دهیم و قدرشان را بشناسیم ؛ قدرشناسی مهم تر برای خبرنگار آن است که زمینه اتصال آن ها را به همه ابعاد لایه های ارتباطی اتصالی سازان فراهم کنیم .
خبرنگاران این انتظار را از ما دارند همچنان که جامعه از خبرنگاران چنین انتظاری دارند سازمان هایی را شاهد باشند سازمان شیشه ای شکل نه سازمان های قالی شکل و یا کلبه ای شکل .
بهترین هدیه ما به خبرنگاران این است که سازمان مان را شیشه ای کنیم .
در همه لایه های اطلاعاتی آن ها را متصل کنیم و سهولت اطلاعات را برای آن ها تامین کنیم و ما این کار را خواهیم کرد .
به همین دلیل اولین اقدام من در وزارت آموزش و پرورش استقلال روابط عمومی و شورای اطلاع رسانی بود .
یک کاری که آن می تواند انجام دهد این اتصال شما را بهتر برقرار کند .
دومین کاری که کردیم به تمام مدیران کل و مدیران سازمانی ابلاغ کردیم به هیچ عنوان از رسانه و خبرنگاری حق شکایت و پی گیری های قضایی را نخواهید داشت . یکی دو مورد هم بود که آن را لغو کردیم .
بعد گفتیم یک کمیته ای در وزارت تشکیل بشود که اگر شما به خبرنگاری اعتراض دارید که اصلا نباید داشته باشید در آن کارگروه با روش " متقاعد سازی " و " مفاهمه " حل بشود و از پی گیری قضایی پرهیز کنید .
یک اشکالی که همیشه دولت مردان را تهدید می کند انتقاد خوب است اما سازنده اش !
شما هر انتقادی هم بکنید می گویند سازنده نیست !
ما اصلا می گوییم انتقاد خوب است ! نمی گوییم حتی سازنده اش !
بنابراین شما دائم به ما کاستی ها یمان را هدیه کنید .
ما از شما خواهش می کنیم تمام ناراستی های نظام تعلیم و تربیت را – کم هم نیستند – مرتب به ما گوشزد کنید . به جامعه گوشزد کنید .
همچنان بهترین هدیه ما به شما دسترسی شما به سطوح مختلف اطلاعات سازمانی است .
بهترین هدیه شما به ما هم روش کردن کاستی های ما در امر برنامه ریزی پیرامون بحث تعلیم و تربیت است که ما به شدت از آن استقبال می کنیم . »
پرسش این است که چرا مسئولان و مقامات انواع قیدها را به " نقد " می چسبانند ؟
اگر قرار بر عدم پاسخ گویی است صراحتا بگویند نقدهایی که تند و تیز باشند را پاسخ نمی دهیم و یا نقدهایی پاسخ داده می شوند که با معیارها و خطوط قرمز ما تناسب و تجانس داشته باشند و غیره ...
وزارت آموزش و پرورش در اطلاعیه خود تاکید کرده است که پاسخ گویی شفاف به انتقادات و شبهات و اطلاع رسانی به موقع و صادقانه بخشی از سیاستهای اطلاع رسانی و تبیینگری وزارت آموزش و پرورش بوده است .
آیا واقعا چنین بوده است ؟
انصافا وزارت آموزش و پرورش حداقل در زمانی که « محسن حاجی میرزایی » وزیر بوده است چند پاسخ و یا جوابیه به گزارش های انتقادی صدای معلم ارائه کرده است ؟
این وزارتخانه حتی دو جوابیه به صدای معلم را در صفحه اصلی پرتال خود نیاورد ؟
منظور این وزارتخانه از نقد حرفه ای و یا معیارهای حرفه ای چیست ؟
آیا الگوی فعالیت رسانه ای در وزارت آموزش و پرورش بر اساس معیارهای حرفه ای تعریف شده که از دیگران انتظار چنین بازخورد و یا کنشی را دارد؟
در نشست رسانه ای « محسن حاجی میرزایی » وزیر آموزش و پرورش در 9 آذر 1398 که در محل وزارت آموزش و پرورش برگزار گردید ؛ « صدای معلم » به عنوان نخستین و تنها رسانه از وزیر چنین مطرح کرد : ( این جا )
« یکی از پرسش های صدای معلم در مورد معلمان زندانی و انتقاد از وضعیت حقوق شهروندی در آموزش و پرورش بود .
« علی پورسلیمان » مدیر صدای معلم از حاجی میرزایی پرسید :
" اقدام مهم و ماندگار آقای جواد حسینی سرپرست پیشین وزارت آموزش و پرورش تدوین و ابلاغ " بخشنامه ممنوعیت شکایت از رسانه های حوزه آموزش و پرورش توسط مدیران " بود .
آیا اقدام اخیر شما در شکایت از یک رسانه زیرپاگذاشتن پروتکل های اداری و به نوعی از بین بردن سرمایه اجتماعی نبود ؟ " حال که سرپرست وزارت آموزش و پرورش قرار است طرحی نو در اندازد و از استقلال این نهاد و شان معلمان دفاع کند پیشنهاد می کنیم تا آقای حسینی در چارچوب " منشور حقوق شهروندی " برای اعتماد سازی در دستورالعملی از همه مدیران در سراسر کشور بخواهد که حق شکایت از هیچ رسانه ای در حوزه آموزش را ندارند .
راهکار 9/8 از سند تحول تصریح می کند :
تعامل اثربخش با مراکز فرهنگی و اجتماعی و استفاده از ظرفیت رسانهها ـ به ویژه رسانه ملی ـ برای تبیین جایگاه نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در تولید سرمایه اجتماعی و فرهنگی و جلوگیری از کوچکانگاری نقش آن در سرنوشت آینده کشور از منظر معارف اسلامی.
اخراج محمد حبیبی توسط هیات های تخلفات اداری وزارت آموزش و پرورش که زیر نظر مستقیم شما فعالیت می کنند ؛ ابلاغ حکم اجرایی نجات بهرامی معاون پیشین رسانه ای مرکزاطلاع رسانی و حتی صدور بخشنامه های تهدید آمیز در مورد شبکه شاد توسط مدیران شما ناظر بر کدامین وجه برای تولید و پاسداشت از سرمایه اجتماعی در آموزش و پرورش است ؟
وزارتخانه ای که به راحتی بخشنامه ها و پروتکل های اداری خود را زیر پا می گذارد و به رسانه ها پاسخ گو نیست ؛ آیا می تواند حافظ حقوق شهروندی و قانونی ذی نفعان آن و از جمله معلمان باشد ؟
آیا آقای وزیر از پرونده آقای حبیبی اطلاع دارد؟
آیا شما از عملکرد خودتان در زمینه تبدیل فرهنگ امنیتی به امنیت فرهنگی و اجرای منشور حقوق شهروندی راضی هستید ؟
چه نمره ای به خودتان می دهید ؟
جایگاه واقعی " حمایت قضایی " از معلمان فراتر از مشورت که حتی در خود قوه قضائیه هم پیش بینی شده است و نیز چیزهایی که به عنوان " تفاهم نامه " گاها در کاغذها مبادله می شوند چیست ؟"
وزیر آموزش و پرورش در پاسخ به این پرسش صدای معلم گفت :
سیاست ما همچنان حمایت از رسانهها و پرهیز از شکایت از رسانههاست اما در مواردی که اقدامی صورت گرفته به این دلیل است که به جای انتقاد، کار استهزا و خارج از چارچوب رسانهای انجام شده و ممکن است حتی از سوی نهادهایی بیرون از آموزش و پرورش پیگیری و برخورد شده باشد. »
من هیچ گاه از این پاسخ وزیر آموزش و پرورش قانع نشدم و حتی در همان نشست اعتراض مجدد خود را به این سخن وزیر اعلام کردم .
متصف و مقید کردن مفهوم " نقد " به انواع صفات خارج و فراتر از مفهوم خود نقد به همان اندازه غیرمنطقی و نابخردانه است که بخواهیم به انواع بهانه قانون شکنی و عهدشکنی وزارت آموزش و پرورش را توجیه کنیم .
این چه رسمی است که در آموزش و پرورش و حتی در جاهای دیگر وزیر جدید به اقدامات و مصوبات پیشینیان تکریم نمی کند و خود را بازیگر بلامنازع و فردی بی مانند در عرصه مدیریت جدید تصور می کند ؟
اگر اقدام قبلی ها خوب بوده باید به آن احترام گذاشت و اگر آن را قبول نداریم با استدلال و منطق کارشناسی و از مجاری قانونی آن را اصلاح و تعدیل کنیم .
آیا این رویه ای عقلانی و اخلاقی نیست ؟ انصافا وزارت آموزش و پرورش حداقل در زمانی که « محسن حاجی میرزایی » وزیر بوده است چند پاسخ و یا جوابیه به گزارش های انتقادی صدای معلم ارائه کرده است ؟
و سخن پایانی در این بخش استفاده از عبارت " کانالهای پیام رسانهای خارجی " در ادبیات این وزارتخانه است .
آیا وزیر آموزش و پرورش و سایر مقامات خود در این زمینه مبرا هستند ؟
آیا هر چه " خارجی " باشد مکروه و ناپسند است ؟
سیستم تعلیم و تربیت ما در شکل " نوین " خود برگرفته و منبعث از تجارب کشورهای توسعه یافته است که به مرور و متناسب با ویژگی های داخلی و بومی تغییر یافته است هر چند این تغییرات خود قابل نقد بوده و می تواند مصداق " شیر بی یال و دم و اشکم " تلقی شود .
اگر واقعا از نظر برخی مصداق خارجی بد است سیستم آموزشی ایران را به همان دوران " مکتب خانه " برگردانند .
بارها گفته و تاکید کرده ام که روابط عمومی یک " علم و هنر " است و شوربختانه وزارت آموزش و پرورش عیل رغم وسعت و نفوذش در این زمینه کاملا فقیر بوده و دستش خالی است .
*و اما بخش بعدی را باید متوجه رضا نهضت و رسانه اش به نام " حرف حساب " کرد .
علی رغم مزین بودن نام این رسانه به چنین عنوانی ، من کم تر " حرف حسابی " در آن مشاهده و یا رصد کرده ام .
مهم تر این که آغشته کردن محتوای تحلیل ها و مطالب منتشره به آموزه ها و مفاهیم " ایدئولوژیک " نه تنها خدمتی به آموزش و تربیت نمی کند بلکه ممکن است حتی به ضد آن تبدیل شده و محیط آموزشی را از خلاقیت ، نوآوری و مهم تر از آن " تفکر انتقادی " که اساس و زیربنای تعلیم و تربیت جدید در دنیای مدرن است دور و تهی سازد .
برای این مدعا باید به مثالی مراجعه کنم و آن را ابتدا از " صدای معلم " آغاز می کنم .
برخی اوقات در صدای معلم انتقادی از یک مدیر در هر سطحی مطرح می شود .
می توان گفت بیشترین منتقدان که در قالب " کامنت و یا نظر " در آن مطلب مشارکت می کنند به صورت کارشناسی ، منطقی و دلایل قانع کننده به موضوع و یا مساله نگاه نمی کنند .
برخی اوقات این نظردهی به سوی نوعی " انتقام جویی " و " عقده گشایی " گرایش پیدا می کند و من به عنوان مدیر این رسانه مجبور می شوم که به بحث ها خاتمه دهم چون طرح مساله از مسیر اصلی خود منحرف شده است .
جالب است که در فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش نوع روابط تعریف شده بیشتر از جنس " تعارف " ؛ " ریا " و " دروغ " است و افراد در هر سطحی از انتقاد عملکرد یکدیگر به صورت " رسمی " اجتناب می ورزند اما همین که روزنه و یا مدخلی رسمی و پرمخاطب باز می شود همان افراد چهره " اصلی " خود را به صورت " ناشناس " عیان می کنند .
چه کسی گفته و یا می تواند اثبات کند که معلم شریف ترین انسان جهان است ؟
به واقع و قطعا این یک معضل و بیماری فرهنگی در جامعه ایرانی است که باید به آن به صورت علمی و ریشه دار پرداخته شده و مورد تحلیل و واکاوی قرار گیرد .
آیا " حرف حساب " وزنه بزرگ و وزین در افکار عمومی محسوب می شده که وزارت آموزش و پرورش به خاطر نفوذ و تاثیر آن و تبری خویش در افکار عمومی اقدام به چنین ریسک پرخطایی کرد ؟
به نظر نمی رسد پاسخ در این مورد مثبت باشد .
تحلیل محتوای فضایی که حداقل پیش از بسته شدن کانال قبلی حرف حساب در آن رصد می شد حکایت از غالب بودن این وضعیت در آن داشت .
و اما نکته ای که باید به آن اشاره شود و قابل اغماض نیست موضع این رسانه و نیز کانال مشابه در زمان وزارت سیدمحمد بطحایی وزیر پیشین آموزش و پرورش است .
« صدای معلم » بارها از غلبه فضای « فرهنگ امنیتی » بر « امنیت فرهنگی » به صراحت انتقاد کرد .
در زمان بطحایی برخی معلمان و رسانه ها توسط مدیران همین وزارتخانه مورد شکایت قرار گرفتند که گزارش مستند آنان در صدای معلم منتشر شد .
از صدای معلم دو بار رسما شکایت شد .
در 26 تیر 1398 در گزارشی تفصیلی با عنوان " حراست در وزارت بطحایی نمره قبولی نمی گیرد " نوشتم : ( این جا )
« پس از استعفای بطحایی بارها و بارها از پر رنگ شدن فرهنگ امنیتی در صدای معلم انتقاد کردم .
در دولت های نهم و دهم فضا در آموزش و پرورش بسته بود . حراست ها در این دولت ها با دقت حرکات و سخنان معلمان منتقد را پی گیری می کردند و در بسیاری از موارد برای آنان در هیات های تخلفات اداری پرونده تشکیل می دادند .
هنوز و پس از گذشت بیش از یک دهه از تجمعات معلمان در اسفند 85 و برخوردهایی که با معلمان صورت گرفت محمود فرشیدی و سایر همفکران وی نه تنها عذرخواهی نکرده که حتی اشاره ای هم به آن نمی کنند .
برای صدها معلم پرونده های مختلف قضایی و اداری تشکیل شد و در 23 اسفند در اقدامی بی سابقه بیش از 1000 معلم بازداشت شدند .
به این اصل منطقی رسیده ام که این طیف اساسا باور و یا اعتقادی به آزادی بیان و تحمل مخالف و منتقد ندارند .
نمونه آن در نشست روز سه شنبه 25 تیرماه بود که به منظور نقد و بررسی عملکرد مدیریت آموزش و پرورش در دولت های یازدهم و دوازدهم تشکیل شده بود . ( این جا )
با آن که هنگام اعلام مجری مراسم برای طرح پرسش تقریبا نفر اولی بودم که دست خود را بالا بردم اما گویی ایشان مرا نمی دید .
پس از گذشت مدتی و طرح پرسش های متعدد خصوصی در نشست به فرشیدی گفتم که آیا شما در جلسات تان اجازه طرح پرسش و انتقاد را به دیگران می دهید ؟
پاسخ وزیر دولت احمدی نژاد جالب بود .
ایشان پیشنهاد کرد که کتبا پرسش خود را بنویسم و به مجری بدهم .
به ایشان گفتم که من نیازی به این کارها ندارم و سواد و شهامت برای پرسش کردن دارم .
زمانی که علی اصغر فانی به وزارت رسید به خاطر فضای متاثر از آن دوران سیاست خود را جایگزینی امنیت فرهنگی به جای فرهنگ امنیتی اعلام کرد و البته در این کار هم تا حد زیادی موفق بود و این را می توان از نکات مثبت در وزارت فانی برشمرد .
برای این مهم می توان به سخنان موحد در مراسم تکریم و معارفه رئیس اداره حراست آموزش و پرورش هرمزگان اشاره کرد . ( این جا )
عمده سخن موحد این است :
" منطق قدرت و امنیت فرهنگی جایگزین فرهنگ امنیتی شده است " این یک اصل منطقی و طبیعی است که اگر در سازمانی نهادهای نظارتی داخل آن سازمان ضعیف عمل کنند به واسطه برخی گزارش و یا شکایت های مردمی و... نهادهای بیرونی در درون آن ورود پیدا کنند .
محسن موحد اعلام کرد :
" با حرکت در این مسیر که در چارچوب شرع، قانون و اخلاق است ،حراست آموزش و پرورش سال گذشته رتبه برتر کشوری را کسب کرد که بدون شک این مهم محصول تلاش، همدلی و نگاه مبتنی بر اهداف و برنامه های راهبردی کل کارکنان حراست آموزش و پرورش در سراسر کشور است. "
این وضعیت تا پایان زمان وزارت دانش آشتیانی استمرار یافت .
بدون تردید در کنارعزم وزرای پیشین برای ایجاد چنین فرهنگ سازمانی نباید از دیدگاه و عملکرد محمد حسین کفراشی نیز غافل شد .
قبلا هم اشاره کردم که برای نخستین بار یک رسانه مستقل و منتقد معلمی با بالاترین مقام امینتی در وزارت آموزش و پرورش گفت و گو کرد و نکته جالب این است که کفراشی این پیشنهاد را هم به گرمی پذیرفت .
این در حالی است که محسن موحد و مظفر مظاهری پیشنهاد صدای معلم را برای برگزاری گفت و گوی صریح و رسانه ای شدن آن را رد کردند.
از نظر من ، تا حد زیادی در وزارت سیدمحمد بطحایی استقلال ذاتی آموزش و پرورش توسط برخی نهادها و شخصیت ها به بازی گرفته شد و وزیر وقت در این موارد کاملا منفعل بود .
علیه تعدادی از معلمان منتقد شکایت شد و برای برخی در هیات های تخلفات اداری پرونده تشکیل شد و از رسانه های مستقل و منتقد نیز در دادگاه ها شکایت شد .
با این که در نشست های رسانه ای این موضوع را چندین بار به صورت علنی و رسمی به بطحایی گوشزد کردم و آن را مکتوب کردم اما تنها واکنش وزیر سابق سکوت بود و سکوت .
مدعای این سخن اظهارات حسینی سرپرست وزارت آموزش و پرورش در آئین معارفه و تکریم سرپرست مرکز حراست است . ( این جا )
حسنیی در این نشست تاکید می کند :
" امنیت فرهنگی باید جایگزین فرهنگ امنیتی شود. "
سرپرست وزارت آموزش و پرورش می گوید :
" حراست مانند نورافکنی است که میتواند با روشن کردن تاریکیها مانع بسیاری از تصمیمهای اشتباه شود . "
آیا واقعا در آموزش و پرورش حراست ها نقش نورافکن را ایفا می کنند ؟
اما پرسش مهم این است :
چگونه می شود که وضعیت در محیطی مانند آموزش و پرورش و آن هم در یک دولت چنین متلاطم و دارای اختلاف فاز می شود ؟
پاسخ به این پرسش نیاز به پژوهش و انجام گفت و گوهای میدانی دارد .
اما به یک عامل مهم و یا فرضیه راهبردی می توان اشاره کرد .
بین سطح پرسشگری و مطالبه گری آگاهانه در یک سازمان توسط ذی نفعان که عمدتا " معلمان " تعریف می شوند و فضای باز و تفکر انتقادی نسبت مستقیم وجود دارد .
در 2 سال وزارت بطحایی چنین مطالبه ای در میان فضای غالب معلمان و مهم تر از آن رسانه ها و حتی فعالان رسانه ای آن خیلی مشهود و معنادار نبود .
در این جا به ذکر چند نمونه اشاره می شود .
* 28 خرداد 98 وزارت آموزش و پرورش از مهدی فتحی شکایت کرد .
فتحی مدیر کانال اخبار فرهنگیان با بیش از 66 هزار عضو است .
این کانال نوشت :
با شکایت وزارت آموزش و پرورش و در پی ابلاغ احضاریه شعبه هشتم دادیاری دادسرای عمومی و انقلاب سنندج، صبح امروز سه شنبه ۲۸ خردادماه ۹۸ مهدی فتحی مدیر کانال اخبار فرهنگیان جهت تفهیم و دفاع از اتهام انتسابی به شعبه مذکور مراجعه نمود.
لازم به ذکر است شکایت نماینده حقوقی وزارت آموزش و پرورش از کانال اخبار فرهنگیان و به دلیل آنچه نشراکاذیب و تشویش اذهان عمومی نامیده شده، صورت گرفته است و مهدی فتحی به عنوان مسئول و سازنده کانال به دادسرای عمومی و انقلاب سنندج به نیابت از دادسرای عمومی و انقلاب تهران فراخوانده شده است.
آقای فتحی هم اکنون و تا زمان تشکیل دادگاه با قرار کفالت آزاد است."
« صدای معلم » ضمن انعکاس این خبر نوشت : ( این جا )
" حال که سرپرست وزارت آموزش و پرورش قرار است طرحی نو در اندازد و از استقلال این نهاد و شان معلمان دفاع کند پیشنهاد می کنیم تا آقای حسینی در چارچوب " منشور حقوق شهروندی " برای اعتماد سازی در دستورالعملی از همه مدیران در سراسر کشور بخواهد که حق شکایت از هیچ رسانه ای در حوزه آموزش را ندارند .
همچنین می توان در مورد پرونده معلمانی که در زمان وزارت بطحایی و در هیات های تخلفات اداری تشکیل شده اند تجدید نظر کرد .
« صدای معلم » به سرپرست وزارت آموزش و پرورش پیشنهاد می کند در مورد ادامه کار مدیرانی که در زمان تصدی مدیریت خویش علیه رسانه ها و معلمان منتقد شکایت کرده اند بازنگری داشته باشد .
با آن که وزارت آموزش و پرورش شکایت خود را از آقای فتحی پس گرفت اما این معلم و کانالش در جریان شکایت از رسانه ها و معلمان منتقد و شکایت هایی که عیله صدای معلم شد کوچک ترین اشاره ای به موضوع نکرده و از کنار آن گذشت .
*« شیرزاد عبداللهی » که در ریز و درشت مسائل آموزش و پرورش مطلب می نویسد در این جریانات کاملا سکوت کرد .
تنها سه ماه بعد از رسانه ای شدن شکایت علیه مدیر صدای معلم ، ایشان در مطلبی با عنوان " معلمان بناب آذربایجان پادرمیانی کنند " در یک گروه تلگرامی چنین نوشت :
" اگر انتقادهای صدای معلم تیز و گزنده و گاهی احتمالا برداشت توهین از آنها می شود. اگر کیفیت برخی مطالب آن پایین است و... بازتابی از سطح فکری و نوع نگاه بخشی از جامعه معلمان کشور است. به جای خُرد کردن و انتقام گرفتن باید به پورسلیمان کمک کرد تا اشکالات سایتش را کمتر کند.
من از جناب بهرامی اقدم تقاضا می کنم مساله را مثل اختلاف دوتا معلم ببیند و با قبول عذرخواهی آقای پورسلیمان شکایت خود را پس بگیرد. این نهایت بزرگواری ایشان است. شنیده ام آقای پورسلیمان قبلا عذرخواهی کرده اند. از معلمان شریف بنابی هم می خواهم که به جای نفت ریختن روی آتش و حیثیتی کردن ماجرا برای دوطرف دعوا، پادرمیانی کنند و قضیه را حل کنند.واقعا این دعوا برنده ای ندارد.
*« رضا نهضت » در تلگرام کانالی به نام " حرف حساب " راه اندازی کرده است .
ایشان در جریان این شکایت ها و فضای امنیتی دوران بطحایی سکوت کرد اما زمانی که شنید مظفر مظاهری رئیس پیشین مرکز حراست وزارت آموزش و پرورش قرار است تغییر کند مطلبی با محتوای زیر منتشر کرد :
" تغییر مظاهری، حراست آموزش و پرورش، کاملا سیاسی است
مطابق اخبار دریافتی حرف حساب، مظاهری حراست فعلی آموزش و پرورش از سوی سید جواد حسینی، به بهانه ی پایان یافتن ماموریت برکنار شده و قرار است فردی از انجمن اسلامی معلمان حلقه ی قم، به جای او بر صندلی بنشیند.
حرف حساب به آقای سید جواد حسینی نسبت به این تغییر در این مقطع زمانی، هشدار می دهد و به او یادآوری می کند که فریب سیاست بازانی که دل در گرو آموزش و پرورش ندارند و در پی منافع مادی و معنوی باند خود هستند، را نخورد. در فرهنگ سازمانی آموزش و پرورش نوع روابط تعریف شده بیشتر از جنس " تعارف " ؛ " ریا " و " دروغ " است و افراد در هر سطحی از انتقاد عملکرد یکدیگر به صورت " رسمی " اجتناب می ورزند اما همین که روزنه و یا مدخلی رسمی و پرمخاطب باز می شود همان افراد چهره " اصلی " خود را به صورت " ناشناس " عیان می کنن
این تغییر با عجله و پنهانی و در حالی که هنوز وزیری بر مسند کار نیست، بر اساس کدام ضرورت و اولویت اتفاق می افتد؟ این در حالی است که خود سید جواد حسینی نسبت به تخلفات عدیده ی غلامرضا کریمی در مرکز امور بین الملل آگاه است اما نسبت به عزل او اهمال می کند.
حرف حساب، در پی دفاع از عملکرد مظاهری نیست، اما قطعا تغییر عجولانه وی مشکوک است، آن هم زمانی که در پای حلقه ی قم انجمن اسلامی معلمان، به سرکردگی داود محمدی و اعوان و انصارش در این تغییر به چشم می خورد.
آقای حسینی! آقای محمدزاده! جاده صاف کن این حلقه نباشید، آن ها در پی نشاندن داود محمدی یا یکی از مریدانش بر مسند وزارت آموزش و پرورشند.
در زمان مظاهری، پای نهادهای نظارتی چون سازمان بازرسی کل کشور بر سازمان های تابعه ی آموزش و پرورش بیشتر شد و کشف تخلفات فراوان در مرکز امور بین الملل، یکی از دستاوردهای این رویکرد است. طبیعی است که متخلفان، درصدد باشند که با تغییر مظاهری، نقش نهادهای نظارتی را در آموزش و پرورش کمرنگ نمایند.
اگر استفاده از نیروهای خارج آموزش و پرورش نادرست باشد، سوابق نشان می دهد استفاده از نیروی رسمی وزارت اطلاعات در آموزش و پرورش ثمرات بیشتری داشته است. کشف بسیاری از تخلفات فعلی صندوق ذخیره فرهنگیان، بی تردید در دوران حراست فردی خارج از مجموعه آموزش و پرورش پدید آمده است.
متاسفانه برخی نیروهای داخلی و ستادی آموزش و پرورش در حراست و نیز بازرسی، ملاحظات شخصی فراوانی در برخورد با متخلفان اقتصادی،که به جان بیت المال افتاده اند، دارند و بیشتر در پی حفظ منافع حزبی خود اند.
کردم اشارتی و مکرر نمی کنم.... "
پوپولیسم در جامعه ایرانی جریانی ریشه دار و در فرهنگ آن نهادینه شده است .
در این جا چند نکته و پرسش مطرح است :
1- نهضت و حرف حسابش از کدام پیشینه و پشتوانه برخوردارند که این چنین برای یک مقام رسمی خط و نشان می کشند ؟
باید به این دوستان متذکر شد که نقد و نقادی عرصه رجزخوانی و حریف طلبیدن نیست .
می شود انتقاد کرد و در کنار آن پیشنهاد هم داد .
2- ایشان بر اساس کدامین سوابق و مستندات به این نتیجه رسیده اند که استفاده از نیروی رسمی وزارت اطلاعات در آموزش و پرورش ثمرات بیشتری داشته است ؟
3- این یک اصل منطقی و طبیعی است که اگر در سازمانی نهادهای نظارتی داخل آن سازمان ضعیف عمل کنند به واسطه برخی گزارش و یا شکایت های مردمی و... نهادهای بیرونی در درون آن ورود پیدا کنند .
پس می توان چنین نتیجه گیری کرد که اگر نهادهایی مانند حراست ها ، ادارات ارزیابی و رسیدگی به شکایات و... در آموزش و پرورش دقیق ، مستند و مستمر عمل کنند دیگر نیازی به دخالت نهادهای بیرونی نیست .
مشکل ما این است که این گونه دوایر و واحدها هم مانند سایر اجزای سیستم شده و کارآمدی و فایده ذاتی خود را از دست داده اند .
مشخص نیست آقای نهضت و حرف حسابش بر اساس کدامین آموزه ها و یافته های مدیریتی و علمی چنین نسخه هایی را صادر کرده و می کنند ؟
به عنوان مثال در جریان شکایت از حسین علی پور توسط مدیر کل آموزش و پرورش خراسان جنوبی ، حرف حساب هیچ اشاره ای به این شکایت نکرد اما زمانی که شکایت پس گرفته شد آن را منعکس کرد .
زمانی که به این موضع ایشان انتقاد کردم پاسخ آقای نهضت چنین بود :
" عزیز برادر به شما ارتباطی ندارد چرا مطلبی را می زنیم یا نمی زنیم...همان گونه که ما در کار صدای معلم دخالت نمی کنیم شما هم در کار ما دخالت نکنید...علی الحساب بابت تهمت دروغگویی و بی اخلاقی که به ما زدید عذرخواهی کنید.... یا حق "
*در آموزش و پرورش تشکل های ریز و درشت فراوانی تشکیل شده اند .
در دوران وزارت بطحایی حتی یک بار هم این تشکل ها به فضای امنیتی ایجاد شده انتقاد نکردند .
شاید چنین هم گرایی میان این تشکل با گرایش های سیاسی مختلف و بعضا متضاد در طول تاریخ آموزش و پرورش پس از انقلاب بی سابقه باشد .
در بخش معلمان البته وضعیت کمی بهتر ارزیابی می شود اما فضای غالب نبود و این را در تعداد بازدیدکنندگان مطلب و یا نظرات می شود به خوبی دریافت .... »
***
« رضا نهضت » در مطلب کوتاهی پس از اعلام پس گرفتن شکایت توسط وزارت آموزش و پرورش نوشت :
« هشدار به وزیر آموزش و پرورش
وزارت آموزش و پرورش اطلاعیه ای را منتشر کرده و در آن از حق قانونی خود! یعنی شلاق خوردن رضا نهضت! گذشت نموده است. این متن مصداق نشر اکاذیب، افترا و تشویش اذهان عمومی است.
چنان چه این مطلب اصلاح نشود، به اتهام موارد ثلاثه فوق، از وزیر آموزش و پرورش و مدير ارشدی که این بیانیه را تایید کرده است، به قوه قضاییه شکایت خواهم برد.
آقای وزیر! سال بعد وزیر نیستید و نمی توانید از امکانات دولتی بر علیه یک معلم استفاده کنید. همان طور که حکم شلاق قاضی محترم را با جان و دل پذیرفتیم، یقین داریم که شکایت ما بر علیه شما نیز به بار خواهد نشست. »
برخی اوقات پیش خود می اندیشم اگر افرادی مانند نهضت وزیر آموزش و پرورش می شدند و یا منصبی دندان گیر در اختیار می گرفتند ؛ چه برخوردی با " منتقدان " داشتند ؟
آیا همان گونه که در بالا رفت در پاسخ می گفتند :
« " عزیز برادر به شما ارتباطی ندارد چرا مطلبی را می زنیم یا نمی زنیم...همان گونه که ما در کار صدای معلم دخالت نمی کنیم شما هم در کار ما دخالت نکنید...علی الحساب بابت تهمت دروغگویی و بی اخلاقی که به ما زدید عذرخواهی کنید.... یا حق " »
و یا علیه منتقدان از همان ادبیاتی که علیه وزیر آموزش و پرورش بهره جستند اقدام " عمل " می کردند و پی در پی و مستقیم و غیرمستقیم "هشدار" می دادند ؟
اگر مدیر حرف حساب حکم شلاق قاضی را با جان و دل پذیرفته دیگر آن همه هیاهوی رسانه ای و شلوغ بازی در افکار عمومی و مظلوم نمایی و رجز خوانی و... چه معنایی دارد ؟
آیا از نظر آقای نهضت افراد حتی در مقام قاضی و... دچار اشتباه نمی شوند ؟
اگر این حکم قضایی مورد تایید کامل آقای نهضت بوده است دیگر چرا موضوع را رسانه ای کرده است ؟
در جامعه ای که آدم نمی تواند حتی فردای خود را پیش بینی کند چه برسد به سال بعد... ؛ آقای نهضت از کجا می داند که سال بعد چه کسی وزیر آموزش و پرورش می شود ؟
البته تا سال بعد آرزو می کنیم که همه زنده باشند و پایدار و آن وقت می توان به میزان صداقت افراد در برابر وقایعی این چنین و مشابه در آینده پی برد .
آیا این افراد و جریان ها باز هم علیه وزیر وقت و خطاهای او و همدستان ، هشدارهای زنجیره ای خواهند داد ؟
حرف حساب در مطلبی با عنوان : " شعر شلاق؛ کاری از دستوطرح " نوشت :
توضیح دستوطرح: شلاق برای کاریکاتور ماجرای وزیر و معلم به این جا رسیده که وزیر گویا فهمیده اشتباه کرده و نباید به خاطر یک کاریکاتور شکایت کرد و به حکم شلاق رسید. ولی ما این دستور رو کار کردیم که دیگه این اشتباهات تکرار نشه. معلم شریف ترین انسان جهان است. »
چه کسی گفته و یا می تواند اثبات کند که معلم شریف ترین انسان جهان است ؟
معلم هم مانند دیگر افراد جامعه است . خطا می کند و دچار اشتباه می شود .
بارها گفته و تصریح کرده ام ؛ پوپولیسم در جامعه ایرانی جریانی ریشه دار و در فرهنگ آن نهادینه شده است .
مهم این است که افراد در هر سمت و سطحی بابت " اشتباه و خطای " خود عذرخواهی کنند .
این عین دموکراسی است .
اگر قرار باشد نگاه اتوپیایی به معلم داشته باشیم ؛ پس چرا صمد بهرنگی از واژه " چوخ بختیار " در نوشته های خود استفاده کرد ؟ ( این جا )
مخاطب فصل " زیر میکروسکوپ " در کتاب " کند و کاو در مسائل تربیتی ایران " متوجه چه کسانی بوده است ؟ ( این جا )
آیا وضعیت فرهنگی ما از آن زمان اصلاح شده و رو به بهبود گذاشته است ؟
آیا الفبای " تفکر انتقادی " و الزامات آن در نظام آموزشی فراهم شده است ؟
نتیجه از " همان کتاب " :
« نتیجه:
جهان بینی شان محدود است به چهار دیواری خانه و آغوش زن و بچه ( اگر داشته باشند ) و راهشان منحصر به راه اداره و مدرسه به خانه. "روز به روز بیشتر به مبانی استوار اخلاق که گذشتگان ما به وسیله گذشتگانشان به آنها مومن شده اند تمایل نشان می دهند. روز به روز بیشتر خود و خانواده خود را می فریبند."
سرگرمی ها یشان برای وقت کشی و تفنن است. وقت بیکاری به بطالت و تفنن می گذرد. نیروها صرف ارضای شکم و متعلقاتش می شود. و نتیجه همه این ها : آدم هایی سطحی و محافظه کار بار می آیند. کله شان مثل اعلای کاهدان می شود. به هر چیز مبتذل دل می بندند ( فیلم، موسیقی، کتاب، آدم، روزنامه و مجله و ...). سطح ذوقشان آن قدر پایین می آید که اگر قطعه موسیقی، فیلم یا کتابی حرفی و اندیشه ای داشته باشد و از ابتذال یک سانتی متر فاصله گرفته، درکش نمی کنند و خسته کننده می یابندش. تفکر نمی کنند و نمی توانند. »
ما الان کجا هستیم ؟
( کلیپ ویدئویی را مشاهده فرمایید )
نظرات بینندگان
مطلبی موشکافانه و کامل و تیشه ای بر ریشه پوسیده این سیستم
آقا / خانم احمدی
از نظر و محبت شما بی نهایت سپاسگزارم .
پایدار باشید .
ماشالله یه کتاب نوشتین که
یه مقاله تحقیقی با رفرنس های همه جانبه
چه حوصله و چه دقتی
دست مریزاد
جناب قاسم پور
خوبید ؟
یکی از مشکلات جامعه ما به ویژه در حوزه نویسندگی ، مینیمال نویسی است .
بر این باورم که جامعه ایرانی دچار سندرم " کم صبری " است .
چاره ای نیست جز آن که با مطالعه و تامل فراوان ، قدرت تحلیل و کنش گری را ارتقا دهیم و آن را به دیگران هر سرایت دهیم .
پایدار باشید .
سپاسگزارم .
پایدار باشید .
درود
1- از این که مطلب طولانی مرا مطالعه فرمودید سپاسگزارم .
2- سخن شما صحیح و منطقی است .
البته در غیاب پرسشگری و کنش گری مطلوب و محافظه کاری بیش از حد معلمان ، برخی مسئولان همیشه خود را " طلبکار " هم می دانند .
3- در مورد آقای حسینی نمی توانم به این میزان از قطعیت اظهار نظر کنم .
در نشستی که چندی پیش در سازمان آموزش و پرورش استثنایی برگزار کرد تفاوت رفتاری معناداری مشاهده نکردم .
مسئول روابط عمومی به خبرنگاران می گفت که زیاد سوال نکنید و دائم تذکر می داد اما ایشان به عنوان معاون وزیر و رئیس سازمان صراحت حرف ایشان را رد و گفت که خبرنگاران در طرح پرسش کاملا آزاد هستند .
4- کم کاری و تنبلی یک بیماری و پاندمی در جامعه متوهم و مسئولیت گریز ایرانی است .
برای توسعه باید گام پیش نهاد و مطالبه گر بود .
پایدار باشید .
و اگر منطقی نباشد باید پاسخی منطقی داده شود؛تمام.
سلام
نقد ، نقد است و باید پاسخ داده شود .
تفکر منطقی و تفکر انتقادی لازم و ملزوم یکدیگرند .
پایدار باشید .
وقتی نقدی وارد باشد باید پذیرفته شود و برای رفع نواقص اقدام کرد و نباید به بهانه های مختلف نسبت به آن نقد بی توجهی شود و یا با بهانه های واهی رد شود...
اما وقتی نقدی وارد دانسته نشود باید با ارائه دلیل رد شود...
تامل و تفکر ، تجزیه و تحلیل در خیلی از موارد نیست و پاسخ ها جنبه تقابلیِ و از پیش آماده دارد...
کسانی که بابت وعده هاوحرف های ناصواب واستهزا فرهنگیان باید محاکمه شوندهمین مسولان فعلی آموزش وپرورش هستند سخنان ناصوابشان بسیاراست
دوست عزیز
عملکرد مسئولان باید مورد پرسش و نقد قرار بگیرد .
مسئولی که حرفی می زند و عمل نمی کند به همان اندازه که معلم این وضعیت را می بیند و سکوت می کندو خود را به ندیدن و نشنیدن می زند ؛ هر دو به یک اندازه در وضعیت سیستم و خرابی آن نقش دارند .
پایدار باشید .
کسانی که بابت وعده هاوحرف های ناصواب واستهزا فرهنگیان باید محاکمه شوندهمین مسولان فعلی آموزش وپرورش هستند سخنان ناصوابشان بسیاراست
آقای داود
سپاس از نظر و محبت شما .
هر فردی برای نوشتن متد و روش خاص خود را دارد .
اگر بخواهم برای روزنامه یادداشتی بنویسم مجبورم به خاطر محدودیت های روزنامه " کوتاه " بنویسم اما ترجیح من این است که مطالب را تحلیلی و تفصیلی نگارش کنم تا جای شبهه و تردید نماند .
پایدار باشید .
آقای داود
1- صدای معلم یک رسانه " مخاطب محور " است .
سعی می شود نظرات در سریع ترین زمان ممکن منتشر شوند اما برای پاسخ دادن به نظرات فرمول خاصی مشخص نکرده ایم.
از نویسندگان مطالب درخواست می کنیم که با مخاطبان و نظر گذاران تعامل داشته باشند اما تحمیل نمی کنیم .
در مورد من هم چون مشغول امور اداره سایت در بخش های مختلف هستم و مثل شما معلم هستم و درگیر امور مختلف و روزمره ؛ برخی اوقان امکان بارخورد سریع فراهم نمی شود .
خیلی هم دوست ندارم پاسخ ها کلیشه ای و به قولی " فست فودی " باشند .
2- سعی می کنم همه نظرات منتشر شوند .
به نظرم ؛ شما دچار نیت خوانی شده اید .
من چنین که شما تصور کرده اید ؛ نمی اندیشم .
و نمی دانم بر اساس کدام مستندات به این نتیجه رسیده اید ؟
اگر کسی از من سوالی بپرسد و با انتقادی کند سعی می کنم مستدل و منطقی پاسخ دهم .
3- روش من این گونه نیست که بخواهم برای خودم هوادار و یا فالور جمع کنم چون نیازی به این کارها در خودم احساس نمی کنم .
اختلاف نظر امری طبیعی و منطقی است .
اگر نظری از شما و سایر دوستان منتشر نشده است می توانید از من انتقاد کنید و من هم پاسخ می دهم اما اگر به نظری پاسخ ندهم و یا با تاخیر پاسخ داده شود ؛ به نظر می رسد انتظار شما منطقی و طبیعی نیست .
پایدار باشید .