دو خلبان نابینا با عینکهای تیره ای که به چشم داشتند، در کنار سایر خدمه پرواز به سمت هواپیما آمدند. زمانی که دو خلبان وارد هواپیما شدند، صدای خنده ناگهانی مسافران فضا را پر کرد. اما در کمال تعجب، دو خلبان به سمت کابین پرواز رفته و پس از معرفی خود و خدمه پرواز، اعلام مسیر و ساعت فرود هواپیما، از مسافران خواستند کمربندهای خود را ببندند. در همین حال، زمزمههای توأم با ترس و خنده در میان مسافران شروع شده و همه منتظر بودند یک نفر از راه برسد و اعلام کند این ماجرا فقط یک شوخی یا چیزی شبیه دوربین مخفی بوده است. اما در کمال تعجب و ترس آنها، هواپیما شروع به حرکت روی باند کرده و کم کم سرعت گرفت. هر لحظه بر ترس مسافران افزوده میشد چرا که میدیدند هواپیما با سرعت به سوی دریاچه کوچکی که در انتهای باند قرار دارد، میرود. هواپیما همچنان به مسیر خود ادامه میداد و چرخهای آن به لبه دریاچه رسیده بود که مسافران از ترس شروع به جیغ و فریاد کردند. اما در این لحظه هواپیما ناگهان از زمین برخاست و سپس همه چیز آرام آرام به حالت عادی بازگشته و آرامش در میان مسافران برقرار شد. در همین هنگام در کابین خلبان، یکی از خلبانان به دیگری گفت: «یکی از همین روزها بالاخره مسافرها چند ثانیه دیرتر شروع به جیغ زدن میکنند و اون وقت کار همهمون تمومه! »
* * *
در مدیریت، خلبانی تحت عنوان مدیر، هواپیمایی به نام سیستم را با علم و هنر خود هدایت می کند. او در این راه با به کارگیری اصول برنامه ریزی، سازماندهی، ارتباطات، هدایت و کنترل امکانات و فعالیت های افراد، هواپیما را برای رسیدن به مقصدهای خاصی و هدف های مشخصی به پرواز در می آورد. همواره مدیریت با تصمیم گیری همراه بوده است و بدون تصمیم گیری هیچ ایده و برنامه ای قابلیت اجرا پیدا نمی کند. مدیریت توانایی می خواهد و شخص مدیر، بدون داشتن توانایی نخواهد توانست مدیریتی قابل قبول انجام دهد.
گفتار یکی از بزرگان است که: "تلخ ترین اندوهی که انسان می تواند بشناسد، این است که آرزو و دانایی عمل، داشته باشد، اما توانایی نداشته باشد". هدایت هواپیمای تعلیم و تربیت، با قریب چهارده میلیون مسافر دانش آموز و خدمه همکار، تنها با داشتن آرزو و علم، کاری بس مخاطره آمیز می باشد. این کار به هدایت کننده ای توانا و قابل، نیاز دارد.
وزیر به عنوان هدایت کننده اصلی وزارت باید توانایی اجرای مهارت ها و اصول و قوانین مرتبط با تعلیم و تربیت را داشته باشد. به عنوان مثال، مدیر در رده های عالی مدیریت (مثلاً وزارت) باید مهارت ادارکی داشته باشد، یعنی توانایی درک پیچیدگی های کل سازمان و تصور همه عناصر و اجزای تشکیل دهنده کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد. مدیر باید بداند در این کل واحد، تأثیر گذارترین عنصر بر فعالیت سازمان، معلم می باشد.
عدم توجه از طرف مدیر به معلم، به عنوان عنصر بنیادین و اساسی سازمان و عدم استفاده صحیح و مطلوب و صد البته به جا از ظرفیت های قانونی خود به نفع معلمان، قطعاً هواپیما را در هوا دچار سرگردانی کرده و یا سقوطی فاجعه بار را رقم خواهد زد.
ما به عنوان سرنشینان و خدمه این هواپیما هر آنچه را که در توان داریم انجام داده و خواهیم داد. تا دیر نشده، جیغ و فریاد اعتراضی خود را بلندتر سر داده و خواهیم داد، باشد که رده های بالایی حکومت، خصوصاً نمایندگان امین! سیزده میلیون سرنشین کوچک و معصوم هواپیما، پنبه را از گوش خود دربیاورند و از به قهقرا رفتن هواپیمای تعلیم و تربیت جلوگیری کنند.
هر چند که قبلاً خلبانانی بینا و توانا را از هدایتگری این هواپیما محروم کرده اند!
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اما صرفا جهت اطلاع یاد آور میشوم که:مگر نمیدانید دوره تحریم است پس سازمان آموزش وپرورش هم برای ترمیم وتقویت ناوگان خود با مشکل روبروست دیگر؟!؟
بنابر این عن قریب است که در هوا منفجر شود حتی قبل از جیغهای ما....
با ارادت .
ندارد , کیفیت آموزش و نوع شیوه های تعلیم و تربیت است . آنها
آموزش و پرورش را در یک قالب بازاری و مدل تجاری بر اساس
هزینه - فایده می سنجند . در این مدل , ارزش و کیفیت فدای درصد و کمیت میشود . البته این تنها مختص این دولت نیست و در
دولتهای پیش نیز دقیقا همین مدل اجرا میشده است . بر همین مبنا
, من مطمینم چگونگی آموزش 13 میلیون مسافر معصوم هواپیمای مورد اشاره کاک بهاء گل , نه برای دولتیان مهم است و نه
ذره ای برای مجلسیان . . .