یکی از مهم ترین دیدگاه ها در تبیین روان شناختی پرخاشگری، نظریه ناکامی و پرخاشگری است. از منظر این دیدگاه، مواجه با ناکامی سبب فعال شدن سائق پرخاشگری علیه منبع ناکامی می شود که به نوبه خود به بروز رفتار پرخاشگرانه می انجامد.
افراد در مواجه با ناکامی واکنش های مختلفی بروز می دهند. گاه از موقعیت کناره گیری می کنند یا افسرده می شوند، گاهی نیز از خود رفتار پرخاش گرایانه نشان می دهند. معمولا ترس از تنبیه به خاطر پرخاشگری آشکار یا عدم دسترسی به عامل ناکامی، فرد را از پرخاشگری باز می دارد. اما زمانی که ناکامی سبب برانگیختگی حالات عاطفی منفی گردد، به پرخاشگری می انجامد.
رفتار پرخاشگرانه ( قهرآمیز )، گاه از طریق اعمال زور و برخورد فیزیکی و گاه از طریق مجازات صورت می گیرد. استفاده از مجازات به عنوان راهبردی قهر آمیز، با قصد آسیب رساندن به طرف مقابل صورت می گیرد و هدف غایی آن احیای عدالت، دفاع از برتری خود، یا دادن درس عبرت به فرد مورد نظر و بازداشتن او از برخی رفتارهای خاص است.(1)
معمولا احساس ناکامی هنگامی در میان افراد ایجاد می گردد که امکان مقایسه خود با دیگر افراد، اقشار و طبقات جامعه را می یابند. وقتی گروه یا قشری خاص، موقعیت خود را با دیگر گروه های جامعه مقایسه کرده و به رغم تحصیلات، شرایط کاری تقریبا مشابه، تفاوت فاحشی در میزان درآمد و پایگاه اقتصادی و اجتماعی خود با آنها می یابند، طبیعتا دچار احساس ناکامی خواهند شد.
طی چند ماه گذشته، شاهد اعتراضات روز افزون جامعه فرهنگیان، نسبت به وضعیت نامطلوب پایگاه اقتصادی و اجتماعی شان بوده ایم. معلمان به رغم آن که سال هاست با رصد دیگر نهادها و اقشار جامعه، متوجه تفاوت بسیار وضعیت اقتصادی اجتماعی خود و دیگر اقشار جامعه هستند اما به دلایل مختلف، رنج تبعیض و بی عدالتی را تحمل کردند و کمتر لب به اعتراض گشودند.
در ماه های اخیر مشاهده بی توجهی وزیر و مدیران ارشد وزارت آموزش و پرورش، ریاست جمهوری و نمایندگان مجلس نسبت به رفع مشکلات فرهنگیان و فاصله روزافزون درآمد، کاسه صبر فرهنگیان را لبریز و زمینه اعتراضات را فراهم کرد. اصلاح و بهبود ساختار آموزش وپرورش، بهبود وضعیت مدارس و شرایط آموزش، شایسته سالاری، رفع تبعیض، برقراری عدالت و احیای منزلت اجتماعی، اقتصادی و شغلی معلمان، به عنوان مهم ترین خواسته های فرهنگیان، نشانگر شرایط نامطلوب این قشر زحمت کش جامعه است.
بر اساس دیدگاه محرومیت نسبی و پرخاشگری، اعتراضات معلمان، نتیجه طبیعی شرایط نامطلوب حقوقی و منزلت اجتماعی معلمان است. این واکنش اگرچه هنوز در مرحله آرام است و در قالب تحصن و تجمع سکوت و تهدیدهای لفظی معلمان مبنی بر تحریم امتحانات و تعطیل کلاس های درس صورت گرفته، اما در صورت عدم رفع محرومیت و بی توجهی نسبت به بهبود شرایط مورد نظر معلمان، دیر یا زود به رفتارهای قهرآمیز خواهد انجامید.
بنابراین لازم مسئولان و دولت مردان محترم، راهکارهای کارآمدی در جهت رفع تبعیض، اجرای عدالت و بهبود موقیعت اقتصادی و منزلت اجتماعی جامعه فرهنگیان (شاغل و بازنشسته، رسمی، پیمانی وحق التدریس) ارائه نموده و هر چه زودتر آن را عملیاتی نمایند.
(1) پرخاشگری از دیدگاه روان شناسی اجتماعی، مولف: بارابارا کراهه، مترجم محمد حسین نظری نژاد، تهران: رشد چاپ اول، بهار 1390، ص66-54)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
این نظریه حتی در مورد تبعیض حاکم بر بدنه اموزش و پرورش و ادارات آن هم صدق میکند.
بعضی اوقات وقتی رفتارهای تبعیض امیز مسئولان اداره و وزارتخانه را میبینم, دلم میخواد هر چی دم دستم میاد بر دارم و بکوبم تو سرشون.!
گاهی از شدت بی عدالتی و پارتی بازی دلم میخواد برم شیشتایی وزارتخانه را خرد کنم!
وبالاخره نتیجه ظلم و تبعیض و بی عدالتی به خشونت میکشه مگر این که آدم بشن. از مسئولان گرفته تا هر کسی که پست و مقام کوچکی داره
در واقع در جنین شرایطی اعتراض نکردن و محافظه کاری به معنی ظلم پذیری است.
تنها راه اعمال خشونت است.....
تا کی باید صبر کرد و مسئولان. به روی مبارکشان نیاورند که. معلم و کارگر و .... در شرایط نامساعد و بحرانی قرار دارند....
مگه تنها گروهی که رای میدن معلما هستن!
خیلی خوشبینانه نگاه کنیم یک میلیون معلم هم نرند پای صندوقها رای بدهند,,40 میلیون 30 میلیون دیگه میرند.
بعد از انتخابات چی میشه,
اگر باز وضع حقوق ما تغییری نکرد چی کار میکنید, باز تجمع آرام, بازهم هفت هشت هزار نفر میرن جلو مجلس!
مجلسی که با رای معلم تشکیل شده به داد معلم نمیرسه وای به مجلس آینده که به قول شما نشونشون دادید و نرفتید رای بدید!
همکار عزیز این تفکرات انتزاعی را بذارید کنار..
رئیس جمهور و وزیر و نماینده ها خودشونو زدن به آقایی و انگار نه انگار معلما اعتراض کردند. انگار نه انگار تبعیضی هست و...
اعتراض های معلمان هنوز اندر خم یک کوچه است!
هیچ مسئولی زحمت پاسخگویی به معلمان را به خود نداد!
مسئولان خواب زده چنان از خود سلب مسئولیت کرده اند که گویی فقط نام مسئول را یدک میکشند!
1- آیا به جزء فرهنگیان محترم کارمندان دستگاه های دیگری نیز هستند و یا بوده اند که مشکل معیشتی و حقوقی داشته اند؟
2-اگر خیر چرا آن ها این مشکل را نداشته اند و اگر بلی آن ها چگونه این مشکل خود را به سامان رسانده اند؟
3- در این بین سهم چه کسی را برای حلّ این مشکل بیشتر می دانید؟ (خودت، وزیر، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، رهبری یا کسان دیگری)
4- ترتیب پی گیری مشکلات از کجا و توسطّ چه کسانی و به چه صورت و با چه شیوه هایی باید انجام شود؟
5- سهم شما در پی گیری مطالباتتان برای رفع تبعیض و فقر و برپایی عدالت در بین کارمندان دولت به شیوه های مسالمت آمیز آن از قبیل (نوشتن نامه- مقاله- مطلب برای سایت ها یا مجلات و روزنامه های مختلف و مسؤولین نظام (وزیر، رئیس جمهور، نمایندگان مجلس، رهبری و...) و یا داشتن ملاقات حضوری با آن ها یا تماس تلفنی چقدر بوده است؟
6- سهم شما در اعتراض های جمعی معلّمان در خصوص مسائل صنفی و کاری برای احقاق حقوقشان چقدر بوده است و آیا تا به حال کسی را تشویق به شرکت در این تجمّعات کرده اید؟
معلمان خود را با کارمندان مقایسه نمیکنند و نباید مقایسه کنند, چون;
شغل معلمان با سایر کارمندان قابل قیاس نیست, معلمان فقط با اساتید دانشگاه قابل مقایسه هستند, چون در رسته آموزشی قرار دارند. مانند اساتید از تعطیلات تابستان و نوروز برخوردارند, هر دو تدریس میکنند.
بنابراین طرح چنین سوالهایی منطقی نیست.
بهتر است معلمان به دنبال یافتن پاسخ این سوال ها باشند:
1_ چرا معلمی که از نظر مدرک و سابقه کار با یک استاد دانشگاه وضعیت یکسانی دارد, باید 24 ساعت با حقوق پایین تدریس کند, بدون آن که حقوق و امکانات رفاهی استاد را داشته باشد؟
2_چرا معلم هم سطح استاد دانشگاه نباید فرصت تحقیق و پژوهش داشته باشد ؟
4_, چرا معلم هم سطح استاد دانشگاه, نباید با افزایش سنوات تدریس کاهش ساعات تدریس داشته باشد؟
5_ چرا معلم هم سطح استاد دانشگاه, نباید. امکان ارتقا رتبه از مربی به استادیار, دانشیار و استادی داشته باشد تا به ارتقا له هر مرحله, علاوه بر رتبه, حقوقش افزایش و منزلتش بیشتر, و ساعات کارش کمتر شود و در مقاطع بالاتر تدریس کند.
6- چرا استاد تمام دانشگاه فقط در مقاطع ارشد و دکتری که تعداد دانشجویان انگشت شمارند تدریس می کنند درحالی که معلم هم سطح یک استاد تمام گاه مجبور میشود در پایین ترین مقطع با ساعات کاربیشتر تدریس چکند ؟ !!!
7_ چرا منزلت استاد در عمل و حرف در اوج است و منزلت معلم همسطح او در حضیض؟
8- چرا حقوق استادان به راحتی و بدون دغدغه چند برابر میشود اما معلمان باید برای افزایش حقوق خود اعتراض کنند و نتیجه نگیرند؟
9-چرا افزایش حقوق استادان رسانه ای نمیشود اما حقوق معلمان در بوق و کرناست؟
چرا ؟!
چرا ؟!
7- آیا برای حلّ مشکل خود از افرادی که عضو تتشکّل ها و احزاب سیاسی یا در پست های اجرایی مهمّی در هر سه قوّه (مجریه-مقنّنه- قضائیّه) و یا مجمع تشخیص مصلحت نظام هستند ؛ تقاضای کمکی چه از لحاظ لسانی، قانونی و... داشته اید؟
8- چه راه حل هایی پیشنهاد می دهید که بدون اینکه کسانی از بیرون نظام آموزش و پرورش از مسائل و مشکلات آن ها به نفع خود سوء استفاده جنایی و یا برای رسیدن به اهداف خود کنند منجر به تحقّق خواسته های فرهنگیان شود؟
9- چه طور می شود هم به اهداف تحقّق عدالت و رفع تبعیض در بین کارمندان دولت رسید و هم انگ خائن، مهره ی دشمن، توطئه گر، آب به آسیاب دشمن ریز و... نخورد و هم دشمنان درجه ی یک نظام اعمّ از داخلی و خارجی از این حرکت معلّمان به نفع خود سوء استفاده نکنند و آن را مصادره ی به مطلوب نکنند؟
اگر حالتی خاص موجب شود که هزار نفر،هر کدام یک ریال ضرر کنند امّا یک نفر هزار ریال نفع ببرد، این فرد انرژی فراوانی صرف حفظ این حالت خواهد کرد، امّا هر یک از آن هزار نفر زیان دیده، از خود فقط دفاعی ناچیز خواهند کرد و در نهایت نیز به احتمال زیاد، آنکه با علاقه و پی جویانه برای حفظ منافع هزار ریالی خویش اقدام کرده است، پیروز خواهد شد.
چگونه می توانیم بر سهم خود از مزایای اجتماعی بیفزاییم؟ گام اوّل در این راه تشکیل گروه ها و تجمّعات صنفی، مانند جمعیّت، انجمن، اتّحادیّه، سندیکا، و به عبارتی، تشکّل های مدنی است. افرادی که در یک نقش خاصّ فعّالیّت می کنند، بعد از آن که احساس کردند که به صورت فردی نمی توانند سهم خود را از مزایا افزایش دهند، به گفتگو با یکدیگر می پردازند. گفتگو درباره ی ناعادلانه بودن سهم خود از مزایا در آن ها احساس و آگاهی مشترکی پدید می آورد ؛ مبنی بر این که باید خود برای افزایش سهمشان اقدام کنند. این احساس و آگاهی مشترک و لزوم اقدام دسته جمعی، آن ها را به ایجاد تشکّل های مدنی و صنفی سوق می دهد. در مرحله ی دوّم، تشکّل ها به عنوان نماینده ی افرادی که در آن نقش خاصّ فعّالیّت می کنند، با دولت و سایر گروه های اجتماعی وارد گفتگو می شوند. این گفتگو می تواند از طریق نشست های مشترک، دیدار با مقامات دولتی و نمایندگان گروه های دیگر، صدور اطّلاعیّه، انتشار یک نشریّه (به صورت مستمر) و اعلام مواضع در آن باشد.
در گام سوّم، در صورتی که گفتگوها ثمری نداشته باشد، تشکّل های مدنی ممکن است به اقدامات دیگری چون راه پیمایی و اعتصاب دست بزنند تا از این طریق دیگران را وادار سازند که سهم واجدین نقش مورد نظر آن ها را از مزایا افزایش دهند.