افراد غیر متخصص به هفت دلیل امکان پیشرفت نظام تعلیم و تربیت را سد می کنند:
* افراد غیر متخصص زبان علمی رشته های تعلیم و تربیت را بلد نیستند، لذا امکان گفت و گوهای تخصصی با آن ها دشوار است. آن ها با زبانی سخن می گویند که برای متخصصین عامیانه است یا زبان متخصصین را متوجه نمی شوند. این امر گرفتاری های ارتباطی فراوانی در موسسات آموزشی پدید می آورد و باعث شُبهه، عدم پذیرش، کدورت و اختلال در هم فهمی و همدلی می شود.
* افراد غیر متخصص ایده های شخصی درباره تعلیم و تربیت دارند که متاثر از تجربه های شخصی است. اجرای آن ها ممکن است در سطوح خرد نتیجه بخش باشد اما در سطح کلان تعلیم و تربیت وابسته به آزمایش و خطاست. ضمن اینکه افراد متخصص ایده های ناآزموده و شخصی را از آن ها نمی پذیرند.
* افراد غیر متخصص به دلایل بالا دیواری بین خود و منتقدان و متخصصان تعلیم و تربیت می کشند تا دور از چشمان ناظرین منویات فکری خود را اجرا کنند چرا که آن ها به فکر اجرای عجولانه ی باورهای خود هستند و از متخصصانی که این همه ایده و فکر را به سمت آن ها روانه می کنند بیزارند. به همین دلیل به جای منتقدین، مشاوران علمی و متخصصین، مدیران عملیاتی و اجرایی و اغلب محافظه کار را دور و بر خود جمع می کنند.
* مدیران غیر متخصص کارهای خود را در معرض ارزشیابی و قضاوت متخصصان تعلیم و تربیت قرار نمی دهند به همین دلیل بیشتر در معرض تملق و چاپلوسی قرار دارند.
* مدیران غیر متخصص مسایل پیچیده ی تعلیم و تربیت را ساده فرض می کنند، از این رو راه حل های ساده ای برای حل مشکلات دارند که عمدتا از دور اندیشی و عمق برخوردار نیستند.
* مدیران غیر متخصص پس از شکست های پیاپی می فهمند که این کاره نیستند ولی به جای اعتراف به شکست، برای در امان ماندن از نقد به دشمن تراشی و توجیه موانع زمینی و آسمانی بر سر راه خود می پردازند، لذا جو سازمان آموزشی را با تنش های بیشتر مواجه می سازند.
* حضور طولانی مدیران غیر متخصص تعلیم و تربیت در سازمان های آموزشی باعث دور شدن سازمان از مسایل واقعی خارج از سازمان می شود. مدیران غیر متخصص به حل و فصل کاذب بوروکراسی در سازمان آموزشی عادت می کنند و مسایل تربیتی جامعه همچنان حل ناشده باقی می ماند.
کانال دکتر سعید صفایی موحد
نظرات بینندگان