روز جمعه 18 / 2 / 94 از نمایشگاه کتاب که سالانه یک بار در محل مصلی بزرگ تهران برگزار می شود بازدیدی داشتم که کاش نمی داشتم.
به هر روی مختصری از مشاهدات خود را به مشتاقان کتاب و کتابخوانی پیش کش می کنم تا خود در این مورد داوری کنند.
از آنجا که در هر کشوری همه چیزش باید با همه چیزش هماهنگ باشد این هارمونی ناموزون در این نمایشگاه هم علی رغم 24 سال تجربه در برگزاری نمایشگاه از دید بیننده کنجکاو پوشیده نبود . در آستانه ورود به "نمایشگاه" یا به بیانی درست تر بازار فروش کتاب با دیدن بازدیدکنندگان سرگردان و لم داده روی چمن در محیطی غیر استاندارد و بی نظم آدم به یاد کشورهائی عقب نگهداشته شده ای چون سودان زامبیا زیمبابوه و توگو می افتد.
نخست این که با وجود وسعت و بزرگی محل برگزاری چینش غرفه ها بسیار فشرده در کنار هم و با راهرو هائی تنگ و باریک بود که بازدید کنندگان را مانند ماهی های ساردین در قوطی های کنسرو به هم فشرده کرده بود. در نمایشگاه هیچ نشانی از فضای فرهنگی ، مدیریت فرهنگی و مناسبات در شان کشوری با فرهنگ و تمدت ایرانی که سرچشمه شهر زیستی و حقوق بشر است احساس نمی شد. دریغ از پخش یک موسیقی آرام بخش و یا برنامه شاد و سرگرم کننده ای که سبب رفع خستگی بازدید کنندگان خسته و سرگردان شود ؛ بازدید کنندگانی که به دلیل ضعف اطلاع رسانی با دردسر می توانستند کتاب مورد نظرشان را پیدا کنند یا هرگز پیدا نکنند.
نگاهی به عناوین و محتوای کتاب ها نشان می داد که کم تر در نقد وضعیت موجود و یا گذشته نوشته شده است .کم سوادی و نداشتن آگاهی فروشندگان کتاب نسبت به کتاب هائی که می فروختند نشانگر این بود که نمایشگاه تنها بازاری برای فروش کتاب بود و نه آگاهی رسانی فرهنگی به بازدید کنندگان.
تاسف بارتر از همه این که هیچ جایگاهی ، سالنی و یا حتا اطاقکی برای تبادل نظر بازدید کنندگان با فرهیختگان و نویسندگان در نظر گرفته نشده بود . سوگ مندانه تر این که اساتید دانشگاه ها ، اعضا هیئت علمی و مسئولین کتابخانه هائی که از دیگر شهرها و استان ها برای بازدید و خرید کتاب برای سازمان متبوع خود آمده بودند به علت نداشتن جای مناسب و در شان علمی و اجتماعی شان نشسته بر روی چمن نهار خود را می خوردند که این خود اهانت بزرگی به به جامعه علمی و دانشگاهی کشور است که نمی توان به سادگی از آن چشم پوشید.
از دیگر سو برای بازدید کننده کنجکاو و چشم و گوش بازی مثل من این پرسش مطرح است که رابطه نمایشگاه کتاب با فروش کالاهائی چون گلاب کاشان و گز اصفهان و چاغاله بادام در محل نمایشگاه چیست ؟!
عجیب تر از همه این که یک ناشرکتاب از مسقط پایتخت عمان در کنار غرفه اش مشغول پختن مسقطی صلواتی بود که صف یک کیلومتری بازدید کنندگان کتاب تا آماده شدن مسقطی و به دست آوردن تکه ای مسقطی رایگان ساعت ها در صف چشم به راه می ماندند.
به باور این جانب ، تفکری که می گوید نباید از مسئولین انتقاد کرد تفکری استبدادی و بی ارزش است. باید درد ها را گفت و راه چاره را نشان داد. با این امید که دست اندر کاران در وزارت ارشاد و مسئولان نمایشگاه کتاب تلاش کنند نمایشگاه را در سال های آتی در شان و جایگاه مردم کشوری برگزار کنند که به لحاظ ذخایر نفت و گاز جزو ده کشور اول جهان است .
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.