عبدالله رئیسی :
«من اهل روستای کلهگان از توابع شهرستان سراوان در استان سیستان بلوچستان هستم. روستایی واقع در نقطه صفر مرزی که از نظر امکانات آموزشی وضعیت بسیار بدی دارد. این منطقه از نظر امکانات آموزشی و تعداد افراد باسواد وضعیت خوبی ندارد و من از مدتها قبل تصمیم گرفتم که با انتخاب رشته معلمی به همشهریان و اهالی روستایی که در آن به دنیا آمدهام، کمک کنم.»
" در ابتدا لازم می دانم موفقیت آقای عبدالله رئیسی را در کسب رتبه دوم کنکور به ایشان و خانواده محترم شان تبریک بگویم .
پیوستن ایشان با اطلاع و آگاهی کامل از سختی های حرفه معلمی را به جامعه آموزش و پرورش تبریک می گویم هر چند برخی از همکاران که تنها هنرشان تزریق انرژی منفی و همه را مثل خود دیدن است به جای تشویق و امیدسازی به آینده جامعه را به بن بست می رسانند .
هیچ گاه نباید فراموش کنیم که یکی از مسیرهای مهم و راهبردی که به ارتقای جایگاه آموزش و پرورش و معلمان کمک می کند ورودی های خوب و با کیفیت به دستگاه تعلیم و تربیت است .
هیچ گاه نباید فراموش کرد که این فقط بذر خوب است که در سایه بهره مندی از شرایط مناسب می تواند بار و ثمره مناسبی تحویل جامعه دهد .
بذری که از ابتدا ناقص و یا خراب باشد دور ریختنی است و نباید وارد چرخه آموزش شود . اگر ساختاری مانده باشد می توان روی اصلاح و رفع ایرادها و تبدیل به احسن آن ها چانه زنی کرد
جامعه عجیبی داریم .
بیش از یک قرن پیش برای بر پاداشتن " دموکراسی " تحت مبارزات " جنبش مشروطیت " قدم به میدان نهادیم اما هنوز در خانه نخست هستیم چه بسا عقب تر هم رفته باشیم .
در یک جامعه چگونه باید دموکراسی شکل بگیرد ؟
آیا تحقق این مهم بدون تاسیس نهادهای مدنی امکان پذیر خواهد بود ؟
به قول آقای افشار سمیرمی ؛ در نظام آموزشی ما حضور معلمان زیاد اما نفوذ آن ها بسیار کم و ناچیز است .
در مدرسه " شورای معلمان " داریم اما کم تر پیش می آید که بحث جدی در آن شکل بگیرد .
هنوز خیلی از معلمان ما در درک و فهم ارزش و جایگاه بنیادین آن مشکل دارند و برخی نیز با تعابیری پوپولیستی و کوچه و بازاری و مقایسه آن با " تشکل های فرهنگیان " که البته قیاس مع الفارق است سعی در انحراف موضوع دارند معلمان وقتی می خواهند " نماینده " شان را برای سال تحصیلی انتخاب کنند معمولا از نماینده قبلی پرسش نمی کنند که سال قبل چه کار کرده است و به عبارتی بیلان عملکرد نمی خواهند .
از کسی هم که می خواهد عصاره فضایل آن ها باشد برنامه ای طلب نمی کنیم و در طول سال هم کاری به او نداریم و البته حداکثر مطالبه در افزایش حجم پنیر و یا تعداد قرص نان برای صرف صبحانه و... خلاصه می شود .
گویا در کاندید شدن هم رو در بایستی دارند و برخی اوقات نامزد نماینده معلمان خودش یک نفر است و با توصیه مدیر و با سلام و صلوات معلمان نماینده آنان می شود .
اصلا مسائل و چالش ها را جدی نمی گیریم و البته دائما از فقدان آزادی و دموکراسی می نالیم .
این نماینده معلمان در همان سطح " مدرسه " می ماند انگار آبی که در مرداب جمع می شود .
« رضا مرادی » مدیر آموزش و پرورش منطقه 18 تهران در اقدامی ابتکاری و البته نو و قابل تحسین تعدادی از معلمان خوش فکر و باانگیزه را سه شنبه در اتاق خود گردآورده و " اتاق فکر " تشکیل داده است .
بنده هم به این نشست دعوت بودم .
گفت و گوهای خوبی صورت گرفت .
یکی از مصوبات این نشست این بود که نماینده معلمان منطقه در شورای معاونین اداره با " حق رای " حضور داشته باشد .
امیددارم این حرکت آقای مرادی در سایر مناطق هم تکرار شود .
تاکنون بین اداره و مدرسه دیوار بی اعتمادی بوده است .
معلمان در همین وزارتخانه خودشان دیده نشده اند چه برسد به سایر نهادها و دستگاه ها .
این دیده نشدن ها حس اعتماد به نفس را در آن ها از بین برده است و از آنان آدم هایی ترسو و محافظه کار ساخته است که حتی از سایه خودشان هم می ترسند .
آیین نامه گروه های آموزشی و تربیتی در نهصد و چهاردهمین (914) جلسه شورای عالی آموزش و پرورش و در تاریخ 29 / 4 / 1394 29/4/1394 مصوب و به تایید وزیر آموزش و پرورش و رئیس جمهور رسید . ( این جا )
با این که حدود 3 سال از تصویب و ابلاغ این آیین نامه می گذرد اما بررسی ها و گزارش ها نشان می دهند که وضعیت تغییری نکرده است و چرخ همچنان به روال سابق می چرخد .
هدف کلی از تصویب این آیین نامه ارتقای کیفیت آموزش و پرورش و توسعه مستمر شایستگی های حرفه ای معلمان و بر اساس مفاد سند تحول بنیادین بوده است .
5 هدف برای گروه های آموزشی تعریف و تبیین شده است . این ما هستیم که با جدی نگرفتن ، روزمرگی و غلبه احساس بر تفکر و... این گونه نهادها را به ابتذال و شکست می کشانیم
مهم ترین بخش این آیین نامه ماده 5 و ماده 6 آن هستند .
ماده 5 در مورد انتخاب سرگروه ها می گوید :
" سرگروه های آموزشی توسط معلمان هم گروه خود در سطح ادارات مناطق و استان ها برای مدت دو سال ( قابل تمدید برای یک دوره دیگر ) انتخاب می شوند و حسب مورد با ابلاغ رسمی رئیس آموزش و پرورش منطقه / مدیر کل آموزش و پرورش استان یا معاونان آموزشی ذی ربط در منطقه و استان فعالیت می کنند. "
مطمئن هستم که در بیش از 700 منطقه آموزشی کشور چنین روندی هم طی نشده است و شاید کسی از معلمان هم معترض عدم اجرای این قانون نشده است .
بارها در حرف ها و شعارهای معلمان می بینم و می شنوم که آن ها از فقدان " منزلت " می نالند و می گویند که معلمان در جامعه منزلت ندارند .
حال پرسش این است که منزلت چگونه ایجاد می شود ؟
آیا قرار است روسا و مقامات باید برای معلمان " منزلت " درست کنند ؟
آیا معلمان که مدعی چنین گزاره ای هستند خودشان چه گام و یا قدم هایی برای تحقق آن البته پس از تعریف درست آن برداشته اند ؟
آیا تجربه 4 قرن زیست در نظام آموزشی به آن ها نیاموخته است که خودشان باید پی گیر حق خودشان و ایجاد جایگاه برای این وظیفه مهم باشند ؟
متاسفانه عملکرد ناقص ، پراشتباه ؛ منفعلانه و البته کاسب کارانه بسیاری از این تشکل ها امر دفاع را در این گونه موارد و به ویژه سازمان نظام معلمی خیلی سخت و پیچیده کرده است اما نمی توان به بهانه این که " ما مشکل داریم " ساختار و اصل قضیه را منتفی دانست و سرسختانه با آن مخالفت کرد در این جا 12 پرسش را در مورد گروه های آموزشی به قلم دوست ارزشمند آقای " علیرضا طالب زاده " ( این جا ) در این جا مطرح می کنم :
1- آیا گروه های آموزشی محلی برای فرار از تدریس و نوعی حیاط خلوت برای عده ای خاص می باشد؟
2- دیدگاه معلمان درباره گروه های آموزشی چیست و تا چه حد گروه های آموزشی را جدی می گیرند؟
3- چرا بعضی معلمها به گروه های آموزشی و سرگروه های دروس به دیده تردید می نگرند و نظر مثبتی درباره آنها ندارند؟
4- چرا سالهاست افرادی به عنوان سرگروه در گروه های آموزشی ماندگار شده اند؟
5- آیا سرگروه ها به وظایف خود آشنا هستند و دید علمی نسبت به مسایل دارند و از اقتدار و اختیارات لازم برای ایجاد تغییرات و بهبود شرایط و ایجاد فضایی علمی برخوردار هستند؟
6- آیا گروه های آموزشی محلی برای اختلاط و استراحت و فرجه ای برای انجام کارهای شخصی مانند ادامه تحصیل، تکمیل ساختمان یا واریز قبض آب و برق و قسط وام می باشد؟
7- سرگروه ها چگونه انتخاب می شوند؟ آیا عوامل سیاسی، حراستی، گزینشی و روابط در انتخاب آنها دخیل است؟ و آیا سرگروه ها واقعاً جزو بهترین ها هستند؟
8- آیا کار سرگروه ها تنها بازدید از کلاس ها، بررسی دفترهای کلاسی دبیران، بازبینی درصدی از اوراق امتحانی و مچ گیری می باشد؟
9- آیا سرگروه ها توانسته اند خود را به عنوان پشتیبان و کمک دهنده به معلمان معرفی کنند، آنها را زیر چتر حمایتی خود گرفته و آموزش های لازم را به آنها منتقل کرده، نیازهای علمی آنها را رفع کرده و به سوالات تخصصی آنها جواب دهند؟
10- آیا سرگروه ها توانسته اند رشد حرفه ای معلمان و مهارت های علمی و تخصصی آنها را ارتقا بخشیده و دانش آنها را به روز کرده و ارتباط مؤثر و مستمری با آنها برقرار کنند؟
11- دبیرخانه های راهبردی دروس (دوره متوسطه) و پایگاه های کیفیت بخشی به فرآیند آموزش دروس (دوره راهنمایی تحصیلی) در این بین چه نقشی بازی می کند؟ آیا این تشکیلات توانسته اند ارتباط موثری با گروه های آموزشی و سرگروه های درسی در استان ها و مناطق آموزشی کشور برقرار کرده و شبکه ای موثر ایجاد کنند؟
12- آیا انجمن های علمی معلمان توانسته است ارتباط و همکاری مؤثر و مفیدی با گروه های آموزشی داشته باشد یا عملاً رقیب و مزاحم آنها قلمداد می شوند؟
بنده هم به کارکرد گروه های آموزشی انتقاد دارم اما آیا این می تواند دلیلی بر حذف مساله به جای حل آن باشد ؟
باید این واقعیت را پذیرفت که در جامعه ما راحت ترین کار بر خلاف سایر کشورهای توسعه یافته " معلم شدن " است .
یک اصل علمی می گوید وقتی دسترسی به یک پدیده مشکل باشد ارزش آن در افکار عمومی بالا می رود و جامعه نگاه " دیگری " به آن خواهد داشت .
چرا جامعه ما معمولا برای کار و حرف های یک استاد دانشگاه ارزش قائل است اما اگر معلمی همان مدرک و یا شرایط را هم دارا باشد کسی توجهی نمی کند ؟
آیا معلمان تاکنون به این مسائل اندیشیده اند ؟
« لایحه رتبه بندی معلمان » سرانجام و پس از سال ها کش و قوس به هیات دولت رفته است . ( این جا )
در " شیوه نامه اجرایی رتبه بندی حرفه ای معلمان " که تاریخ آن به سال 94 می رسد هنوز همان ایراد مهم اولیه و اساسی به قوت خود باقی است :
مجری نظام رتبه بندی معلمان کیست ؟ معلمان در همین وزارتخانه خودشان دیده نشده اند چه برسد به سایر نهادها و دستگاه ها
این آیین نامه به این پرسش پاسخ شفاف و قانع کننده ای نمی دهد .
اگر قرار است همان نظام ارتقای شغلی معلمان با کمی اصلاحات اجرا شود دیگر چه نیازی به این همه تبلیغات است ؟
نکته جالب آن است که در دانشگاه همین گروه های آموزشی وجود دارند .
سر گروه ها توسط اعضای هیات علمی همان دانشگاه و یا دانشکده انتخاب می شوند و خود آن ها در مورد ارتقای رتبه همکاران شان تصمیم می گیرند .
همین فرآیند نوعی پرستیژ و منزلت شغلی و مهم تر از آن یک نوع استقلال نسبی به استادان دانشگاه اعطا کرده است .
اما در آموزش و پرورش ما وقتی « صدای معلم » خبر انحلال گروه های آموزشی را می دهد ( این جا ) و نسبت به حذف آن هشدار می دهد تازه برخی از معلمان خوشحال هم می شوند .
برخی حتی آن را صرفه جویی در هزینه ها می دانند غافل از آن که اگر قرار است هویتی علمی و مستقل برای حرفه " معلمی " تعریف و تبیین شود باید توسط خود آن ها و نهادهای منتخب آنان مانند گروه های آموزشی انجام شود .
بارها و در یادداشت های مختلف و متعدد از لزوم تشکیل سازمان نظام معلمی گفته ام .
اما به نظر می رسد هنوز خیلی از معلمان ما در درک و فهم ارزش و جایگاه بنیادین آن مشکل دارند و برخی نیز با تعابیری پوپولیستی و کوچه و بازاری و مقایسه آن با " تشکل های فرهنگیان " که البته قیاس مع الفارق است سعی در انحراف موضوع دارند .
تردیدی ندارم که این افراد دلسوز معلمان و نگران آینده آموزش و پرورش این کشور نیستند .
متاسفانه عملکرد ناقص ، پراشتباه ؛ منفعلانه و البته کاسب کارانه بسیاری از این تشکل ها امر دفاع را در این گونه موارد و به ویژه سازمان نظام معلمی خیلی سخت و پیچیده کرده است اما نمی توان به بهانه این که " ما مشکل داریم " ساختار و اصل قضیه را منتفی دانست و سرسختانه با آن مخالفت کرد .
این ما هستیم که با جدی نگرفتن ، روزمرگی و غلبه احساس بر تفکر و... این گونه نهادها را به ابتذال و شکست می کشانیم .
وزارت آموزش و پرورش به دلیل بحران کمبود معلم انحلال گروه های آموزشی را با " چراغ خاموش " آغاز کرده است .
اگر معلمان مطالبه گر منزلت شغلی هستند باید از حیثیت شغلی خود دفاع کنند .
اگر ساختاری مانده باشد می توان روی اصلاح و رفع ایرادها و تبدیل به احسن آن ها چانه زنی کرد .
امید که مثل سابق و مانند خیلی از کارهایمان درحسرت گذشته گرفتار نشویم ....
نظرات بینندگان
دوست عزیز ناشناس
1- این که به قول شما گروه های آموزشی شامل یکی دو معلم بیکار یا پارتی دار است مشکل در عدم درست اجرای قانون و فقدان حس مطالبه گری و پرسشگری در معلمان است .
2- شما بفرمایید کدام مرجع در آموزش و پرورش صلاحیت بررسی صلاحیت معلمان غیر از خود آنان را دارد ؟
3- پیشنهاد می کنم آیین نامه گروه های آموزشی را با دقت مطالعه فرمایید :
" ماده 1- تعریف
معلمان علاقه مند و واجد صلاحیت ( اعم از آموزگاران، دبیران، هنرآموزان، مشاوران، مربیان و مدیران مدارس ) در پایه ها، رشته ها یا گروه های درسی که برای ارتقای کیفیت آموزشی و تربیتی، در برنامه ها و فعالیت های مربوط، با هم تعامل، همفکری و تبادل نظر و تجربه دارند."
نیازی به عضویت نیست !
4- آیا حذف نهادهای منتخب معلمان تصمیم درست تلقی می شود ؟
پایدار باشید .
اولا: بحث ایراد ساختاری است و مطالبه گری در یک ساختار معیوب چاره کار نیست دوما.ابدا معلمان در جایگاهی نیستند که صلاحیت یکدیگر را تایید کنند بلکه سوابق کاری و مدرک تحصیلی و دوره ها و تشویق نامه و تالیف و ...باید ملاک ارزیابی باشد و از شما طرح این مساله جای تعجب دارد ودر پایان ماده و بخشنامه چه فایده ای دارد وقتی در عمل اجرا نشود؟
مگر ساختار جز تعامل و الگوی شکل یافته و مستمر افراد یک جامعه بر اساس الگوی های رفتاری و تاریخی آنان است ؟
شما بفرمایید در این سیستم صلاحیت معلمان توسط چه کسی و کسانی باید تایید شود ؟
یک الگو معرفی کنید .
اگر آن چیزهایی که گفتید ملاک باید تعیین شوند که چهار دهه است این چیزها ساری و جاری است !
امتحان خود را هم پس داده است .
اگر افراد یک جامعه کنش گر باشند و نسبت به پیرامون خود منفعل و بی تفاوت نباشند خیلی از مشکلات حل شده و افراد کاردان در راس سیستم قرار خواهند گرفت .
مشکل مهم در نقدناپذیری و نظارت ناپذیری افراد جامعه ما خلاصه می شود و این که خیلی ها خود را دانای کل می دانند !
پایدار باشید .
کسی قرار نیست صلاحیت حرفه ای معلمان را تایید کند، اصلا هیچ شخصی معلم و غیر معلم، چنین حقی ندارد. بحث صلاحیت ورود به این حرفه، مقوله جدایی است که با آزمون و مصاحبه و دوره و ...انجام می شود. اما بحث ارتقا و رتبه بندی به عملکرد معلم و همان مواردی که گفتم مرتبط است و این ها باید دقیق تر اجرا شود.الگو هم مثل دانشگاه ها که یک سری ضوابط برای ارتقای اساتید دارند.البته دانشگاه فرهنگیان اگر تبدیل شود به مرکز آموزش و پژوهشی فرهنگیان و افراد واقعا توانمند در آنجا بکارگیری شوند، تا حدی می تواند مرجع باشد اما نه با شرایط وحشتناک فعلی.
مشکل در آموزش ایدئولوژیک است و این که این فرآیندها کافی نیستند .
معلمی یک هنر و یک علم است و باید قابل سنجش و اندازه گیری توسط اهل فن و متخصصین باشد .
این واحد باید مجوز تدریس صادر کند .
دانشگاه فرهنگیان به لحاظ ساختاری و کارکردی نوعی موازی کاری با سایر نهادهای علمی و پرت منابع است .
در این مورد قبلا نوشته ام .
پایدار باشید .
متاسفانه ساختار آ.پ دچار اشکالات فراوان است باید لقمه را دورسرمان پچرخانیم وبعد آن را وارد دهان کنیم
تازمانیکه اقتصاد آ.پ درست نشود شورای معلمان سرگروه های آموزشی تشکیلاتی نا کارآمدی هستند چطور می توان از مدیری که هیچ بودجه ای در اختیار ندارد توقع بهبود اوضاع را داشت سرگروه ها هم بی سوادتر از معلمند حتی اگر به وسیله ی معلمان انتخاب شوند
درشرایط فعلی بهترین کار حذف این پست ها واختصاص بودجه ی بیشتربه مدرسه از قبل صرفه جویی دراین هزینه ها است
دانشگاه ها تشکیلات اداری گسترده ای مانند آ.پ ندارند وبرهمین اساس شورای اساتید وسرگروه های آموزشی آن ها کار آیی بیشتری دارند
درضمن اوضاع دانشگاه ها واساتید اندکی از آ.پ بهتراست وهمان ها هم منزلت مناسب ومرجعیتی درجامعه ندارند
اساتید مسافرکش زیادی سراغ دارم
آقای شهاب
به نکته درستی اشاره کرده اید .
وقتی ساختار ناکارآمد باشد حتی تزریق بودجه هم بیهوده بوده و مشکلی را حل نخواهد کرد .
بهتر است برای گزاره های بعدی تان فکت و سند ارائه فرمایید .
پایدار باشید .
اما مگر الان که مثلا شورا شهر داریم و انتخابات هم باشکوه هر چهار سال انجام میشود چه گلی شورا به سر مردم زده است ؟ کدام شورا شهری را میتوانید نام ببرید که واقعا توانسته باشد حتی شهردار شهر را که ساده ترین وظیفه آنهاست انتخاب کرده باشند؟
همان پنیر را هم اگر شورایدبیران بتوانند اضافه کنند دمشان گرم!!!
آقای آرش
سپاسگزارم .
شورای شهر هم مثل همین نهادها است .
فکر می کنم یادداشت را یک بار دیگر با دقت و حوصله مطالعه فرمایید .
پیشنهاد و جایگزین شما چیست ؟
پایدار باشید .
لازمه تمرکز زدایی مردمی کردن آموزش و پر رنگ تر کردن نهادهای انتخابی مانند شورای معلمان و انجمن اولیا و مربیان است .
فرضا که اختیارات مناطق و مدارس بیشتر شود .
در این سیستم منزلت معلمان و هویت حرفه ای آنان چگونه تعریف و تبیین می شود ؟
اگر تشکیلاتی مانند سازمان نظام معلمی بود قطعا در برابر تغییرات شتاب زده و هیجانی موضع می گرفت .
مشکل در این چیزها و حتی بودجه خلاصه نمی شود .
مشکل در فقدان اتاق فکر و برنامه ریزی برای بهره وری از داشته ها و پتانسیل های درونی بدون دخالت عوامل غیرپاسخ گو است .
" راحت خویشتن از دست قضا می جوییم
تشنه لب بر سر این برکه شوریم هنوز "
پایدار باشید .
باسلام وآرزوی توفیق :
مطالب مفیدی را بیان فرمودید ولی مشکلات آموزش وپرورش ما فقط یکی دوتا نیست مثل سرگروه وتعیین آن یا رتبه بندی متأسفانه اگر واقع بینانه وبدون غرض به مشکلات بپردازیم امکان دارد یک خروار مشکلات باشد یعنی از درب ورودی مدارس تا وزارت خانه هزاران مشکل را می توان ردیف کرد وتا تصمیات امورات آموزش وپرورش جامعه فقط از طرف تصمیم گیرندگان وزارتی و نمایندگان مجلس وسایر افراد خارج ازگود باشد این مشکلات کمان باقی و افزوده هم خواهد شد واگر وافعا دلسوزی برای تغییرات وپیشرفت آ. پ باشد باید از معلمان و دانش آموزان که در سنگر اول ( خط مقدم ) قرار گرفته اند نظر خواهی وراهکار را خواست ، ضمنا باید سیاهیها را باید سیاه دید و سفیدیها را هم سفید و از بیان مشکلات وکمبودها هم نهراسیم
امیدوارم زمانی برسد که اگه نفرات برتر کنکور دانشگاه فرهنگیان را انتخاب نکردند همه تعجب کنند.
نه مثل حالا که نفر دوم با انتخاب دانشگاه فرهنگیان و شغل معلمی با عث تعجب خیلی ها شده است.
#اندیشه
فردا رئیس جمهور به مدرسه میرود و زنگ اول مهر را میزند. اما نه رئیس جمهور میداند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار میدانند که مدرسههامان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زدهاند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دلهای ما نیز بوی زنگ زدگی می آید. چه حکایتی است! رئیس جمهوری که بیشتر اعضای هیات دولتش زنگ زده اند، باید زنگ اول مهر را بزند. ما نسل آدمهای زنگ زدهای هستیم که میخواهیم کودکانی که جنسشان از طلاست را صیقل دهیم و پرداخت کنیم.
از فردا ۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندانهای زنگ زده میکنیم و به دست زندانبانهای زنگ زده میسپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درماندهی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگیهای ما شدهاند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهرههایش را روغن میزنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظامهای آموزشی ارگانیک به پایان خود می رسند و عصر نظامهای آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.
باور کنید اگر بچههای ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی شود؛ اما اگر آنها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالیها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.
1-اینکه درقسمتی ازمتن اشاره شده است نیازی نیست بچه هایادبگیرندباپای چپ وارددستشویی بشوندیاراست وقسمت دیگری که گفته لازم نیست دین رادرمغزبچه هافروکنیم،نکاتی چندراهرچندبسیارکم وناقص به اطلاع می رساند.
1-اینکه دین مبین اسلام بسیارریزودقیق وظریف دستورات دینی راتبیین فرموده وراهکارهاومسایل ونکات دقیق تربیتی ونحوه وشیوه ی رفتاردرسنین مختلف رابیان فرموده،ازجمله فرمایش پیامبراکرم (ص)درخصوص تقسیم دوره های سنی کودکان به هفت سال اول ودوم وسوم به نام سیادت وپادشاهی وسپس عبدوغلامی ودرهفت سال سوم به سن وزارت ازآن جمله است که حتمااثرات و برکات عمل به این حدیث شریف برهمگان واضح ومبرهن است،
اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستِکم هوای هم را داشته باشیم، نداشتهها و تنگناها و غمها و عقدههای خود را به کلاسها نبرید. تو را به خدا در کلاسهایتان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان خودساخته رهایمان سازد.
(با کمی تلخیص، از متن آقای) محسن رنانی ۳۱ شهریورماهِ سالِ ۱۳۹۶
این اقدام هم علی رغم اینکه گامی رو به جلوست اما باز متر ومعیار انتخاب معلم خوش فکر چیست؟!آیا معلمان خوش فکر فقط همان هایی هستند که این آقای مدیر انتخاب کرده و چرا مابقی معلمان خوش فکر نیستند؟؟!!
متاسفانه هیچ عزمی برای اصلاح ساختارآ.پ وجود ندارد
خانم حیدری
ضمن تشکر از نظر و توجه شما
لطفا پیام های مرتبط با موضوع ارسال فرمایید .
پایدار باشید .