یک سال از حضورم در سایت صدای معلم گذشت....
برای هر انسانی یافتن مسیر زندگی ، اصلی مهم است. به نظرم هر فرد برای زندگی خود در این جهان هستی یک ظاهر و یک باطن برای نمایش دارد. ظاهر زندگی شامل تمامی موارد مشترک مابین همه افراد است. همانند انجام تحصیلات رسمی یا عمومی ، آرزوی ورود به دانشگاه و کسب شغل و درآمد که هر دو در جامعه ما بیشتر یک جبر اجتماعی است نه منطبق با استعداد و علاقه و توانایی افراد ، داشتن مسکن مستقل ، ازدواج کردن و صاحب زندگی مستقل شدن و فرزندآوری و....
اما باطن زندگی ، مواردی است که ما با توسل به اراده ، همّت ، هوش ، تعهد اجتماعی یا حسّاس بودن خود نسبت به محیط اجتماعی و همنوعان ، به آنها دست می یابیم . مسئولیت پذیری اجتماعی برای چشم و گوش همنوع بودن ، امیدوار بودن به حل مشکلات و معضلات پیرامون ، رضایت مندی و لذت بردن از با هم بودن یا برای هم زیستن ، واسطه بودن برای دریافت اطلاعات بیشتر و انتقال آن به دیگران ، آگاهی بخش بودن و....که همگی این موارد در سایه قابلیت های درونی فرد به فعلیت در آمده و عملی می شوند. هر فرد فرهنگی می تواند دست به قلم شود تا با همکاران خود ارتباط برقرار سازد
گاه اراده افراد برای تحقق این امور و مواردی خیلی بیشتر از این ، در حدی است که فرد به جرقه ای از سوی دیگران یا خلق فرصت های طلایی ایجاد شده توسط افرادی توانمندتر از خود نیازی ندارد ، همانند خیلی از مخترعان و مکتشفان و بزرگان ادبی و هنری و علمی کشورمان یا جهان که نیازی به ذکر اسامی آنان نیست. اما افرادی چون من نیازمند جرقه ای از سوی اراده و توان دیگران هستند تا بتوانند حرکت کنند. در طول زندگی سه محرک حرکت داشته ام که یکی از آنها جناب آقای پورسلیمان مدیر همین سایت هستند.
با این سایت کاملا تصادفی و با مشاهده مصاحبه یکی از سه عامل حرکتم آشنا شدم ، مدیر این سایت صبورانه تحمل می کنند ، فرصت رشد می دهند ، از هر نوع تفکر خیرخواهانه که نفع همه فرهنگیان را شامل می شود حمایت می کنند ، تنگ نظر نیستند ، ریاست بازی و منیّت ندارند به عبارتی دیگر از ویژگی های اثرگذار و ارزشمند این سایت همین صبوری و مهمان پذیری آن است. فقط کافی است که اهل حرکت و دارای همّت ایستادن باشید . خسته نشده و با مقاومت خود فعالیت مستمر رو به جلو داشته باشید.
گاه نوشته هایم متنی احساسی است ، که این مهم می تواند از چند اصل نشأت بگیرد:
*خودم فردی بسیار حسّاس و احساسی هستم.
*دردهای محیط پیرامون خود را می بینم و با همین احساسم ، دردمندانه لمس می کنم.
*میزان و گسترۀ دردمندی مردم بسیار بیشتر از آستانه تحمل آنهاست لذا افراد جامعه ما به چنین متونی بیشتر واکنش نشان می دهند و آن را نوعی همدلی می شمارند.
*انطباق رشته تحصیلی با واقعیت های درونی ام به فرآیند احساس ، بیشتر امکان مانور می دهد.
*جامعه ما خصوصا شغل ما دارای تعداد بیشتری از محرومیت ها و کاستی هاست که متون احساسی به تنهایی یا قدری با ترکیب داده های علمی و آمار ، بیانی منطبق با ملموسات افراد است.
*متون احساسی که با اثرجادویی خود خوانندگان را پیش می برد و هیجانات او را برمی انگیزاند بسیار بیشتر از سایر متون اثرگذار است و در نهایت جامعه آماری ما به این متون پاسخ رضایتمندانه تری نشان می دهد.
* در مجموع ملت ما غالبا احساس محورند .
*بازنشسته بودن بنده و دور ماندم از تمامی زیر و بم مقررات و آئین نامه ها و در کل جریانات و واقعیت های پیرامون تعلیم و تربیت تارو پود مدارس کشورم که امکان نوشتن را برایم فقط بر اساس تجارب شغلی یا اطلاعات فضای سایبریک ، مجازی و اینترنت فراهم می سازد. یعنی امروز به عنوان یک دبیر بازنشسته حتی اگر به دبیرستانی که 16 سال در آنجا تدریس کرده ام مراجعه کنم به دلیل تغییرات پرسنلی نه کسی مرا می شناسد و نه کسی مرا تحویل می گیرد. در مدارس دیگر که اوضاع بدتر است و در خود ناحیه یا اداره کل هم بد بدتر. فوری معرفی نامه ای از جایی معتبر خواهند خواست که موجود نیست.
اما اصل مهم آن است که هنگام نوشتن دنبال تهییج خواننده نمی توان بود ، یعنی نمی توان موقع نوشتن ، تصمیمی برای این کار داشت ، یک روندی ناخودآگاه است. نوشتن عرصه بیان آلام و دردهای بشری است.
قلم، رقصِ حروف و کلمات و جملات است بر روی لوح و اوراق سفید جهت کسب آگاهی ، رازگشایی ، همدردی ، همدلی ، هم عهدی ، همراهی ، هم اندیشی .....
نوشتن فرآیندی است از ترکیب عقل ، تجربه ، احساس ، باور ، دیدگاه ، اندیشه ، تعقل ، اعتقاد....
همّت والا برای خواندن از توانائی هایی چون علاقه ، نیاز ، حس کنجکاوی ، حس جست و جو ، یافتن یا تقویت توانایی قیاس ، دست یازیدن به افق دید گسترده ت ر، پرمایگی عمر ، بی تفاوت و منفعل نبودن به پیرامون خود.....تأسی می جوید.
تا زمانی که متون نوشته شده اهدافی چون مسموم سازی یا به انحراف کشاندن اذهان بشری را تعقیب نمی نمایند ، می تواند برای انسانها بسیار سودمند باشد.
برای هر انسانی یافتن مسیر زندگی ، اصلی مهم است پس نه ، نوشتن کاری است بی مایه و نه ، خواندن کاری است بی بهره . در تلاطم طوفان زندگی ، شاید از معدود ابزار تلطیف بخش هستی ، همین هنر نوشتن و خواندن است و برای همین از سوگندهای معجزه آسای قرآن کریم در سوره قلم ، قسمی است که به دوات و قلم و نوشته آورده شده است . (ن والقلم وما یسطرون )
به هر ترتیب ، هر فرد فرهنگی می تواند دست به قلم شود تا با همکاران خود ارتباط برقرار سازد. در این سایت تنگ نظری نیست ، سانسور نیست ، منع یا محدودیتی برای فعالیت نیست ، تحمیلی برای نوع نوشته نیست ، سنگ اندازی یا نومید سازی نیست. فقط مدیر سایت بر اساس تجربه و رسالت شغلی خویش ، عناوین ارسالی را بیشتر موارد تغییر می دهند که از سابقه کار رسانه ای ایشان ناشی می شود و بیشتر موارد هم این عنوان را از جملات خود متن برمی گزینند.
و اما گاه نوشته هایم برایتان خوشایند و قابل تحمل بود و گاه خیر . گاه تحسین کردید و گاه خُرده گرفتید و من صبورانه سعی در اصلاح خود داشتم ، حال اگر موفق نبوده ام به حساب ناتوانی اینجانب بگذارید.
ضمن قدردانی از تمامی خوانندگان صبور وارسته بزرگوار ، مستدعی است تا نسبت به مجموع نوشته های بنده هر گونه انتظار یا نقدی دارید و یا اگر موضوع و موضوعاتی برای نوشتن مَد نظرتان است ، مرقوم فرمائید تا در حد توان بدانها بپردازم . هر انسانی نیازمند حرکت و تغییر رفتار است و من در این وادی تا کی خدا داند ، سعی بر تحقق این مهم دارم و هیچ تغییری در رفتار صورت نمی گیرد مگر آن که نیّت خیرخواهانه ای در آن باشد. تا خود فرد نخواهد تغییر دادن او دشوار و گاه محال است. بنده مشتاق تغییرم هر لحظه و از سوی هر کس .
بار دیگر از مدیر محترم سایت ، همسر کوشای ایشان در پشت صحنه سایت سرکار خانم زهرا قاسم پور دیزجی ، تمامی همکاران نویسنده که گاه تشخیص دادند تا تلنگری بر قلم بنده بزنند ، تمامی مسئولان و مدیران ستادی که نوک نقد بنده قرار گرفتند و صبورانه تحمل کردند و مهمتر از همه خوانندگان فهیم و خردمند که با طرح نظرات خود حامی دلگرم کننده ای برای ادامه فعالیت ام بوده اند بی نهایت سپاسگزارم . با آرزوی بهترین ها منتظر نظرات ارزشمندتان هستم .
پایدار و سربلند باشید.
نظرات بینندگان
تشکر از لطف تان. ولی واقعا کاری است سنگین و
خسته کننده. شرط در خدمت شما سروران بودن
و همفکری با خوانندگان در اقصی نقاط کشور ، راه
را هموار می سازد.سپاس
عشق من هستین
هنوز بعد از گذشت ۲۶ سال مثل قبل عاشقانه دوستون دارم
چقدر دلم میخواهد باز ببینمتان
قلبم بایادتانمیتپد
وای سال ۷۷
سال آخر مدرسه
کاش میتونستم ازتون شماره داشته باشم
مدرسه ام کلثوم
همکار محترم سرکار خانم مهرپور سپاس .
از همراهی تان بی نهایت ممنونم .
من نیز برایتان آرزوی سلامتی و سرافرازی دارم .
بزرگوارید. بلی همه چیز در سایه لطف خدا و
همت مدیر سایت عملی می شود. امید که
روزهای خوش تر را نیز شاهد باشیم و همگی
با هم در اعتلای دانش و خرد بکوشیم.
با امید به عصری روشن تر برای نظام آموزشی .
سپاسگزارم.
البته بهتر بود جناب آقای پورسلیمان پاسخ می دادند،
منتهی مراتب فعالیت بنده بی هیچ نوع چشمداشتی برای هر منظوری است. قبلا نیز عرض کرده ام : من روح آزادی را در لابه لای سایت صدای معلم تجربه کرده ام. (26 مرداد1396 ) . چون راحت می نویسم پس راحتم و گر نه هر نوع تعلّقی برایم دست و پا گیر است و این آزادی برایم سلب می شود. تشکر از حُسن نظر شما.
امامی هستم نه امام .
شما چقدر بنده را می شناسید که بتوانید
امر خطیر عدم تعلق را استنباط نمائید؟
تشکر و موفق باشید.
ترس شما درست بوده منتهی مراتب بنده اعتیاد مثبت برای نوشتن در سایت صدای معلم پیدا نموده ام که تقریبا هر روز حدود دو ساعت مشغول نوشتن هستم و وقتی ارتباط نوشتاری را قطع می نمایم توانایی نوشتن را از دست می دهم . لذا فعلا هستم.
در خصوص موردی که ذکر کردید، متأسفانه برخی مدیران تا معلم نامنظم است مدام تذکر می دهند و ناراضی اند اما تا معلمی منضبط و کاری پیدا می شود برای خود رقیب احساس می کنند یا نظم و تعهد بیش از حد این معلم ، مدیر را کم رنگ تر می نماید به تحمل چنین معلم هم نمی نشینند. ما باید به برخی رفتارهای اجتماعی ناخوشایند جامعه خود آگاه باشیم و اساس کار را وجدان و سوز کاری خود قرار دهیم. تأیید یا درک چنین مدیرانی نباید زیاد برایتان مهم باشد. اصل مهم همان کلاس درس است. البته به اعتقاد بنده.موضوع را در یادم نگه می دارم. موفق باشید .
مواردی که « ناشناس » بیان نمودند بیشتر در مدارس ابتدایی نمود دارد به ویژه مدارس ابتدایی دخترانه که در این مدارس مدیر یا معاون، بخشی از وظایف خود را به گردن معلم می اندازند،مثلا
1- پول جمع کردن از دانش آموز برای شرکت در مسابقات پرورشی ، آزمون ها و ... که تصور کنید معلم را به چه چالشی می کشد.
2- وقتی معلمی بیمار می شود و مدرسه نمی آید از معلم کلاس کناری می خواهند این کلاس را هم، هم زمان اداره نماید.
3- در فرم ارزشیابی برای بهره برداری معلم از بند پیشنهادات به معلم می گویند برای این که بتوانید از امتیاز این بند برخوردار شوید باید هزینه ی اجرای آن پیشنهاد در مدرسه را جیب خودتان بپردازید .
*جالبه بدونید که این جور مدیران به معلمان خود می گویند در صورت انجام نشدن مواردی از قبیل مثال های 1و2 مندرج در بالا از ارزشیابی شما به علت عدم همکاری با مدرسه کم می شود.
خیلی از این ها بر می گردد به این که معلمان ما اولا باید آگاهی خود را از قانون و شرح وظایف خود و عوامل اجرایی مدرسه بالا برده و ثانیا تعارفات را در کار ،کنار بگذارند و بتوانند به خواست های نابجای عوامل اجرایی " نه " بگویند و قانونی حقوق خود را پیگیر باشند.
جناب آقای پارسا ،
قبول دارم که متأسفانه مشکلات رفتاری مابین همکاران در مدارس ابتدایی بسیار بیشتر از دوره متوسطه هست ،تجربه هم کرده ام ، اما پاسخ بنده برای همکار ناشناس ،بر اساس 25 سال سابقه تدریس در خدمت 10 تا 12 مدیر دوره متوسطه مطرح شده است. شاید فقط مربوط به دوره تدریس نیست بلکه بیشتر مربوط به تفاوت جنسی است. یعنی در بین خانم ها بیشتر صادق است. و یقین عوامل مؤثر دیگری از جمله فرهنگ منطقه یا شهر و استان ، تفاوت برخوردهای اجتماعی و تفاوت های اکتسابی دیگر نیز در این معضل دخیل است. ممنونم از دقت نظرتان.
راحت است لذا طبق گفته شما جسارت تدریس در هر کلاس را به
خود می دهند. اما در متوسطه واقعا تخصص و تحصیل در رشته
لازم است لذا من جامعه شناسی هرگز جسارت تدربس فیزیک را
نخواهم داشت و برعکس.
در حالی که به اعتقاد بنده تدریس دوره ابتدایی به جهت نوآموزش
بودن سخت است . در ابتدایی معلم کلاس اول با کلاس پنجم نوع
مهارت یا توانایی یکسانی ندارد. هم به دلیل محتوای کتب و هم
به دلیل سن دانش آموز. هر سن مقتضیات خاص خود را دارد که
تفاوت آموزشی و تربیتی را اثبات می سازد. الان کلاس ششم
چرا در دوره ابتدایی توسط خیلی از همکاران مقبولیت ندارد ؟
چون سن کلاس ششمی ها به دوره بلوغ نزدیک است و سنخیتی
با دوره ابتدایی ندارد. دوره های ابتدایی ، راهنمایی و متوسطه
سابق روی اصول طبقه بندی شده بود.تشکر
بنده هم از تواضع ارزشمند شما سپاسگزارم. فقط با هم اطلاعاتی را مرور کردیم.
لطفا در مورد این مساله بنوسید.
برای انجام یک کار اداری روز شنبه به مرکز اموربین الملل و مدارس خارج از کشور رفتم. چون ساعت کاری 6 صبح اعلام شده بود من مستقیما از ترمینال جنوب به سعادت آیاد رفتم. بعضی از کارمندها تشریف داشتند اما تعدادی هم نبودند! تا ساعت 8 منتظر ماندم کارمند مربوطه تشریف بیاورند که انتظار من بی نتیجه بود زیرا پس از پرس و جو به من گفتند که ایشان تا ساعت 9:30 کلاس زبان انگلیسی که در مرکز برگزار می شود حضور دارند. برای اعتراض به دفتر رئیس مرکز رفتم دیدم رئیس دفتر ایشان نیستند و خود رئیس دفتر هم کلاس زبان هستند. خود رئیس هم نبود. سراغی از معاونین گرفتم که اعلام شد آنها برای مصاحبه معلمها جایی دیگر هستند. خلاصه با اعصابی خرد و خستگی فراوان ساعت 9:45 کارمند محترم آمدند و بخشی از کار انجام شد.
حالا سوال من این است که مگر کارمندان این مرکز بین المللی نباید انگلیسی بلد باشند؟ وقتی جذب آنجا می شوند نباید انگلیسی بلد باشند؟ چرا کلاس زبان باید در وقت اداری برگزار شود؟ آن هم دو جلسه در هفته؟ و در دو گروه؟ مگر می شود در وقت اداری کلاس برگزار کرد؟ تکلیف ملت چه می شود؟ آیا این کار از نظر شرعی و قانونی درست است؟ چرا مردم را نسبت به انقلاب و جمهوری اسلامی بد بین می کنید؟
فکر کنم درستش این است اگر کارمندی انگلیسی بلد نیست جذب آنجا نشود و اگر می خواهد یاد بگیرد پول بدهد و خارج از وقت اداری آموزش ببیند.
لطفا منعکس فرمایید.
ظاهرا جوان هستید و هنوز با سیاهچاله های بوروکراسی در کشور آشنا نیستید. این مهم از عدم رعایت اصول استخدام بر اساس شرح وظایف شغلی صورت می گیرد. خودتان راه حل را آخر ذکر کردید. وقتی برای شغلی آشنایی به زبان دوم کلیدی است می بایست جزو اصول جذب نیرو باشد. عادت به گذاشتن لقمه از پشت به دهان داریم و این معضل ادارات پر پرسنل هست. تشکر
امیدوارم گل و بلبل بنده برایتان خوشایند
بوده باشد!!!!!! در پناه حق و عافیت باشید.
اولا بنده نوشابه میل نمی کنم چون می دانید
برای سلامتی مضر است.
ثانیا به شما یا بنده چه ربطی دارد جناب آقای
پورسلیمان از چه کسانی خوششان می آید یا
نمی آید؟
ثالثا درک برخی از مسایل برای عده ای دشوار
است. بعد 20 سال فعالیت نوشتاری بنده در
سایه همین سایت و مدیر آن ممکن گردیده لذا
بدون حمله یا تجسس در باور و اعتقاد ایشان به
عشق فلم و همکاران ، می نویسم و همیشه
قدرشناس ایشان هستم.
خامسا جناب ، احترام گذاشتن هم برای خود اداتی دارد که متأسفانه نه شما آنها را می شناسید و نه
می خواهید بشناسید.
حقیقتا شما یک معلم و فرهنگی نیستید و گرنه در جهت تخریب سایتی که به خودتان تعلق دارد این همه بیهوده تلاش نمی کردید. امید هدایت و اصلاح
برایتان دارم. انشا ا....
اربابت بزنیدو از طریق آن به رقابت
با سایت صدای معلم بپردازید.
از لب گود پهلوان پهلوان نمیشه
گفت.
اگر ما ایرانی ها موفق شویم خیلی از مفاهیم را،
خصوصا دو مفهوم کلیدی منطقی و عقلانی را با
ذهنیات خود تفسیر ننماییم ، باور فرمائید بسیاری
از مشکلات جامعه مان حل و فصل می گردد. سپاس
با سلام و احترام ،
یا اراجیف این فرد ناشناس را زیر نوشته های بنده بلوکه
نمایید و یا هم شرمنده ، در فضای فرهنگی بنده نمی توانم
فعالیت ضد فرهنگی داشته باشم. سپاسگزارم.
مساله اصلا و اصلا تحمل مخالف و نقد نیست چون دلیلی به
تایید هیچ کدام از گفته های باطل ایشان را ندارم. اگر هم
قصد اصلی ایشان همین انر است موفق شده اند.
به عنوان یک دبیر بازنشسته خانم ، دلیلی برای این هم سفرگی
نمی بینم . باز سپاس.
خانم امامی
به نظرم این چیزها در جامعه توسعه نیافته ما تقریبا طبیعی است .
شما اگر آخرین گزارش صدای معلم را بخوانید به همین مساله اشاره شده است که جامعه ما گفت و گو اصلا بلد نیست .
کلماتی که فرد به کار می برد و نوع استدلاش نشان دهنده عمق منطق و عقلانیت فرد است .
این آقا هم فکر می کند دارد به آموزش و پرورش و آقای حاجی بابایی خدمت می کند .
وقتی می گوییم :
زنده باد مخالف و منتقد من ...
این ها شعار نیستند .
باید سعی کنیم در برابر این گونه سخنان خویشتن دار باشیم .
متاسفانه خشونت کلامی در جامعه ما نهادینه شده است .
متاسفانه در مدارس ما مهارت هایی مانند گوش کردن ، گفت و گو و تفکر انتقادی آموخته نمی شوند .
باید به این دوستان یاد بدهیم که چگونه حرف بزنند و چگونه طرف مقابل خود را اقناع کنند .
پایدار باشید .
اولا بنده ادعای نویسندگی ندارم.
ثانیا نوشتن کدام کلمات بعید است لطف فرمایید مرزبندی نمایید تا بنده هم متوجه شوم . شما بجای دفاع منطقی دارید دفاع بد می کنید. تنها واژه بکار برده شده در 8 سطر بالا اراجیف است که معنایش را از دهخدا برایتان می نویسم : بیهودگان و سخنهای دروغ و بی اصل ، خبرهای دروغ . خبرهای نادرست
از لطف تان ممنونم.
سلام و احترام ،
حقیقت امر خدایی برای همین کار خلق شده اید آنقدر صبورید که هر نوع خطا یا حمله را با طبیعی قلمداد کردنش به عنوان یک رفتار اجتماعی رایج ، آن را تحمل یا تایید می نمائید.اما بنده به اصلاح و تغییر رفتار معتقدم. یک اصل یا پدیده بد، فی نفسه بد است و باید در بهبود آن کوشید . و گرنه کج مداری جامعه سالیان متمادی دوام خواهد داشت. زشتی پدیده های اجتماعی با بد یا غلط بودن رفتارهای فردی یا گروهی تثبیت می یابد و چنین جامعه ای هرگز اصلاح نمی شود. هر فرد باید جایگاهی را که در آن قرار دارد بخوبی بشناسد و از آن پا فراتر نگذارد. و گر نه سنگ روی سنگ بند نمی شود. سپاسگزارم.
منظورم از تأیید کنش غیرمنطقی، طبیعی دانستن آن است نه قبول کردن آن . یعنی جزئی از قراردادهای
جامعه ما گردیده است.
وقتی عصبی هستید کمی تامل بفرمایید و چیزی ننویسید.
مساله عصبانیت بنده نبست شما اگر راضی هستید بنده
اصلا کامنت های همکاران را پاسخ نمی دهم. مساله
غیرمنطقی بودن معدودی از انسانها(همکار نمی گویم)
است که باعث آزردگی خاطر می گردد. در حالت آرامش
هم همان مطالب را می نویسم البته اگر شرط عصبی بودن
را بپذیریم. باز تشکر برای درک تان
من هم به نوبه خود از شما و نوشته های شما و تلاش های مستمر شما در این راه بی نهایت سپاسگذاری می کنم
و آرزوی توفیق روزافزون شما را دارم
همکار ارجمند بسیار سپاسگزارم. شما لطف دارید.
پاینده باشید.
یاد خدشه افتادم
یاد خدشه افتادم
یاد خدشه افتادم
یاد خدشه افتادم
خانوم امامی
لطف کنید در فرصتی مناسب و در صورت امکان، درباره الزام 6 ساعت تدریس مدیران و معاونان به صورت موظف و مغایرت این امر با وظایف مدیریت آنان بنویسید.همین طور درباره این بنویسید که مدیران و معاونان مدرسه نباید زیر بار انجام این امر می رفتند.
این قانون جسته و گریخته در زمان تدریس ما هم بود. تصور می کنم قانون بدی هم نباشد چون ظاهرا اهداف زیر را تعقیب می نماید :
1 - برقراری ارتباط تنگاتنگ مابین معاون و مدیر با دانش آموزان
2 - شناخت چهره به چهره دانش آموزان توسط این دو نقش
3 - عده ای این دو نقش را متهم به فرار از کلاس درس می نمایند، لذا بدین طریق قدری آرام می شوند.
4 - درک سختی کار معلمان در کلاس درس توسط این دو نقش.
5 - آشنایی و کنترل از نزدیک هویت اخلاقی و انضباطی کلاس و مدرسه توسط این دو نقش.
کلاس رفتن مدیر چرا باید با وظایف نقش اش مغایرت داشته باشد برعکس دانش آموزان هم آنان را بهتر می شناسند. البته به شرط آن که جلسات این کلاس تبدیل به غیبت از معلمان و حرف کشی از دانش آموزان
نباشد ، چون بدترین نوع تربیت سوءاستفاده از دانش آموز یا استفاده ابزاری از او برای جمع آوری اطلاعات از همکار و سایر دانش آموزان است. اگر در سایه احترام متقابل و با صلابت مدیر در حمایت از معلمان سپری شود بد هم نیست. ممنونم باز اگر راضی نشدید بفرمائید در خدمت هستم.
ببخشید ظاهراً چند سالی از مقاله شما می گذرد ولی من امروز موفق به خواندش شدم.
سال نو مبارک
ممنون از لطف تان
عشق من هستین
هنوز بعد از گذشت ۲۶ سال مثل قبل عاشقانه دوستون دارم
چقدر دلم میخواهد باز ببینمتان
قلبم بایادتانمیتپد
وای سال ۷۷
سال آخر مدرسه
کاش میتونستم ازتون شماره داشته باشم
مدرسه ام کلثوم