معلّم محّی انسانیت و مروّج عقلانّیت و منادی عدالت (تقدیم و تبریک به همه معلّمین و معماران شهر و کشور به مناسبت هفته بزرگ داشت معلّم )
دیروز و امروز معلمین مشحون از تعلیم و تربیت و سازندگی و احیائ نفوس مستعده از نقص به کمال است ؛جامعه با تعلیم و تربیت عجین شده است و هر جا تعلیم و تربیت نباشد جهل است و خرافه و ظلمانی و عقب ماندگی و فقر مادی و فر هنگی ؛ رشد و توسعه بی معنی و بازارخناساّن وجهّال پر رو نق و آنجا که تعلیم و تر بیت است نشان سازندگی نشان من و توست .
معلمین باران رحمت الهی اندو بارش وجود شان مزرعه جان انسانها را می آراید و انسانیّت را به بار می نشاند واجتماع را به بلوغ می رساند.معلمین آغازخردو احیائ حیات بشرند ؛هر جا کتابت است و نوشتن و قلم آنجا معلمی حضور دارد و خدا خود معلّم اوّل هستی است که انسان رابا قلم توانایی خویش خوش آراسته و استعداد و قوه و مونهّ را در او منطوی کرده تابه به فعلیتّ برسد و نگین انگشتری مخلوقات عالم گردد و عنوان خلیفة الله و جانشین خدا را از آن خود کند البته آن انسانی که خود را بشناسد و به کمال رساند و وجود خویش را قدر بداند و مشمرد خود را سرسری .
خلقت کار خداست و شکل دهی آن و تربیت و سازندگی و جهت دادن آن با معّلم است و انبیائ و او لیائ و او صیائ الهی و خردمندان و اولالباب خود معلمّین و دلسوزان واقعی جامعه بوده اند و هستند و چه مرارت هابرای اعتلای نفوس انسانی که نکشیده اند و چه جفاها را تحمّل نکر ده اند تا با اندرزو انذار جامعه بشری را به سر منزل تعالی برسانند و هیچ گاه از تعالیم خویش و مسئولیتی که بر دوش داشته اند قصور نکرده اند و در امر انسان سازی کو تاهی ننموده اند تا نفوس انسانها را در کارخانه هستی بیارایند و آبدیده کنند ، به طوری که گفته هاو نوشته ها و تمثیلات منثور و منظوم شان جز برای اعتلای جامعه انسانی نبوده و نیست ؛ جبلی و ذات معلمّین به گونه ای است که هر گز اعواج را بر نمی تابند و سخن جز به حقیت نمی گویند .
معلّمین سراج راهند و خورشید عالم افروز دیار غربت و تنهایی و تاریکی و پیام شان الهی که انالله یامر بالعدل و الاحسان.
حضرت علامهّ در کتاب شریف "انسان و قر آن"ِِ(46)به نقل از معلم ثانی ابو نصر فارابی در رساله تحصیل السعاده در باب تعلیم و تربیت و تشکیل مدینه فاضله و تحصیل سعادت می فرمایند :
« تعلیم ایجاد فضائل نظریه در اممّ است و تادیب طریق ایجاد فضائل خلقیه و صناعات عملیه در اممّ است "التعلیم هو ایجاد الفضائل النظریه فی الاممّ وٍالمدن و التادیب هو طریق ایجاد الفضائل الخلقیه و الصناعات العملّیه فی الاممّ "
تعلیم رشد دادن نفوس ناطقه انسانی یعنی پروراندن رو ح و غذای جان دادن است و تادیب انسان را به اعمال صالحه و شایسته نگاه داشتن است ،ماِروی موازین عقلی و نقلی ،علم و عمل را انسان ساز می دانیم هر چند که موازین نقلی،یعنی شرعی،برهان محض و عقل صَرفَ و حق مطلق است .
علم مشخّص روح انسانی است و عمل مشخّص بدن اودر نشائ اخروی است واضح ترین که علم سازنده روح انسان و عمل سازنده بدن اوست ؛چه علم و عمل جوهرند نه عرض بلکه فوق مقو له اند ؛دانشمندان کشاورزانند که دل ها را شیار می کنند ؛جان ها را شخم می زنند ؛نفوس را آمادگی می دهند و بذرهای معارف بر مزارع جان ها می افشانند و این جان ها را می پرورانند؛و نهال وجود انسان ها رابه جایی می رسانند که هر یک شجره ئ طوبایی می شود "اصل ها ثابت و فرعهافی السماءتوتی اکلها کل حین باذن ربها"(سوره ابراهیم)
همچنین حضرت علامهّ در(صفحه 45)همین کتاب شر یف می فر مایند :
"معلمّ مظهر اسم شریف محیّ است که نفوس مستعده را به آب حیات علم احیائ می کند و علم از زبان مترجمان اسرار قر آن به آب حیات تفسیر شده است چه آب مایه حیات اشباح و علم مایه حیات ارواح است و معلم در لسان وسائط فیض الهی در ملکوت عظم آسمانها "عظیم "خوانده می شود .
صرف نظر از اینکه علوم از چه طریق عاید می شود از طریق تمثیل و قیاس و یااستقراء و استدلال و برهان است و یا از راه کشفی و عر فانی و ذوق و چشیدن و تطهیر وجود و تصفیه نفس ولی مٍعدّ آن معلمّین و راهنمای آن آموختگان این راهند ؛ آری در راه کسب معارف هم منطق برهان می باید و هم شهود و عرفان به بیان حضرت علامه ّحسن زاده ،برهان و عرفان توامانندو از یک پستان شیر می خورند ،به قول حافظ:
خرد هر چند نقد کاینات است
چه سنجد پیش عشق کیمیا کار
و یا می فرمایند مآخذ ما برای تعلیم و تر بیت قر آن است که مادبه الله است و مادبه سفره خانه خداوندی و مادبه الله در پیشگاه خداوندی است .
مادبه فرهنگستان و ادبستان است که به تخفیف می گو ئیم دبستان
مادبه مکتب و مدرسه است که جای تادیب و تر بیت است آنجایی که به انسان ادب یاد می دهند آنجا را مادبه می گویند .
قر آن به انسان ادب یاد می دهد القرآن مادبه الله ؛قر آن میزان و مکیال صحیح از سقیم است و ادب نگاه داشتن حد هر چیز است به همین لحاظ علوم ادبی را علوم ادبی می گویند چون حافظ و نگهدار حدود معارف مر بوط به خود است و هر رشته از علوم ادبی است که میزانی برای نگاهداشت حد معارف خود است .
معلم نور نفس است وانسان بدان از قوه به فعلیّت می رسد و معلم دلسوز حافظ جامعه است و از سقوط و هبوط انسان جلو گیری می کند .
معلّم اگر معلّم باشد و کشیک نفس کشیده و کتل ها و موانع دیده باشد و رنج ها برده باشد وبه کمالات الهیه رسیده باشد خود میزان و مکیال سنجش دیگران خواهد بود و سر مشق فرزندان دانش آموز و دانشجو که به جمله عرشی حضرت امام (ره) ،امانات الهی اند در نزد معلمّین .
و در روزگار مامعلمّین نه آنی از آموختن دست می شویند چه می دادند حد یقف در علوم راه ندارد ونه در انتقال یافته ها تاخیر می کنند آنان چشمه های جوشان علوم و فنونند که با بیانی پر حلاوت و ضمیری پاک دانسته های خویش را به فرزندان این مرز و بوم منتقل می کنند تا گره ازابهامات بگشایند و نرد بان معارف شوند .
آنان تنها معلیّمن صرف نیستند ، به طوری که درحلّ مسائل و معضلات اداره کشورفعاّل مایشایند . جوانمردی و عظمت و بزرگی معلیّمن ما همین قدر بس که هیچ گاه رنج و تعبات روز گار خویش را و بی مهری مدیران مصادر خویش را که به زندگی مادی آنان بی تفاوتند و در تخصّیص اعتبارات و تامین مایحتاج بی عدالتی و ظلم آشکار روا می دارند به کلاس نمی برند! و روح پاک ومعصوم فرزندان این دیار را برای حق طلبی خویش نخسبند و رنجور نسازند و و روح پاکشان را نیالودند و مضاف بر این معلیّمن ما تنها یک معلّم صرف نبوده اند و نیستند چه به وقت هجمه های دشمنان کلاس ها را در جبهه ها بر پا داشتند و قلم را به تفنگ بدل ساخته اند تا هم به تعلیم ؛رو ح ها را ببالایند و جمود شیطانی ومودایی (moday ) را از اقلیم وکشور شان برانند و در شیار های کوه های بلند و دشتهای چون سینه باز؛ایران زمین دفن کنند .
اینان آن چنان قلم و ایثار و فدا کاری و تعلیم و تعلّم را به هم آمیختند تا سروری و بزرگی کشور شان که از نیاکان شان بدانها به امانت به ارث رسیده است پاس دارند و چه بسا با خون خویش وضو ساخته اند و قلم را با خون جانشان آمیخته اندو به شهدا پیوستند و یا به اسارت دشمن دون در آمدند و یا سر دوشی جانبازی را آذین بسته اند تا نشان خویش را به جامعه بنمایند که قبیله معلیمن قبیله خون و شهادت و ایثار و تقوا جانبازی و عدالتند آنان مرد علم و عملند و بی مهری را بر نمی تابند و این همه کر امات را مستمسک فشار بر مدیران به اصطلاح استراتژیک قرار نداده اندو هماره دولت ها را به عدالت جویی ترغیب می کنند و وظایف دولتها را به ایجاد عدالت و تقسیم بالسویه امتیازات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بین آحاد ملی می دانند و توابنخشی بسیاری ازادارات و کار مندان و معلیمن در برخی از وزارتخانه ها را معنی می کنند ؛ چه معتقدند همه آنهایی که در مجمو عه واحد زندگی می کنند و در مصائب باهمنند در برخورداری از مواهب نباید برهم آن چنان رجحان داشته باشندکه خدارا به این همه بی عدالتی خوش نیاید چه عدالت پایه های نظام اقتصادی و سیاسی کشور مان و فلسفه وجودی انقلاب ماست"لیقوم الناس بالقسط"و اصلا"کشور به فقر می پاید ولی به ظلم و اجحاف هر گز.
معلیمن به اهل و نااهل زمان خویش نصیحت می کنندتا بد سگالی نکنند و بیش از این معلمین عصر خویش را نیآزارند و در جهت احیای عدالت و ترمیم حقوق معلّمین بکوشند که رضایت معلیمن موجب اقتداردار ملی و تزّلّزل او مایه رخوت کشوراست ؛ آیا آنان که داری چنین صفات حسنی اند درست است دغدغه خاطر داشته باشند و در تب وتاب زندگی کنند؛ آری آنان محّی انسانّیتند و مروجین عقلانیّت؛ اهل برهانند و به دنال عدالت این قدر آنان را نیآزاریدکه به نصیحت سعدی در کلیات :"عهده ملک داری کاری عظیم است بیدار و هوشیار باید بود و بدل همه و قتی با خدای تبارک و تعالی در مناجات ،تا بر دست و زبان و قلم و قدم وی آن رود که صلاح ملک و دین و رضای رب العالمین در آن باشد" .
مانه مر دان ریائیم و حریفان نفاق+ آنکه در عالم سرّاست بر این حال گواهست
فرض ایزد بگذاریم و به کس بد نکنیم + وآنچه گویند روانیست نگو ئیم رواست
والله مستعان به تو فیق باری عزّ اسمه* آمل -(صلواتی)
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان