بعد از بیست سال معلمی ؛ اولین بار است که می خواهم برای معلمان سرزمین ام بنویسم.
به احترام تمام معلمان سرزمین ام در شب می نویسم، شب را مثل روز به دل گنده ها نمی سپارم، و تو ای شبِ، همیشه روشن بمان زیرا تمام اضطراب هایی که من در خود حمل می کنم و تمام خستگی ها و تمام ناامیدی ها و تاریکی هایی که روز مرا آزار می دهند ، از من دور می کنی.
ای شب، همه ی رویاهای شکسته ام را تسلی می دهی و نور و روشنا بر من می بخشی.
سر و صدای زنگوله های گوسفندان از دور به گوش می رسد.
ایل کوچ کرده است.
اینجا همه چیز سخت است .
اینجا همه چیز دور است . اینجا صدای باران را، صدایی که جانِ طغیان زده و رنج دیده مان را ساکت می کند و مرهمی بر عمق خالی ترین حالات مان می گذارد را فقط می شنویم.
بیدار شو، تا به خودم بقبولانم که زندگی هنوز نور ، درخت و گیاه و کتاب و معلم دارد.
عمریست، که به دنبال پنجره می گردم،
خانه ها همه دیوار و ویران شده اند...
به یاد تمام معلمان سرزمینم مکث میکنم!
یادِشان را فراموش نخواهم کرد.
نور در غمگینی درونی دلم همیشه به یادشان می تابد.
با قلبی پر از ارادت و احترام و محبت به پیشگاه تمام معلمان و راهنمایان سرزمین ام ؛ به یاد تمام معلمان دلسوز و زحمتکشی که در سایهی سکوت و بیتوجهی، چراغ علم و آگاهی را روشن نگه داشتهاند. معلمانی که در هیاهوی زندگی گم شده اند.
معلمانی که به ما آموختند چگونه فکر کنیم و چگونه پرسش کنیم . معلمانی که بی تفاوتی را نشانمان ندادند.
به یاد تمام معلمانی که شبِ ظلمانی نبودند بلکه روزِ روز بودند.
او در زیر باران می آید
در سخت ترین طوفان
در تگرگ در جهالت ، در بحبوحه ایمان در ظلمتی به رنگ قلم چون چراغی و در سرد ترین زمان چون خورشیدی، در لطیف ترین زمان چون ماهی .
مداد را شخصیت روح است
قلم نون یسطرون
و جوهر آن روح الامین
علمه البیان اوست. حضرت عشق را که عشق می نوازد.
پای هر آنچه سیاهی را باور بساید قرمز می کند. سرخ می شود تمام نرسیده ها را
ای او که می سوزد تا بسازد.
بله
او را معلم گویند
معلمی درد مادری است . چشم جانش قربان فرزند واژه های سحرانگیز است.
خوشا به دستان تو
به رد پایی که
انسان است برجامانده اوست معلم
که خواهد ماند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اونجا نشستی اُرد (ord) میدی، لر سمج؛ بلند شو بیا تهرون پیگیر شو و ترافیکشو هم بچش
رتبه بندی های کشکی رو هم ول کن که آدم حالت تهوع بهش دست میده
خوب است که آخرش را عاقلانه تمام کردی و سلام