بدواً باید تاکید کنیم که در جامعه ما در همه حوزهها یک درهم تنیدگی عجیبی وجود دارد و به قولی همه چیزمان به همه چیزمان می آید!
لذا بررسی بخشی مسائل هر حوزه بدون توجه به حوزه های مجاور کاری عقیم خواهد بود.بحران اشتغال، کودک آزاری، هرج و مرج ارزی، نوسانات بازار، آسیبهای فزاینده اجتماعی، اعتراضات خیابانی، اعتصابات اصناف، بحران آب و محیط زیست، سقوط اخلاق، پلشتی رفتار، اختلاس، ارتشا، بحران ناکارآمدی، آموزش و پرورش افلیج، شکافهای قومی و مذهبی و... نشان از درهم تنیدگی و پیچیدگی موضوعات جامعه دارد.
انباشت و اضافه بار اطلاعات
تصور کنید در پیک کاری مترو در یکی از ایستگاههای شلوغ تهران منتظر باشید.
سالن انتظار مملو از جماعتی است که سراسیمه منتظر رسیدن واگنهای خالی مترو هستند، ولی در عمل با واگنهای انباشته از مسافر روبه رو میشوند و ناخودآگاه بدون اینکه اجازه پیاده شدن به مسافران احتمالی بدهند سیل جمعیت به واگنها هجوم میبرد و میشود آنچه که روزانه در پایتخت شاهدش هستیم.
به باور روانشناسان ذهن دارای اضافه بار زمینه تهدید ادراک می کند. یعنی افراد در مترو ناخودآگاه اضافه بار شناختی دارند. نتیجتا ما در ساعات پیک کاری مترو شاهد افزایش خشونت و پرخاش و رفتارهای مغایر با مبادی آداب شهروندی هستیم.به همین ترتیب ما در آموزش و پرورش شاهد اضافه بار شدید محفوظات کهنه و غیرکاربردی ذهنی هستیم. انباشته آموزشهای نظری به سان مترو باعث ایجاد پرخاش، استرس و رفتارهای ضد اجتماعی خواهد شد.
همه راهها به مرکز ختم می شود!
نوع دیگری از این انباشت از تبعات آموزش و پرورش مرکزگرا میباشد. از تهیه کتب درسی گرفته تا تألیف و تدوین سوالات هماهنگ کشوری، از طراحی سوالات کنکور گرفته تا... همه و همه در انحصار طیف خاصی از نورچشمی های پایتخت است.
نتیجه این انباشت، احساس تبعیض و پرخاش شهرستانی ها نسبت به تهرانی ها خواهد بود.
آموزش و پرورش نوین چه میگوید؟
در آموزش و پرورش نوین اولاً پرورش مقدم بر آموزش بوده و امورات پرورشی مختص معاونت پرورشی نیست.در ثانی در آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته به جای انباشت محفوظات بی خاصیت و غیرکاربردی، روی دو مقوله مهم از آموزش زندگی شهروندی سرمایهگذاری میشود:
الف: سبک زندگی
(life style)
ب: برنامه درسی زندگی
(life syllabus )
در این سیستم تا حد امکان مسائل تئؤریک غیرضرور و غیر کاربردی از زندگی اجتماعی حذف میشود و با هم بودن، گفت و گو و تمرین مهارتهای اجتماعی در اولویت قرار می گیرد.
نتیجه چنین فرآیندی بروز خلاقیت و شکوفایی استعدادهای فردی و جمعی خواهد شد.
و نهایت اینکه آموزش نوین معطوف به آموزش خطی یکطرفه و معلم محور نیست.
سقوط یا تحول اخلاقی؟
از منظر عالمان دینی جامعه ما و به تبع آن آموزش و پرورش در سراشیبی سقوط اخلاقی سیر می کند. از منظر یک جامعهشناس به جای قضاوت در خصوص رفتارهای یک جامعه باید با نگاهی ژرف به حوادث و واقعیات پیرامونی سعی در تحلیل درست اتفاقات داشته و البته در جست و جوی راه حلهای عملی و منطقی بود.به هر حال برای سنجش سقوط و یا تحول در اخلاق دو سنجه وجود دارد که نشان از هبوط اخلاقی یا تغییر و تحول در اخلاقیات یک جامعه دارد:
آیا ما در کاهش آسیبهای اجتماعی موفقیم؟
وضعیت تعمیق بی اخلاقی به لحاظ کیفی چگونه است؟
در جامعه کنونی ما بنا بر هزار و یک دلیل آمارها حکایت از سیر افزایشی آسیبهای اجتماعی و همچنین تعمیق گسترده بیاخلاقیها دارد.
سیر صعودی انحرافات اجتماعی، عریان شدن ارتکاب جرم، وارونگی ارزشها، پردهدری، شکستن قبح اعتیاد، افزایش فزاینده سرقتهای مادی و معنوی، بحران جنسی و کودک آزاری و... بیشتر نشان از سقوط اخلاق دارد تا تحول در اخلاق و رفتار.
مبالغه در تعریف، آدرس غلط دادن است."معلمی شغل نیست، عشق است و ایثار و... !"
معلم انسان پیامبرگونه با هاله قدسی نیست. وی یک انسان معمولی با شغلی معلمی است و همانند سایر اصناف باید به مطالبات منزلتی و معیشتی وی پاسخ مناسب و درخور داده شود.
سر کلاف آموزش و پرورش گم شده است
اتفاقات رسانه ای شده اخیر در ایرانشهر و منطقه دو تهران می تواند تنها نوک قله کوه یخی عظیم بحران اخلاقی در اجتماع کنونی ما تلقی شود.
واقعیت آنست که دوره پنهان کاری جنسی و شرم و خجالت به بهانه مصلحت های کاذب سپری شده است. باید با چنین حوادثی به مثابه یک مشکل جدی اجتماعی برخورد شده و برای آموزش مسائل پیشگیرانه جنسی راهی یافت و یا راهی ساخت.
والدین امروز به حق نگران تکرار فجایعی چون داستان طوسی ها در فرآیند آموزش و پرورش هستند. اعتماد خدشه دار شده باید عالمانه و منطقی ترمیم گردد.
امروز اگر همچنان به سان کبک سر در برف پنهانکاری و سادهانگاری فرو بریم، فردا شاید رسواییهای بزرگتری در حوزههای دیگر دامنگیر جامعه ما گردد .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
یه کم تو آپ بریز قروت دلت نخواست بریز نخوت (بیان محلی نخود، "ن" با فتحه)
اگر گرفته باز گلوت ، موقّتیست گریپ فروت
مزدوجی ز قوم لوط ، عجب بازم برد آبروت
برای من یا تو نبود؟ ، آیه دو تو عنکبوت
با چندتا سوت یا چندتا شوت، استخدامی بکن ثبوت
تو این زمین لایموت، امید کجاست؟ تو برهوت
بین هبوط و جبروت یا که سقوط و ملکوت
امید ما رفته قنوت ، ولی مگو تو زغنبوت //////
خرط خرط با این خروط ، سیاست و اینم خطوط
خواب میدیدن چند تا ربوت، استخدامی بود با ربوط
بیدار شدن ضابطه ها ، افاضه شد چند تا شروط
عوض کردن مسئله رو ، بگیر بلیط ، بخور بلوط
خورده به سر یکی بلوط ، دیدن همش غلط غلوط
دیدن یکی کرده هبوط ، طاغی به سن کرده منوط
دیدن یکی کرده سقوط، یاغی به سن کرده قنوط
امید اگر شود قنوط ، قنوت دست هم زغنبوط
حالا بگو میشه هبوط، راهی میشه سمت سقوط