مدرسه و معلم از مقدس ترین مفاهیم جامعه ایرانی است آنگونه که در فرهنگ ما تداعی گر پیامبری و مسجد بوده است.
حادثه دبیرستان غرب تهران هر چند نادر اما آنقدر تلخ و تکان دهنده است که باید موشکافانه آن را تحلیل کرد و برای پیشگیری از حوادث مشابه تدبیر نمود. از کنار این حادثه و حوادث ناگواری مانند آتش سوزی مدرسه شین آباد، قتل دانش آموز 15 ساله در دبیرستان تیزهوشان خلخال و یا قتل معلم بروجردی به دست دانش آموز کلاس نباید به سادگی گذشت.
نمی توان از معلمی که هیچ نقشی در انتصاب مدیر ندارد و هر انتقاد او امنیت شغلی اش را به خطر می اندازد و در مصرف بودجه مدرسه نیز کاملا نامحرم است انتظار داشت یاور مدیر باشد چرا شاهد این حوادث تلخ در مکان مقدس مدرسه هستیم؟ گاهی تجربه های تلخ، خود به درسهای دوران ساز تبدیل می شوند. امیدواریم این حوادث تلخ نیز موجب اصلاحات اساسی در شیوه مدیریت محیط های آموزشی گردد.
در این حوادث بدون تردید مسئولیت اصلی متوجه وزارت آموزش و پرورش است اما آیا مسئولین مدرسه تنها مقصرین این حادثه هستند؟ پاسخ به این سوال سخت است. سهم والدين و معلمین در این حوادث به چه میزان است؟
نکته ای که بايد بر آن تاكيد كرد: نقش نظام غیر مشارکتی در این حوادث و ضرورت اصلاح ساختار نظام مدیریت مدارس برای ارتقا کیفیت نظام آموزشی است.
تربيت در جامعه امروزی در همه کشورها از جمله ایران بیش از پیش دشوار و تسلط نهادهای رسمی و سنتی بر فرد به شدت کاهش یافته و رفتار انسانها غیرقابل پیش بینی شده است. رشد فضای مجازی، شهرنشینی سریع، از بین رفتن نهادهای سنتی مانند محله همگی موجب تحولات پر شتاب اجتماعی و فرهنگی شده است.
دولت ها با توجه به این واقعیت می دانند که دیگر نمی توان مسئولیت هر آنچه در مدرسه می گذرد را بر دوش کشند و به ناچار از خانواده ها و سایر ذینفعان می خواهند که در اداره مدرسه مسئولیت و سهم خود را بپذیرند.
متاسفانه نظام كنوني مدیریت مدارس هیچ گاه معلم و والدین را به عنوان صاحبان اصلی مدرسه به رسمیت نشناخته است.
عدم مشارکت مردم در مدرسه مسئله ای دو سویه است از طرفی مدیران مدارس حاضر نیستند مردم را به مشارکت دعوت کنند و اگر مشارکتی را مطالبه کنند تنها مشارکت مالی است و از سوی دیگر عموم خانواده ها نیز تمایل چندانی برای مشارکت در مدیریت مدرسه ندارند.
اگر مشارکت واقعی تحقق یافته بود احتمال رخداد این قبیل حوادث کمتر بود، چرا که از ظرفیت خانواده ها و معلمین برای نظارت بر مربیان استفاده می شد و حتی پس از این اتفاق نیز همه مسئولیت به عهده نهاد دولتی نبود.
در ایران علیرغم تصویب قوانین و آیین نامه های اجرایی که دارای ارکان مشارکتی چون هیئت امنا، انجمن اولیا و مربیان، شورای مدرسه و شورای معلمان و شورای دانش آموزان است، عملا فضای مردم سالاری هیچ گاه به درون مدارس راه نیافت.
واقع امر این است که در همه این قوانین مدیر مدرسه همان نماینده تام الاختیار آموزش و پرورش است و مدیر مسئول حسن اجرای فعالیتهای آموزشی، پرورشی، مالی و اداری محسوب می شود. اگر در مدیریت مدارس مشارکت معلمین به صورت واقعی امکان پذیر باشد حس مسئولیت و همکاری تقویت می شود. نمی توان از معلمی که هیچ نقشی در انتصاب مدیر ندارد و هر انتقاد او امنیت شغلی اش را به خطر می اندازد و در مصرف بودجه مدرسه نیز کاملا نامحرم است انتظار داشت یاور مدیر باشد.
برای برون رفت از این بحرانها و خطراتی که مدرسه را تهدید می کند و علم به اینکه یک فرد توانایی اشراف به همه مسائل مدرسه را ندارد، باید مدیریت مدارس را از فرد به یک نهاد جمعی مردمی یا شورا واگذار کرد. متاسفانه نظام كنوني مدیریت مدارس هیچ گاه معلم و والدین را به عنوان صاحبان اصلی مدرسه به رسمیت نشناخته است
این امر موجب می شود که در هر تصمیمی ابعاد عاطفی و اجتماعی و آموزشی مدرسه مورد توجه قرارگیرد. معلم، والدین دانش آموزان و حتی کسبه محله همه خود را درگیر مسائل آموزشی و پرورشی، مالی و اداری مي کنند و در حسن اجرای این امور خود را مسئول می دانند. در این قبیل مدارس که آن را به درستی مدارس مردم محور می نامند شورای مدرسه مسئول عملکرد و کیفیت مدرسه است. در شورای مدرسه تمامی مسائلی که در یک محیط آموزشی مطرح است مورد بحث و تبادل نظر قرار می گیرد و شورا بر حسن اجرای امور نظارت می کند. مسائلی از قبیل: چه چیزی باید آموزش داد؟ چه توانایی هایی را باید دانش آموزان کسب کنند؟
چگونه می توان انگیزه آموختن، احساس خوب بودن و تعلق خاطر به مدرسه را در دانش آموزان افزایش داد؟ چگونه می توان امنیت شخصی و حفظ حریم خصوصی را به دانش آموزان آموخت؟ چگونه می توان بر رفتار اولیا مدرسه با دانش آموزان، بر رفتار دانش آموزان با یکدیگر، و برکیفیت عملکرد معلمان نظارت داشت؟ همگی در شورای مدرسه مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.
با درگیرشدن خانواده ها و افراد محله در مدارس اجتماع محور، حس مشارکت واقعی در بین افراد محله و اولیا مدرسه ایجاد و مدرسه به کانون محله تبدیل می شود و بسیاری از بحرانهای مالی مدرسه نیز رفع می شود.
تغییر ساختار اداری مدیریت مدرسه و نحوه انتصاب مدیران و شورایی شدن مدیریت مدارس راهي براي كاهش بحرانهاي آموزش پرورش است. تازمان تحقق این امر اولیاءدانش آموزان نيز بايد حضور خود را در مدارس جهت حل و فصل مسائل مالی مدرسه محدود نکنند و مصرانه از مدیران مدارس بخواهند که در امور آموزشی و پرورشی مدرسه فعالیت و مشارکتی بیشتر داشته باشند.
مدیران نیز خود را از خرد جمعی بی نیاز ندانند و از مشارکت مردم در امور مدرسه محروم نسازند، تا شاهد تکرار این فجایع غم انگیز در مدارس که جایگاه امن و خانه دوم فرزندان این سرزمین است نباشیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
باباب آب داد.باب نان داد ب.
نمره 18 دو غلط: شلوق-مهاون. از روی هر کدام 10 بار می دهم خدمتگزار بنویسد!
کودک یا نوجوانی که بجای محبت والدین ، پرخاشگری و درماندگی و درد را در چهره والدین میبیند از بعد روانی به شدت آسیب خواهد دید و در گذر زمان شدت آسیب افزایش خواهد یافت و در کنار همکلاسی هایی قرار میگیرد که تقریبا به همین شکل مشکلاتی را در وجود خود دارند...
پدر و مادرهای اینچنین نه زمان و نه انگیزه ای برای مشارکت در مدرسه دارند ضمن اینگه بخشی از والدین مشارکتشان به دلیل عدم آگاهی از مسایل آموزشی و تربیتی نه تنها مشکل را حل نمیکند بلکه خود تولید مشکل میکند..
حالا به این وضعیت معلمی که باز هم درگیر رفع نیازهای اولیه هست اضافه کنید...
نتیجه امید بخش نیست...