یکی از دردسرهای ما هم این است که از بین جماعت کتابخوان و قلمزن ما ، کمی روشنفکرند و بیشتر روشنفکرنما.
روشنفکران اهل « نقد» اند اما روشنفکر نمایان اهل « نق» .
نقد کردن، مهارت و حوصله و شجاعت می خواهد در حالی که برای نق زدن ، روده ای دراز و خاطری جمع کفایت می کند. فرق این دو وضعیت به خاطر این است که نقد، فرایندی ادراکی اما نق زدن به شدت احساسی است .
فرد با نق زدن به واسطه فشاری که به او رسیده است، درد دل می کند و چون گوش مفت برایش کافی است ، اندکی آرام می شود .
نقد کردن اما بدون توصیه و با طرح مسئله و دادن هزینه و البته با جرئت و شهامت انجام می شود.
تاثیر نقد بسی بیشتر و چنانکه گفته شد دشوار تر است. دشواری آن به خاطر آن است که علی رغم برخورداری از زبان تخصصی و علمی ، باید به زبان توده حرف بزند تا بتواند آنها را آگاه نماید.کاری که حساس و شبیه « بند بازی» است. چون اگر عالمانه سخن بگوید ، مخاطبانش سخنش را نمیفهمند و اگر عوامانه بگوید خیلی زود متهم به « پوپولیسم» میشود.
این روزها ،کسادی دکان نقد و رونق بازار نق زیاد احساس می شود و این برآمده از روزگار مجازی و دور شدن از عالم کتابخوانی است که خلق الله گوشی به دست، در هجوم بارش یک ریز اطلاعات طبقه بندی نشده، نه فرصت مطالعه را دارند و نه حوصله تحلیل. برای همین است که اغلب عادت به لایک زدن وکپی کردن و ارسال آنها برای همدیگر دارند. وضعیتی که شاید بشود با اغماض چنین برداشت کرد که دست اندرکاران نقد به فکر «اصلاح» اند و نق زنان به هوای «انقلاب» اند و ... نقطه، سرخط!
نظرات بینندگان
نق زدن امروزه شکل متفاوتی دارد:
"نق زن"ها بدنبال کسب منفعت باشند و با بدست آوردن منفعت آرام خواهند شد.
نقادان هم در این روزگار که کسی گوش شنوا ندارد یا بهتر بگویم عمداً پنبه در گوش دارند، خسته شده اند و منفعل...
- دکتر شریعتی - شيعه حزب تمام