آموزش و پرورش عنصر اساسی در سرنوشت یک کشور به حساب میآید که بهدلیل کارکردهای آموزشی، مهارتی و تربیتی، شالودههای فردای هر جامعهای را پایهگذاری میکند.
اگر نقدهای وارد بر نظام آموزشی کشور را به کناری بنهیم، به یقین زنده نگه داشتن یاد افرادی که جانمایه تربیت و آموزش بهشمار میروند، وظیفهای بس مهم است؛ چراکه بیگمان تجربهها و یادگارهای آنان چراغ راه امروز و فردای این عرصه خطیر خواهد بود.
یاد جبار باغچهبان هنوز هم در کتابهای درسی زنده است که خدمت بزرگی را به فرزندان این مرز و بوم ارائه داد. اما باغچهبان در این مسیر تنها نبود و توران خانم در مسیر رسیدن به اهداف خود، همراه باغچهبان، باغبانی شد برای اندیشههای کودکان ایرانزمین تا آنجا که او را مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران نام نهادند. این مادر دلسوز که سیده توران میرهادی نام دارد، 26 خرداد 1306 در شمیران دیده به جهان گشود و تا 18 آبان 1395 تمام جان و زندگی خود را وقف فرزندان ایران کرد. این شخصیت برجسته فرهنگی، بیش از 60 سال از فرصت زندگی خود را به آموزش و پرورش و فرهنگ و ادبیات کودکان اختصاص داد. «متاسفانه امروز نظام آموزش و پرورش بر پایه مشورت نیست و مدیریت مدرسه برای همه کارها تصمیم میگیرد و دانشآموزان تنها موظف به خواندن کتابهای درسی هستند. دانشآموزان فقط شنونده و معلمها فقط گوینده هستند
او بنیانگذار مدرسه «فرهاد» بود که با روشهای خاص تربیتی و آموزشی، تبدیل به مرکز تولید و تجربه هدفها و کارکردهای آموزش و پرورش مدرن شد.
توران خانم با زندگی پر از فراز و نشیب خود، توانست به سفارش مادر آلمانیاش «غمهای بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کند» و با همت کممثال خود، معمار نهاد کودکی در ایران شود.
پدر توارن خانم، سید فضلا... نام داشت که از مهندسان سرشناس ایرانی بود و مادرش گرتا دیتریش آلمانی بود و اهل هنر.
پیشه توران خانم آبادکردن اندیشه و زندگی انسانها بود
تنها دغدغه توران خانم به آموزش ختم نمیشد، بلکه او دغدغهمند انسانیت بود. این موضوع را میتوان از ورق زدن دفتر زندگیاش دریافت. او پس از جنگ جهانی دوم که دوره تحصیل خود را سپری میکرد، به هرزگوین و یکبار هم به کوههای تاترا چکسلواکی رفت و در بازسازی راهآهن آن مناطق شرکت کرد. او همواره در حال آبادکردن بود؛ از اندیشه انسانها گرفته تا زندگیشان.
توران خانم در این دوره، رشته روانشناسی تربیتی را در دانشگاه سوربن به پایان رساند و پس از آن رشته آموزش پیشدبستان را در کالج سوونیه ادامه داد. این معلم دلسوز در دوران تحصیل خود از استادان بزرگ هنری والون و ژان پیاژه که دو استاد برجسته روانشناسی و شناختشناسی کودک بهره برد. او بهدنبال ایجاد نظام آموزش و پرورشی بود که در آن انسانهای آزادهای تربیت شوند.
توران خانم در سال 1330 به ایران بازگشت و در کودکستان بهار و دبیرستان نوربخش به فعالیت پرداخت و در عینحال نسبت به فعالیت برای آینده سیاسی کشورش بیتفاوت نبود.
در سال ۱۳۳۱ دغدغههای ملی و فعالیتهایش در این راستا، سبب آشنایی او با جوانی به نام سرگرد جعفر وکیلی، از افسران روشنفکر آن زمان شد. این آشنایی به ازدواج انجامید، اما طولی نکشید که پس از کودتای سال ۱۳۳۲ این افسر جوان اعدام و توران خانم تنها شد. ثمر زندگی او با سرگرد وکیلی، پسری به نام پیروز است. توران خانم مدتی بعد با محسن خمارلو ازدواج کرد.
او در مصاحبهای درباره همسر دومش چنین میگوید: «محسن خمارلو انسان فرهیختهای بود و در تمام مراحل کار و زندگی در کنارم بود. حاصل ازدواج ما سه فرزند به نامهای دلاور، پندار و کاوه بود. 25 سال در کنار او مدرسه را اداره کردم. مرداد سال 58 او را از دست دادم. وصیت کرده بود که با یکسوم اموالش برای پیشرفت کودکان ایران کاری کنیم و به این ترتیب نخستین پایه شورای کتاب کودک شکل گرفت.او برای پسران مدرسه فرهاد الگوی مردانگی و جوانمردی بود.»
جایگزینی مشارکت بهجای رقابت، مهمترین هدف توران خانم در مدرسه «فرهاد» بود
فعالیتهای پراکنده آموزشی، توران خانم را راضی نمیکرد و او به فکر کاری بود کارستان تا بتواند پایههای آموزشی مدرن را محکم و استوار بنا سازد. از اینرو به فعالیت متمرکز در عرصه آموزش و پرورش روی آورد. فعالیت جدی و متمرکز او از سال ۱۳۳۴ با پایهگذاری یک کودکستان آغاز شد. او نام این کودکستان را به یاد برادر از دسترفتهاش «فرهاد» نامگذاری کرد. بهدلیل استقبال والدین از شیوه تربیتی این کودکستان، از سال 1336 دبستان فرهاد نیز به این مجموعه آموزشی افزوده شد. در سال 1350 دوره راهنمایی این مدرسه نیز کار خود را آغاز کرد. این مجموعه آموزشی از چنان اعتبار و اهمیتی برخوردار بود که در دهههای 40 و 50 پیشرفتهترین دیدگاههای درون آموزش و پرورش ایران نخست در این مجتمع بررسی و تجربه و در صورت کسب اعتبار در نظام آموزش و پرورش جاری میشد.
مدرسه فرهاد که از همان آغاز بهصورت مختلط اداره میشد، بستری بود برای تدوین و رشد شیوههای نوین آموزش و پرورش در دهه 30 که تمام سعی خود را برای حذف رقابت و جایگزینی همکاری و همدردی به کار گرفت.
توران میرهادی در مستند «توران خانم» با همان لحن آرام و متین خود در اینباره میگوید: «همش در تلاش بودم یک سیستمی در آموزش و پرورش پایهگذاری بشه که درش رقابت نباشه، همکاری باشه، همفکری باشه، همدردی باشه و ساختن دنیایی که آرزوهای بشریت رو محقق بکنه.»
استفاده از فکر و اندیشه دانشآموزان برای توران خانم از اهمیت بالایی برخوردار بود. او در مصاحبه خود چنین میگوید: «متاسفانه امروز نظام آموزش و پرورش بر پایه مشورت نیست و مدیریت مدرسه برای همه کارها تصمیم میگیرد و دانشآموزان تنها موظف به خواندن کتابهای درسی هستند. دانشآموزان فقط شنونده و معلمها فقط گوینده هستند. بسیاری از دانشآموزان مدرسه فرهاد امروز در کشورهای مختلف جهان و ایران در کسوت استاد دانشگاه هستند و بسیاری از آنها انسانهای موفقی شدهاند.
دوشنبه اول هر ماه بسیاری از آنها در منزل ما گردهم جمع میشوند و خاطرات مدرسه فرهاد را مرور میکنیم.»تربیت انسان و سوقدادن او به زندگی زیبا و پر از صلح و آرامش، هدف والای این مادر دلسوز بود. او معتقد است «صلح را باید از کودکی آموخت».
شورای کتاب کودک؛ یادگاری به جا مانده از توران خانم
همچنین همکاری در بنیانگذاری فرهنگنامه کودکان و نوجوانان از جمله فعالیتهای فرهنگی توران میرهادی است. او در تاسیس دهها نهاد کودکی نقش مستقیم و در برخی موارد نقش غیرمستقیم داشته است. شورای کتاب کودک یکی از این یادگارهاست که توسط او پایهگذاری شد.سیده توران میرهادی نویسنده و کارشناس حوزه آموزش و پرورش بود که کتابهای زیادی را در این زمینه تدوین کرد. از جمله آثار این نویسنده، میتوان به كتاب «جستوجو در راهها و روشهای تربیت» اشاره کرد که مجموعهای از تجربههای او طی سالها مدیریت در مدرسه «فرهاد» است.دفتر زندگی پرثمر مادر ادبیات کودک و نوجوان ایران، با عارضشدن سکته مغزی، در ۱۸ آبانماه ۱۳۹۵ در سن ۸۹ سالگی بسته شد، اما کِشتههای او در مزرعه آموزش و پرورش، هرگز کهنه و فرسوده نخواهد شد؛ چراکه او سرشت کودک را بهدرستی شناخت و کار آموزش را براساس اصول محکم مبتنیبر اقتضائات سرشت او بنیان نهاد.
رخشان بنیاعتماد: «بیشک انسان بهتری بودم اگر...»
رخشان بنیاعتماد، کارگردان فیلم مستند «توران خانم» درخصوص این شخصیت فرهنگی، میگوید: «تفکر و آموزههای خانم میرهادی در تعلیم و تربیت نوین و ادبیات کودکان برای دغدغهمندان و متخصصان حوزه کودک آشنا و الهامبخش است. او الگویی الهامبخش از انسانبودن و تعهد اجتماعی است و معتقدم در وانفسای این دوران که باید چراغ به دست بگیریم و بهدنبال روزنههای امید بگردیم، نیاز داریم که به تجربههای کسانی چون تورانخانم رجوع کنیم که در گذر از فرازونشیبهای بسیار، چطور توانست به قول مادرش «گرتا دیتریش» غمهای بزرگ را به کارهای بزرگ تبدیل کند. اما در طول پنج سال ساخت فیلم «توران خانم» هر زمان که حضور بیبدیلشان در قاب دوربین قرار میگرفت، حسرتی عمیق بر دلم مینشست که اگر از کودکی شانس شاگردی ایشان را داشتم، بیشک انسان بهتری بودم و مادری شایستهتر.»
( روزنامه مردم نو)
نظرات بینندگان