فعلا کشور جوانی داریم. بهداشت جهانی می گوید رو به کهنسالی پیش می رویم. گرچه میزان بازنشستگی زیاد است اما مدیر و مسئول جوان در قسمت های ستادی و اجرایی در اقلیت است. متأسفانه با توجه به شاخص مد در جامعه ی آماری حرفی خریدار دارد که در دامنه ی کهنسالی باشد!لذا ممکن است تمام پیشنهادات و اظهار نظرها با مخالفت مواجه شود. در هر صورت باید گفت : امیدواریم که به لطف خدا فرجی شود.
شاید اختلاف سنی نسل ها در یک دوره باعث شود نتوانند سخن یکدیگر را درک کنند. ولی بهترین راه اتصال پند و ملال ، بالا بردن آگاهی طرفین است.
با تفکرات قدیمی و شاید خرافی و پوسیده نمی توان دریچه های روشنایی پیش رو را بست که نکند شاید چرت قیلوله پیرمرد و پیرزنی پاره شود در هر حال هضم برخی مسائل برای هر فرد باید همراه با شناخت باشد. آموزش هیچ گاه تمامی ندارد. در هر گروه سنی ، احتیاج روزمره افراد دانستن است. کودکان و نوجوانان پویا ترند و لذا اقتضای سن شان است که کنجکاو نیز باشند. البته بزرگسالان و میانسالان نیز ممکن است نتوانسته باشند آموزش های کافی و صحیح را در دوران کودکی خود بیاموزند تا در مرحله ای که خود در جایگاه مربی قرار می گیرند آموزنده ی مفیدی باشند.
هرگاه ملتی احساس کند که دیگر نیاز به آموختن ندارد باید نگران شد. در این مرحله شاید حق با دلواپسان جامعه ی امروز ما باشد که از هر در و دیواری ناله هایشان به گوش می رسد.
مسلما اگر قرار باشد در اجتماعی زندگی کنیم که آزادی و دموکراسی نباشد ، هیچ گونه اطلاعاتی نباید حتی در پایین ترین سطح در اختیار عموم مردم قرار بگیرد.
تاریخ کشور عزیزمان ایران خالی از این رویدادهای ریز و درشت نیست. در زمان قاجاریه ، میرزا ملکم خان از رجال عصر قاجار نقل می کند که :
من برای آوردن تلگراف به ایران جنگیدم. در حالی که شهرها و قصبات اروپا دارای خطوط ارتباطی بودند . عین الدوله ، صدر اعظم ناصرالدین شاه اجازه نمی داد در شهرهای ایران ، خطوط تلگراف احداث کنم. عین الدوله معتقد بود : اگر رعایا دارای تلگراف شدند در ولایات و ایالات مملکت محروسه ایران ، در جلوی تلگرافخانه تجمع می کنند و از احوال یک دیگر با خبر می شوند و علیه سلطنت آشوب می کنند. من برای احداث تلگراف با عین الدوله جنگیدم ...
اکنون در دست هر شهروندی یک گوشی تلفن همراه قرار دارد که او می تواند به راحتی با هر کجا که بخواهد تماس بگیرد. علاوه بر آن با قابلیت فناوری اطلاعات و ارتباطات و سایر امکانات روز از بسیاری از سؤالات خود در مرورگرها بنویسد و پاسخ دریافت کند. این کار می تواند در هر کجا و در هر مکان برای وی امکان پذیر باشد. در گزارش های متعدد فقط جبهه گیری در مقابل آموزش صحیح جنسی به دانش آموزان مطرح شده است و هیچ مستند آماری واقعی از نظر مردم راجع به چرایی الزام آموزش این موضوع در دست نیست
لذا کودکان و نوجوانان ما نیز الحمدلله چون از نعمت سلامت چشم ها و گوش ها برخوردارند ، در این محیط گردشی نیز خواهند داشت.
چه بخواهیم و چه نخواهیم این موجودات باهوش و کنجکاو جدای از مطالب درسی و غیر درسی سری هم به ابهامات ذاتی و غریزی خود می زنند. دانش آموزان ما با مطالعه بیگانه اند چون اولیای آنان فرصتی برای آن در خانه و خانواده اختصاص نمی دهند. کدام خانواده ای را سراغ داریم که ماهی یک بار به کتابخانه ی محل زندگی خود بروند و برای آن ارزش قائل باشند. آدرس کتابخانه ها را از اولیا در مدرسه بپرسید می گویند نمی دانیم.!
چه کسی باید دانش آموزان ما را راهنمایی کند؟ همه راه ها را به رویشان نبندیم.این موجودات زیرک ، اگر جسور و کم سن و سال باشند ممکن است از والدین و اولیای مدرسه بپرسند وگر نه در پی راهی برای حل سوالات خود می گردند تا بالاخره به جواب برسند. البته اگر سرکوب نشوند.
در این بین مسلما عده ای که نتوانسته باشند کنکاش های ذهنی خود را حل کنند و یا در جامعه در مرتبه ای قرار نگرفته اند که آنچه حق هر انسانی برای زندگی ایده آل می دانیم را با آرامش و در آسایش پیدا کنند به این باور می رسند که خود را آزاد بگذارند و با همین تفکر بزرگ می شوند. در این مرحله اعتماد به نفس کاهش شدیدی پیدا می کند و جای خود را به باورهای کاذب می دهد.
متاسفانه ما بحث آموزشهای جنسی را به بدن و جنس مخالف و این چیزها خلاصه میکنیم. در صورتی که مهارت برقراری ارتباط با دیگران بیش از این مسایل در آموزشهای جنسی مهم است. تنبیه، رابطه مستقیمی با در معرض تجاوز قرار گرفتن دارد زیرا او نمیتواند در برابر ضربات فرد مقابل از خود دفاع کند، چون از او ضعیفتر است. نمیتواند مقابله به مثل کند چون کودک است و نمیتواند از او متنفر باشد چون تنبیهکننده میتواند پدر یا مادرش باشد. او حتی نمیداند حقی دارد و حق او پایمال شده است. او قادر نیست در برابر رفتارهای آزاردهنده شکایت و اعتراضی داشته باشد. از تنبیه بدنی مخربتر، تنبیه روحی و ترور شخصیت کودکان و نوجوانان است. در این زمینه علاوه بر ناتوانایی هایی که درفضایی سیاه برای او ایجاد میشود، یک انعکاس خاموش از شخصیتهایی که نیست و خطاب میشود هم شکل میگیرد. اینجاست که کودک پرخاشگر و متجاوز به حریم دیگران بزرگ میشود. دانش آموزان ما با مطالعه بیگانه اند چون اولیای آنان فرصتی برای آن در خانه و خانواده اختصاص نمی دهند
وقتی ما زمان طلایی برای آموزش بهینه ی کودکان را با خودخواهی خود از بین می بریم و نسبت به آنچه آن را شرم و حیا می دانیم ، اغماض می کنیم یعنی در رفتار ناعادلانه ی خود بیش از اندازه افراط نموده ایم و این حق قانونی را از کودکانمان گرفته ایم. این کوتاهی ما تاوان سنگینی دارد.
در این کشور مردم نه از حقوق شهروندی و مدنی خود آگاهی دارند و نه از حقوق اجتماعی و جنسی خویش !
لزوم آگاهی خانواده ها و آموزش آنان نیز پروسه ای بسیار مهم است.باید از تجربههای کشورهای دیگر بهره گرفت. گرچه باید این تجربهها بومی شوند. در عین حال و در کنار آموزش دانشآموزان باید خانوادهها هم تحت آموزش درباره چگونگی برخورد با کودکان و نوجوانان قرار گیرند. بیشتر پدر و مادرها به ویژه در سالهای پایانی دبستان و دوره راهنمایی از آشنایی فرزندانشان یا بیخبرند یا خود را به بیخبری میزنند. باید با آنها حرف زد و آگاه شان کرد. بیگمان خانوادهها مؤثرترند. اما در مدرسه بچهها در خطر آموزشهای غلط از همسالانشان قرار میگیرند و این میتواند مشکل بزرگتری ایجاد کند. در شرایطی که آموزش و پرورش حتی در وظیفه اصلی خودش ناکارآمد است، امیدوار بودن برای چنین وظیفه سنگینی شاید بیجا باشد.
نمی توانیم بگوییم بچه ها بزرگتر شوند خودشان همه چیز را یاد می گیرند. کودک را نمی شود به حال خود رها کرد. از کوچکترین حالات و رفتار او اگر اولیای با مسئولیتی باشیم نباید گذشت.
با تفکرات قدیمی و شاید خرافی و پوسیده نمی توان دریچه های روشنایی پیش رو را بست که نکند شاید چرت قیلوله پیرمرد و پیرزنی پاره شود. اگر کسی نور برایش ضرر دارد در تاریکی بخوابد. خورشید هر روز 12 ساعت باید به زمین بتابد. قانون طبیعت است. حتی تا غروب کردنش چند ساعت اضافه تر هم به روز می افزاید. هشت ساعت هم خاموشی برای خواب و استراحت کافی ست. بهتر است عاقلانه برای فرزندان این کشور تصمیم بگیریم. داشتن اطلاعات درست و مناسب می تواند از ضررات نادانی و بی اطلاعی بکاهد.
اینکه قرار است وضعیت بدون هیچ آموزش و اخطاری با این میزان آسیب و آزارهایی که کودکان میبینند، ادامه پیدا کند ایده آل نیست . با توجه به مشکلات جنسی زیادی که در میان جوانان وجود دارد و به اذعان مسئولان بسیاری از آسیبهای اجتماعی، افزایش بیماری ایدز و جدایی زوجها در ابتدای شروع زندگی به دلیل معضلات و مشکلات جنسی است که مسلما ریشه در نبود آموزشهای مناسب در سنین پایینتر از سوی والدین و مدرسه دارد، باید این آموزشها از مدارس آغاز شود. شاید همین حالا هم به اندازه کافی جامعه از این تابو آسیب دیده و دیر شده باشد.
گرچه برای امروز هم دیر است ولی می توان از فجایع فردا جلوگیری کرد.
داشتن یک جامعه ی سالم بدون تنش های روانی ، بهشتی است که همه به آن نیاز دارند. جوی های پر آب ، درختان سر سبز پر میوه ، ساقیانی که جام می در بر دارند و حوریانی که مانندشان را کسی ندیده است در مقابل چشمان معصوم و زیبای کودکان برای من معلم اصلا ارزش ندارد.
دویدن بچه ها و بازی های کودکانه و به نحو احسن بزرگ شدن آنان چنان با ارزش است که هر روز می توانیم جلوی چشمانمان بهشت را ببینیم . خنده های از ته دل کودکان و نوجوانان یعنی بهترین بهشت ممکن. چه چیزی بهتر از این است ؟!
به عنوان یک شهروند و جوان امروز از تمام بزرگان کشور تقاضا دارم که اجازه دهید کودکانمان خوب بزرگ شوند. خوب زندگی کنند. خوب تربیت پیدا کنند. که خودشان اول از همه به خودشان افتخار کنند.
با منع از آموزش جنسی به کودکان ، برای آخرت خود ، دنیا را به فساد نکشیم. ما همه در اتفاقات اخیر مقصریم. با کودکان و نوجوانان با زبان خودشان صحبت کنیم. اولیا را با زبان خودشان به وضعیت ایجاد شده و حقوق کودکان آگاه کنیم.
در گزارش های متعدد فقط جبهه گیری در مقابل آموزش صحیح جنسی به دانش آموزان مطرح شده است و هیچ مستند آماری واقعی از نظر مردم راجع به چرایی الزام آموزش این موضوع در دست نیست.
مدرسه زمانی می تواند وارد میدان شود که ذهنیت ها آماده باشد. صدا و سیما به عنوان بهترین رسانه می تواند مردم را به آگاهی نسبت به این مهم جذب کند. مسلما مشاوران ، روانشناسان و مددکاران این کشور برای آشنایی هر چه بیشتر شهروندان از تلاشی فروگذار نخواهند کرد. اجازه دهیم به جای فساد اخلاقی ، آرامش و آسایش در قسمت های مختلف جامعه جاری باشد. خشم خود را نسبت به آگاه شدن جامعه کنترل کنیم و به جای آن به این مسئله اندیشه داشته باشیم که ممکن است فرزند ما نیز با این مخاطرات مواجه شود . به او یاد دهیم که در معارضه با خطرات چگونه رفتار کند.
به دنبال جامعه فاضله نیستیم ولی می توانیم فضل الهی را در جامعه رواج دهیم.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
چرا گرهی که به دست باز می شود را با دندان باز کنیم؟
وقتی کودکی از ما می پرسد من چگونه به دنیا آمدم؟
و والدین جواب های بیهوده می دهند
یعنی ما بلد نیستیم با کودک از همان ابتدا درست حرف بزنیم.از او می خواهیم که بی منطق بارور شود.
دین را هم همین گونه به کودکان آموختند که امروز همه از آن فراری اند
فکر سمّی شماره 38 کتاب مذکور می گوید: « زن و شهرهای خوشبخت نسبت به دیگران احساس جنسی ندارند. » که در توضیح این فکر می گوید: « امکانش هست که علاوه بر همسرم، نسبت به کسی دیگر هم احساس پیدا کنم. کنترل اعمال، خیلی راحت تر است تا کنترل احساسات. ... »
و باور مثبت مخالف این باور « البتّه امکان دارد که جذب کسی بشوی، امّا اگر بر طبق چنین احساساتی عمل کنی، می تواند پیامدهای منفیِ خانه خراب کنی در پی داشته باشد. »
« زن و شوهرهای خوشبخت »
حال، سخن از اینگونه احساسات و عمل مشمئز کننده بر طبق چنین احساساتی است. وقتی هوای اُتاقی گرم است، نمی توانیم به خود بگوییم: « هوا گرم نیست، بلکه سرد است. » یعنی با اراده نمی توان گرما را احساس نکرد، ولی با اراده می توان پنجره را باز کرد یا کولر یا ... را روشن نمود یا از اتاق خارج شد. متأسّفانه برخی طبق چنین احساساتی عمل می کنند که پیامدهای خانه خراب کُنی برایشان در پی دارد.
وقتتان بخیر
در حوزه تحقیقات سالهاست که عقب مانده ایم.هزاران مقاله در دانشگاه ها و در بایگانی کتابخانه ها فقط به صرف گرفتن نمره بی نتیجه در حال خاک خوردن است.البته ناگفته نماند که اگر کسی برای پروژه ای که در دست می گیرد اعتقاد بر بازدهی داشته باشد با چنگ و دندان آن را حفظ می کند و برای اثبات آن مخاطرات را می پذیرد اما انصاف حکم می کند که اندیشه از زمان گالیه تاکنون خیلی پیشرفت کرده باشد و هنوز برای آنکه زمین گرد است کسی را از زندگی ساقط نکنند.
خدای ناکرده به نابینایان عزیز بی حرمتی نباشد ولی حیف است که نعمت دیدن را خدا به اکثریت داده است ولی مشاهده نمی کنیم.
ببینیم.در رفتارهای خودمان ریز شویم. قرار نیست که فقط شهر خود را خانه خود بدانیم و در آن زباله نریزیم.جامعه را هم خانواده خود ببینیم. سلامت را به آن تقدیم کنیم.
در آموزش های قبل از مدرسه به کودکان یاد می دهیم که خوب ببینید و خوب بشنوید
امروز چرا مسئولین خود را به نابینایی زده اند نمی دانم
چرا گوششان را بر روی صداهای دلخراش بسته اند نمی دانم
ریشه دار در تاریخ است
نحوه ی برخورد با آن مهم است.شاید بتوان جلوی تولد فرزند را گرفت ولی وقتی متولد شد دیگر نمی توان منکر حضورش شد حتی اگر یک ساعت زنده باشد. غریزه را نمی شود کشت اگر در تنگنایش بگذاریم به بیراهه می رود.باید کنترلش کرد.برای کنترل آن باید آموزشش داد.
حال این آموزش قرار نیست که اندیشه منفی کوته فکران باشد می تواند ساده تر از آن چیزی باشد که حتی فکرش را می کنند. بچه امانت است نزد بشر. اگر در تربیتش کوتاهی کردیم باید پاسخگو باشیم.
اگر در مقابل این اشتباه تربیتی سکوت کنیم وضع بدتر از این می شود.
گرچه بلد شدن این مدرسه و کادر آن کمی جای سوال دارد ولی در هر صورت نباید شاهد تکرار این گونه خطاها باشیم.
جسارتاً در متن « میرزا ملکم جان » تایپ شده که « میرزا ملکم خان » صحیح است.
پیروز و سربلند باشید.
تحلیل گر فوق العاده ای هستید حداقل بیشتر لشکر کشی
می کردید و اسامی چندین تن دیگر داخلی و خارجی را هم
می نوشتید تا کسی از قلم نیفتد.
در بین اصحاب رسانه اگر زورتان به صدای معلم می رسد که مسأله عجیبی نیست وگرنه درب صدا و سیما را گِل گرفته بودید ولی اگر جناب روحانی هم اجازه نمی دادند که شما سرشان داد بزنید جرأت داشتید و دارید به اشخاص دیگری واگویه کنید؟
دوره های بهداشت روان را باید برای همه اقشار جامعه در برنامه های دستوری گذاشت. لازم است.
علاقه زیادی به استخدام افراد با مشکل اخلاقی داشت و بیشتر نیروهای سند 2030 در زمان ایشان استخدام شدند
آموزش جنسی باید تابعی از سن فرد باشد. اگر قرار
باشد چنین آموزشی در مدارس داده شود می شود
آمریکا ، مثلا در ایالت کالیفرنیا در مدرسه ای فقط
90 دانش آموز بارور بودند . چنین آموزشی آیا با
ظرفیت های فرهنگی کشور ما همخوانی دارد ؟
یک تفکر ایده آل هست و یک تفکر واقع گرا.
واقعیت های تربیتی - فرهنگی ما چیست ؟ بنده
مخالف چنین آموزش هایی در مدارس هستم و اگر
مسیر طبیعی رشد طی شود بهتر است .
بیماران روانی جنسی از جمله کسانی هستند که سابقه
تلخی از برخی رفتارهای جنسی خود یا نزدیکان خود دارند.
دلایل زیادی برای افزایش بیماران روانی جنسی وجود دارد
اما تنها راه حل یا بهترین راه حل آموزش مسایل جنسی نیست.
« تربیت جنسی » برای کودکان و نوجوانان صحیح است نه « آموزش جنسی ».
پیروز و سربلند باشید.
بله صحبت شما متین
حرف من هم بر سر این است که تربیت جنسی به کودکان داده شود.قرار نیست در مدارس آموزش های قبل از ازدواج داده شود. کودک هشت نه ساله نیاز به آموزش های متناسب با سن خود دارد.وقتی به متوسطه وارد شود با حرص به دنبال مشغله های فکری خود نمی رود با آرامش بیشتری حتی سن بلوغ را طی می کند.
بیماری های روانی ناشی از اختلالات جنسی با تربیت جنسی کودکان در مدارس تشدید پیدا نمی کند چرا که نوع رفتارهای اینگونه بیماران در سنین بالا متخصصان را به این فکر فرو می برد که چون علاج این بیماران زمان بر است برای جلوگیری از آسیب های اجتماعی گروه های حساس به بحران را که از هیچ آگاهی برخوردار نیستند و بعضا در معرض خطر هستند را آموزش دهند.
پس لطف کنید عنوان را نیز اصلاح نمائید.
اما در هر صورت جواب این مسئله خدشه ای در بالابردن اطلاعات تربیتی والدین، اولیا و مربیان و دانش آموزا در زمیته جنسی وارد نمی کند.چرا که بیماری های ر انی در جامعه رو به افزایش است .شناخت رفتارهای صحیح جنسی برای همه لازم است.
خطاهای تایپی اصلاح شد
حال آنکه در این مدرسه غیرانتفاعی علاوه بر بحث آزار و اذیت دانشآموزان، مباحث دیگری همچون خرید و فروش مواد مخدر - گل – و مشروبات الکلی مطرح است و باید به این موارد هم رسیدگی شود. آیا در مدرسهای که سالانه حدود 7 میلیارد تومان از خانوادهها میگیرند، باید بچهها براحتی در سرویس بهداشتی سیگار بکشند؟!