چندی پیش تیتر سایت ها، پست کاربران فضای مجازی ، پیچ اینستاگرام و ... به شکنجه سه کودک ماهشهری اختصاص یافته بود .
تالم، تاسف و تنفر، ابتدایی ترین احساساتی بود که هر جور خواننده ای نسبت به این امر از خود نشان داده بود اما اینها هیچ کدام راه حل، یا درمان این مصیبت عظمای جامعه نیست.
می خواهم بنویسم. تجزیه و تحلیل کنم، نتیجه بگیرم و راه حل بدهم طوری که هیچ چیز از قلم نیفتد اما انگار این کلاف سردرگم را نمی توان راحت و شسته رفته حلاجی کرد چون از هر طرف بگیری از طرف دیگر بیرون می زند !
علتش ایرادهای متعدد این مساله است، پارادوکس های موجود در ماجرا، تناقض و شاید تضاد !
تناقض اول :
ادعا شده پدر این کودکان وهمچنین نامادری از سلامت عقلی برخوردارند. سلامت عقلی هرگز شکنجه کودک توسط والدین را تایید نمی کند، پس می توان به جرات گفت اینها بیماران روانی هستند که نه تنها آزادبودن شان غلط است بلکه سپردن سرپرستی از دو قلوهای خودشان که علاوه بر این سه کودک در خانه دارند نیز کاری غیر عاقلانه است.
تناقض دوم. :
این کودکان در خانه ای زندگی می کردند که دیوارش چسبیده به دیوار همسایه ای دیگری است یا نه درست تر بگویم همسایگانی دیگر که زندگی در آن خانه ها جریان دارد، و خانه آنها در کوچه ای است که رهگذران هر صبح و شام از آن عبور می کنند
چگونه در مدت یکماه کسی از اقوام خویشان همسایگان به این خانه سر نزده اند ؟
مگر شیعه نیستیم، گویا صله رحم واژهای است غریب برای اهل خانه که اگر بود سر می زدند و با خبر می شدند .
تناقض سوم :
آموزه های دینی می گویند :
الجار ثم الدار
اول همسایه بعد خانه
اخلاق اسلامی می گوید وای بر مسلمانی که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه بخوابد .
حال سوال پیش می آید چگونه باید از حال همسایه خبر داشت؟ حالِ شکم همسایه،؟ جز با رفت و آمد .
خب اینجاست که روانشناسی غربی و فلسفه های روشنفکری که مبتنی بر رفتارگرایی اجتماعی برگرفته از نظریات پیاژه.، کولبرگ، باندورا، شافر، کانت و... که متاسفانه در دانشگاه های ما تدریس می شود چون مانعی راه را بر اخلاق اسلامی سد می کنند. این بزرگترین عیب آموزش یک کشور اسلامی است.
علم مشاوره و روانشناسی یا رفتارشناسی صحبت از احترام به حریم خصوصی می کند. در فضای مجازی پر از مطالبی این چنینی است . ادب حکم می کند وارد حریم خصوصی افراد نشویم که چه می پوشند، چه می خوردند، کجا می روند، چرا می روند، دارند؟ ندارند؟ کم یا زیاد؟ از کجا آورده اند؟ کمک می خواهند یا نمی خواهند؟ به ما ربطی ندارد زندگی خصوصی خودشان است، زن و فرزندان خودشان است می خواهند سر ببرند به ما چه !
اینجاست که انسان قرن 21 مودب می شود، مبادی آداب می شود فرنگی مآب می شود، روشنفکر می شود ، روشن بین می شود ، وارد حریم خصوصی همسایه نمی شود ،شیک ومرتب با اهل و عیال خود ماشین شاسی بلندش را سوار می شود، صندوق را برای سیندرلاهای خود مملو از خوراکی می کند و با آهنگ بهنام بانی و حامد همایون راهی ساحل شمال و جنوب می شود ...
به او ربطی ندارد علی اکبر وام البنین ها از سوء تغذیه چند سال کوچکتر به نظر می رسند چون خبر ندارند. آنها مبادی آدابند ، در محضر
دیل کارنگی وبریان تریستی تلمذ کرده اند ؛ آنها بلدند قورباغه های خود را قورت دهند و نه چیز دیگر . اخلاق نقش مهمی در افزایش ضریب امنیت در جامعه دارد و هر میزان در جامعه توجه به اخلاق کمرنگ شود معضلات و آسیبهای اجتماعی بیشتری بروز می کند
به قول ابراهیم رها :
ما ملت چقدر خوبیم .
می خواهم طوری بنویسم که به هیچ جای ، هیچ کس مان بر نخورد !
اما نمی شود گویا انعکاس این ماجرای غمانگیز به همه تنه می زند به تک تک افراد جامعه .
تناقض یا پارادوکس یا علامت سوال بزرگ آخر .
پدر و مادر این کودکان هر دو به قید ضمانت آزادند!
کدام ضامن؟ کدام حُکم؟ کدام حَکَم؟
کدام دادگاه؟ کدام قاضی
شکر خدا سعید جان که نیست! یا...
طبق کدام منطق عقلانی دو کودک دیگر نزد اینها زندگی می کنند؟
حاکم این حکم منتظر می ماند که جسدشان مثل آتنا و بنیتا پیدا شود و دوباره سرتیتر اخبار مملو از تاسف ها برای این اتفاق و خبرهای خوش برای پیدا کردن دلایل شکنجه،،،،، و جعبه سیاه ها!
وقتی حادثه اتفاق افتاد دلیل ومدرک و جعبه سیاه و سفید وخاطرات و سرباز کردن عقده های کپک زده مجرمان به چه درد فاطمه وعلی اکبر ها وام البنین ها ومسافران کشته شده سقوط هواپیما می خورد ؟
می بینید اینبار هم 2+2 نمی شود 4 چون صغرا کبرای قضیه جور نیست !
معادله ها یک وجهی است تناقض آخر سرپرستی بچه ها به عمویشان سپرده شده ؛ چرا ؟
بچه هایی که پر از ترس، تنفر درد، احساس ناامنی، عدم اطمینان و اعتماد هستند، بچه هایی که روح شان مرده، همه خوبیها را جلوی دیدگانشان سربریده اند چگونه به عمو اعتماد کنند؟
می بینید !
همه جای قضیه می لنگد همه جایش .
بگذارید یک سر کلاف هم به نظرات یک جامعه شناس گره بزنم و تمام :
اخلاق مداری و پایبندی به اصول اخلاقی، جامعه را از بسیاری از آسیبهای اجتماعی مصون می دارد. اخلاق نقش مهمی در افزایش ضریب امنیت در جامعه دارد و هر میزان در جامعه توجه به اخلاق کمرنگ شود معضلات و آسیبهای اجتماعی بیشتری بروز می کند.
متاسفانه با وجود رشد و توسعه جوامع و دستیابی به پیشرفتهای علمی به واسطه دوری گزیدن بشر از اخلاقیات، هر روز ناهنجاریها و گرفتاریهای جدیدی گریبان جوامع را میگیرد که خود نشان دهنده اهمیت اخلاق مداری در هر دورهای است. هرچند قوانین خود بازدارندگی زیادی در پیشگیری از جرم دارد اما به تنهایی کارساز نیست و بدون توجه جامعه به اخلاقیات نمی توان امنیت و سلامت جامعه را به طور کامل تضمین کرد..
دین اسلام، تاکیدات فراوانی بر روی اخلاق مداری در جامعه دارد به طوری که این دین برنامهای جامع و کامل برای انسان در جهت کسب مکارم اخلاقی طراحی کرده است که اگر سبک و شیوه زندگی اسلامی شود قطعاً اخلاق نیز توسعه مییابد و بسیاری از ناهنجاریها در جامعه از میان خواهد رفت.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
اخلاق اسلامی یا همان انسانیت و وجدان بیدار...
ولی چیزی که الان در جامعه ما بسیار کمرنگ شده اخلاقیات است و برعکس...
انسانی که شریف باشد و زحمتکش را با دیده ترحم نگاه میکنیم انسانی که دو رو و ...باشد میگوییم زرنگ است و قابل احترام...
حالا این انسان میخواهد وزیر باشد کارمند کارگر کودک یا...
کودکان معصوم در بستر جامعه یاد میگیرند( از خانواده محیط و مدرسه تا ...) برای رسیدن به جایگاه بالاتر ، رسیدن به سکد بیشتر، رسیدن به آسایش بیشتر و... داشتن مقداری ریا، کمی دروغ ، چشم بستن بر خیلی موارد،،،مجاز است...
واین مجاز امروز گسترده گسترده است و دردی است که در عمق روح و روان جامعه را تسخیر کرده است
علاجش عزمی جرم و گسترده میخواهد و زمانی طولانی...
کاش کودکان امروز را همراه با اخلاقیات بزرگ کنیم.
ظریفی گفته است: « برای تربیت یک کودک، یک روستا آدم لازم است. »
یا ناپلئون بناپارت گفته است: « تربیت فرزند را باید بیست سال قبل از تولّد او آغاز کرد. »
این جمله ها و سخنان بزرگان دیگر در این خصوص، بیانگر خودسازی انسان هاست که الگوهای عملی نسل های بعد هستند. ذات نایافته از هستی بخش، کی تواند که شود هستی بخش. متأسّفانه بخش قابل توجّهی از افراد جامعه به طرز بیمارگونه ای فقط و فقط به فکر خود و خانواده ی خود هستند و می خواهند صرفاً منافع خویش را تأمین کنند. بهتر بگویم: امروزه انسان ها فعلی را صرف می کنند که برایشان صرف داشته باشد. و این خودخواهی بیمارگونه سبب گردیده جامعه با معضلات و بحران های عدیده ای رو به رو شود. آمار لجام گسیخته ی پرونده های قضائی ( بالغ بر 16000000 فقره ) مبیّن این ادّعاست. و متقابلاً به قول اریک فروم: « جامعه ی بیمار، افراد بیمار می پرورد. »
پس بهتر آن است که فرزندان امروز که پدران و مادران فردا هستند را صحیح تربیت نماییم.
پیروز و سربلند باشید.