چرخه خشونت همواره به باز تولید خشونت در اشکال مختلف مشغول است. خشونت از خشونت ذهنی و تنفر درونی نسبت به کسی یا چیزی شروع می شود و در ادامه به خشونت کلامی و ناسزا گویی و تمسخر و تهدید و متلک می رسد.
اگر خشونت در این مرحله متوقف نشود فرد یا گروه به بدترین و آخرین مرحله خشونت که خشونت فیزیکی است روی می آورد. از وقتی رسانه ها و شبکه های اجتماعی مجازی گسترش پیدا کردند فرصتی شد تا خشونتهای مختلفی که در سرتاسر جهان از دورترین روستاها تا مراکز شهرها در جریان است توسط شهروند عکاسان و شهروند خبرنگاران اطلاع رسانی شده و افکار عمومی را نسبت به آنها حساس کنند.
همزمان در روزی که عدهای از معلمان برای اعتراض نسبت به شرایط نابسامان و حقوق اولیه خویش در تهران دست به تجمع مسالمت آمیز زده و مورد خشونت واقع می شوند خبر میرسد معلم پرورشی در آبادان گیسوی دختر ۱۲ ساله ای را به جرم بیرون بودن از مقنعه قیچی می کند.
آنکه با قدرت اندک خویش موی دختری را می چیند و آموزش و پرورش منطقه پاسخی می دهد به افکار عمومی که دخترک چندبار تذکر گرفته بود و فقط دوسانت از موهایش کوتاه شده بود مقصرتر است از سیستم خشنی که معلمان را در تجمع مدنیشان مورد ضرب و شتم و بازداشت قرار می دهد .
چرا که وظیفه معلم اساسا وظیفه ای اخلاقی است. از هر سو و هر مکتب فلسفی که به حرفه معلمی بنگریم معلم به دلیل آنکه در تربیت به مثابه امری اخلاقی درگیر است باید خود اسوه اخلاق باشد. نمیتوان رفتار پلیس را که در گوشهای از این مملکت دختری را به جرم بدحجابی مورد ضرب و شتم قرار داده یا به معلمان یورش برده است با معلمی که در گوشهای از آبادان دانشآموزی را تحقیر و مورد توهین قرار دهد یکی دانست.
جوابیه آموزش و پرورش منطقه مربوطه عمق فاجعه را بیشتر نشان می دهد آنجا که در بیانیه صادره می گوید: بستری شدن دانشآموز از اساس کذب است. اینکه دانش آموز چه تبعات روانی و احساسی را از امروز تا آخر عمر بابت این رفتار معلم به اصطلاح پرورشی با خود حمل خواهد کرد چیزی مهمتر از حملات آسم عصبی است.
خشونت آن پلیسی که تجمع معلمان را به هم می زند از خشونت رفتاری آن معلم در مدرسه آغاز می شود و به سطح جامعه تعمیم می یابد. هر کدام از ما خاطرات گوناگونی از خشونت کلامی تا فیزیکی برخی معلمان به خاطر داریم. خشونت هایی که گاه زندگی ما را برای همیشه تحت تاثیر خود قرارداده است. از این رو برخورد با چنین معلمی قطعا اولویت بیشتری نسبت به برخورد با پلیس خشونت طلب دارد چرا که کار پلیس ذاتا از نوع قهری و کار معلم از اساس بر پایه مهری والدانه استوار است.
بهتر است قفل های زنجیر خشونت که هر روز ما را بیشتر به قهقرا می برد جایی قطع شود و چه جایی بهتر از مدرسه برای آغاز صلحآموزی.
نظرات بینندگان
قیچی کردن دو ساتیمتر از موی دانش آموز دختر 12 ساله ، نشانه خشنونت معلمان نیست که به جامعه تسرّی یابد ، نشانگر قدرت کذایی است که نظام آموزشی بر تمامی دبیران پرورشی به عنوان وحی مُنزل تقدیم داشته است. این احساس قدرتمندی در جایگاهی نامناسب به دبیران پرورشی داده شده است و افرادی که خود از لحاظ شخصیتی سالم و متعادل نیستند از این جایگاه برای اِبراز وجود یا نمایش آثار قدرت ، چنین رفتارهایی ناخوشایند بروز می دهند .
سرکار محترم ، قبل از مدرسه و معلم ، نهاد خانواده
یا رسانه های جمعی یا بازی های رایانه ای ، به اندازه کافی مفهوم خشنونت را در ضمیر کودکان درونی نموده اند.
ارتباط خشنونت پلیس نسبت به قشر فرهنگیان به معلم و مدرسه و آثار سوء رفتار آنان ، نسبتی عبث و مع الفارق است.
همین مانده که مِهر و محبت معلمان در این ساختار بیمار نظام آموزشی مورد تهاجم پنداشتی یا تصوری
برخی قرار گیرد.
سرمنشأ خشنونت در جامعه بسیار است دقیق نگاه کنید.
شرایط نامناسب اجتماعی و شدت یافتن تضاد طبقاتی ،
از بین رفتن قدرت خرید و ناتوانی مردم در برآورد سازی نیازهای حیاتی خود،
افزایش افسردگی و دلمردگی در جامعه،
محروم ماندن از حقوق شهروندی ،
افزایش فساد اخلاقی و مالی یقه سفیدها در جامعه،
عدم آموزش کنترل خشم در خانواده ،
عدم اعتماد و اطمینان مردم به قوانین ،
جامع و مانع نبودن تعاریف قانون و وجود تبعیض آشکار در قِبال آن ،
قانع نبودن به حق خود ،
خودپرستی و خودبزرگ بینی،
و...........
همگی می توانند بوجود آورنده یا تشدید کننده
خشنونت در جامعه باشند.
سلام
بلی باید دید اصلاحی داشت و از تضارب آرا به
بهترین نتیجه ممکن رسید اما وقتی دیدی دارد
به حریم شغلی من و شما نگاهی تک بُعدی
می نماید و حمله غیرمنصفانه ای انجام می دهد
وظیفه ای جز دفاع برای من معلم باقی نمی ماند.
دقت فرمائید هر ناراستی جامعه از حلقوم من و
شما بیرون می جهد و این بهای سنگینی بر رسالت
شغل معلمی است. ایشان می توانند در مقابل ،
نظرات خود را بیان فرمایند بنده در خدمت هستم.
تشکر از حسن نیت شما
نقل قول بالا استدلال 100% غلطی است.
چون پلیس یا نیروهای نظامی تابع دیسیپلن نظامی از بالا یعنی مافوق به زیر دست بوده و به دیگر شکل مافوق و امر بر است. هر دستوری که مافوق بدهد زیر دست باید عینا مطاع باشد و گرنه در دادگاه نظامی محاکمه و مجازات می گردد. این در حالیست که مسئولین همیشه معلمان را از خشونت نهی کرده اند در حالیکه ماهیت نظامی گری قوه قهریه و خشونت است. در این مورد باید...
موافقم . متن کاملا سوگیرانه است و برداشت
دقیقـا نادرست . متأسفانه در سایتـــی دیگر به
نمایش گذاشته شده و خواننده می تواند تحـت
تأثیر قضاوت غیرمنطقی قرار بگیرد.
امیــدوارم هــمکاران محتــرم در قبـــــال چــنین
نوشته هایی عکس العمل مــنطقی و درســت
خود را با ذکاوت هر چه تمام نشان دهند. و گــر
نه خدا داند سر معلم و معلمی در چنین شرایطی
چه پیش می آید.
اگر روابط عــمومی داشتیم عــکس العمل نشـان
می داد!!!!!!