در برابر درخواست وزیر محترم آموزش و پرورش برای ملاقات با دانشگاهیان حوزه روان شناسی و علوم تربیتی در روز 20 فروردین 1397 احساس وظیفه کردم که پاسخ مثبت بدهم.
جناب دکتر بطحایی پیش از وزارت، در ملاقاتی که با ایشان در دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران داشتیم، عزم خود را برای مواجهه علمی با مشکلات آموزش و پرورش اظهار کرده بودند. ملاحظه این احساس مسئولیت در ایشان، نشان از آن داشت و دارد که گفت و گو با دانشگاهیان را محملی برای توجیه تصمیم های خود نمی بیند و به واقع در پی گشودن گره های کور است. چنین احساس مسئولیتی در ما دانشگاهیان نیز احساس مسئولیتی را برانگیخت تا آنچه را از عهده ما ساخته است در اختیار ایشان قرار دهیم.
به طور طبیعی نمی توانستم در یک جلسه گفت و شنود، همه معضلات آموزش و پرورش را تحلیل کنم و برای آنها رهنمود بدهم. اما آنچه را در حوصله چنین جلسه ای می گنجید به شرح زیر بیان کردم. طلسم آموزش و پرورش ما این است که هر طرح نوآورانه موفق در هر جای دنیا را که به داخل کشور می آورد، آن را بی خاصیت و سرانجام قابل زدودن می گرداند
آموزش و پرورش با دو دسته از مشکلات روبه رو است:
نخست مشکلات برون زاد که از موجودیت کلان جامعه بر آموزش و پرورش بار می شود و دوم مشکلات درون زاد که از متن خود آموزش و پرورش سر بر می آورند.
1- مشکلات برون زاد
این دسته از مشکلات را رهبران و تصمیم گیران جامعه در حد کلان آن فراهم می آورند و به طور طبیعی حل آنها نیز از حد وزیر آموزش و پرورش فراتر است، هر چند وی می تواند با طرح آنها در مجامع مربوط همچون هیئت دولت، در حل آنها موثر باشد. چنین مشکلاتی موجب می شود که گسلی میان آموزش و پرورش و جامعه کلان بروز کند که در نتیجه این نهاد همچون عضوی از یک ارگانیسم خواهد بود که با عضوهای دیگر پیوند ندارد؛ مانند چشمی که با دست و پا ارتباطی ندارد و مخاطره آمیز بودن چنین وضعی آشکار است. سه نمونه از این گونه مشکلات قابل ذکر است :
الف ) ناهمخوانی فضای ایدئولوژیک جامعه با فضای درونی آموزش و پرورش :
رهبران کلان جامعه در پی آن اند که آموزش و پرورش، افرادی مومن به دین اسلام فراهم آورد اما آنچه به طور غالب در ذهن و ضمیر دانش آموزان می گذرد، متفاوت و بلکه در جهت عکس آن است. این گسیختگی، با نظر به قدرتمند بودن هر دو سوی کشمکش، برای جامعه و نیز آموزش و پرورش بسیار شکننده است. اندیشمندان کلان جامعه باید برای حل این معضل اندیشه کنند و تنها به انتشار " سند تحول بنیادین " اکتفا نکنند. بسا که لازم باشد راهی از" سند تحول " تا تحول سند پیموده شود. گشودن فضای تفکر انتقادی در کل جامعه و فضای آموزش و پرورش، به طور خاص، راهی است که باید به آن اندیشید. ای کاش دانش آموزان ما با دین ورزی مخالفت کنند و این آمادگی در جامعه وجود داشته باشد که واکنش آنان را در فضایی اندیشمندانه و انتقادی پیش ببرد. مصیبت آن است که آنان به مسائل فکری، شامل مباحث دینی بی تفاوت شوند و حتی نیازی به مخالفت با آن احساس نکنند.
ب ) جایگاه ناچیز آموزش و پرورش در بودجه بندی کشور :
رهبران کلان جامعه در پی آن اند که آموزش و پرورش، افرادی مومن به دین اسلام فراهم آورد اما آنچه به طور غالب در ذهن و ضمیر دانش آموزان می گذرد، متفاوت و بلکه در جهت عکس آن است اگر نهاد آموزش و پرورش در جامعه ای مهم تلقی شود، باید به هنگام بودجه بندی در ردیف نخست سهم بندی قرار گیرد. در جامعه ما ردیف های آخر به آموزش و پرورش اختصاص یافته است. معلم در اندیشه معاش گرفتار است و تنها می تواند با نیمه ناتمامی از وجود خود در کلاس حاضر شود. نمی توان انتظار داشت که هر معلمی در خیل معلمان یک زاهد کامل باشد و اندرون از طعام خالی دارد و در پی نور معرفت باشد. کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد.
پ ) تک راهه میان آموزش و پرورش و دانشگاه :
طراحان جامعه ما تنها یک راه باریک میان آموزش و پرورش و دانشگاه کشیده اند و هر دانش آموز را وامی دارند که به دانشگاه بیاندیشد و لاغیر. این تک راهه نه تنها افق تاریکی در برابر آموزش و پرورش فراهم آورده بلکه دانشگاه را نیز بیمار و لاعلاج کرده است. باید راه های متعددی را تعبیه کرد: این تنها راه رهایی است.
2- مشکلات درون زاد :
دسته دوم مشکلات از درون آموزش و پرورش می جوشند. وزیر آموزش و پرورش به کمک دانشگاهیان حوزه روان شناسی و علوم تربیتی می تواند از پس این دسته مشکلات برآید. چند نمونه قابل ذکر از این مقوله :
الف ) تصور خام از تربیت :
ایده غالب در آموزش و پرورش ما برای تربیت، شکل دادن (shaping ) است. تصور بر این است که باید به صورت یک سویه دانش آموزان را به آنچه می خواهیم تبدیل کنیم. این معلم محوری ایده منسوخی است که هنوز به آن چنگ آویخته ایم ( the sage on the stage ). برخی مدارس غیر دولتی نوظهور نیز در فرار از این ایده منسوخ، به ایده مدرنی روی آورده اند که دانش آموز را در کانون قرار می دهد و بر یادگیری پای می فشرد (the guide on the side ). اما این تفریط در پاسخ به آن افراط به ظهور رسیده است. آنچه مدرسه را مدرسه می کند، یادگیری نیست زیرا یادگیری قائم به فرد است و در هر محیطی می تواند رخ دهد. مدرسه را تعامل میان معلم و شاگرد مدرسه می کند؛ تعاملی ناهمتراز که نقش معلم و شاگرد، هر یک اساسی و غیر قابل حذف است. اندیشمندان کلان جامعه باید برای حل این معضل اندیشه کنند و تنها به انتشار " سند تحول بنیادین " اکتفا نکنند. بسا که لازم باشد راهی از" سند تحول " تا تحول سند پیموده شود
ب ) تصور خام از تعلیم :
در آموزش و پرورش ما ایده غالب برای تعلیم، حتی تاکید بر بعد شناختی نیز نیست بلکه آنچه هست، فشار آوردن به حافظه و انباشتن آن است. شناخت با دانش سر و کار دارد و آنچه میان معلمان و دانش آموزان ما می گذرد، به طور عمده داد و ستد اطلاعات است. دانش (knowledge ) را به خطا با اطلاعات ( information ) یکی گرفته ایم. این خطا در بخش های مختلف آموزش و پرورش ما نیز سرریز می شود؛ مانند ارزشیابی و امتحان که بر محور حافظه می گردد و لوازمی چون مراقب و تقلب و ... را در پی می آورد.
پ ) صورت گرایی در اصلاحات آموزشی :
طلسم آموزش و پرورش ما این است که هر طرح نوآورانه موفق در هر جای دنیا را که به داخل کشور می آورد، آن را بی خاصیت و سرانجام قابل زدودن می گرداند. یک نمونه، ارزشیابی کیفی است که چند سال پیش وارد آموزش و پرورش شد و هم اکنون در بوته تردید و حذف قرار گرفته است. اما گفتنی است که من قریب سی سال پیش، به هنگام تحصیل دکتری در استرالیا، برای اولین بار با این شیوه ارزشیابی مواجه شدم و هم اکنون نیز این شیوه در آنجا معمول است. این مشکل درون زاد آموزش و پروش ، به سبب صورت گرایی رخ می دهد. قالب را می آوریم بدون محتوا، جسد را حاضر می کنیم بدون روح. البته صورت گرایی اختصاصی به آموزش و پرورش ندارد بلکه شکل دیگری از آن در سطوح عالی تعلیم و تربیت در دانشگاه ما ( بازی مقالات ) نیز جریان دارد.
کانال دکتر خسرو باقری
پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
تفاوت دانش و بحث کارشناسی با گقتگوی مسولان
در فرمایشات حضرتعالی دقیقا مشهود است.
امید دلسوزی وزیر محترم نیز همراهان دلسوزتری
داشته باشد.
سلامت و سرافراز باشید.
سلام
۱. مفام عالی وزارت دکتر نیستند.
۲. مسایلی که شما به وزیر مطرح قرمودید ۴۰ سال است که همه معلمان ایران زمین می دانند. چیز جدیدی کشف کردید؟
۳. راه حل بلدید؟
ممنونم
منطقه سه منطقه دو منطقه یک و هفت و... ببینین چگونه باند بازی جای خود را به تعلیم و تربیت داده روبوشه ها و کوهستانی ها چ می کنند
وزیر محترم آیا شما می دانین چ خبر است یا بعدها متوجه خواهید شد در حالیکه همه ما از وجود شما خوشحالیم
تروخدا به داد مناطق 2 و137و... که محل تجارت روسایشان شده برسید