صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش

در دوران مشروطيت،عين السلطنه می نویسد : « هركس روزنامه مى‏ نويسد از طرف عموم ملت فحش‏ مى‏ دهد...»

فحاشی و ناسزاگویی ما ایرانیان!

علی مرادی مراغه ای

فرهنگ فحاشی و ناسزا در جامعه ایران

بدون مقدمه باید گفت که ما ایرانیان در فحش گویی یدطولایی داریم!

پل لوكا كه در دوره صفوی در1700 و 1701 در ايران بوده ضمن شکایت از بدرفتارى ماموران مى‏ گويد: «براى آنكه به شما هتاكى نشود، بايد هميشه فحش‏ و ناسزا بگوييد...  تاورنيه در سفرنامه اش مى‏ نويسد: «ايرانيها در اداء الفاظ ركيك و فحشهاى قبيح مهارتى دارند ...وقتى دو نفر با هم نزاع مى‏ كنند عوض اينكه با ضرب مشت بجنگند، به يكديگر دشنام مى‏ دهند و نفرين رد و بدل مى‏ كنند»( سفرنامه تاورنيه...ص911.) اگرچه ناسزا و فحش‏ (سقط گفتن) از ديرباز در بين طبقات مختلف اجتماعى معمول بوده حتی هر کدام از طبقات فحشهای خاص خودش را دارد اما وقتی اوضاع معیشتی مردم بدتر می گردد فحش دادن مثل آب خوردن می گردد و با کوچکترین بهانه ای حتی به خاطر بوق زدن ماشین پشت سری!. بيهقى حدود هزار سال پيش مى‏ گويد«... دانم كه سخت ناخوشش آيد و مرا متهم مى‏ دارد متهم ‏تر گردم و سقط گويد اما روا دارم.»( تاريخ بيهقى...ص455)

سعدى نيز به رواج نفرين و دشنام زمان خود اشاره مى ‏كند:


همه شب بر اين غصه تا بامداد

سقط گفت و نفرين و دشنام داد
 در گلستان ضمن حكايتى آمده است: «ملك را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز كرد.»

در كتاب سمك عيّار فحشهائى از قبيل حرام‏زاده، جادو، بدفعل، سگ بدكار به کرات به چشم مى‏ خورد.البته در دوره های انقلاب و انتقال قدرت،روزنامه ها نیز که به جای اینکه اشاعه گر فرهنگ باشند مشحون از فحش می گردند!

در دوران مشروطيت،عين السلطنه می نویسد : «هركس روزنامه مى‏ نويسد از طرف عموم ملت فحش‏ مى‏ دهد...» (خاطرات عين‏ السلطنة...ج‏3 ص 2075).یا در انقلاب اخیر،در شعارها،حتی از فحش ناموسی بر زن و دختران شاه نیز دریغ نشد...

فرهنگ فحاشی و ناسزا در جامعه ایران


پل لوكا كه در دوره صفوی در1700 و 1701 در ايران بوده ضمن شکایت از بدرفتارى ماموران مى‏ گويد: «براى آنكه به شما هتاكى نشود، بايد هميشه فحش‏ و ناسزا بگوييد... شاه عده‏ اى را در خدمت خود نگاه مى‏ داشت كه به قلع و قمع دزدان بپردازند. اين اشخاص بعد از آنكه دزدان را به قتل مى‏ رسانيدند، سرهاى آنان را به حضور شاه مى‏ بردند تا پاداش خود را دريافت دارند. همچنين براى به دست آوردن انعام، مردگانى را كه به تازگى مدفون شده بودند از گور بيرون مى‏ آوردند و سر آنان را به عنوان سر دزدان به دربار  قالب مى‏ کردند...!.

در ميان شعراى ايران، سوزنى سمرقندى در فحاشى و بدگوئى سرآمد شعراست !

وى در پاسخ اعتراض يكى از مخالفان خود مى ‏گويد:


گويد كه هيچ شعر تو بى ك ... ك نيست‏

از صد هزار گفت وى اين است باورم
بى ك ... ك اگر نبود شعر من رواست

زيرا كه شعر من نر و من شاعر نرم‏


جمال‏زاده خلاصه ای از انواع فحش‏ ها را که حتی در مكاتب و مدارس ایران معمول بود آورده:«پسرك فضول، پسرك بى‏ چشم‏ ورو، بى‏ شرم، بى ‏حيا، جعلنق، متعفّن، خنزير، نجس العين، كلب بن كلب، حمار بن حمار، گوساله، اخرّ بالتّشديد، ولد الزنا، چه گهى مى‏ خورى، حرفهاى گنده‏ تر از دهنت مى‏زنى، و الله و بالله و تاللّه مستحق حدّ شرعى شده ‏اى، خونت مباح گرديده اى خبيث، اى ملعون، من تو را همين الآن در صحن مدرسه مشلّق مى‏ كنم.»( قصه ما به سر رسيد...ص 169)


البته محکومان به مرگ را نیز با فحش راهی مرگ می کردند!

«روز ديگر كه به جهت كشتن، ايشان را به ميدان مى‏ بردند، حضرات تماشايى در بين راه به ايشان سنگ مى ‏زدند و فحش‏ مى‏ دادند و مى‏ گفتند اينها بابى و ديوانه شده‏ اند...»( تاريخ اجتماعى ايران...ج‏10ص501)

در زمان دار زدن میرزا رضا کرمانی چنین نقل شده«طناب به گردن ميرزا رضا انداخته از طرفين بالا كشيدند. ... تمام اين مدت طبل مى ‏زدند.حين بالا رفتن جمعى از پائين فحش‏ می دادند (روزنامه خاطرات عين ‏السلطنة...ج‏2 ص1042)البته در حین وعظ نیز ادامه داشت عين ‏السلطنة می نویسد:امين الشريعه شبها در مسجد گوهرشاد وعظ مى ‏كند لهجه اصفهانى غليظى دارد خيلى بامزه و بانمك صحبت مى‏ دارد مضحك وعظ مى‏ كند و خنده ‏دار... اقلا شبى دو سه هزار فحش‏ و نامربوط مى ‏گويد»( همان...ج‏2ص 1744)

البته در این میان،نهی کنندگان فحش نیز کم نبودند .

فرهنگ فحاشی و ناسزا در جامعه ایران

غزالى در مذمت فحش‏ مى‏ گويد «... اندر دوزخ كسان باشند كه از دهان ايشان پليدى همى رود چنانكه از گند آن همه دوزخيان به فرياد آيند و گويند اين كيست؟گويند اين آنست كه هركجا سخن فحش و پليد بودى دوست داشتى و همى گفتى»( كيمياى سعادت... 439 .)


رضاخان نیز فحاشِ قهاری بود فرقی نمی کرد مخاطبش وزیر،سرلشکر،یا نماینده مجلس باشد! نقل است که از سوی رضاشاه امریه و دستور داده شد که فرماندهان حق ندارند به سربازان فحش بدهند وقتی تمام افسران لشکر جمع شدند و سرلشکر بوذرجمهری بخشنامه را خواند و خود ضمن تفسیر آن چنین گفت:
 از امروز هر پدرسوخته‌یی که به سربازان فحش بدهد دستور می‌دهم پدر قرمساقش را جلو روی سربازان دربیاورند، فهمیدید؟ بروید گورتان را گم کنید...!

شبکه جامعه‌شناسی علامه

جمعه, 24 فروردين 1397 11:28 خوانده شده: 3354 دفعه چاپ

نظرات بینندگان  

پاسخ + +3 0 --
مورچه 1397/01/24 - 14:01
شما کسی را که تا بدندان مسلح است و حرف حساب حالیش نمیشه و قصر رویایی زندگیش را بر روی ویرانه زندگی شما بنا میکند و شما را استثمار میکند و دست کجش در جیب شماست را نفرین نمیکنید و فحش نمی دهید؟!
پاسخ + +2 0 --
اصحاب مورچه 1397/01/24 - 16:33
شما کسی را که تا بدندان مصلح است و حرف حساب حالیش میشه و قصر رویایی زندگیش را بر روی ویرانه زندگی کسی بنا نمیکند و کسی را استثمار نمیکند و در عالم رویای صادق دست راستش با معصوم مصافحه کرده و ... را آفرین نمیگوئید؛ پس گویا که با قوانینی ناقص، ناقض و معیوب در جذب نیرو، توهین و فحش می دهید!
پاسخ + 0 0 --
مهرپور 1397/01/24 - 23:50
اوه...مورچه و اصحاب مورچه...!!جای مورچه ها خالی بود تو سایت :))
پاسخ + +13 0 --
امامی 1397/01/24 - 20:18
سلام

فحش دادن نوعی خالی کردن درون خود است.

وقتی انسان مستاصل از چنگ زدن به هر نوع

ریسمان نجات بخشی می گردد با فحاشی درون

خشمگین و غضبناک ناتوان خود را خالی می کند.

به نظر خودش توانمند و قوی است که شهامت

فحش دادن به دیگری را می یابد اما در اصل

این حرکت از ضعف او در مقابل فرد یا افراد

مقابل است. فحاشی هم مثل خیلی از رفتارها

تبدیل به عادت می شود و خیلی وقتها خود فرد

معنای فحش داده را شده را نمی داند و فقط

تکرار عادت مذموم است. ادامه دارد
پاسخ + +13 -1 --
امامی 1397/01/24 - 20:21
بقیه :

طرف مورد فحاشی قرار گرفته با ذکر کلمه

یا جمله ناروا به چیز مورد عتاب تبدیل نمی شود

اما دهان و شخصیت فرد فحش دهنده کثیف

می شود. با قدری تامل و صبر می توان خشم

یا نفرت خود را کنترل کرد و با فحاشی شخصیت

خود را متزلزل نساخت.
پاسخ + 0 0 --
آآآآ 1397/01/24 - 20:48
.... و ... تو آپارتمانتان دوربین مخفی نگذاشته اند و .... تا وادار به سکوتتان بکنند که .... بنابراین هیچ وقت نمیفهمید ما که دستمان از همه جا کوتاه است چرا فحش میدهیم....
پاسخ + +21 -1 --
علی صادقی/ مشاور 1397/01/24 - 21:09
سه روایت از ریشه ی واژه ی « پدر سوخته »

ما ایرانی‌ها؛ عادت داریم وقتی می خواهیم به کسی ناسزا بگوییم؛ اوّلین دشنامی که به نظرمان می رسد « پدر سوخته » است.
اگر بخواهیم کسی را تهدید کنیم می گوییم « پدرش را در می آورم » یا « پدرش را می سوزانم ».
البته در سال‌های اخیر؛ این اصطلاح « پدر سوخته » غلظت خودش را از دست داده و گهگاه نه من باب دشنام؛ بلکه من باب شوخی و ابراز محبّت هم به کار می رود.
مثلاً کودکی را می بینیم و از رفتار و کردارش خوشمان می آید و می گوییم: ببین پدر سوخته چه آتشپاره ای است!
امّا؛ از کجا و چرا این اصطلاح « پدر سوخته » در فرهنگ ما جا خوش کرده و چرا خلایق از این ترکیب نا زیبا استفاده می کنند؟؟
پاسخ + 0 0 --
امامی 1397/01/24 - 21:49
سلام

ناصرالدین شاه قاجار هم زیاد بکار می برد.
پاسخ + 0 0 --
علی صادقی/ مشاور 1397/01/24 - 21:55
با سلام و سپاس از سرکار خانم امامی
از حُسن توجّه سرکار عالی سپاسگزارم.
پیروز و سریلند باشید.
پاسخ + 0 0 --
امامی 1397/01/25 - 16:26
سلام جناب آقای صادقی ،

ببخشید اگر جسارت کردم یاد اولین سریال امیرکبیر

افتادم و ماجراهای تلخ و شیرین ملیجک و .....
پاسخ + +21 0 --
علی صادقی/ مشاور 1397/01/24 - 21:11
ادامه:
روایت اوّل: لغتنامه ی دهخدا
پدرسوخته.(پ ِ دَ ت َ / ت ِ ) (ص مرکّب ) دشنامی است. و مجازاً در تداول عامیانه به مردم خبیث و بدسرشت گویند. در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام می گرفت و بدهکار می شد، ضمانت بدهی، جسدِ مومیاییِ پدرش بود و اگر نمی پرداخت طلبکار حق داشت مومیایی پدر را بسوزاند. به این دلیل کسی که از نظر مالی بده کار و ورشکست بود « پدرسوخته » نامیده می شد. کم کم این اصطلاح به سایر ممالک و ایران هم رسید.
پاسخ + +22 0 --
علی صادقی/ مشاور 1397/01/24 - 21:12
ادامه:
روایت دوّم: صفویان
ریشه ی « پدر سوخته » به دوره ی صفویّه بر می گردد که از جمله فجایع آن دوران این بود که انسان ها را زنده زنده در آتش انداخته می سوزاندند. از جمله حسن کیا و مراد بیک را سوزاندند. حتّی قبر عبدالرّحمن جامی را آتش زدند و همچنین قبر ابونعیم اصفهانی را و در تبریز نیز قبر یعقوب پادشاه را نبش کرده استخوان هایش را سوزاندند... به همین خاطر این لفظ در گویش فارسی مرسوم شد و معمولاً چنین می گویند: « پدرت را در میارم پدر سوخته » که صحبت از نبش قبر و سوزاندن انسان هر دو یکجا دارد.
پاسخ + +21 0 --
علی صادقی/ مشاور 1397/01/24 - 21:14
ادامه:
روایت سوّم: حمله ی اعراب
وقتی که در زمان یزدگرد، عرب ها به ایران حمله کردند و ایران را فتح کردند، مردم ایران را که دارای دین زرتشت بودند را آتش پرست و کافر نامیدند و آنان را مجبور کردند که به دین اسلام روی بیاورند. در این میان گروهی خودشان به دین اسلام گرویدند و گروهی هم چون می دیدند افرادی که مسلمان نشوند را می کشند از ترس مسلمان شدند. اعراب افرادی را که مسلمان نمی شدند « مردها و سرپرست خانواده » را در آتش می سوزاندند تا دیگران یاغیگری نکنند، و زنان آنان را به کنیزی و بچّه ها را برای نوکری و کلفتی می بردند. این بچّه ها بزرگ شدند و در خانه ی اعراب کار می کردند. وقتی از اعراب سؤال می شد که این کنیزان و نوکرانت چه کسانی هستند؟ می گفتند: « این پدر سوخته است، نوکر و کلفتی است که پدرش در جریان فتح ایران سوزانده شده است و به این نوکر و کلفت ها می گفته اند: « پدر سوخته »
پاسخ + +2 0 --
بازنشسته متنفر 1397/01/24 - 21:59
متأسفانه غیر ارادی فحش دادن را به عنوان انقلابی باقی ماندن در خون ما ایرانیان تزریق کرد ه اند و با مرگ و نابودی خواستن دیگران حتی پیشرفت خودرا نیز از دست داد ه ایم و خیال می کنیم که مرگ فقط برای همسایه است و به سراغ ما نمی آید وهمیشه مرگ را برزندگی برتری دادیم و غافل از اینکه خدا مارا برای زندگی سرشار از امید وآرزو ما را به این جهان فرستاده و آبادانی دنیای آخرت را با شادآبی این دنیا بدست آریم وتا نوع دوستی نداشته باشیم نمی توان خود دوستی را داشته باشیم
پاسخ + +4 0 --
حقی 1397/01/24 - 23:30
خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانى را دوست ندارد، مگر [از] كسى كه بر او ستم رفته باشد، و خدا شنواى داناست.(نساء 148)

چیزی که در جامعه ما مشهود است در بسیاری از موارد بدون این که ستمی بر ما رفته یاشد فحاشی می کنیم. وبه فرمان خداوند هم هیچ توجهی نداریم.
پاسخ + 0 0 --
امامی 1397/01/25 - 09:01
سلام همکار محترم ،

این که از تخصص های گوناگون به هر نوشته ای

نگریسته شود حرکتی بسیار ارزشمند است.

شخصا برای نظرات معارف حضرتعالی و تذکر برخی

واقعیت های دینی سپاسگزارم.
پاسخ + +2 0 --
حقی 1397/01/25 - 20:46
سپاس ازمحقق گرامی سرکار خانم امامی
بنده تمامی مقالات شما را بادقت می خوانم وبسیار خرسندم که آنچه در ذهن دارم شما به بهترین شیوه بیان می فرمایید.
بک مژده برای شما دارم وآن این که شما فرمان خدا مبنی بر امر به معروف ونهی از منکر را به شیوه احسن انجام می دهید.
همت و قدرتتان افزون بادا
پاسخ + 0 0 --
امامی 1397/01/26 - 06:49
با سلام مجدد،

همکار بزرگوار جناب آقای حقی،

دنیایی از شما سپاسگزارم. هر چند در موقعیت

فرمایش نیستم و همکاری ساده ای بیش نیستم اما

به عنوان یک عضو از خانواده آموزش و پرورش

خیلی دلم می خواهد برای احیای جایگاه واقعی

معلم در جامعه ،کوچک ترین نقش را داشته باشم.

امید همگی با یاری یکدیگر بتوانیم اثر مفید و بنیانی

در تحولات آموزش و پرورش کشور داشته باشیم..

موفق و موید باشید.
پاسخ + 0 0 --
امامی 1397/01/26 - 09:18
با پوزش اصلاح می شود :

موقعیت فرمایش شما نیستم.
پاسخ + +1 0 --
سروش 1397/01/27 - 10:28
سرما خورده بودم رفتم دکتر نسخه داد رفتم داروخانه پول دارو 8900 تومان شد که بیمه تنها 1060 تومانش رو داد. این در حالیه که ماهی 111000 تومن هر ماه از حقوقم کم میشه!!!! این دزدی آشکار از مستضعفان و پا برهنگان نیست؟! به اینا نباید لعنت کرد؟!؟
پاسخ + 0 0 --
سروش 1397/01/27 - 13:23
111 هزار تومان فق برای بیمه خودم تنها از حقوقم کم میشه. مجردم.
پاسخ + +1 0 --
سلمان جهانفر 1397/01/30 - 11:23
چرانمی گوییدفحاشی ودادن القاب ونسبت های ناروابه دیگری،حتی درمتون دینی ومقدس ما، ونیزدراکثرآثاروکتب بزرگان علم وادب،یافت می شود،....تاهجویه وهزلیاتی که فصل ثابتی ازدیوان بزرگان شعروادب بوده،مواردمتععدی ازدشنام وناسزایافت می شود،کاش تحقیق شود

نظر شما

صدای معلم، صدای شما

با ارائه نظرات، فرهنگ گفت‌وگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.

نظرسنجی

میزان استفاده معلمان از تکنولوژی آموزشی مانند ویدئو پروژکتور ؛ تخته هوشمند و .... در مدرسه شما چقدر است ؟

دیدگــاه

تبلیغات در صدای معلم

درخواست همیاری صدای معلم

راهنمای ارسال مطلب برای صدای معلم

کالای ورزشی معلم

تلگرام صدای معلم

صدای معلم پایگاه خبری تحلیلی معلمان ایران

تلگرام صدای معلم

Sport

تبلیغات در صدای معلم

تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به صدای معلم - اخبار فرهنگیان، معلمان و آموزش پرورش بوده و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلا مانع است.
طراحی و تولید: رامندسرور