"... هر چه را وارد دیدم به منت پذیرفتم و در آن نظر کردم . در جایی که سخن از حقیقت جویی است چه ضرورت دارد که من بیهوده از آن جه سابق به خطا پنداشته ام دفاع کنم و غبث لجاج و عناد ناروا ورزم ؟ ... " ص 19 ( 1 )
سال 94 یادداشتی را به مناسبت نوروز ( این جا ) به رشته تحریر درآوردم .
در بخشی نوشته بودم :
" ... در واقع ، نوع رفتارها و نیز بافت زندگی در شهری مانند تهران و چارچوب روابط افراد ، نوعی " شهرگریزی " را در تصمیم شهروندان آن برای خروج موقت شکل می دهد و هر چه این وضعیت غیرقابل تحمل تر می شود ، میزان " شهرگریزی " به همان نسبت افزایش پیدا می کند .
شهروندانی که رفتارهای شتاب آلود توام با استرس و اضطراب مزمن را از خود بروز می دهند با آغاز مسافرت ، همین رفتارها را به بیرون از شهر و در جاده ها انتقال می دهند .
در واقع رفتارهای ترافیکی نشان دهنده شخصیت افراد و نبض اجتماع است ... "
موارد بسیاری را مشاهده کرده ام که اقوام و فامیل پس از یک دوره طولانی که همدیگر را ندیده اند زمانی که دور هم می نشینند به جای " گفت و گو " هر یک مشغول ارسال و دریافت پیام از طریق " وایبر " و سایر شبکه های اجتماعی می شوند !
در واقع ، افراد ترجیح می دهند به جای گفت و گو در عالم واقعیت، از طریق مجازی با سایرین و حتی همان افراد قبلی ارتباط برقرار کنند !
ایرانیان لحظه تحویل سال نو دعای " مخصوص " را زمزمه می کند اما در طول سال نشانه ای قابل توجه از تغییر افکار و تحول رفتار در آن دیده نمی شود مشاهده رفتارهای اجتماعی افراد نشان می دهد که آن ها حتی از " گفت و گو " واهمه دارند و فاز گفت و گو در مدل جامعه ایرانی بیشتر در سطح " احوال پرسی " ( Greeting ) و حداکثر صحبت کوتاه ( Small Talk ) می ماند و به ندرت به سطح بالاتر یعنی گفت و گو ( Conversation ) می رسد .
« گفت و گو هراسی » یک معضل و مانع اساسی برای رسیدن به تفاهم و تقریب نگرش هاست .این نشان می دهد که جامعه ایرانی هنوز اصول گفت و گو را نمی داند و نمی شناسد و البته تلاشی هم برای طراحی و بازسازی آن انجام نمی دهد .
رسانه ها به ویژه رسانه ملی نیز الگویی سازنده و کاربردی در این زمینه به مخاطبان خود ارائه نمی کنند .
... با نزدیک شدن نوروز تا زمان پایان قطعی آن ، کشور تقریبا به یک " کمای یک ماهه " فرو می رود و تحرک و پویایی تقریبا در همه جنبه ها به " صفر " تمایل پیدا می کند ... "
اکنون و زمانی که وضعیت را مقایسه می کنم تغییر و یا تحول محسوسی را مشاهده نمی کنم . شاید بر برخی جنبه ها وضعیت بدتر هم شده است .
کمی پیش از نوروز و تا مدتی پس از آن انبوه پیام ها و یا پیامک های فله ای را دریافت کردم .
برخی از آن ها به مدد شبکه های پیام رسان جدید مانند تلگرام عکسی را درست کرده و نام خود را پای آن نوشته بودند .
از یکی از دوستان سوال کردم منظور و یا فلسفه ارسال این گونه پیام ها چیست ؟ به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، « بازشناسی معنا و فلسفه زندگی » و تغییر الگوها بر اساس واقعیت و عنصر " خرد و اندیشه " باشد
به او پیشنهاد کردم که با قلم خودش چند کلمه ای را برای دوست مورد نظر تایپ کرده و حتما نام مخاطب خود را در ابتدای آن ذکر کند .
این دوست محترم به جای این که حتی به پیشنهاد من فکر کند سریع پاسخ داد :
" مگر من وقت دارم برای 350 نفر این گونه پیام بنویسم ؟ "
دوست دیگری پاسخ داد که به شدت گرفتار است و مشغول نوشتن پایان نامه ارشد است و وقت چنین کارهایی را ندارد .
داخل پرانتز می گویم ؛ مشاهده کرده ام این دوست بزرگوار در شبکه های اجتماعی ساعت ها وقت می گذارد و مشغول امر مهم اطلاع رسانی و ارتقای آگاهی های عمومی است .
یکی از دوستان محترم که پست ستادی بالا دارد محبت کرده و پیام تبریکی برای من ارسال کرده بود .
شهروند ایرانی حاضر است ساعت ها وقت و عمر خود را در ترافیک جاده ها به هدر دهد اما حاضر نیست چند دقیقه در روز برای مطالعه که یکی از شاخص های مهم و قابل توجه در " مدرن شدن " جامعه محسوب می شود وقت بگذارد در این پیام که بیشتر به نامه اداری شباهت داشت آرم وزارت آموزش و پرورش در بالای پیام تبریک حک شده بود و در پایان برای تاکید نام و سمت اداری خویش را ذکر کرده بود .
متاسفانه مواردی از این دست کم نیستند ...
پیام تبریکی را برای وزیر آموزش و پرورش آقای بطحایی نوشته و ارسال کردم .
هیچ پاسخی دریافت نکردم .
نکته مهم و جالب توجه آن است وقتی پرتال وزارت آموزش و پرورش را هر روزه و در ایام نوروز چک می کنید اکثریت اخبار و گزارش ها به موضوع " اسکان فرهنگیان " اختصاص دارد .
گویا در این مدت وزارت آموزش و پرورش با یک میلیون کارمند و حدود 40 میلیون مخاطب در جامعه مساله و یا دل نگرانی دیگری جز " اسکان فرهنگیان " ندارد .
کار اکثر مسئولان وزارت آموزش و پرورش هم سرک کشیدن به مراکز اسکان فرهنگیان و خانه های معلم است و این در حالی است که هم به شهادت آمار و هم گفته های مسئولان ، کم تر معلمی را می توان یافت که از خدمات این گونه مراکز رضایت داشته باشد .
گودرز کریمیفر در برنامه تلویزیونی پرسشگر درباره اسکان نوروزی فرهنگیان می گوید :
" نمره آموزش و پرورش متوسط است و ما از خدمات رفاهی به فرهنگیان رضایت نداریم. "
وزارت آموزش و پرورش پیش در ماه های پایانی سال دائما در مورد تعطیلی زودهنگام مدارس هشدار می دهد ( این جا ) اما بارها اتفاق افتاده است که به اداره آموزش و پرورش مراجعه کرده ام و معمولا با دو پدیده رو به رو بوده ام :
1- مسوول مورد نظر در مرخصی به سر می برد .
2- پس از تعطیلات مراجعه کنید . در چنین جامعه ای با این مختصات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی هم انتظار معجزه در اقصاد و تحول در وضعیت معیشتی و رفاهی هم می رود
در واقع خود مسئولان به طور ضمنی این پیام را به معلمان و همه مخاطبان می دهند که تعطیلات عملا دو هفته و حتی بیش تر است و چیزی که در تقویم رسمی آمده است کاغذ پاره ای بیش نیست .
تاسف من آن است که این مسئولان در آموزش و پرورش با چنین مختصات فکری صحبت از تعالی سازمان و تحول در شیوه های مدیریتی می کنند در حالی که هنوز مفهوم " ارتباط انسانی " را به عنوان الفبای مدیریت نفهمیده اند ...
در اینفوگرافیکی که " اعتماد آنلاین " منتشر کرده بود به مقایسه تعطیلات بین ایران و سایر کشورها پرداخته شده است .
در این نمودار کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی ( بیش از 50 کشور ) 124 روز ، آلمان 121 روز ، ژاپن 127 روز ، چین 122 روز و ایران 76 روز در سال تعطیلات دارند.
اگر این وضعیت درست باشد ایران در عداد کشورهایی است که کم ترین تعطیلات را دارد اما اگر معضل " تعطیلات پنهان و نیمه پنهان " را در نظر بگیریم می توان گفت کشور ما اکثر اوقات نیمه تعطیل است .
علی رغم ادعای مسئولان مدارس و برخی ادارات از یک هفته قبل از عید تعطیل و غالب تا یک هفته پس از آن گرفتار عوارض تعطیلی هستند .
محمود صادقی نماینده مجلس در پی افزایش شدید قیمت دلار در توئیتی چنین می نویسد :
" جهت اطلاع از برنامه بانک مرکزی برای کنترل نظارت بر بازار ارز سعی کردم با مسئولان ذیربط تماس بگیرم، ظاهراً هنوز در تعطیلات نوروزی هستند! "
در چنین جامعه ای با این مختصات فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی انتظار معجزه در اقصاد و تحول در وضعیت معیشتی و رفاهی هم می رود .
آیا این انتظاری معقول و منطقی است ؟
علی رغم شلوغی و ترافیک بیش از جد جاده ها که واقعا ظرفیت و کشش ورود این همه خود رو را ندارد و مشکلات و گره های فرهنگی آن را به حد " غیرقابل تحمل " و " انفجار " رسانده است و حتی رئیس پلیس راه ویژه شرق استان در هفتم فروردین ماه هشدار می دهد ورود به محور هراز از هر دو سمت ممنوع است اما دوربین های پلیس راهور هر روزه خبر از سنگین بودن ترافیک محورها و مسیرها می دهند .
بک بار به دوستی که دائما از وضعیت فرهنگی جامعه شکایت داشت و از آن انتقاد می کرد گفتم با این این شلوغی جاده ها چرا می روی ؟
پاسخش ساده بود :
" ما هم یکی مثل بقیه "
در حال حاضر " سنت های نوروزی " اکثرا به محاق رفته و به اصطلاح مد روز جامعه در " سفر رفتن " به خصوص از نوع " خارجی اش " خلاصه شده است .
پس از گذشت بیش از یک قرن اجتماع ایران هنوز تکلیف خود را با سنت و مدرنیته معلوم نکرده است .
شهروند ایرانی حاضر است ساعت ها وقت و عمر خود را در ترافیک جاده ها به هدر دهد اما حاضر نیست چند دقیقه در روز برای مطالعه که یکی از شاخص های مهم و قابل توجه در " مدرن شدن " جامعه محسوب می شود وقت بگذارد .
الگوهای زندگی و فعالیت عمدتا بر پایه اصل " چه کسی بیشتر دارد " شکل گرفته است و حقیقت آن است که هیچ واحدی نمی خواهد آن چیزی باشد که هست .
الگوی زندگی ایرانی بر مبنای " معنامحوری " شکل نگرفته است و البته آن ها سعی می کنند با " فرافکنی " و تمرکز بر یک نقطه خاص و شانه خالی کردن از مسئولیت های تاریخی و فرهنگی ، این چرخه معیوب را تکرار کنند .
افتادن در یک سیکل معیوب روزمره و بازتولید روابط معیوب موجب " از خود بیگانگی " مزمن در جامعه ایرانی شده و عنصر اندیشه و پرداختن به خود فارغ از عوامل بیرونی بزرگ ترین حلقه مفقوده در جامعه امروز ایران است .
به نظر می رسد تنها راه برون رفت از این وضعیت بحرانی ، « بازشناسی معنا و فلسفه زندگی » و تغییر الگوها بر اساس واقعیت و عنصر " خرد و اندیشه " باشد .
شگفتی و تعجب من زمانی مضاعف می شود که ایرانی لحظه تحویل سال نو دعای " مخصوص " را زمزمه می کند اما در طول سال نشانه ای قابل توجه از تغییر افکار و تحول رفتار در آن دیده نمی شود .
چه زمانی جامعه ایرانی به خویشتن خود خواهد رسید و کی فرهنگ تظاهر و نمایش از عرصه اجتماع رخت برخواهد بست ؟
( 1 ) دو قرن سکوت ، عبدالحسین زرین کوب ،تهران : سخن 1378 ، چاپ نهم
نظرات بینندگان
هیچ پاسخی دریافت نکردم .
با سلام. عدم دریافت پاسخ تبریک یعنی اینکه شما سفارشی نویس نیستید.من بعنوان یک فرهنگی آقای بطخایی را در سطح وزارت نمیبینم و حاضرم در هر موردی که ایشان صلاح بدانند دلایل خودم را عرض کنم.متاسفانه در دوره وزارت این ها حال و روز ادارات زیرمحموعه هم خیلی خوب نیست و به روز مرگی مفرطی دچ
ارند. دلیلش اینکه هیچکدام از معاونان آموزش متوسطه در هیچ اداره کل و اداره منطقه ای برنامه عملیاتی سالانه ندارند چون تدوین نکرده اند.و
دوست عزیز
در یادداشت اشاره کرده ام .
رسم ادب و انسانیت این است وقتی کسی پیامی و یا پیامکی " به نام " برای ما می فرستد به او ولو در حد یک " سلام " پاسخ دهیم .
بنده نیازی به سلام و یا لبخند تایید کننده کسی ندارم .
بنده کسی نیستم اما هر کسی حتی اگر پیام های فله ای هم برای من ارسال کند با نام به او پاسخ می دهم .
آقای بطحایی و یا هر کس دیگر امروز وزیر است ممکن است روز دیگر با یک مساله و یا تصمیمی دیگر ممکن است نباشد .
باید به دیگران نگاه انسانی داشت هر چند منتقد و یا مخالف ما باشند .
این نوعی تناقض و تضاد است که در تربیون ها صحبت از تعالی و موضوعات انسانی و... کنیم اما در مقام عمل چیز دیگری را نشان دهیم .
پایدار باشید .
به نکات خوبی اشاره نموده اید ،امید که جرقه ای برای تغییر نگرش ما باشد.
آقای درستکار
از نظر و لطف شما سپاسگزارم .
مهم این است که آینه عملکرد یکدیگر باشیم .
پایدار باشید .
از آنطرف کشوری مثل ژاپن ، آن وضعیت کشورش می باشد. وآموزش وپرورش یکسان برای همه فراهم است
حتماً ژاپنی ها با هوش نیستند
کاش ما هم مثل ژاپنی ها با هوش نبودیم
آقا / خانم حقی
وقتی تاریخ این سرزمین را می خوانم برخی اوقات از هویت خود شرمنده می شوم و این که فرضا قوم مغول با حدود 30 هزار لشگر حدود 200 سال در این سرزمین به قتل و کشتار و و... مشغول بودند و برخی نیز مشغول صوفی گری و خانقاه بازی و باطنی گری و....
باید تاریخ را مطالعه کنیم و از اشتباهات خود درس بگیریم .
پایدار باشید .
این درس برای امروز من بس است.شما مرا نمیشناسید که عرایضم در تایید شما چیزی به شما اضافه کند یا کینه توزی من چیزی از شما کم کند. اما امروز شهادت میدهم و در روز جزا هم شهادت میدهم که از اصحاب رسانه استوارتر از شما در بین معلمان ندیدم. شاید اگر کمی کوتاه میامدید تریبونهای بهتر و بیشتری در اختیارتان بود.اما این را بدانید وزارتخانه از نگاه نافذ شما ست که خیلی خطا نمیکند.فقط برایتان عاقبت بخیری آرزومندم بضاعتم کم نیست برادر باور کن هیچ است.
همکار محترم
از محبت شما بی نهایت سپاسگزارم .
همین رسانه صدای معلم ما را بس .
آن تربیون ها هم پیش کش صاحبانش .
مهم این است که دوستان وفاداری هستند که ما را تنها نمی گذارند .
پایدار باشید .
یاد کارت تبریک های قبل از انقلاب بخیر.
حداقل با ارسال یک تصویر زیبای طبیعت
یا گلی ، محبت و ارادت خود را به طرف
مقابل تقدیم می داشتیم.
عزیز ان خود می گذاشتیم.
خانم امامی
هنوز در برزخ " سنت " و " مدرنیته " درمانده ایم .
هنوز نمی دانیم چه می خواهیم و معنای زندگی را نفهمیده ایم .
پایدار باشید .
به بحث خوب ومفیدی پرداخته اید،بنده به عنوان یک همکارازشماسپاسگزارم.نیزازشمابه خاطردرج مقالاتی ازجناب شعبانعلی ممنونم.
به نظرمی رسد،مشکل کنونی جامعه ما«ندانستن»نیست.مشکل اصلی این است که:«می دانیم،امانمی توانیم»
پزشکی که بیش ازهرکسی آناتومی بدنش رامی شناسدوبازهم سیگارمی کشد.
فردی که میداندفلان غذابرایش مضراست امانمی تواندازخوردنش اجتناب کند.
فردی که می داندمقررات راهنمایی ورعایت آنهاضامن سلامتیش است امابازهم ازقانون تخطی می کندو...نمونه هایی ازدانستن صِرف وعمل نکردن است.بایستی ریشه های این موضوع شناسایی ودرمان اساسی صورت گیرد.
خلاصه اینکه:چرا«می دانیم اماعمل نمی کنیم یانمیتوانیم عمل کنیم؟»
ثمرۀ کنونی برخی ثمرۀ فاعل است برخی ثمرۀ ابزار فعل!
یک سه چرخه بهتر از یک دو چرخه سر پیچ نمی پیچد و فاعل معذور است
و یک فعل خوب با فاعل بد به سر انجام نمی رسد! یعنی رفع و دفع توهّم و توجه به شایسته سالاری! حال فعل مهمتر است یا فاعل؟! حضرات نبی(ص) و ولی(ع) هر دو فرمودند: نیکوکار از کار نیک برتر و بدکار از کار بد بدتر است!
نیکوکار و کار نیک، آنتروپی و بی نظمی هایش سیستم را به اندازۀ حقانیتش قفل نمی کند ولی بدکار و کار بد بی نظمی هایش مثل قرار گرفتن در پست و سمتی که حقش نیست و لو قانونی باشد سیستم را قفل می کند و این می شود همان چیزی که گفتید یعنی می دانیم ولی نمی توانیم!!! پس محتاج ارادۀ تغییر است و این می شود همان چیزی که اول نوشتم!
و اگر آ.پ تأثیر گذار در کل جامعه است محتاج به خروج از وهم در جذب نیروست!
دوست عزیز دلفانی
چاره این درد در " نوشتن " و نشتر زدن بر زخم های کهنه تاریخی است ...
امید که از این خودبیگانگی نهادینه شده رها شده و خویشتن خود را دریابیم .
پایدار باشید .
همکار محترم
مدرس آزاد
به نظر من آن چه دچار فروپاشی سیستم می شود غالب شدن صفات منفی در جامعه و الگو شدن آن به عنوان " نرم " و " معیار " برای رفتار افراد است .
و در این میان این افراد بی تفاوت هستند که با سکوت شان جامعه را از فروپاشی اجتماعی به فروپاشی سیاسی سوق می دهند .
جامعه ای که قائم به ذات افراد باشد در کیش شخصیت دچار وهم و خیال شده و فارغ از شناخت داشته ها و در توهم افسار گسیخته ناشی از آرزوهای محقق نشده محکوم به شکست همیشگی و در جا زدن های تاریخی خواهد بود .
پایدار باشید .
فاعل مهمتر از فعل است چون بدی
را مدام تکرار می کند. شاید برای
همین است مبارزه نیروهای انتظامب
و دادگستری جواب نمی دهد چون
به بدکار فرصت فرار از کشور می دهند
و بعد اینجا سر ملت گلاه می گذارند
مبارزه با مفاسد اقتصادی.
در جرایم کوچک تر از یک طرف
دزد ومعتاد را دستگیر و از سویی
ازاد می کنند و......
یک ارنباط مسالمت آمیز با فاعلان
خلاف و خلافکاری و چراغی سبز به
خطاهای آنها.
آزاد می کنند
انجام دهنده کار نیک از کارنیکش بهتر است و انجام دهنده کار بد از کار بدش بدتر
فَاعِلُ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنْهُ، وَفَاعِلُ الشَّرِّ شَرٌّ مِنْهُ
مرجع حدیث هم نهج البلاغه و هم سخنان پیامبر مکرم(ص) در نهج الفصاحه
ما در دنیای تظاهر و فخرفروشی گرفتار شدیم
تمام افتخار آ.پ به این اسکان فرهنگیان هست
سطحی که برای فرهنگیان در نظر گرفتند
همین هست
و به آن افتخار هم می کنند
این که در حیاط مدرسه اگر چادر بزنی این مبلغ
و یا فرق یک فرهنگی با غیر فرهنگی در استفاده از این امکانات
در حد چند هزار تومان هست
این که سطح توقع ما را پایین آوردند
و برای یک سفر نوروزی حاضریم
به چنین فضایی برای اسکان فرهنگیان تن بدهیم
جای تاسف هست
آقا / خانم خسروی
مهم حق انتخاب افراد است .
به قول مولانا :
خلق را تقلیدشان بر باد داد
ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
پایدار باشید .
همکار محترم بازنشسته
انقلاب اگر معطوف و عمود بر اصلاح درونی افراد جامعه نباشد در یک تسلسل به مبدا خود رجعت خواهد کرد .
مهم تحول در افکار است که تجسم عینی آن قانون مداری و مطالبه گری افراد جامعه خواهد بود .
پایدار باشید .