ايشان به نام معلم و يا با واژه فرهنگيان در جامعه ايران شناخته مي گردد و گويا در بين اقشار و اصناف مختلف، همچنان در مرتبه اعتماد و اطمينان خانواده ها از جايگاه ممتازي برخوردار است. در و صف و توصيفش، كس و يا گروهي ياراي رقابت با ايشان را ندارد و در مدحش، واژگان و تعبيرهاي زيبايي چون شغل انبيايي، نجات بخش آدميان، وجود بي كران، كيمياي جسم و جان، اعتلايي بخش فرهنگ، فروغ ظلمت ستيز، چراغ روشن دانش، فروغ صبح دانايي، باغبان و قافله سالار عشق، داناي عشق، بزرگ امانتدار تاريخ، آيينه تمام نماي صداقت گفته شده و مي گردد.
شاعران نيز در مدحش كوتاهي نكرده اند و شعرهاي دلربايي سروده اند:
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
**************
از یک کلام جان فزا صد مرده احیا می کنی
هنگام تعلیم سخن کار مسیحا می کنی
**************
اندیشه ام از تو سبز و آباد شده
از جهل وغم این فکرتم آزاد شده
**************
ز بوسيدني هاي اين روزگار
يكي هم بود دست آموزگار
و.....
آري !
معلم ايراني را اگر در قالب شعر، توصيف و تمثيل ها بخواهي جست و جو كني بايد در آسمان ها سراغش را گرفت؛ اما معلم مانند هر شهروند و صاحب منصب و حرفه اي موجودي زميني است با ويژگي ها و خصيصه هاي عام و خاص خودش و با شرايط تاريخي و اجتماعي منحصر به فردش.
معلم ايراني دير زماني هست كه حال خوشي ندارد؛ به طوري كه اول مهر كه فرا مي رسد؛ ايشان نيم نگاهي به معوقاتش داشته و نيم نگاهي ديگر هم به اضافه تدريس هاي جديد؛ چون مانند كارمندان ديگر نه از مزاياي جانبي برخوردار هست و نه از تمام مزاياي حقوقي قانون مديريت خدمات كشوري بهره مند هست. معلم ايراني نه تاكنون مزه حق مسكن را چشيده و نه طعم خوش حق تخصص و كارشناسي و ....را و هميشه مايه بهت و تعجب بوده كه اين قشر تحصيل كرده و زحمت كش چرا بايد هميشه از مزاياي درآمدي حداقلي برخودار باشد؟ سوالي كه هيچ وقت پاسخ داده نشده است. البته گاها مي گويند كه ايشان در هر سال نزديك به چهار ماه تعطيلي دارد؛ اما باز دوباره پرسيده نمي شود كه اين مساله چرا در مورد اساتيد دانشگاه ها مطرح نمي گردد كه تعطيلاتشان از معلمان هم بيشتر مي باشد.
معلم ايراني همواره نسبت به وضعيت معيشتي و منزلتي ناعادلانه خود معترض بوده و اعتراض هاي خود را در قالب تحصن، تدوين طومار، راه اندازي كمپين هاي مختلف، حضور در فضاهاي مجازي، ارتباط هاي رو در رو با مسئولين و نمايندگاه مجلس و ..... به صورت گسترده و مستمر ظاهر مي سازد؛ اما اين اعتراض ها هيچ وقت در مسير توجه و عمل قرار نمي گيرند.
معلم ايراني همواره با تغييرات كلان و خرد نظام آموزشي مواجه مي شود. روزي خود را براي اجراي نظام آموزشي ترمي واحدي آماده مي كند؛ روز ديگر بايد با نظام آموزشي سالي واحدي سازگاري نمايد؛ زمان ديگر نوبت اجراي نظام آموزشي 3-3-6 مي باشد و نوبت ديگر خبر مي رسد كه شكل صحيح نظام مورد نظر 3-3-3-3 بوده است و اين داستان همچنان ادامه خواهد داشت.
معلم ايراني هميشه با تعطيلاتش ديده مي شود و دنياي واقعي او توسط ناظران خارجي مورد مشاهده قرار نمي گيرد.دنيايي كه پيچيدگي هاي آن از پيچيدگي انسان ناشي شده و بغرنجي آن از بغرنجي سيستم هاي اجتماعي نشات مي گيرد. دنيايي كه چالش هاي تربيتي زمانه در آن رخنه نموده و بحران هاي اجتماعي و نسلي در آن خود نمايي مي كند. دنيايي كه مستلزم صرف همزمان انرژي هاي جسماني و رواني گسترده بوده و دنيايي كه سلامت روان شناختي معلمان را به تاراج مي برد.
براي معلم ايراني رئيس و بالا سر زياد هست؛ چرا كه ايشان هم بايد در محيط مدرسه در برابر مدير و معاونان مدرسه پاسخگو باشد و هم پاسخگو در برابر والدين و حتي خود دانش آموزان و در بيرون مدرسه هم بايد نسبت به روساي اداري،معاونان، كارشناسان، سرگروه هاي آموزشي و درسي، بازرسان و .....
معلم ايراني بايد هر روز دانش آموزاني با پيشينه خانوادگي متعدد، متنوع و حتي مشكل دار و داراي آسيب هاي رفتاري و اجتماعي و نيز تفاوت هاي فردي گسترده را مديريت كند كه در صورت ظهور حتي يك رفتار پرخاشگرانه و لو سهوي، مورد مواخذه مسئولين، مردم، رسانه ها و ......قرار گيرد.
معلم ايراني همواره حسرت خور حال بسياري از كاركنان هست. حسرت خور پاداش هاي آخر سالي و مناسبت هاي ديگر عيدي كاركنان ديگر و باز حسرت خور پاداش روز هاي زن و مرد و ايام رمضان و شروع سال تحصيلي و ازدواج خود و فرزندان و ....
براي معلم ايراني، ستادهاي اسكان بر محوريت مدارس جهت سپري كردن ايام تعطيلات تدارك شده است تا لحظات شاد خود را در كلاس هاي درس و پاي تخته هاي سياه و سفيد بگذرانند؛ غذاهاي خود را بصورت گروهي در آبدارخانه هاي مدارس طبخ كنند؛ از سرويس هاي بهداشتي دانش آموزي بهره مند شودند و......
معلم ايراني نقشي در تصميم گيري ها و معادلات آموزش و پرورش ندارد. نه در تغيير نظام آموزشي مورد پرسش قرار مي گيرد و نه در انتخاب مديران، روسا و ....در معرض مشاركت واقع مي گردد.
معلم ايراني براي نمايندگان مجلس نيز مخاطب پرجاذبه اي هست. در ايام انتخابات كانديداهاي مجلس و شوراي شهر سراسيمه رهسپار مدارس مي شوند چون آموزش و پرورش و معلمان را با توجه به نفوذ گسترده شان در خانواده ها، محل و كانال مناسبي جهت راي آوري مي دانند؛ اما بعد از انتخابات ديگر سراغي از معلمان نمي گيرند و تنها لطفشان به آموزش و پرورش، دخالت هاي گسترده شان در عزل و نصب هاي مديريتي ادارات آموزش و پرورش هست.
معلم ايراني متولي و حمايت كننده كننده خاصي از حيث حقوق صنفي ندارد. نه از نظام شغلي مانند نظام معلمي برخوردار هست و نه از تشكل هاي سياسي و صنفي فراگير برخوردار هست.
و باز معلم ايراني و باز مشكلات ديگر .....
آيا به راستي معلم ايراني، روزي هواي بهاري را در سيماي شغلي خود درك و حس خواهد كرد؟
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
غم نامه عالی برای معلمان بیچاره و مظلومی نکاشته اید.