آقایی فاکتوری به ارزش دو میلیارد تومان را پیش شهردار یکی از مناطق تهران برده تا در قالب کار فرهنگی پولش را از شهرداری طلب کند. فاکتور، فاکتور نخود و لوبیای آش نذری بوده! مردِ مؤمن! آش چی؟ کشکِ چی؟ از کی تا حالا جایگاه کار فرهنگی از مغز به شکم تنزّل یافته؟ کار فرهنگی با اندیشهی آدمی سروکار دارد یا با روده و معدهاش؟
صبح تلویزیون داشت اوّلین همایش سادات را پخش میکرد. تا من بروم آشپزخانه و برای خودم چای بریزم و برگردم، خانم سخنران مراتب خاکساری خود را به مجری و بانی این همایش ابراز کرد. اوّلی را با عبارت برادر حاج آقا ابوترابی معرّفی کرد و دومی را به نام فرزند آیت الله اراکی. گویا این دو نفر جز رابطهی نسبی با پدر و برادر، چیز باارزشتری در چنته نداشتند تا عرضه کنند.
همان موقع که مجری، سخنران و بانی همایش داشتند در حضور صدها مهمان ایرانی و خارجی برای همدیگر نوشابه باز میکردند و نبوغ و حُسن نیتشان در پایهگذاری این مراسم را تحویل میگرفتند، موتور جست و جوگرهایم را روشن کردم تا بدانم برگزاری چنین مراسمی در سالن اجلاس سران و پخش زندهی آن چه هزینهای روی دست بانیان میگذارد.
بیتفاوتی شهردار به حرکات موزون دخترکان خردسال غیرتِ انقلابیتان را به جوش و خروش آورد، با نگاهِ حسرتبار دختر آن کارگری که شش ماه است زندگیاش را با صفر میچرخاند چه میکنید؟ به گزارش فردا، هزینهی رزرو سالن اصلی این مجموعه با گنجایش ۳۰۰۰ نفر و برای یک روز در سال ۱۳۸۸، ۲۰۰میلیون تومان بوده است که با احتساب هزینهی خدمات جانبی مورد درخواست چون ترانسفر از محل در اصلی به سوی سالن اصلی، گلآرايی، چاپ استند و بنر، فيلمبرداری داخلی، اتاق انتظار مقامات و پذيرايی ميانوعده و البته بدون غذا تا ۲۲۰ میلیون تومان هم خرج میتراشیده است.
با عنایت به هزینههایی که معمولاً در چنین همایشهایی بهعنوان حقّ ایاب و ذهاب و قدمرنجه به حساب مهمانان و مجریان واریز میشود، مطلوب است محاسبهی هزینهی رزرو یک روزهی سالن اجلاس سران در سال ۱۳۹۶.
اقدامات فرهنگی بالا را از دید کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته و دمِ عیدی سرخورده از وعدههای سرخرمن کارفرمایان و شرمنده پیش خانواده پای تلویزیون نشسته، ببینید. در سالی که رهبر انقلاب آن را سال اقتصاد مقاومتی نامیده و در دوران دولتی که رئیسش بارها و بارها از لزوم قطع بودجهی مؤسساتی که به نام فرهنگ بیتالمال را میبلعند سخن گفته، با دیدن این همایش پرخرج و کمبازده چه حالی خواهید داشت؟
رقص دخترکان خردسال در سالنی نه چندان بزرگ و در حضور جمعی محدود دلتان را به درد آورد، خوشرقصی دستهگلهای چندصد هزار تومانی در قاب رسانهی ملّی را چگونه تاب آوردید؟
بیتفاوتی شهردار به حرکات موزون دخترکان خردسال غیرتِ انقلابیتان را به جوش و خروش آورد، با نگاهِ حسرتبار دختر آن کارگری که شش ماه است زندگیاش را با صفر میچرخاند چه میکنید؟
کانال گیومه باز
نظرات بینندگان
حرف شما هم صحیح
کار سخیف شهرداری تهران هم سرجای خودش
اینگونه نتیجه گیری نشان از عدم تفکر عمیق دارد.
شکر خدا با جدیت و سرعت پیگیری کردند و ابهام برطرف شد.
علت سقوط هواپیمای یاسوج هم در اولویت نیست و برای روشن شدن ماجرا زمان بسیار است.
در باره بقیه مسایل هم به دنبال راه حل باشن و اقدام عملی کنن چون که اشک ریختن دردی از مردم دوا نمیکنه.
نشست هایی که هیچ خروجی مثبتی ندارد.
نصف بودجه فرهنگی کشور به جای آنکه در جای مناسب خودش مثل آموزش و پرورش که وظیفه و رسالت اصلی و سازمانی را برعهده دارد صرف نهادهای موازی و بدون نتیجه میشود.
معلمان و دانش آموزانمان از کمبود و فقر افسردگی گرفتن و یک عده به نام دین و مذهب دارن پولهای این بخش فراموش شده را می بلعند متاسفانه.
هم دولت و هم حاکمیت این را می داند ولی عمدا کاری نمی کنند.