«مدرسه ی فرهاد» (۱۳۵۹ـ ۱۳۳۴) یکی از مدرسههای پیشگام و کارآمد در ایران بود که به دست توران میرهادی، دانش آموخته روانشناسی دانشگاه سوربن تاسیس شد. او در دوره قبل از انقلاب، یکی از مولفین کتاب های درسی علوم و تعلیمات اجتماعی بود و تجارب مدرسه فرهاد را وارد کتاب ها کرد. شکل سازمانی مدرسه فرهاد متفاوت با مدارس دیگر به صورت هرم وارونه بود. یعنی در اداره مدرسه مدیر در پایین و دانش آموزان در بالای هرم بودند. شیوه اداره ی دبستان فرهاد بر پایه دانش آموز محوری بود . قوانین مدرسه توسط دانش آموزان تدوین و پس از بررسی مسئولین و اظهار نظر والدین و تصویب جمعی، در مدرسه لازم الاجرا میشد. برای هر مقطع تحصیلی سه نماینده برای هر ماه انتخاب می شد تا دربارهی بهداشت، روشهای آموزش و رفتارهای دانشآموزان قوانینی را تعیین کنند. و همچنین دو نماینده برای یک سال انتخاب میشد که وظیفه قانونگذاری داشتند و دیگر نمایندهها نیز وظیفه اداره ی مدرسه را برعهده داشتند که در پایان ماه تغییر میکردند. دانشآموزان کلاس، کار نمایندگان کلاس خود را زیر نظر داشتند، بدین ترتیب دانشآموزان در مدرسه به صورت عملی با نظام مردمسالاری آشنا شده و بر اساس آن رفتار میکردند ؛ به طور مثال طبق یک قانونی هیچ معلمی حق بیرون کردن دانشآموزی از کلاس و تنبیه را نداشت. برنامه گردش های علمی توسط دانش اموزان مدیریت می شد. پس از هر گردش دانشآموزان با هم کتابی درباره این سفر مینوشتند. در مدرسه فرهاد کتابخانه فعال به عنوان قلب مدرسه در روند آموزش نقش اساسی داشت و کتاب غیردرسی رابط معلم و دانش آموز محسوب میشد. برای ایجاد فرهنگ مطالعه در کودکان، هفتهای یک ساعت برنامه کتابخوانی در مدرسه برگزار میشد.
ویژگی اصلی مدرسه فرهاد رقابتی نبودن آن بود، شاگردان با هم مقایسه نمی شدند و هر دانش آموز با توانایی های خودش سنجیده می شد.همکاری و همیاری از خصیصههای دانشآموزان مدرسهی فرهاد بود. دانشآموزان قوی و ضعیف در یک گروه قرار داده میشدند .دانش آموزان ضمن کمک به همدیگر، گروه های کاری تشکیل داده و کار را جمعی پیش می بردند و معلمان هر ماه پیشرفت دانش آموزان در دروس را از طریق پرسش ارزیابی می کردند نه برای نمره دادن بلکه برای سنجش میزان درک و تسلط به مطلب کار شده و برنامه ریزی برای ماه بعد انجام میگرفت .
مهم این است که یاد بگیرد بین سلطهجویی و سلطهپذیری، مرز باریکی وجود دارد که انسان بودن از همان نقطه آغاز میشود نوشتن کتابهای درسی به کمک دانشآموزان و معلمان از دیگر کارهای این مدرسه بود. بر خلاف سایر مدارس کارآمد، ثبت نام دانشآموزان با آزمون نبود، بلکه طبق مقررات رسمی آموزش و پرورش همه دانشآموزان را ثبت نام میکردند.
هدف مدرسه فرهاد تربیت کودکانی بود که در بزرگی " اسیر نشوند و آزاده و متکی به خرد و دانش خود باشند و از نردبان انسانیت بالا بروند."
اما مدارس امروزی...
بزرگترین خطری که امروز آموزش و پرورش کشور ما را تهدید میکند، عامل اسارتبار رقابت است تمام طرحهای آموزش و پرورش به طرحهای رقابتی تبدیل شده که کیفیت آموزشی مدارس را پایین آورده است. رقابتی که اضطراب و استرس ناشی از آن حتی گاهی اوقات باعث مرگ دانش آموزی میشود.
با وجود رقابت، نمیتوانیم انسانهایی سازنده؛ پرسشگر و خلاق را پرورش دهیم. متأسفانه امروز نظام آموزش و پرورش بر پایه مشورت نیست و مدیر مدرسه برای همه کارها ، خود تصمیم میگیرد و دانشآموزان تنها موظف به خواندن کتابهای درسی هستند که مولفانشان کوچکترین تخصصی در مورد آن ندارند. در کلاس معلم ها متکلم وحده هستند. به فرزندان خود بیاموزیم که نخستین اولویت مدرسه، تمرین حضور در جامعه است نه فرصتی برای کسب نمره و مدرک
مقایسه دانش آموزان با یکدیگر،ارزشیابی دائم از طریق نمره و تعیین جایزه برای هر کار، نسل جوان ما را به بند کشیده است. تاکید بر محفوظات، عدم توجه به تفاوت های فردی، وجود کلاس های پرجمعیت، انضباط سخت و زورمدارانه، به روز نبودن کتابهای درسی ، عدم آشنایی معلمان با ویژگی های دانش آموزان خلاق، روش های تدریس سنتی و مبتنی بر معلم محوری، تاکید زیاد بر نمره دانش آموزان به عنوان ملاک خوب بودن، عدم پذیرش ایده های جدید در تالیف کتب درسی ، فرهنگ سکوت در مقابل اظهارنظر معلم، تاکید بر تفکر همگرا به جای تفکر واگرا، عدم تجهیز منابع و امکانات همه و همه از موانع مهم در پرورش استعدادها و تقویت خلاقیت دانش آموزان امروزی است.
اما سخنی با والدین ...
بیایید به فرزندانمان خود بیاموزیم اگر چه شاگرد ممتاز بودن بهتر است، اما در تصمیمگیری و انتخاب و برنامهریزی برای زندگی، فقط «بهتر» بودن مهم نیست. هزینهی مناسب کردن هم مهم است. گرفتن فرصت بازی و شادی ، رشد و یادگیری و محدود کردن افق دید فرزندان به صفحهی کتاب، بالاترین قیمتی است که در آن سن، میتوانستند پرداخت کنند و خوب به خاطر میسپارند که اول بودن، به هر قیمتی میارزد.
کاش به جای مقایسه نمره فرزند خود با دیگران و معدل کلاس، با عملکرد خودش مقایسه کنیم. چون وقتی یاد گرفت معدل پایین کلاس میتواند توجیهی برای نمرهی پایین او باشد، در بزرگسالی نیز رفتارهای نادرست بزرگ دیگران را بهانه و توجیهی برای رفتارهای نادرست کوچک خود خواهد کرد. او اگر بیاموزد که هر کس باید با گذشتهی خودش مقایسه شود مسیر رشد و پیشرفت را طی خواهد کرد، بدون آنکه جلوتر بودن دیگران، باعث بیانگیزه گی و عقب ماندن اطرافیان، در دلش شادی پنهانی ایجاد کند.
کاش به جای حرف زدن از هوش بالای فرزندان از تلاششان بگوییم . چرا که با هر اشتباه ، باور خود به هوشش را از دست خواهد داد اما وقتی از تلاش سخن به میان می آید باورش را به خودش از دست نمیدهد بلکه تصمیم میگیرد که بهتر و بیشتر تلاش کند و هر شکستی او را محکمتر و پرتلاشتر خواهد کرد. ضمن اینکه به تدریج خواهد آموخت که چیزی باعث افتخار است که برای تلاشش، زحمت کشیده باشد نه چیزی که با آن به دنیا آمده باشد.
به فرزندان خود بیاموزیم که نخستین اولویت مدرسه، تمرین حضور در جامعه است نه فرصتی برای کسب نمره و مدرک. مهم، آموختنِ این است که چگونه برای گرفتنِ چیزی که باور دارد حق اوست بتواند صحبت و بحث کند.
مهم این است که یاد بگیرد بین سلطهجویی و سلطهپذیری، مرز باریکی وجود دارد که انسان بودن از همان نقطه آغاز میشود..نکته ای خطاب به مسئولین ..بیایید تجربیات مدارس موفقی مثل " مدرسه فرهاد " را سر لوحه مدارس خود قرار دهیم و این تجربیات را در عمل به کار بگیریم .
بیایید رقابت را به همکاری، همیاری و مشارکت تبدیل کنیم تا فرزندان ما بتوانند به اوج تواناییهای خود برسند و در مدرسه احساس شادی ، آرامش و غرور کنند.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
میتوان از این مدرسه بازدید کرد
این مدرسه سالهاست که برچیده شده و متاسفانه از تجربیات چنین مدرسه ی موفق و شادی هم استفاده نمی شود.