در خبرها آمده بود که معلمان حق التدریسی، در تهران و برای هزارمین بار در اعتراض به عدم دریافت حقوق دست به تجمع اعتراضی زده اند.
راستی معلم حق التدریس کیست؟
كسي كه خودش خيال مي كند معلمي مثل ساير معلم هاست اما از نظر نظام آموزشي ،خيلي هم معلم نيست. او فقط حق تدريس دارد و نه بيشتر. حق اظهار نظر و اعتراض كه ندارد هيچ، بلكه حتی حق مشاهده فيش حقوقي معلمان رسمي را هم ندارد.
يك تعريف كلي براي واژه "حق التدريس" اين است كه حضور چنين معلمي هنوز براي نظام آموزشي تعريف نشده است.يكي كه نبايد باشد و هست.يكي كه چون الان هست،اوضاع مدارس خيلي خوب است.يكي كه اگر نباشد،بچه هاي مردم كلاس ها را روي سرشان مي گذارند.يكي كه خوب كار مي كند اما متاسفانه خوب هم توقع دارد. يكي كه هرچه او را سربدوانند،خسته نمي شود و ( بین خودمان بماند)،گاهي مايه ي رشك و حسادت معلمان رسمي هم مي شود. از بس كه كم نق مي زند و با شور و عشق به خدمت کارش را شروع مي كند.
بازمانده ي نسل معلماني كه اين روزها به ندرت ديده مي شوند. او هروقت درمدرسه کمبودی احساس می شود يا دبيري ديرسر كلاسش حاضر مي شود،خلا موجود را پرمي كند. در وقت هاي راحتي هم معمولا آرام مي نشيند. بيشتر مي شنود و كمتر حرف مي زند. به نشانه تسليم و بيشتر به خاطر اميدي كه به دوردست دارد.به تمام فرداهاي بعد.براي همين، روزنامه خوان و وبگرد خوبي مي شود.
گاهي كه در دفتر يا آبدار خانه مدرسه ،صحبت هميشگي مربوط به نان و معاش معلمان گل مي اندازد،او دقيق تر مي شنود.به اميد اينكه درهمه ي اين حرفها،حرف دلخوشكني بشنود و نمي شنود. در باب اينكه قرار است آنها را بگيرند.البته به كار. اين بار هم مثل هميشه زنگ مي خورد و همه سركلاس ها مي روند و هنوز او وانمود مي كند از همه چيز راضي است.شايد براي اينكه هنوز اميدش را از دست نداده است و نبايد از دست بدهد.
بدون هيچ چترحمايتي بايد زير باران هرچه مشكلات خواسته و ناخواسته برود.حتي اگر بيمه نباشد.حتي اگر حقوقش هر چندماه يك بارپرداخت شود.حتي اگر حقوقش يك سوم معلمان رسمي باشد و اما كارش، هم اندازه و چه بسا بيشتر از آنها باشد.ديررسيدن او به چرخه ي استخدام،گناه هركه باشد، گناه او نيست.خاصه اينكه در اين قحط معلم ميان روستاهاي دور دست،به وجود او نياز مبرم است.نيازي كه حتي در بين كلاس هاي اول دبستان هم به شدت احساس مي شود و چه بسا او كه اصلا دوره هاي آموزش ابتدايي را هم نديده است بايد توفيق اجباري آموزگار اول دبستان شدن را كسب كند.
در اين گير و دار است كه او ناخود آگاه درگير عشقي غريب به آموزش و خدمت به بچه هاي معصوم روستا مي شود.حس مي كند عجيب بچه ها را دوست دارد،حتي اگر اين موضوع را اربابان اداره هم باور نكنند.و لذا فكر اينكه هر لحظه ممكن است عذرش را بخواهند و او از اين همه قلب هاي بي ريا دل بكند،او را آزارمي دهد.
در نتيجه اين وضع،دست و دلش چنان كه بايد و شايد به كار نمي رود.
اصلا يك فرق او با ساير معلمان رسمي شايد اين باشد كه آنها ابتدا معلم مي شوند و بعد عاشق كار و بچه ها و مدرسه، اما حلقه نشينان حق التدريس، اول عاشق و بعد بسته به شانس و اقبالي كه دارند،ممكن است معلم بشوند و ... نقطه، سرخط!
نوشته های علی افشار سمیرمی
نظرات بینندگان
نوش جانش.ولی ما چرا کارمند دولت وضعمان این است؟!!!!
...کردم ک...بر خودمان!!!
دانشگاه فرهنگیان هم باید لغو شود و به عنوان مرکز پژوهشی و آموزش های مداوم ادامه فعالیت بدهد.
و قبل از هر چیز تکلیف نیروهای فعلی مشخص گردد.تا حقشان ضایع نشود.
حقوقم یک پنجم معلم رسمی نیست
اما عشق و علاقه ای که توی تدریسه منه توی کلاسای معلمای رسمی نیست....
اینا همش بخاطر نداشتن آشنا و پارتی...
درود بر معرفتت
احسنت
بوسیله یک عدد پارتی
همش پارتی هم نیست
اوسا کریم کریمه
ایمان و اعتقاد بهش نداریم.
خدارو اندازه یه رابط تو اداره کل هم قبول نداریم.
خدا جواب کسایی که زحمت کشیدند چه در دانشگاه فرهنگیان و چه حق التدریسان تحصیل کرده را خواهد داد.
اگر بی خرد باشی و دنبال استخدام مفت باشی بله اون موقع میشه رانت و پارتی.
مدام میگفتن معلم باید همه پایه هارو بلد باشه ما هم رفتیم یاد گرفتم در غیرانتفاعی مشغول کار شدیم ی معلم میومد پیش ریس من که کارگاه آموزشی کل استان دستش بود داشت دوره میدید و این خانم از نظر روحی خیلی بد بود مثل معتاد ها هر لحظه ممکن بود بخوره زمین جوری که استاد من میگفت کی اینو رسمی کرده معلم کلاس چهارم دولتی بود هیچی بلد نبود واقعا فرق هست بین معلمی که دولتی و هیچی بلد نیست البته همه اینجوری نیستن بی احترامی نباش و معلمی که همکار منه از بهتریناس تدریس فوق العاده ای داره واقعا باید ی فرقی بین ما و اونا که الکی رسمی شدن باشه نظام آموزشی باید کار بلد ترینارو بیاره بحث آینده کشور در میون بچه های مردم و و و