خانم رضوان حکیم زاده معاون محترم آموزش ابتدایی وزارت آموزش و پرورش سعی می کند از رسانه در جهت منافع خودش استفاده کند اما نه کارکرد رسانه را می شناسد و نه نحوه تعامل با رسانه را می داند. نتیجه این می شود که نتیجه مطلوب را نمی گیرد. آقای دانش آشتیانی وزیر سابق آموزش و پرورش در اوایل دیماه سال 95 خانم حکیم زاده را از دانشکده علوم تربیتی دانشگاه تهران برداشت و به عنوان معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش معرفی کرد. این اتفاق در شرایطی افتاد که دیمه ور معاون قبلی آموزش ابتدایی به حالت قهر صندلی خود را ترک کرده و به دانشگاه بیرجند برگشته بود. انتخاب یک معاون آموزش ابتدایی زن ، آن هم فردی تحصیلکرده با مدرک مرتبط شوق انگیز و امیدوار کننده بود. اما رفتارهای خانم حکیم زاده بعد از تصدی معاونت بسیاری از امیدها را نا امید کرد. خانم حکیم زاده به رغم تحصیل در دانشگاه تهران و داشتن مدرک دکتری واقعی که در این وانفسای مدارک جعلی به تنهایی امتیازی محسوب می شود فاقد گفتار و رفتار منسجم به عنوان ویژگی اصلی یک شخصیت آکادمیک بود و متاسفانه بی انضباطی فکری و گفتاری او هنوز هم ادامه دارد.
مراوده با رسانه آن هم صدای معلم ، از دید دایره بسته مدیران یک نقطه ضعف است در مصاحبه ای با خانم حکیم زاده که در تاریخ 10 دیماه در صدای معلم منتشر شد او می گوید: من به هیچ وجه قصد ترک معاونت آموزش ابتدایی را ندارم ... بر اساس درخواستی که وزیر وقت آقای دکتر دانش آشتیانی داشتند مامور در آموزش و پرورش هستم .از نظر اداری این ماموریت ها معمولا یک ساله است و هر سال تمدید می شوند ..... در تاریخ 12 / 10 / 1396 ماموریت من به پایان می رسد و تاکنون به من اطلاعی داده نشده است که برای ماموریت اقدامی انجام شده است و یا خیر .دانشگاه تهران هم در تاریخ 6 / 10 / 96 طی یک نامه رسمی به وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است که به عنوان یک نیروی دانشگاه تهران تا دوازدهم در آن جا ماموریت دارم ، بعد از آن اگر ماموریت من تمدید نشود بر اساس اصول اداری باید در محل کار خودم که دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران است حضور داشته باشم .اگر قرار است من به عنوان معاونت آموزس ابتدایی کار کنم و ماموریت من ادامه پیدا کند حتما باید با درخواست کتبی از دانشگاه تهران باشد تا بررسی شود .
رضوان حکیم زاده از تریبون صدای معلم به وزیر آموزش و پرورش پیام می دهد ، یعنی یک مساله اداری را به حوزه عمومی آورده است. این کار بسیار خوبی است. همه اتفاقات که نباید در پستوهای اداری بیفتد. معلمان هم باید بدانند چرا معاون آموزش ابتدایی وزیر که هم زن است و هم متخصص، جایگاه خودش را متزلزل می بیند. خانم حکیم زاده هزار عیب که داشته باشد این حسن را دارد که جزء دایره بسته مدیران وزارتخانه نیست و با هزار رشته مرئی و نامرئی به کسانی مانند نوید ادهم ، حجت الاسلام محی الدین بهرام محمدیان ، علی زرافشان ، مجید قدمی و...متصل نیست. او یک عضو پیوندی است. مثل مهدی فیض معاون پرورشی که از دانشگاه آمده بود و به دانشگاه برگشت. نه اینکه فکر کنید فیض در معاوت پرورشی کاری متفاوت کرد یا قرار است خانم حکیم زاده و در معاونت ابتدایی طرحی نو در افکند. داستان اصلا اینها نیست. از نظر دایره بسته مدیران که مثل یک باند عمل می کند امثال فیض و حکیم زاده غریبه اند و غیر قابل اعتماد. کنار گذاشتن فیض راحت تر بود. نگاه به درون ایجاب می کند که یک فرد دانشگاهی غریبه برود. اما حکیم زاده یک زن است و شعار رییس جمهور این بود که اگر وزیر زن ندارم در سطح معاونت جبران می کنم . حکیم زاده را بردارند چه کسی را جای او بگذارند؟
وزیر آموزش و پرورش نمی خواهد مسئولیت عزل یک معاون وزیر زن را به عهده بگیرد. می خواهند کاری کنند که خانم حکیم زاده خودش برود ، یا تسلیم شود و به عنوان یک مهره همرنگ به کار خودش ادامه دهد. فعلا سیاست این است که حکیم زاده را به عنوان یک فرد بی ثبات و دمدمی مزاج معرفی کنند !
خانم حکیم زاده در گفت و گو با صدای معلم دو رو قبل از پایان ماموریتش می گوید: " امیدوارم روند تصمیم گیری به شکلی باشد که خدای ناکرده اختلال و وقفه ای در کار پیش نیاید.خوشبختانه معاونان ابتدایی ما در استان ها بسیار همراه هستند و این عزیزان خیلی به من لطف دارند که در همین جا از این عزیزان تشکر می کنم. اکثریت مدیران کل محترم نیز اهتمام خوبی به دوره ابتدایی دارند. امیدوارم این روند با قدرت و آرامش ادامه یابد ."
پیام خانم حکیم زاده این است که: "با تمدید نکردن ماموریت من در کار معاونت وقفه ایجاد می شود. معاونان ابتدایی در استانها طرفدار ابقای من هستند . مدیران کل حوزه ابتدایی هم اکثرا با من هستند . اگر طرفدار آرامش و اقتدار هستید من را نگه دارید."
خانم حکیم زاده نباید به حمایت معاونان ابتدایی و مدیران کل حوزه معاونت دل خوش باشد. اکثریت مدیران طرفدار مقام بالا دست هستند و به محض تغییر رییس ذایقه شان تغییر می کند. داستان خان و بادمجان اینجا هم تکرار می شود.
خانم حکیم زاده می گوید : " اخیرا پژوهشی با کمک دانشجویان انجام دادیم و از دانش آموزان خواستیم مطالباتشان از مدرسه مورد نظر خود را بگویند که در بین مطالبات ذکر شده مواردی شامل راحت بودن دانش آموزان دختر در فضای مدرسه بدون داشتن حجاب، حذف درس ریاضی، مختلط بودن دختر و پسر در مدرسه، داشتن از نظر دایره بسته مدیران که مثل یک باند عمل می کند امثال فیض و حکیم زاده غریبه اند و غیر قابل اعتمادسالن ورزشی، حذف کتاب درسی با جایگزینی رسانه های دیجیتال، افزایش زنگ تفریح، افزایش درک مدیر و معلم از دانش آموز، استفاده از لوازم آرایش و مجاز بودن استفاده از موبایل در مدرسه بیشترین درخواست را داشتند." خانم حکیم زاده اما مشخص نمی کند که این پژوهش در چه مقطعی و با چه جامعه آماری برگزار شده است ؟ ایشان نظر خودش را در رابطه با این خواسته ها بیان نکرده است؟ این پرسش مطرح است که مثلا نظر ایشان در مورد "حذف کتاب درسی با جایگزینی رسانه های دیجیتال" چیست؟ یا نظر ایشان در مورد استفاده از موبایل در مدرسه و استفاده از لوازم آرایشی چیست؟ اصولا این مطالبات چه ربطی به دانش آموزان دوره ابتدایی دارد ؟ این حرفها نوعی عوامگرایی مدرن برای همراهی با جو عمومی جامعه است در حالی که مثلا استفاده از لوازم آرایش و یا استفاده از موبایل در مدرسه،آنهم دوره ابتدایی حتی در کشورهای غربی هم مجاز نیست.
در تاریخ 7 دیماه ، نامه ای در حمایت از خانم حکیم زاده به عنوان "نامه وارده " منتشر شد که خانم حکیم زاده بعد از یک هفته و دو روز بعد از پایان تاریخ ماموریتش به آن پاسخ داد. خانم حکیم زاده محتوای نامه را تکذیب کرده و گفته که روح او هم از این نامه خبر نداشته است! معلوم نیست چرا باید روح ایشان از این نامه خبر داشته باشد؟ حکیم زاده می گوید : "چنین یادداشت توهین آمیزی از طرف من و مشاورین و نزدیکان من مردود بوده و قابل دفاع نیست." در حالی که در نامه منتشره به کسی توهین نشده است.
خانم حکیم زاده می نویسد : " همکاران من هیچ گاه چنین کار ابلهانه ای انجام نمی دهند و علی الخصوص مشاور و دستیار اجرایی من فقط در اوایل کار رابط بین من و رسانه ها بوده و هیچ فعالیت رسانه ای مستقل را انجام نمی دهند." این نامه امضا ندارد اما به هیچ وجه یک نامه ابلهانه نیست. خانم حکیم زاده می توانست بگوید من در مورد این نامه اطلاع ندارم. اما با این توضیحات ، مشاور و دستیار اجرایی خود که احتمالا آقای سیفی سردبیر سابق پانا است را تا حد یک مهره اداری گوش به فرمان پایین آورده است. خانم حکیم زاده حق ندارد برای حفظ موقعیت خودش ، فردی را که با اطلاعات کافی و بدون توهین مطالبی در دفاع از او نوشته است را خرد و خاکشیر کند.
بررسی عملکرد او در معاونت ابتدایی نیازمند بررسی است. اما اگر توانسته باشد در مقابل مافیای کنکور مقاومت کرده باشد قابل تحسین است خانم حکیم زاده با شلوغ کاری و تکرار کلمه توهین می خواهدخودش را نزد وزیر عزیز کند. ایشان می توانست محترمانه اطلاعات این نامه را تکذیب کند . مثلا در نامه آمده است که نجفی معاون پارلمانی بطحایی امیدوار بود به جای اللهیارترکمن معاون پشتیبانی شود و ... یا نجفی امیدوار بود ریاست دانشگاه فرهنگیان را به چنگ آورد که آنجا را هم از دست داد.
در ادامه نامه آمده که معاون پارلمانی بطحایی به حکیم زاده دستور می دهد تا برای فولادوند مدیرکل فعلی شهر تهران، حکم مدیرکل دبستان معاونت آموزش ابتدایی را صادر کند تا آب ها از آسیاب بیفتد و مشکلات عدیده فولادوند حل شده و با این حکم بازنشسته شود ...اما حکیم زاده می گوید من این پست را به شخصی که ۱۸ سال معاون مدیر کل بوده قول دادم و او را معرفی کردم از نظر اخلاقی این کار صحیح نیست و انجام نمی دهم.... این اطلاعات ممکن است درست یا غلط باشد اما توهین آمیز نیست.
خانم حکیم زاده می گوید : "اینجانب مراتب تاسف خودم را ابراز کرده و از این که به بهانه دفاع از من به ساحت این عزیزان توهین شده است عذرخواهی می کنم." کدام توهین ؟ توهین تعریف دارد. او برای آشتی کنان خود با وزیر یک خبرنگار طرفدار خودش را قربانی می کند و این درس عبرتی است برای همه اهالی رسانه که گول نخورند . چون پای منافع پیش بیاید ، رییس و وزیر و بالادستی آنها را قربانی می کند.
نویسنده نامه پیش بینی می کند :"اگر بطحایی حکیم زاده را از قطار پیاده کند هزینه های جانبی بسیاری را متحمل خواهد شد چون حکیم زاده بر خلاف دیگر معاونین بدون هیچ ترسی تمام زد و بند های وزیر متزلزل آموزش و پرورش را افشا خواهد کرد." ظاهرا وزیر در مورد این نامه و مصاحبه قبلی از خانم حکیم زاده توضیح خواسته . شاید هم خانم حکیم زاده خودش تشخیص داده که برخورد از موضع بالا فایده ندارد و دست پایین بگیرد .
اما نامه آخر او به صدای معلم، به منزله برافراشتن پرچم تسلیم در برابر دایره بسته مدیران است به همین دلیل در نامه به صدای معلم می گوید : " نویسنده مغرض مطلب نکاتی را راجع به وزیر محترم آورده که به هیچ وجه مورد تایید نیست.اینجانب اگر انتقادی به ایشان یا هرشخص دیگر داشته باشم صریح خواهم گفت و اصولا به کاربردن واژه مذموم افشاگری را اصلا در شان خودم نمی دانم.همانطور که موضوع انتخاب و تغییر همکاران را جزو حقوق مدیریتی می دانم و جایگاه خود را اجل از این موضوع می دانم که برای ادامه فعالیت به چنین ترفندهای کودکانه ای روی بیاورم." معلوم است که خانم حکیم زاده هیچ نگرانی از بابت ضایع کردن نویسنده نامه ندارد و آن نامه و نویسنده اش ابزار بی اهمیتی بوده اند که دیگر به کار نمی آیند و حالا برای دلجویی از وزیر این نویسنده را باید زیر پا له و لورده کند تا شاید بطحایی نامه ماموریتش را تمدید کند.
گفتم حکیم زاده در مدیریت ستاد یک غریبه است. بقیه سالها با هم همکار بوده اند . داد و ستد داشته و دارند. به زیر و بم هم آشنا هستند. گوشت هم را بخورند استخوان همدیگر را نمی شکنند. نگاهشان به درون است یعنی در هر شرایطی هوای همدیگر را دارند. حکیم زاده عضوی از این دایره بسته نیست و سیستم نسبت به او دافعه دارد. قربانی کردن یک خبرنگار آشنا ، برای ابقا کافی نیست. حتی نشانه بی اصولی است.
مراوده با رسانه آن هم صدای معلم ، از دید دایره بسته مدیران یک نقطه ضعف است. حکیم زاده اگر بخواهد بماند باید کاملا استحاله شود. باید بازی بزرگان را بپذیرد. حکیم زاده فقط یک حسن دارد و آن این است که عضو دایره بسته مدیران فسیل شده ستادی نیست و قواعد بازی را نمی داند.
اما نامه آخر او به صدای معلم، به منزله برافراشتن پرچم تسلیم در برابر دایره بسته مدیران است. او دارد تمرین می کند. نمی دانم آیا او را می پذیرند یا نه ؟ اما روشن است که ابقا شرایطی دارد ، مطیع شدن و همرنگ شدن مهم ترین شرایط ابقا است. حکیم زاده شخصیتی هیجانی و غیر قابل پیش بینی از خود نشان داده است.
به گمان من ذهن و اندیشه منسجمی ندارد و حرفهایش خط سیر معینی ندارند. بررسی عملکرد او در معاونت ابتدایی نیازمند بررسی است. اما اگر توانسته باشد در مقابل مافیای کنکور مقاومت کرده باشد قابل تحسین است.
نظرات بینندگان
یه خانم دکتر دیگه که مدرک معتبر داشته باشه، پیدا کنند!
تو مملکت ما خدا رو شکر پر است از این خانم دکترها و آقا دکترهای محترم و محترمه..!
یعنی بودن یا نبودن ایشان یا اوشان مسئله این است؟! حتما چون شکسپیر گفته هست دیگه..!؟
نگارنده کار و فعالیت حکیم زاده را بدون عیب نمی داند و مواردی را به صورر حضوری و برخی را نیز در " صدای معلم " بیان کرده است .
اما در مقایسه با سایر معاونت ها او را " کارآمد " می دانم و به او " نمره قبولی " می دهم .
حداقل منتقدان خود را " بی سواد " نمی خواند ، آن ها را تحقیر نمی کند ، مدرک جعلی ندارد ، تفکر ایدئولوژیک اش کم رنگ تر است ، با مافیای کنکور و ثروت نیامیخته است ....
اما زمزمه رفتن او به گوش می رسد .
پابدار باشید .
اول اینکه آقای شیرزاد از کجا می داند که نگارنده مقاله که در حمایت از خانم حکیم زاده مطلب نگاشته است ، یک خبرنگار است خدا می داند حدس است یا آقای شیرزاد حتما نگارنده مقاله را می شناسند ؟
دوم اینکه مقاله حاضر ( مقاله آقای شیرزاد ) هم آشفتگی فراوانی دارد . بنده نظرم این است که در جاهایی که نیاز به اطلاعات از گذشته و حال و حتی احوالات درونی به اصطلاح نیروهای بسته مدیران و ستادی باشد آقای شیرزاد یک مطلع کامل وکافی است ولی در تحلیل رفتار افراد و جریان ها کمی لنگ می زند یکی به نعل یکی به میخ !!
َآقای شیرزاد عبدالهی ، خسرو معتضد آموزش و پرورش کشور است و بهتر است بیشتر هرآنچه اتفاق می افتد را بنویسند و تحلیل نکنند .
اینها نظر شخصی بنده است !
آقای عبداللهی
ضمن تشکر از یادداشت شما
گفته اید پورسلیمان سیاه و سفید می بیند .
در حالی که ایشان گفته است نقدهایی دارد و بر خلاف شما به صورت حضوری و کتبی موارد را تذکر داده است .
آیا این قلب واقعیات نیست ؟
ضمنا نظر شما در مورد آقایان مرتضی نظری و نجات بهرامی چیست ؟
آیا همین گونه ریز بینانه عملکرد آن ها را نقد می کنید ؟
ممنون .
عجب دیدگاهی و تحلیلی! من نمی دانم چرا اینقدر مدرک مدرک می کنید مگر تنها دارنده مدرک اصیل همین خانم.محترم است! چرا باید کسی برای معاونت ابتدایی انتخاب شود که زیرمجموعه اش را نمی شناسد؟ چرا حتما باید از بیرون افراد بر پست ها گمارده شوند؟ چرا آموزش وپرورش محل کارورزی این گونه افراد شده است؟ این افراد آموزش و پرورش و فرهنگیان را قبول ندارند؟ اما برای پست هایش به در و دیوار می زنند؟ انسجام و پیوستگی این معاونت به هم ریخته و ارتباط مدیریت و زیر مجموعه آش قطع شده است؟ بهرحال آقای مشاور رسانه ای! از کجا آمده و نسبتش با حوزه تخصصی معاونت چیست؟ متأسفانه بجای تمرکز بر امور معلم، دانش آموز و معاونت، در حال ساخت.پله ی ترقی برای خویش هستند ... آموزش و پرورش باید بر نیروهای خویش متکی باشه و سرمایه اجتماعی خود را تقویت کند. نه این که بستر ارتقای افراد بی تجربه و از خود راضی باشه!
از طرحهای بی ارزش جابر و کرامت گذشته، از امسال معلمان پایه چهارم را مجبور به اجرای طرح شهاب کرده اند، انهم با چراغ خاموش.
خیلی مایل هستم نقدی بر این طرح احمقانه بنویسم.
ممکن اجرای طرح از دوره متوسطه اول ، بد نباشد. البته با تغییرات عمده در آن.
اما انجام آن از پایه چهارم ابتدایی آن هم به این شیوه و با پرسشنامه 80 سوالی که برخی از سوالهایش نادرست است، و عملا امکان پاسخ درست به همه سوالها نیست، کاری غیر کارشناسانه است.
چطور خانم حکیم زاده لال شد و صدایش در نمی آید
چرا از حقوق معلم چهارم دفاع نکرد
معلم چه گناهی دارد که باید برای هر دانش آموز به 80 سوال بسیار تخصصی پاسخ دهد. در کدام وقت با چه ابزار سنجشی...
این خانم وبقیه معاونان ومدیران عده ای آدم جاه طلب و بله قربانگو هستند آدمهایی که جرئت مخالفت با چنین طرحهای نپخته ای را ندارند.
بار تمام این طرحها بر دوش معلم است اتا ین مدیران نادان نالایق رزومه خود را پر کنند.
سلام
حیف که صدای معلم این همه برای تو و رویکرد استقلال منشانه و علمی ات مایه گذاشت و مدیر این رسانه به تو نمره قبولی در عملکرد در مقایسه با سایر مدیران و معاونین فسیل شده ستادی داد اما تو متاسفانه این را ندیدی .
واقعا متاسفم .
دیگر به چه کسی باید اعتماد کرد ؟
واقعا از آقای عبداللهی برای این یادداشت و به ویژه آن عبارت " مدیران فسیل شده ستادی " سپاسگزارم .
این عبارت را باید با آب طلا بر سر در همه مدارس حک کنند .
مقصر خود خانم حكيم زاده هستند. بهتر بود در رزومه و يا برنامه خود براي معاونت تأكيد مي كردند كه فرزند كيستند و برادرانش در كجا هستند تا به ساحت ايشان خداي ناكرده اسائه ادبي نمي شد. البته اگر مي فرمودند كه عمو و دائي و عمه و خاله و عمو زاده ها و خاله زاده ها و....در كدام كشورها و ايالات آمريكا سكونت دارند، به يقين شايستگي و صلاحيت ايشان براي تصدي پست معاونت احرازتر مي شد و ديگر نيازي به ارائه برنامه و فكر براي معاونت ابتدائي نبود.
تا چه زماني بايد زنها با كمك يك مرد( مثل شوهر، پدر، برادر) تعريف شوند.گوئي صفري هستند كه به واسطه عددي در كنارشان هويت پيدا مي كنند و شخصيت مي يابند. تا چه زماني منم منم گفتن افراد را شما به شرط دختر يا همسر مردي بودن موجه و مجاز خواهيد شمرد. آيا اشتغال در دانشگاه تهران به خودي خود توجيهي براي فخر فروشي است. اينكه مي گويند مردم به كساني كه به جائي رسيده اند اهميت مي دهند و توجهي به اينكه چگونه به آنجا رسيده اند، نمي كنند، به نظر مي رسد كه واقعيت دارد. بر اساس فرموده شما بايد تفاخر خانم دكتر علم الهدي را هم به اين دليل كه در دانشگاه شهيدبهشتي اشتغال دارد بايد پذيرا باشيم و فراموش كنيم كه موقعيت وي مي تواند برخاسته از دختر حجت الاسلام علم الهدي و همسري حجت الاسلام رئيسي بودن باشد و بس.
سوئد؟!!!
بابا بی خیال
فرصت مطالعاتی؟! آنهم کانادا؟!
خداوند همه ما را به راه راست هدایت کند
روستای تاریخی ابیانه، وارد که می شوی سرپیچ ورودی روستا خانه کوچکی هست که مادر تنهای خانم حکیم زاده با آنجا زندگی می کند،
اکثر مواقع هم می توانی او را با لباس محلی زیبایش جلو درب منزلش ببینی، اگر ابیانه از نظر شما سوئد است که بقیه شنیده هایتان هم آبکی است
آقای وزیر با طناب پوسیده به چاه می رود
هیچ یک از اقوام ایشان خارج از کشور حضور ندارند.
را ندارد و مانند اکثریت دانشگاهیان صرفا حرفهای کلیشه ای می زند
در عوض افرادی چون قدمی با داشتن مدرک معتبر دانشگاهی طرحهای
متعددی متناسب با استانداردهای جهانی طراحی و اجرا کردند که اهم انها
ایجاد مراکر اختلالات یادگیری.طرح سنجش.طرح فراگیر.شناسنامه سلامت
و دهها طر دیگر است که باعث رشد کیفی مدارس عادی نیز شده است
اقای عبداللهی انصاف داشته باش و کارهای خوب وافراد توانمند را که مخلصانه در حال خدمت هستند حامی باش
سقوط وزیر رادر دستور کار خود و دوستان فرصت طلبش در وزارت قرار داده است
اطلاعاتی که ایشان مطرح می نماید دقیقا دنبال نمودن نا کارآمدی وزیر و مقدمه سازی برای یکی از دوستان خود در وزارت را دارد.
آقای شیرزاد هدفمند به افرادی حمله می نماید که دوستات سخن چین در مجموعه همان را دنبال می کنند
چرا از یک مدیر اصلاح طلب نام نمی برد
ماه بشت ابر نمی ماند
شما برای بهبود آموزش و پروش قلم می زنید یا تیشه به ریشه افراد برای دل خوشی چند نفر در وزارتخانه
الحق صحنه گردان خوبی هستی
با درج مقاله و کسب همراهی معلمان
به دنبال ایجاد فشار و کسب حداقل امتیاز برای انتصاب افراد مورد نظر خود است.
شیرزاد حداقل 10 سال هست می شناسمت
افرادی رو هم که به وزارتخانه فرستادی حاضرم با اسم نام ببرم
از خدا بترس عبدالهی
سرتو مثل کبک کردی زیر برف چی فکر کردی
صدای معلم
بترس از روزی که با شواهد
یکی در میان انتشار اخبار و سانسورت رو آشکار کنم
علی پرو سلیمان
اگه بی طرفی ادعا داری باید منتشر کنی
1.در بحث آموزش و پرورش و مشکلات ساختاری کمتر کسی از فرهنگیان عزیز است که به مشکلات واقف نباشد وایشان نقد های خوبی هم در زمینه مشکلات دارد.
2. واما در چند ماه اخیر گویا وسیله ای شده که منویات زینیوند را در راستای تخریب افراد اصلاح طلب دنبال کند.این برازنده شخصیتی که به عنوان منتقد می شناسیم نیست
3
4.مخالفت آقای زینیوند با افراد کرد و لر ریشه در چه چیزی دارد. و چرا توسط شما پیاده سازی میشود؟
5. چرا به فکر مشکلات آموزش و پرورش و حل آنها نمی باشد با نقد منصفانه
6.اخبار مربوط به آقای کمیجانی و رابطه او با وزیر را چه کسی به شما داد؟
7.طراحی حمله به الهیار ؟
8.تخریب و حمله به نیروی شاخصی مثل فولادوند را با چه هدفی برای شاد کردن چه فردی انجام دادید؟
کاری با شعارهای اصلاح طلبانه!! ای که میده ندارم. به تبانی هاش با بعضی افراد هم که در مورد مدارس و ... تو همین صدای معلم نوشتن هم همین طور. یه آمار درصد رضایتمندی همکار ها هم اداره کل هم ادارات مناطق و هم فرهنگیایی که پست اداری ندارن بگیرین بد نیست!!
وی بارها با اجرای اصل 15 قانون اساسی مخالفت کرده اکنون هم طرح بسندگی زبان فارسی را مطرح کرده است وی یک ....هست کسی که معتقد هست اسلام مرده است