برای رهایی همه عوامل و عناصر درگیر ؛ ارتباط بین سازمان نهضت سوادآموزی با وزارت آموزش و پرورش بهتر است قطع گردد.
در کشور ما آموزش بزرگسالان به قدمت تاریخ آموزش و پرورش است . سال 1286 تشکیل کلاسهای اَکابر در شیراز به همّت مشروطه خواهان سرآغاز فعالیت سوادآموزی است.
د ر 7 دیماه سال 1358 از طرف مقام رهبری تأسیس این نهاد بنا به ضرورت شرایط جامعه برای باسواد کردن بیسوادها بوجود آمد. در آن زمان تصور بر این بود که در امتداد انقلاب سیاسی کشور ، بیسوادی هم ریشه کن خواهد شد و همانند کشور کوبا با حرکت خود جوش فانوس به دستان درانقلاب سال 1956 ، ما نیز جهل و تاریکی و بی خردی را با طرح ضربتی ، خاک خواهیم ساخت. اما دریغ که این نهاد انقلابی بعدها با افزایش روزافزون بیسوادی آن هم در بین جمعیت 10 - 15 ساله کشور ، تبدیل به سازمانی رسمی گردید و در دل آموزش و پرورش به فعالیت خود ادامه داد.
نباید انکار کرد که رسالت نهضت سواد آموزی امروز همانند روزهای نخست نیست و کارکرد آن در تعقیب ناتوانی نظام آموزش و پرورش برای تحت پوشش قرار دادن کودکان لازم التعلیم در مسیر آموزش ، تغییر یافته است. چون که نوسوادان کلاس های نهضت سواد آموزی را تا سال های 65 - 70 ، جمعیت بیسواد بالای 30 سال تشکیل می داد و امروز جمعیت 10 - 15 ساله جذب این کلاسها می شوند.
نبود بانک اطلاعاتی مناسب و کامل از افراد بی سواد و کم سواد در کشور، بی تمایلی در میان بی سوادان به آموزش، شناسایی نشدن گروه های آموزش ناپذیر مانند معلولان ذهنی و جسمی، کند ذهن ها و ... در گروه های سنی مختلف، پایین بودن انگیزه در میان آموزشیاران و غفلت سازمان نهضت سوادآموزی در این مورد، ورود کودکان بازمانده از تحصیل به چرخۀ بی سوادان و تعصبات قومی و ممانعت از تحصیل دختران در برخی شهرها و روستاها از چالش های موجود سوادآموزی است.
آموزشیاران کسانی هستند که ناخواسته در ساختاری معیوب انجام وظیفه می کنند. تصوری که حتی در بین برخی از معلمان مرسوم شده است این که آموزشیاران افرادی بیسواد هستند و تدریس آنان را برای فرزندان خود تابو می انگارند. در حالی که برخی از آنان نیز افرادی هستند که تحصیلات عالی دارند.اگر امروز فرد دیپلم از نظر ما بیسواد تلقی می گردد این مهم نشانگر بی کفایتی آموزش رسمی در مدارس کشور است. دانشگاه بهترین مسیر برای خردمندی و دانایی هست اما تنها مسیر نیست. یا اگر امروز سن آموزشیاران بالا رفته است به دلیل انتظار ناموفق برای دخول به وزارت آموزش و پرورش است . این انتظار زائیده جذب چند ساله آنان در آموزش و پرورش برای جبران کسری معلم در آموزش و پرورش بوده است.
آنان در به در دنبال چهره کریه و سیاه بیسوادی می گردند. مسیری که روزها و هفته ها طول می کشد و هر دَم آموزشیار را یک قدم به نومیدی نزدیک تر می سازد.
آنان بر مغزهای رسوب کرده دیروز که انباشتی از چرک و پلیدی جهل و نادانی را با خود دارند ، آموزش می دهند.
آنان نیز همانند همه جوانان واقع در سنین 20 - 25 سالگی پروای بیکاری رنج شان می داد و مسیرشان خواسته یا ناخواسته به این راه کشانده شده است. اگر او نباشد یکی دیگر ، چه فرقی می کند کس و کار من یا شما. وقتی دولت فعالیت چنین سازمانی را ضروری یافته است ، طبیعی است که عده ای در مسیر آن قرار بگیرند. بالاخره هر کسی در این جامعه حق فعالیت و کسب درآمد دارد، این هم یک راه.
آنان باید تمامی انرژی و توانایی مهارت های گفتاری و رفتاری خود را برای جلب رضایت فرد بیسواد جهت شرکت در کلاس درس به کار برند و اگر بیسواد زن یا دختر خانواده است باید صد چندان بکوشد تا مرد خانواده را راضی کند،چون این تلاش فقط در برابر او نیست ، این مبارزه ای است با تمامی عصبیت های حاکم در طول تاریخ ایران بر علیه زنان ، عصبیتی که هنوز هم ادامه دارد و این رسوب و ماند فرهنگی به این سادگی قابل انعطاف و اصلاح نیست.
آنان باید استرس و فشار روحی حضور و دوام آموزش کلاس خود را هر شش ماه با نوسوادان جدیدی رقم بزنند. او فقط الفبای زندگی آموزش نمی دهد،او مقاومت و پایمردی در برابر ظلم فرهنگی و اجتماعی و اقتصادی را نیز ترسیم می سازد.
آنان باید برای حداقل حقوق ناپایدار و غیرمسلسل خود در مراکز شهری یا دورافتاده ترین روستاهای کشور، با پای پیاده شدت گرما و سرما را متحمل شوند.
آنان برای حوادث احتمالی یا رویدادهای ناگوار از حق بیمه محروند و سنوات بازنشستگی آنان اگر جایی جذب نشوند محاسبه نمی شود.
آنان هستند اما نیستند. آنان همانند نظریه مُثل افلاطونی هستند که می گوید اعتقادات و عقاید افراد فقط سایه هایی است که با حرکات افراد موجود در غار به دلیل روشن بودن آتش بر دیواره های غار می افتد. آنان حقیقت وجودی انسان را نمی بینند و نمی خواهند غیر مشاهدات خود آنچه را که در جهان بیرون از غار است باور کنند. نظام آموزشی ما فقط سایه های حضور آموزشیاران نهضت سوادآموزی را برای نمایش ریشه کنی بیسوادی نیاز دارد و گر نه در جهان خارج از این سازمان حقایق وجودی آنان را کسی باور ندارد.
یکی ازمعایب آشکار و متفاوت کلاس های نهضت سوادآموزی این است که غالبا نوسوادان با زور و اجبار در کلاس های درس شرکت می کنند و برای همین نگه داشتن آنان در کلاس درس دشوار است. با وجود طرح های گوناگون ارائه شده در نهضت سواد آموزی همچون : طرح ضربتی ، طرح کارخانجات ، طرح سوادآموزی نیروهای مسلح ، طرح مدارس ، طرح مساجد، طرح آموزش مکاتبه ای ، طرح سوادآموزی در زندانها ، طرح آموزش فرد به فرد و طرح استفاده از دانشجویان، موفقیت ریشه کنی بیسوادی هنوز نصیب این سازمان نگردیده است.
منتهی مراتب نکاتی ظریف و حساس در این بین نادیده گرفته می شود:
بیسوادی تا چه زمانی در کشور انقلاب کرده ما به حضور چرکین خود ادامه خواهد داد؟ آموزش و پرورش با عدم جذب جمعیت لازم التعلیم به این استمرار دامن می زند. مسئولین کشور ابتدا باید برای این وضعیت اسفبار تعیین تکلیف کنند.
چرا بیسوادی جمعیت 10- 15 ساله یا زیر 20 سال در کشور ما رو به تزاید است؟ نهضت سوادآموزی برای ریشه کنی بیسوادی جمعیت بالای 20 سال و حتی بالای 30 سال تشکیل گردیده است نه زیر بیست سال. آموزش و پرورش برای بقای نهضت سوادآموزی به منظور جارو کردن در جا ماندگان آموزش رسمی کشور ، به دوام آنان نیازمند است، برای همین گه گاهی با اجازه استخدام آنان در وزارت آموزش و پرورش برای آنان تله های ادامه فعالیتی می گذارد تا نومید نشوند و سنگر خود را حفظ کنند.
چرا تأثیر جمعیت بیسواد موجود در عدم رشد و توسعه و ایستایی اقتصاد و فرهنگ کشور دیده نمی شود؟ دولت با جذب آموزشیاران فعلی در آموزش و پرورش، نیازمند جذب آموزشیاران جدیدی خواهد بود و این یعنی تداوم و استمرار آشکار بیسوادی.
چرا طرح های ضربتی برای ریشه کنی بیسوادی در کوتاه ترین زمان تدوین و اجرا نمی گردد؟ عدم مبارزه گسترده با بیسوادی در لوای کدام سیاست مورد انتظار خفته است؟
چرا تلاش و توانایی و مهارت و عمر آموزشیاران برای پویایی و دوام اقتصاد کشور نادیده گرفته می شود؟ آموزشیاران نیز به عنوان یک هم وطن و شهروند حق زندگی و اشتغال و کسب درآمد دارند
با توجه به این که واقعیت تلخ بیسوادی در جامعه ما همچنان ادامه دارد و خواهد داشت پیشنهاد منطقی آن است که نهضت سوادآموزی تمامی وابستگی خود را از نظام آموزش رسمی کشور جدا نماید و به عنوان یک سازمان رسمی برای خود تمهیدات بودجه ای و رفاهی و استخدامی مناسب ساختار خود را داشته باشد. بدین ترتیب هم آموزشیاران از بلاتکلیفی انتظار رحمت دولت بیرون می آیند و از امکانات استخدام و افزایش حقوق و مزایا و بیمه و بازنشستگی برخوردار می گردند و سال های جوانی عمرشان در انتظار نومیدی رقم نمی خورد و هم آموزش و پرورش مجبور می گردد که به تقویت مراکز تربیت معلم خود با مدیریت همه منابع مورد نیاز بیندیشد.
چرا تأثیر جمعیت بیسواد موجود در عدم رشد و توسعه و ایستایی اقتصاد و فرهنگ کشور دیده نمی شود یقین داشته باشید که اکثریت آموزشیاران به امید جذب در آموزش و پرورش به عنوان یک کانال ورودی وارد سازمان نهضت سوادآموزی شده اند. این امید باید به طور قاطع قیچی شود چون تنها وجه مشترک این دو آموزش است اما دلایل ساختاری متفاوتی از هم دارند و ترکیب این دو به جز وابستگی مرضی به یکدیگر نفعی به حال جامعه و آموزش کشور ندارد.
لذا با قاطعیت و دلسوزی اقدام به قطع این وابستگی در ساختار آموزش و پرورش کشور بنمایید و گرنه مسیر معیوب موجود سالیان درازی به عنوان منبع دردسرساز دوام خواهد داشت و طوفان اعتراض خفته در خشم آموزشیاران هر سال یا هر چند یک بار به مذاق مسئولین کشور خوش نخواهد آمد.
نهضت سوادآموزی باید برای خود هویت و ماهیت مجزایی از آموزش و پرورش داشته باشد تا هم دیوار کوتاه ناملایمات استخدام و جذب معلم نگردد و هم با داشتن امنیت شغلی آموزشیاران ، در هر اعتراضی به موقعیت ، عده ای غربال نگردند.
باید قبول داشته باشیم که جریان بیسوادی در کشور ما داستان ناتمام شدنی است و برخوردهای کلامی بین معلمین با آموزشیاران در عدم پذیرش یا کوچک شمردن آنان نمایش های غیرمنطقی و ناخوشایندی را به اکران می گذارد. (که در این سایت نمونه های آن را بسیار دیده ایم و می توانید نظرات نوشته شده زیر مقالات این خصوص را مشاهده نمایید ) تا جایی که یادمان می رود آموزشیاران نیز به عنوان یک هم وطن و شهروند حق زندگی و اشتغال و کسب درآمد دارند. رسالت آنان اگر از تعهد معلمان آموزش و پرورش زیاد نیست ،کم هم نیست.
فراموش نکنیم که آموزش آنان بر رسوب لایه به لایه تفکر سنتی است که به راحتی پذیرش هر گفته ای ممکن نیست اما ما معلمین بر اذهان روشن و بایر و قابل پذیرش دانش آموزان آموزش می دهیم.
مسئولین محترم ، هر تصمیم درست و منطقی و جدید به احساس مسئولیت و دلسوزی و تعهد و جسارت عمل نیاز دارد و یکی از وظایف اصلی شما تأمین امنیت شغلی شاغلین است لذا از تقابل غیر منطقی معلمین و آموزشیاران در مجلس یا هر جای دیگر بپرهیزید و برای ایجاد شرایط مساعد هر نوع فعالیت ارزنده ، استقلال سازمان نهضت سوادآموزی از وزارت آموزش و پرورش را اعلام و برای جبران کمبود معلم ، مراکز تربیت معلم را غنی سازید. کانون هر نوع تفکر درست و مسلط به دانش روز مراکز تربیت معلم است و اصلاح فرآیند آموزشی کشور از تحول نگرشی در این مراکز ممکن می گردد.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
قدر مسلم برای حذف یک سازمان ابتدا
باید برای انجام وظایف آن توسط سازمانهای
موجود فکری اندیشیده شود. دفعتا که
نمی شود یک سازمان برطرف کننده نیاز را
حذف کرد. در ثانی سیاست نگهداری این
سازمان همان جارو کردن جمعیت لازم التعلیم
بازمانده از تحصیل است.لذا تصور نکنید که
بیسوادی ریشه کن شود یا سازمان مورد نظر حذف گردد.
تصمیم گرفته ام هیچ کدام از فرزندانم و ... را نه مدرسه بفرستم و نه نهضت!! دلیلش بماند!!
دلیل آن پول نیست
از شما ممنونیم که برای زجرهای ما آرامشید.
زخم های ما مرهم می خواهد.
ما آموزش دهندگان نهضت در حقمان خیلی اجحاف شده است
گفتنش آسان ست ولی بودن در آن شرایط درد دارد.
خدا سلامتی به همکارانمان دهد که در راه این پیگیری ها و روسن شدن حق و مطالباتمان بیمار شدند و مسئولین سازمان و وزارت به جای آرانش و آسایش با زجر ایشان عرصه را برایمان تنگ کردند.
حق هر شهروندی است فعالیت کردن و کسب
درآمد. امید که سروسامان بگیرید و از هر نوع
تداخل آزاردهنده ای رهایی یابید.
موفق و مؤید باشید.
از نوشته شما لذت بردم
من یک آموزش دهنده نهضتم.
با مدرک فوق لیسانس از دانشگاه تهران
هفت سال در نهضت سوادآموزی کار کردم
از مشمولین قانون هم هستم.
ولی نخواستند که ما هم باشیم.
کاش بدانند که این صندلی ها وفا نمی کند
هر بنده ای در این کرۀ
خاکی خدایی دارد.
موفق و مؤید باشید.
چه قدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمی خواهد و او را پس می زند.
ما خسته شدیم از این همه بی عدالتی
به می گویند خب برید.
چرا ماندید؟
خیلی خوبه
ما اینقدر بی ارزشیم؟
بله دیگه هر پنج سال یه بار یه عده بیان بیگاری کنند و برند به نفع خیلی هاست.
حلالتان نمی کنم
نگران نباشید به ما هم گفتند
هر کس راضی نیست برود.
این هم یکی از 81 سیستم
مدیریتی است!!!!
آموزش الفبا در مدارس و کلاس های نهضت سوادآموزی خوب است ولی آموزش الفبای موفّقیّت و رضایت از زندگی از آن بهتر است.
آموزش حساب در مدارس و کلاس های نهضت خوب است ولی آموزش اینکه چه چیزی در زندگی به حساب می آید و چه چیزی به حساب نمی آید از آن مهم تر است.
توانایی خواندن و نوشتن خوب است امّا چه چیزی بخوانیم و چه چیزی نخوانیم و چه چیزی بنویسیم و چه چیزی ننویسیم از آن مهم تر است.
متأسّفانه نظام آموزشی کشور ما به آموزش الفبا و حساب و ... آن هم در سطح دانش پرداخته و نتیجه چیزی شده است که می بینیم و می شنویم و حس می کنیم!
پایدار باشید.
استاد گرانمایه یک بار از شما تقاضا کردم
قلم بدست بگیرید و ما را مستفیض نمایید،
ظاهرا مشاهده نفرمودید. از نظرات ارزنده
حضرتعالی ذیل مقالات شخصا لذت می برم .
جسارتا آموزش دانش هم نیست مشق نویسی
بفرمائید صحیح تر است.
سپاسگزارم.
دل ما را شاد کردید.
گریه در چشمان ما پر میشه وقتی این مشکلات را که چشیده ایم می خوانیم و باز می شنویم.
مشکلات برای ما از قرص نان شب هم
واجب تر گردیده است. شخصا تصور جامعه
بدون مشکل برایم دشوار است.
چاره ای نیست فعلا سعی در روشنگری
بهترین سلاح است.
موفق و مؤید باشید.
چرا مرتب می گویید آموزشیار
از سال89 دیگر آموزشیار نداریم
به خدا با همین کلمه مجلی و وزارت و سازمان ما را بدبخت کردند
من آموزش دهنده ام
تو آموزش دهنده ای
او آموزش دهنده است
ما آموزش دهنده ایم
شما آموزش دهنده اید
آنان آموزش دهنده اند
صرفش کردم همه بدونند.
آموزش دهنده نه آموزشیار
عنوان خود حساسیت نشان ندهید.
این فقط مانور دل خوش کننده است
به اصل مطلب بیندیشید.
آموزشیار یعنی یاری دهنده آموزش
آموزش دهنده یعنی کسی که آموزش
می دهد. در هر دو فعل مشخص
است.
خدمت همه آموزش دهندگان
محترم و محترمه،
روزتان مبارک
وای اگر نیت های ناپاکی پشت این قضایا باشد!
از دو سال پیش همکاران ما برای پیگیری حق و حقوقشان اقدام کزدند ولی هیچ وقت خلاف شرع و نظام هیچ اقدامی نکردند.
این کارها زشت و ناپسندست
نکنید این کارها را
مسئولین دشمنی های خود را اینگونه تخلیه نکنند.
نکنید این کارها را
چرا کلاس های آموزش دهندگان منتقد را منحل کردند ؟
اگر صدای معلم نبود این افتضاح به گوش کسی نمی رسید .
چرا به قانون احترام نمی گذارید ؟
بدون دلیل منحل کردند
همه را تهدید کردند که اونا را ببینید درس عبرت بگیرید
نرید تجمع کنید
ساکت باشید و کارتونو انجام بدید
ما را وادار نکنید که برخوردهای ویژه داشته باشیم
با سلام و احترام
عکس ها فوق العاده گویا و
ارزشمند بودند طبق همیشه .
سپاسگزارم.
خانم امامی
از محبت شما سپاسگزارم .
پایدار باشید .
ما قانون داریم ولی کسی زیر بار نمی رود
سعی کردند پیگیران را ساکت کنند
ولی چون حرفشان حق هست روزی دیگری بلند می شود
کلاس های همکارانمان را به آنان برگردانند
وگرنه همه ما اگر سکوتمان را بشکنیم گوش ها کر می شود
اگر الان سکوت کنیم با همه همین وار را خواهند کرد
سلام
ما وصله ناجور آموزش و پرورش نیستیم
کرسی های هم اندیشی بگذارید شرکت می کنیم
باید معضل آموزش دهندگان برطرف شود
همه ما حرف های مستند برای گفتن داریم
با فوق لیسانس و دکتری بی سواد نیستیم
فکری به حال سیستم آموزش کنند نه اینکه ما را معضل بدانند
بنده چنین جسارتی نکردم. موفق باشید.
به مدرکت مناز!! چون یک موضوع لو رفته در جامعه است.
مدرک، ارزشی مشکوک است؛ باید داناتری بررسی کند.
بارها صحت مطالب فوق را دیده ام؛ به عنوان مثال
روزی با چشم خودم دیدم که یک معلم ریاضی که مدعی مدرک دکتری بود و از سطح بالاتر سوالاتش برای دبیرستانی ها معلوم بود، در پاسخ به یک دبیرستانی گفت فلان مسئله ریاضی راه حل و جواب ندارد که دیپلمه ای ریاضی فوراً آنرا حل و به جواب رسید!!
حال جناب عادل خان کدامیک برای تدریس شایسته تر است؟! دیپلمه بالای 40 سال اهل مطالعه (غیرمدرک گرا) یا دکتری(مدرک گرا) زیر 40 سال حقوق بگیر از بیت المال!! بین تمام راه های غیر منطقی جذب نیرو، آزمون از بین داوطلبان برای جذب نیرو (بدون ضوابط واهی) حداقل یک راه نیمه منطقی است!! چون خود صلاحیت آزمون و ضوابط مصاحبه هم مطلبی است.
ما را از چهار گروه جدا کردند
به خاطر منافع خودشان
حق ما را ادا کنند
آموزش دهنده
تجمیعی
آمار
همه بهانه بود
نه از سازمان
نه از وزارت نمی پذیریم
برای مصوبه تصویب شده پیگیریم
با این مسخره بازی ها هم ما را نمی توانید خسته کنید.
چیزی برای از دست دادن نداریم.
عمر و جوانیمان را هدر دادید
نمی توانید بشینید با حرفهای صد من یه غاز مغز های ما را به تاراج ببرید.
مگه شوخیه.
ده ساله داریم توی این حیطه زحمت می کشیم.
بازیچه که نیستیم.
من یک پسر نه ساله دارم.که خودم معلمش هستم.
دلم یرای بچه خودم که می تپد و می سوزد.
خجالت دارد که اینقدر بی وجدانید.
که بیش از مسئولان ادارات ما را ارج نهادند و تلاشی که برای ما انجام دادند را تاکنون هیچ خبرگزاری یا گروهی انجام نداده است.
آموزش دهندگان هم خدایی دارند
این همه بی عدالتی انصاف نیست.
ما هنوز حقوق سال گذشته را هم نگرفتیم.اگر مسئولان یک ماه حقوق نگیرند غوغا می کنند.
پش به ما حق بدهند صدایمان را بلند کرده باشیم