زندگی خوب است تا اینکه یک دفعه، می شنویم کسی که میشناسیمش کارش حسابی گرفته و پولدار شده است. آن وقت با خودمان برای صدمین بار تکرار می کنیم: واقعا که زندگی عادلانه نیست!
تا به حال از خود پرسیده اید چرا بسیاری از کارخانه داران و یا ثروتمندان تلاش می کنند که دارایی های خود را مخفی کنند؟
از خود پرسیده اید که چرا ما دوست داریم وزرا و نمایندگان مجلس ما آدم های متوسط جامعه باشند و اگر وزیر یا وکیلی میلیاردر باشد با دیده تردید و اگر نگوییم تنفر به او می نگریم. پولدار بودن و موفق بودن در ایران یک گناه است؟
یکی از برنامه های تلویزیونی را نگاه می کنید. همزمان در شبکه های اجتماعی می خوانید همین فردی که برنامه اش را می بینید برای هر شب اجرا 50 میلیون تومان می گیرد. مردم یک بوکسور را میبینند که 10 دقیقه وارد رینگ میشود، و در آخر ۵۰۰ هزار دلار دستمزد میگیرد برای ده دقیقه لگدپرانی؟ واقعا عادلانه نیست.
برخی می گویند جامعه ایرانی از قدبلندها تنفر دارد. به همین دلیل ممکن است ثروتمندان و حتی سلبریتیهایش را تخریب کند. از منظر جامعه ایرانی سرمایهدار یا دزد است یا پدری دزد داشته است!
جامعهی ایرانی عدالت را برابر با نابودی قدبلندها میداند. به همین خاطر ما با یک جامعه شمشادی روبه رو هستیم. جامعه شمشادی یعنی جامعهای که از بزرگها خوشش نمیآید و درختها و علفها همه شمشاد دیده میشوند. جامعهای که قیچیهایش برای بریدن آنکه رشد میکند، همیشه آماده است.
حکایت ما حکایت شمشادهای کنار خیابان است که هر چند وقت یکباری با قیچی مامور شهرداری هماندازه میشوند و اندازه ارتفاعشان به آنها یادآوری میشود، قدبلندهای ایرانی (چه شرکت های بزرگ و چه شخصیت های بزرگ)، وقتی از حدی بزرگتر میشوند، به لطف قانونها و مامورها چیده میشوند.
تجویز راهبردی:
هر چند فکر می کنم که تعبیر جامعه شمشادی و اختصاص آن فقط به ایران کمی تندروی باشد اما بپذیریم که چنین بیماری اجتماعی در ایران جاری است. چه می توان کرد؟
تغییرات فرهنگی دشوار و زمان بر است اما دو کار کوچک از همین امروز تمرین کنیم.
تغییر نگاه: هیچ موفقیتی یک شبه به دست نیامده است. برگردیم به همان مثال بوکسور 500 هزار دلاری! آن پانصد هزار دلار برای ده دقیقه نیست. بلکه برای سالها تمرین کردن، عرق ریختن، خون ریختن، کتک خوردن، کبود شدن و درد کشیدن است. آن هم فقط از بین 300 نفری که با هم تمرین بوکس را ده سال پیش شروع کرده بودند یک نفر به خاطر تداوم به این جایگاه رسیده است. آیا ارزشش را دارد؟ سالها ترس، زود بیدار شدن، دویدن، نخوردن چیزهایی که دوست دارید، تحمل فشارهای زیاد، شنیدن کُریهای حریفان، جراحی زخمها و آسیبها، هزینه کردن برای مربی، احساس تهوع در اتاق رختکن، انتظار شروع مسابقه، انتظارات طرفداران و فشاری که روی شما وارد میکند، ترس از حریفانی که فک شما را ممکن است خورد کنند. قدبلندی هزینه دارد اما ما هزینه اش را نمی بینیم. فقط بلندی را می بینیم و قیچی ها را آماده می کنیم. هر گاه موفقیتی را دیدیم سریعا سال های سختی پشت آن موفقیت را مرور کنیم.
هر جامعه ای مانند نان شب به قدبلندها نیاز دارد (به شرکت های موفق، شخصیت های معروف و ...) آن ها الگوی ما و فرزندان ما هستند. الگو داشتن باعث می شود که افراد معمولی و جوان جامعه چشم انداز داشته باشند. الگو و چشم انداز از نان شب اگر نگویم واجب تر که به همان اندازه مهم است. مباد آن روزی که با شکم سیر اما با ذهنی خالی از چشم انداز سر به بالین بگذاریم.
قدبلندها باعث می شوند که نگاه مان را از خاک برگیریم و گاهی به آسمان ها نگاه کنیم. وظیفه ما (مردم) و دولت این است که شرکت های عظیم، کارآفرینان بزرگ، ورزشکاران موفق، هنرمندان نام آور را تبلیغ و ترویج کنیم و تلاش کنیم که بزرگ تر و موفق تر شوند. هر چقدر آن ها بزرگ تر و موفق تر افق دید ما و نسل آتی بلندتر خواهد شد. بگذاریم به جای جامعه شمشادی، یک باغ متنوع از گل های غیرهمشکل، غیر هم سایز شکل بگیرد. اگر قرار بود همه ما یک شکل و یک اندازه باشیم، خداوند از آغاز چنین می کرد.
شبکه استراتژیست
نظرات بینندگان
است. ایرانی مخالف ثروت های بادآورده
است. چون خورندگان ثروت صندوق بازنشستگان، یا اختلاس بانکها، یا رانت خواران، تفاوت در نگرش به یک فوتبالیست با معلم، تفاوت یک درخت تبریزی یا سرو است با یک بوته کدو یا گوجه فرنگی.
جناب در کشور ما تبعیض و بی عدالتی
هرگز اجازه. شمشاد شدن کنار خیابانهای
شهر من و شما را نمی دهد. تفاوت درآمدی در کشور من و شما شمشاد بودن را معنا نمی بخشد. یک بوکسور فوقش. 5 سال قهرمان
است اما مدیران ارشد ما مادالعمر چناریاسروند.
قشر فقیر و متوسط کشور فقط در خشم فرو خورده
و ذهن خیال خود قیچی بدست دُم انحصار درآورندگان
ثروت را شمشاد همسطح نموده است و گر نه دست
فقیر فقرا کجا و گریبان فراریان اختلاس کننده صندوق
ذخیره فرهنگیان یا ...... کجا !!!! که دیدید در رفتند!!!
علی ماند و گود خالی اش ! دنبال هماورد می گردد،
شما بگوئید یقه کی را بگیرد ؟!!!
مگر فریاد و ناله معلمان را در این سایت یا دیگر منابع
نمی شنوید ،ما توان داشتیم به ریشه درختچه خود
کود و آب می دادیم.
ان شا.....در سایه این دولت و صد البته ملت ..همه شمشادها(ایرانی ها ) قد میکشن تا اروپا و امریکا
به قول فیلم ای کی یوسان میگفت : عجله نکن به زودی مرد میشید و شمشاد میشید شما ها هم.
آقای دکتر درباره جامعه اظهار نظر نکنید و همان درس مدیریت بدهید و اعتبارتان را هدر ندهید.
هیچ کس مخالف ثروتمند شدن افراد نیست ولی مشکل اینجاست در خارج از کشور خودمان بیشتر میلیاردرها کسانی هستند که اختراعی اکتشافی کرده اند یا مانند سهامداران اپل و فیس بوک و مایکروسافت چیزی را به ثبت رسانده اند و یا رستورانهای و هتلهای زنجیر های عظیمی دارندو خلاصه اینکه مشخص است در قبال چه هنر وتلاشی پول به جیب می زنند واز قبل این برند سازی سالانه میلیاردها دلار به جیب می زنند نوش جانشان ولی در ایران یک وزیر یا معاون وزیر و یا نماینده مجلس که سی سال فقط کارمند دولت بوده وحقوق دولت را می گرفته میلیاردر است آیا حق نداریم بپرسیم جناب وزیر و وکیل عزیز بگویید چطور واز کجا ؟