قدردانی در جامعه ما یا کم هست یا اصلا نیست. تصور عامه بر این اصل استوار می باشد که اگر فردی طبق شرح وظایف فعالیت یا کارکردی را برعهده دارد باید بی کم و کاست آن را انجام دهد چون وظیفه اوست و چون او درقبال انجام این مسئولیت برعهده گرفته شده نفع مادی می برد و برای خود درآمدی دارد نیازی به قدردانی از او نیست. یا اگر می توان در تسهیل انجام وظایف او راهنما یا کمکی ارائه نمود به دلیل این نفع مادی او ، شانه ها را بالا انداخته و با خود می گوئیم به من چه.
همیشه در کلاس خود به دانش آموزان خصوصا لژنشین ها می گفتم که میوۀ خورده شده خود را از روی صندلی به طرف سطل آشغال پرتاب نکنید دیوار کنار آن کثیف می شود یا زباله های خود را زمین نریزید ، با این که دانش آموزان متوسطه بودند اما با استدلال این که خانم مستخدم وظیفه اش است و حقوق می گیرد ، متأسفانه به فهم مسأله نمی اندیشیدند. یعنی چون وظیفه یک سرایدار یا مستخدم مدرسه تمیز کردن فضاهای آن است ما باید آشغال خود را زمین بریزیم !
این افراد همان کسانی هستند که پوست موز خورده شده یا هر خوراکی دیگر را بر زمین می اندازند تا بینوایی با پا گذاشتن بر روی آن سقط شود و یا از شیشه ماشین بر خیابان ها و جاده ها زباله می ریزند یا فضای سبز پارک ها و گردشگاه ها را کثیف می کنند، چون استدلال چنین افرادی که لابد از بزرگترهای خود یاد گرفته اند این است که نظافت این موارد بر عهده کسانی است که به این منظور حقوق می گیرند.
بزرگترها اگر تربیت اولیه را با منطق و استدلال متعهدانه آموزش می دادند ما شاهد چنین رفتارهای زشتی نبودیم.
آری ؛ هر کس برای فعالیت خاص خود حقوق یا دستمزد دریافت می کند اما بی ملاحظه بودن ما قاعدۀ زندگی را بر هم می زند. اشکالی ندارد در همزیستی مسالمت آمیز خود قدردانی از یکدیگر را سر لوحه افعال مان قرار دهیم.
انسانهای قدردان و سپاسگزار راضی تر، خوشبخت تر و اجتماعی ترند. افرادی که حسود نیستند. آنان شکرگزار نعمات خداوند هستند. آنها لزومی به اندیشه دورِ دور و زندگی در آن ندارند. آنها حال را با تمامی شرایط موجود می بینند و فقط به جنبه های منفی شرایط نمی اندیشند، آنها در حال قدر داشته ها را می دانند. آنها رگه های مثبت زندگی چون داشتن خانواده ، فرزند، درآمد، با هم بودن ، نشاط و شادی و.... را هم می بینند. با تقویت چنین رفتارهایی تحمل بیماری و سختی برای شان، قابل تحمل تر می شود. افراد قدرشناس آدمهای راضیتری هستند. رضایت آنان باعث خوشرویی و خونسردی شان می گردد.
انسانهای قدرشناس یا شکرگزار ارزش کمتری برای مادیات قائلند و برای همین احساس خوشبختی می کنند.
انسانهای قدرشناس خودخواه نیستند. آنان به اهمیت وجود و حضور همنوعان خود واقفند. آنان قدرت همدردی و همدلی فوق العاده ای با دیگران دارند.
انسانهای قدرشناس شتاب زده و عجول نیستند، صبور و فکورند.
قدرشناسی یک انتخاب، یک گزینش اصلح و یک توانایی اکتسابی است.
قدرشناسی، محتوی روابط ما با دیگران را مثبت میکند. با قدرشناسی ما دنبال یافتن مو در ماست نیستیم یا دنبال پیچش ناموزن آن در رفتارهای اجتماعی.
قدرشناسی موجب کمرنگ شدن خشم و حسادت در بین افراد می گردد. یکی از دلایل عدم قدردانی از دیگران، خصیصه حسادت است. حسادت مانع دیدن جنبه مثبت دیگران می شود. فرد حسود از درون خود را می خورد و بیشتر از دیگران به خود آسیب می زند. او جنبه های منفی رفتار دیگران را بزرگنمایی می کند تا درجه غلوّ.
هر فرد در این جامعه بر اساس افق بینش یا نگرش ، توانایی های بالقوه یا استعدادها و علایق خود مسیری را در زندگی انتخاب و طی طریق می نماید. ما در این مسیر به جای شکایت کردن می توانیم تعریف کنیم.
امروز اگر ما معلمینی نعمتی به نام سایت صدای معلم را نداشتیم از اخبار و حوادث و تفکرات سیستماتیک بطن آموزش و پرورش چگونه مطلع می شدیم گاه با خود می اندیشم که آیا روال نقد و اعتراض ما معلمین در هر جایی خصوصا در سایت صدای معلم علیه کاستی ها و ضعفها ی نظام آموزشی کشور و یاناتوانی مدیران آن، روندی طبیعی است؟ یا روندی لازم و ضروری است؟ یا چرا ما در این سایت به جای خلاقیت آموزشی و تبلیغ آن یا انعکاس تجارب آموزنده و ارزنده ، مدام در پی انعکاس زشتی ها و پلشتی ها هستیم؟ بعد با خود می گویم چون فضای جامعه آماری ما چنین است. باز فکر می کنم آیا ابدالدهر اوضاع ما چنین خواهد بود؟ یا امکان پیاده سازی سیستم آموزشی کشورهایی چون فنلاند و کانادا و سنگاپور و کره جنوبی و ژاپن و چین و.... برای ما نیز خواهد بود؟
این مسیر تحمیلی از سوی مسئولین امروز توانمندی خلاقیت در آموزش و پرورش را از ما معلمین گرفته است. ما هنوز اندرخم اوضاع معیشتی مانده ایم و به افق روشن و شفافی نرسیده ایم.
هنوز این شکم بی هنر پیچ پیچ ، درد اُولی و مشترک معلمان محسوب می شود یعنی ما با گرسنگان کشورهای آفریقایی چون اتیوپی هیچ تفاوتی نداریم؟! گویی دستهایی پنهان ما را در درد بی درمان معاش گرفتار ساخته اند و بعد در آن باقی نگه داشته اند تا قدرت خرد و اندیشه معلم و دانش آموز را منقبض و مسدود سازند.
بیایید برای وجود سایتی چون صدای معلم قدرشناس و شکرگزار باشیم چون با گفتن دردها برای خود و تکرار آنها بدون مستمعِ همدرد، موجب شدت بیماریهای روحی و روانی می گردد. در این سایت درون خود را خالی می سازیم. حتی نوشتن نظر بر زیر یادداشت ها نیز باعث سبکبالی معلمین می گردد. همان آرامش درد گفتن حضرت علی "ع" به چاه. خیلی از رفتارهای صدر اسلام برای خود حکمتی دارند باید آنها را دریافت.
یکی از بهترین و رایگان ترین درمان ها برای مصیبتها و آلام بشری فریاد کشیدن است . در فضایی بِکری - اگر بدان دسترسی داشته باشیم - با تمام توان بلند جیغ بنفش بزنیم . و چون این اصول ساده زندگی برای ما فرهنگ نیست به قول دانش آموزانم که می گفتند: خانم آن وقت همه تصور می کنند ما دیوانه شده ایم ، یعنی ما حاضریم خشم خود را فرو خوریم و استرس و نگرانی را زمینه ساز خیلی از بیماریها حتی از نوع ناعلاج آن بکنیم اما راه حل ساده فریاد بلند را دور از شأن فرهنگ خود بدانیم با برچسب دیوانگی.
آری ؛ امروز اگر ما معلمینی نعمتی به نام سایت صدای معلم را نداشتیم از اخبار و حوادث و تفکرات سیستماتیک بطن آموزش و پرورش چگونه مطلع می شدیم؟ کجا چنین قدرت و نفوذ تبادل افکار آن هم با آزادی و وارستگی و سرعت داشتیم؟
گاه خوانندگان جدیدی به سایت می پیوندند و چون با منش آن نا آشنایند سخن به تلخی و ناسپاسی می گویند که موجب رنجوری عوامل آن می گردد. اما نه سانسوری و نه تنگ نظری هیچ کدام در این سایت حاکم نیست ؛ لذا ما معلمین قدرشناس از زحمات تمامی عوامل سایت صدای معلم قدردانی قدرشناسی یک انتخاب، یک گزینش اصلح و یک توانایی اکتسابی استمی نمائیم.
راستی ما باید قدرشناس کدام رحمت مسئولین آموزش و پرورش باشیم؟
بیمه عمر یک درهفتادم خود نسبت به سایر وزارتخانه ها یا بیمه خدمات درمانی و تکمیلی یا حقوق زیر خط فقر یا اسفباری خانه های معلم یا منزلت برباد رفته معلم درجامعه ای که حرف اول را در آن این چرک کثیف دست یعنی پول می زند، یا..... این نظام آموزشی ناشکری و قدرنشناسی را بر ما دیکته زندگی نموده است.( البته قابل ذکر است که هزینه بیمه درمانی کاهش یافته است شخصا تجربه کردم).
بیایید همگی دور و بر خود را دقیق بنگریم تا بهانه های شکرگزاری و قدردانی را بیابیم. بیایید قدردان همه آنانی باشیم که برای ما زحمت کشیده اند. روزی هزاران بار برای داشتن پدر و مادر صالح خود یا همسر و فرزند مهربان و فداکارمان قدردانی کنیم. چون آنان مجرم اعدامی یا زندانی نیستند. چون آنان لقمه حلال بر دهانمان گذاشته اند. گاه باید سوپر مارکت سر کوچه را هم نعمت دانست یا نانوایی و سنگکی محله را یا داروخانه و درمانگاه و آزمایشگاه نزدیک منزل خود را. حتی برای سقف بالای سر نیز باید قدردان بود چون خیلی ها آن را ندارند. منتهی این قدردانی به منزله شکر گویی برای این که ما داریم و دیگران ندارند نیست ، باید برای یاری ندارندگان نیز اندیشید. زیاده خواهی ، خود خواهی ، لجاجت ، حسادت و بخل رفتارهای منفی کتمان نعمات الهی اند.
ما معلمین خیلی دلمان می خواهد قدردان وزیر آموزش و پرورش هم باشیم اما طی 40 سال ما هیچ وزیر توانمند حلّال مشکلات تا امروز ندیده و نداشته ایم.
ما معلمین به جریان داشتن خلاقیت مثبت و سازنده و مفید در نظام آموزشی دلتنگیم.
ما معلمین به باور خردورزی همه عوامل موجود در نظام آموزشی کشور دلتنگیم.
ما معلمین به یک روند طبیعی برخوردار از رفاه و آسایش در جامعه دلتنگیم.
ما معلمین به عدالت انتخاب و عملکرد مدیر کل های استان ها دلتنگیم.
ما معلمین به فهم لایق بودن برای بهترین سیستم آموزشی دلتنگیم.
ما معلمین به فرارسیدن روز موعود حل معضلات دلتنگیم.
ما معلمین به کفایت و لیاقت مدیران مدارس دلتنگیم.
امید که علیرغم کاستی ها و ناراستی های موجود همه ما معلمین به عنوان انسان هایی شریف و فهیم و پیشرو در امر آموزش، تلاش برای باروری و رشد فرهنگ شکرگزاری و قدردانی و قدرشناسی از یکدیگر و همدیگر باشیم و در انتقال این نمود فرهنگ انسانی در جامعه خموش خود روح انسانیت و حریّت را همیشه جاودان سازیم.
شکر نعمت ، نعمتت افزون کند .کفر نعمت ، از کف ات بیرون کند.
لذا بنده شخصا قدردان و قدرشناس سایت صدای معلم برای فراهم کردن امکان برقراری ارتباط و همراهی با شما بزرگواران هستم.
شما همکاران محترم ، قدردان کدام نعمات هستید؟
پایدار و سربلند و بی درد و قدردان باشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
البته اشکالات بیش از 40 سال است!!
متن شما را سریع خواندم، متأسفانه قوانینی داریم که اگر مثل گاو زندگی کنیم بیشتر پیشرفت می کنیم! دانا عقبتر و نادان جلوتر است! و وقتی گاو زیاد شود و بخواهیم آنها را نه از دیوار بلکه از باب عبور دهیم، دیوارها را می اندازند و سقف ویران می شود.
خداوندا قوانین آمیخته با جهل را از ما دور کن، که دنیا برایمان زندان شده!!
کاش بجای سریع خواندن ،عمیق می خواندید.
چون آنگاه گاو و نادان نتیجه مطالعه حضرتعالی
نمی شد ،چون منظور نظر بنده هم تمثیلات
شما نبود.
امید خداوند متعال همه آنانی را که در جهل
مرکب جایگاه شریف معلمی را اشغال نموده اند
نیز هدایت نماید. برای محبت آن بزرگوار جز تشکر
هیچ زیبنده نیست. پس متشکرم.
مچ گیری می فرمائید؟!
البته اینکه نوشتم سریع خواندم یک دروغ بود.
برای این نوشتم سریع خواندم که زیاد پاسخ ندهم و الا در مقام تایید، تعدیل و توضیح مطالب شما، ده ها روایت و حدیث عمیقتر، تمثیل و فهم مطلب در مطالب شما وجود داشت. از صدر اسلام گرفته تا ضعف قوانین معاصر؛ در واقع مطالب شما را کامل خوانده بودم.
حتی آمدم آثار خلاء ناشی از عدم قدردانی و قدرشناسی را به زبان طنز یا حماقت صوری بنویسم، که زبان خسته ام شکایت کرد.
غصب مشاغل شریف از صدر اسلام بوده و اکنون هم هست؛ گاه می بینی شایسته ترین فرد با برخی نفس پرستی ها و قوانین، آخرین یا غایب ترین فرد است.
هدایت شدن و هدایت یافته بودن هر فردی که در جامعه مسئولیت بزرگتر و اقتدار بیشتری دارد، مهم تر است، خداوندگارا ما را از رحمت مهمتر، دریغ مفرما.
پیروز باشید.
هدف نوشته همچنان که برای آقای خدایی
نیز نوشتم فرهنگ سازی برای درک و قدر
دانستن داشته هاست.
حضرت علی "ع" می فرماید: خوشبختی
یعنی قدر داشته ها را دانستن نه حسرت
نداشته ها را کشیدن.
از همراهی تان سپاسگزارم.
آری آری ما معلمین به عدالت انتخاب وعملکرد مدیران کل دلتنگیم وگاه گاهی بیمار
لحظاتی پیش دنبال اخبار فردا به علت آلودگی هوا وتعطیلی مدارس بودم عکسی را در فرمانداری تبریز دیدم که مدیر کل پاشایی شخصا در آنجا حضور داشت وعلیرغم مخالفت ایشان کمیته مدارس را تعطیل کرد آلودگی 170وچند مرا بیمار نکرد ولی حضور حقیرانه وتوضیحات مفتضحانه اوبلکهمن بلکه همه فرهنگیان را تحقیر و بیمار کرد میگوئید چرا؟ تبریز 5ناحیه آموزش وپرورش دارد چرا مدیر کل به 5رئیس آ پ اعتماد ندارد در حالیکه خودش انتصاب شان کرده اگر آنها شایستگی ندارند چرا انتصاب کرده واگر غیر این است پس موضوع از چه قرار است اشکال از روءسای نواحیست یا از مدیر کل. آیا این نشانه ها کافی نیست که مدیر کل ما کوچکتر از وزن آموزش وپرورش استان آذربایجانشرقی است. آری آری ما دلتنگ عملکرد مدیران کل هستیم
ناگفته نماند ایشان در کارنامه خود علاوه بر سایر موارد عزل حدود 50وچند رئیس منطقه و ناحيه دارد حقیقتا دلتنگ ومتحیر عملکرد این آدم هستیم
با سلام و احترام،
امید تمامی دلتنگی هایمان عنقریب
به پایان رسد و روزی رسد که ما قدردان
شایستگی ها و بایستگی های ..... باشیم.
سپاسگزارم.
توضیحات مفتضحانه او نه من بلکه....
خب چرا حقوق ناچیز معلمان حداکثر 10درصد زیاد می شود.این مسائل باعث می شود ناشکری!!!!کنیم.
کسی منکر تبعیض های موجود نیست ، و بارها
در این مورد نوشته ام . حتی گاه تصور می کنم
که خوانندگان بزرگوار شاید از مکررگویی بنده
خسته شده باشند ،اما این نشانگر ثبات رای
است .یعنی مشکلان فرهنگیان موارد مشخص
است.
شکر گویی یا قدردانی مورد نظر بنده در این
مقال از لحاظ فرهنگی است. عادت به دیدن
داشته ها نه ماندن در حسرت نداشته ها.
امید روزی نه چندان دور فرهنگیان هم
در ترازوی عدالت گنجانده شوند.سپاسگزارم.
اثبات سخنم ،در بخشی نوشته ام ما در
آموزش و پرورش قدردان کدام رحمت
مسولین باشیم ؟ یعنی منظورم قدردانی
در زندگی خصوصی افراد در ارتباط با
جامعه است نه در ارتباط با وزارتخانه،
عنوان را دقت فرمایید. باز ممنونم
ستوان یکم روح الله دهقان افسر شیفت پلیسراه و کارشناس تصادف فرماندهی انتظامی استان بعد از توقف خودروی استاندار وی را شناخت در عین احترام عالیترین مقام اجرایی استان یزد را به دلیل تخلف رانندگی جریمه کرد.
استاندار یزد هم بعد از اعمال قانون پلیس راه از افسر شیفت به پاس تعهد و انجام وظیفه بدون تبعیض با صدور پیامی قدردانی کرد.
من امروز کاملا تصادفی این متن شما را با لذت هر چه تمام مطالعه کردم. چقدر عمیق و واقعی به موضوع حساس قدرشناسی
پرداخته اید. امری که ما حتی در مورد والدین خود بجا نمی آوریم. نوشته شما باعث تفکر عمیق من نسبت به پیرامونم گردید.از شما خیلی ممنونم. مشتاقانه دیگر
نوشته های تان را جستجو خواهم کرد.تندرست باشید.