انتخاب رییس دانشگاه فرهنگیان در کادر منازعات سیاسی دو جناح اصلی، قابل فهم است. هر چند سعی می شود بر آن جامه کارشناسی بپوشانند. محمود مهر محمدی یکی از چهره های اصلاح طلب آموزش و پرورش در شهریور 92 از سوی علی اصغر فانی به عنوان سرپرست دانشگاه تربیت معلم منصوب شد. اما او در 50 ماه گذشته نتوانست تایید و تصویب شورایعالی انقلاب فرهنگی را کسب کند و رسما رئیس دانشگاه فرهنگیان شود.
ظاهرا وزیر آموزش و پرورش، تصمیم گرفته که برای شکستن این بن بست فرد دیگری را برای ریاست دانشگاه فرهنگیان پیشنهاد کند. سید محمد بطحایی اوایل مهرماه به خبرنگاران گفت : "تکلیف رئیس دانشگاه فرهنگیان مهرماه مشخص میشود." مهرماه گذشت و آبان هم دارد تمام می شود، اما مساله ریاست دانشگاه فرهنگیان حل نشد. گفته می شود که وزیر آموزش و پرورش، حسین خنیفر از اساتید نزدیک به اصولگرایان را به عنوان رییس دانشگاه فرهنگیان به وزیر علوم معرفی کرده، اما وزیر علوم نپذیرفته است.ظاهرا رایزنی ها ادامه دارد و ممکن است به نتیجه برسد.
انتخاب رییس دانشگاه فرهنگیان در یک پروسه سه مرحله ای انجام می شود
اول باید وزیر آموزش و پرورش شخصی را به وزارت علوم معرفی کند. اگر فرد معرفی شده توسط وزیر علوم تایید شود ، به شورایعالی انقلاب فرهنگی معرفی خواهد شد. اگر شورای انقلاب فرهنگی صلاحیت فرد معرفی شده را تایید کند، آنگاه وزیر آموزش و پرورش می تواند ابلاغ ریاست دانشگاه فرهنگیان را به نام او صادر کند. محمود مهر محمدی که یک اصلاح طلب شناخته شده بود در چهار سال گذشته ، سعی کرد با اظهار نظرهای تئوریک در چارچوب نظرات اصولگرایانه و برخی انتصابات مورد پسند جناح مخالف در حوزه فرهنگی ، نظر مساعد اعضای محافظه کار شورایعالی انقلاب فرهنگی را به خود جلب کند. اما موفق نشد. من حدود سه سال پیش در نامه ای به آقای مهرمحمدی نوشتم که انعطاف تاکتیکی او و تغییر گفتمانش ، از سوی اصولگرایان شورای انقلاب فرهنگی به گونه ای معکوس فهمیده می شود و کمکی به او نخواهد کرد
تا قبل از تصدی سرپرستی دانشگاه ،نظرات محمود مهر محمدی در در چارچوب آموزش و پرورش مدرن و غیر ایدئولوژیک می گنجید. حتی از نظر تیپ و ظاهر هم تلاشی هم برای همرنگ نشان دادن خود با اصولگرایان نمی کرد. مهر محمدی مدیر پروژه تهیه سند ملی آموزش و پرورش در دوره وزارت مرتضی حاجی بود. تقریبا 90 درصد کار تهیه سند انجام شده بود که محمود فرشیدی جانشین مرتضی حاجی شد. فرشیدی هیچ اعتمادی به تهیه کنندگان سند از جمله مهرمحمدی نداشت. او سنگی جلوی پای مهر محمدی انداخت و گفت : "اول باید فلسفه آموزش و پرورش اسلامی تدوین شود." مهر محمدی سراغ همکار روحانیش صادقی قمصری رفت . حجت الاسلام صادقی هم مقدمه ای با ادبیات اسلامی برای سند نوشت که البته فرشیدی را راضی نکرد. فرشیدی تصمیم گرفت با تشکیل کارگروه ویژه ای بحث فلسفه آموزش و پرورش را دنبال کند و سند تهیه شده را که 500 کارشناس در تهیه آن دخیل بودند و هزینه گزافی صرف تهیه آن شده بود را به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک بایگانی کرد.
از بد حادثه ، مهر محمدی در راس نهادی آموزشی قرار گرفت که موجودیت و ماموریت آن قرابتی با دانش آکادمیک و نظرات کارشناسی مهر محمدی در زمینه آموزش و پرورش نداشت. این بحث که داوطلبان شغل معلمی باید اصول حرفه ای کار معلمی را بیاموزند، امری بدیهی و عقلانی است . اما اولویت تربیت معلم در سالهای بعد از انقلاب و نیز دانشگاه فرهنگیان تربیت "حرفه ای و تخصصی" معلم نبوده و نیست. دانشگاه فرهنگیان و قبل از آن مراکز تربیت معلم ، بیشتر برای ایزوله کردن دانشجویان تربیت معلم از فضای عمومی دانشگاه های کشور و تربیت معلمان آینده در فضایی به شدت مذهبی و ایدئولوژیک تاسیس شده اند. ماموریت این دانشگاه یک ماموریت عقیدتی – سیاسی است. تاسیس دانشگاه پیامبر اعظم (ع ) توسط فرشیدی و ارتقای آن به دانشگاه فرهنگیان در دوره حاجی بابایی ، با هدف جلوگیری از شل شدن پیچ و مهره های ایدئولوزی آموزش و پرورش صورت گرفت. بدیهی است که آنها می خواهند کسی در راس دانشگاه فرهنگیان باشد که با آنها کاملا همسو و همراز باشد.
من مطمئنم که مهرمحمدی به اساسنامه دانشگاه فرهنگیان التزام عملی دارد اما این کافی نیست. مهرمحمدی قصد تغییر اولویت های عقیدتی – سیاسی دانشگاه را نداشت. او تصور می کرد با رعایت همین اولویت ها و جلب اعتناد اصولگرایان می تواند اصلاحاتی در بخش آموزشی ایجاد کند. بحث هایی که در مورد عملکرد مدیریتی مهرمحمدی می شود نوعی آدرس غلط دادن است. مشکل مهرمحمدی عملکرد او در دوران مدیریتش نیست و مشکلات عمده دانشگاه فرهنگیان به مدیریت مهرمحمدی ربطی ندارد. مساله این است که شورایعالی انقلاب فرهنگی نمی پذیرد که شخصی مانند مهرمحمدی در راس دانشگاهی باشد که قرار است برای کشور "معلم مکتبی" تربیت کند. به همین دلیل در 50 ماه گذشته او را تایید نکرده اند.الان هم می خواهند او را بردارند تا خیالشان راحت شود. این تصور که جانشین مهرمحمدی چه خنیفر و چه کس دیگری مشکلات این دانشگاه را حل می کند خیالپردازی است. دانشگاه فرهنگیان از دانشگاه بودن یک اسم را دارد و برای تبدیل شدن به دانشگاه راه درازی در پیش دارد.
طبق اساسنامه ، دانشگاه تربیت معلم برای "شکوفایی فطرت، استعدادها و شکلگیری هویت یکپارچه اسلامی- ایرانی- انقلابی دانشجو معلمان، برخوردار از هیئت علمی و مدیران مؤمن، آراسته به فضائل اخلاق اسلامی، عامل به عمل صالح، تعالیجو و تحولآفرین، باورمند به جامعه عدل جهانی (جامعه مهدوی) تاسیس شده است.
هدف شمار 1 آن : "تأمین و تربیت معلمان، مدیران، مربیان، کارکنان و پژوهشگرانی مؤمن و متعهد، معتقد به مبانی دینی و ارزشهای اسلامی و انقلابی، دارای فضائل اخلاقی و ارزشهای والای انسانی، کارآمد و توانمند در طراز جمهوری اسلامی" است. وقتی که در مراسم معارفه مهر محمدی در سال 92، آقای فانی از قول مهر محمدی وعده داد که دانشگاه فرهنگیان را تبدیل به یک برند بین المللی می کند معلوم بود که مهر محمدی دچار اشتباه محاسبه و خوش بینی بیش از حد شده است. دانشگاهی با 62 پردیس زنانه و مردانه در مکانهایی شبیه دبیرستان با بودجه محدود و وابسته به یک وزارتخانه دولتی چگونه می توانست تبدیل به برند بین المللی شود؟
مهر محمدی قطعا معنای دقیق برند و نیز مشخصات دانشگاه بین المللی را می شناخت .حال بر اساس چه محاسباتی چنین وعده ای را داد؟
یک نکته روشن است مهرمحمدی تصور می کرد با حداکثر انعطاف در دیدگاه های خودش و با استفاده از تعابیر آشنایی مانند "حیات طیبه " و بازگذاشتن دست "نهادنمایندگی" و بسیج دانشجویی و انتصاب افرادی از اصولگرایان در مدیریت های فرهنگی دانشگاه و ارائه چهره ای فراجناحی از خود ، می تواند اعتماد شورایعالی انقلاب فرهنگی را جلب کند.
او می خواست در حوزه های غیر حساس ، اصلاحاتی ایجاد کند. ارزیابی کارنامه 50 ماهه او نیازمند دسترسی به اطلاعات واقعی است. بطحایی هم به دلیل نداشتن عقبه سیاسی ، بر سر بقای مهرمحمدی مانند فانی حاضر به دوئل سیاسی با شورای انقلاب فرهنگی نیست. او می خواهد همه را وارد بازی کند و علاقه ای به ایجاد چالش ندارد. او باید با نهاد قدرتمند شورای انقلاب فرهنگی کارکند و علاقه ای ندارد که آنها را نسبت به خودش حساس کند.
عده ای معتقدند در دولتی که با حمایت اصلاح طلبان روی کارآمده است، پست مدیریت دانشگاه فرهنگیان باید به یک فرد اصلاح طلب سپرده شود و اگر وزیر دولت اعتدال این پست را دو دستی تقدیم یک فرد اصولگرا کند نوعی خیانت به آرای مردم در سال 96 است. البته مخالفان هم می گویند که در نظام اسلامی ، معلم باید مطابق معیارهای دینی و انقلابی گزینش و تربیت شود. الگوی تربیت معلم های دهه 60 و سختگیری های شرعی و فراشرعی در مورد کنترل رفتار و ذهن دانشجویان تربیت معلم نوستالوژی اصولگرایان است. بعد از جنگ که ستاره چپگرایان در آموزش و پرورش افول کرد یکی از موضوعات اختلافی محمدعلی نجفی وزیر آموزش و پرورش دولت سازندگی و حسین مظفر مدیرکل مقتدر آموزش و پرورش تهران مساله تربیت معلم بود. قدیمی ها یادشان هست که در یک جلسه رسمی ، حسین مظفر نجفی را "آمریکایی" خواند و نجفی به شیوه بچه های جنوب شهر کتش را در آورد و گفت: من آمریکایی نیستم ! بچه سلسبیلم و ... را سرویس می کنم!
اما بحث و گفت و گویی که اکنون در داخل آموزش و پرورش جریان دارد تابع منافع شخصی افراد و به ویژه مدیران ارشد آموزش و پرورش است. هیات علمی دانشگاه فرهنگیان از سالها پیش پارکینگ مدیران معزول دوره های مختلف بوده است. عضویت در هیات علمی دانشگاه فرهنگیان و یا سمت اداری در این دانشگاه یک رانت بسیار ارزشمند مادی و معنوی است. همین امر کیفیت کادر علمی این دانشگاه را به شدت تنزل داده است. افراد معمولا بر اساس سود و زیان شخصی از تداوم مدیریت مهرمحمدی یا روی کار آمدن یک اصولگرا حمایت می کنند. البته مباحث داخلی معمولا در پوشش نقد و بررسی عملکرد مدیریت صورت می گیرد و هر دو طرف سعی می کنند از بین دانشجویان پردیس های دانشگاه و هیات علمی یارگیری کنند.اما واقعیت این است که مدیریت مهر محمدی یا شخص دیگری تغییری در امکانات رفاهی دانشجویان ، در ارتقای سواد هیات علمی و در افزایش امکانات این دانشگاه ندارد. اصولا با تسامح می توان عنوان دانشگاه را بر این مجموعه بی در و پیکر اطلاق کرد.
سید محمد بطحایی بر خلاف وزرای سلف خود مانند مرتضی حاجی ، حسین مظفر ، علی احمدی ، محمود فرشیدی و حاجی بابایی و علی اصغر فانی و دانش آشتیانی عقبه و چسبندگی سیاسی مشخصی ندارد. بطحایی سوابقی در حوادث 88 و دعوای محافظه کار و اصلاح طلب دهه 70 و 80 و درگیری های جناح چپ و راست دهه 60 ندارد. او از آن دسته مدیران اداری "فاقد چهره سیاسی" است که با هر رییسی کنار آمده است. با تسامح فراوان می توان او را یک تکنوکرات دانست. امثال بطحایی نه اصلاح طلبها را قبول دارند و نه اصولگرایان را و در عین حال با هردو جناح می توانند کار می کنند. آنها ایدئولوژی حاکمیت را به عنوان پروتکل اداری رعایت می کنند، اما مسایل سیاسی و جناحی برای آنها جنبه حیثیتی ندارد.
به نظر می رسد برای بطحایی، مهرمحمدی اصلاح طلب با حسین خنیفر اصولگرا تفاوتی ندارد، اما چون گرایش و قدرت شورایعالی انقلاب فرهنگی را می فهمد و نمی خواهد در مقابل این نهاد بسیار قدرتمند بایستد، مایل است که با معرفی شخصی مورد قبول شورایعالی انقلاب فرهنگی با منویات اعضای موثر این شورا کنار بیاید و مساله 50 ماهه را حل کند.
به نظر من تاسیس و اداره دانشگاهی با 62 پردیس زنانه و مردانه با کادر علمی بسیار ضعیف که اکثرا بعد از پایان دوره مدیریت به تربیت معلم آمده اند، با فضاهایی شبیه دبیرستان و امکاناتی در حد مراکز تربیت معلم سابق و با سختگیری های ایدئولوژیک و سیاسی ، حتی با استانداردهای داخلی قابل قبول نیست.
اگر حمایت اصولگرایان به دلایل ایدئولوژیک را از پشت دانشگاه برداریم این دانشگاه تعطیل می شود و یا کارکرد آن به برگزاری دوره ضمن خدمت و ابتدای خدمت معلمان محدود می شود.
آموزش و پرورش اگر توان اداره دانشگاه داشت دانشگاه تربیت معلم با قدمتی 90 ساله را حفظ می کرد و یا از صد درصد ظرفیت دانشگاه شهید رجایی استفاده می کرد. دانشسرا های تربیت معلم در دوره ای موثر بودند که کشور با کمبود شدید مراکز آموزش عالی رو به رو بود.
در شرایط فعلی آموزش و پرورش می تواند فارغ التحصیلان بهترین دانشگاه های دولتی را جذب و پس از گذراندن واحدهای تخصصی، استخدام کند. دانشگاه فرهنگیان با این شمایل عجیب و غریب اکنون یک واقعیت است .
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
بابا مهم داشتن تخصص است و علاقه و توانایی یا هم جناح بودن و ولو با هر کارنامه ایی؟؟
امیدوارم رییس جدید این دانشگاه مقطع ارشد را برا دبیران لیسانسه علاقمند به ادامه تحصیل بیاورد بخصوص در علوم پایه
چندین نفر به اصرار مدیرکل آپ بعنوان کادر ووو وارد پردیس کردن مثلا یکی از آنها برادرش (رضا پاشایی) بعنوان کارشناس پژوهش وتحقیقات این پژوهشگر در شهر خودشان مشهور هست شش ماه به گل مصنوعی آب بعد شش ماه گفتن ابله این مصنوعی است حالا آقای مدیرکل وی وچند تن از نخبگان مثل این را به هر طریقی و... وارد دانشگاه فرهنگیان کرده معلوم هست با این سیاستها همه آرزوهای نوشته شده چه خواهد شد آیاااااا کسی نیست به داد آموزش وپروش برسد
حضور برخی معاونین و مدیران کل ستادی مامور از دانشگاه های دیگر وزارت علوم به این دانشگاه است که نگران عواقب تصمیمات خود نیستند زیرا در این جا نخواهند ماند که مورد بازخواست قرار گرفته شوند. و مغرورانه اصرار و سماجت بر تصمیمات سلیقهای خود دارند.
همانطور که اشاره فرمودید از دیگر موارد آسیب زننده به وجه ایشان اصرار بر تعامل کاملا نخ نما با انتصابات خود است که نتوانست اعتماد تصمیم گیران اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی را جلب کند.
برادر عزیز به جای این کامنت های فاقد فکت ، دلایل مخالفت خودت را با ادامه مدیریت مهر محمدی بگو . بعید است که یک مدرس دانشگاه بدون توجه با ساختار یک نهاد و ماموریت آن و صدها عامل تاثیرگذار چند نفر اطرافیان مهر محمدی را عامل مشکلات معرفی کند.
1- شخصی برای مدیر کلی یکی از بخش های دانشگاه فرهنگیان در نظر گرفته شده بود و تقریبا شرایط رو داشت، چون مدیر کل حوزه ریاست دانشگاه تمایل نداشت این فرد مدیر کل شود به زعم خود برای دست به سر کردن فرد چاره ای اندیشیده است ، آن آقای کاندیدای مدیر کلی را صدا می زند و می گوید میتونی از همسرت نامه ای بیاری که مخالف مسئولیت گرفتن شما نیست، فرد هاج و واج می ماند که این دیگر چه شرطی است. مدیر کل حوزه ریاست می گوید چون شما فرد عصبی هستید و با گرفتن مدیر کلی فشار کار زیاد میشود ممکن است به خانم و بچه هایت عصبانی شوی پس لازم است که رضایت همسر را داشته باشی.
واقعا شما در جریان جزئیات نیستید خیلی از رفتار های این فرد مدیر کل حوزه ریاست آنقدر سخیف است و که به قول شما شبیه به جوک می ماند و از طرف کمتر کسی قابل باور است.
در مجموع آنقدر مسائل سخیفی توسط همین فرد انجام شده و به خود آقای مهرمحمدی هم به مستقیم ترین شکل هم منعکس شده ولی ایشان تنها جوابی که به معترضین میدهند این است که از این به بعد به خود من مراجعه کنید.
خیلی جای این نیست که وارد جزئیات شوم و شاید هم بی فایده باشه ولی میشه با یک استمزاج بیطرفانه از مدرسان و دانشجویان و پرسنل صحت و سقم ادعاهای مطرح شده از جانب بنده را مشخص نمود
در همین چهارسال اخیر بیش از 250عضو هیئت علمی جدید با تایید و رعایت کامل ضوابط وزارت علوم از طریق فراخوان جذب دانشگاه شدهاند و حدود 500 مدرس باتجربه و متخصص هم از مراکز تربیت معلم باقی مانده که بیش از 80درصد آنها هیچ گاه پست سیاسی یا مدیریتی نداشتهاند.
البته این دانشگاه هنوز از کمبود بسیاری از زیرساختهای کالبدی و ساختاری یک دانشگاه حرفهای تربیت محور فاصله دارد؛ اما در همین مدت کوتاه به گواه پژوهشهای انجام شده کیفیت معلم خروجی از این دانشگاه قابل مقایسه فارغالتحصیلان سایر دانشگاه که به استخدام در میآیند؛ نیست.
با تشکر از حساسیت جناب عبدالهی نسبت به این بخش مهم آموزش و پرورش
انکار نمیکنم که تعداد اندکی از مدرسان تربیت معلم بواسطه مدیریتهای کلان حوزه وزارت وارد تربیت معلم شدهاند؛ اما اغلب مدرسان و اعضای هیئة علمی افرادی حرفهای با تخصص و تحصیلات بالا از دانشگاههای معتبر کشور هستند که سالها با علاقه و دلسوزی به تربیت معلم مشغول بودهاند.
آقای مهرمحمدی به نیروهای درونی اعتماد نکرد و دوستان دانشگاهی خود را که اغلب کم تجربه و ناتوان بودند را بر این دانشگاه مسلط کرد که به از دست رفتن فرصت و اتلاف بودجه های زیاد منجر شد.
امروز بخش زیادی از منتقدان مهرمحمدی کسانی هستند که از نظر سیاسی و فکری با او همراستا و موافق هستند ولی انتصابات و تصمیم های مدیریتی او باعث نارضایتی زیاد شده است.
به عنوان نمونه شما کافی است سوابق و عملکر مدیر حوزه ریاست دانشگاه آقای ف.... را بررسی کنید و پس از بررسی حکمرانی مطلق و میزان دریافتی این فرد از دانشگاه علت اصرار و لجبازی مهرمحمدی برای جلوگیری از بازنشستگی او را بررسی کنید.
این موارد ربظی به اختلاف نظر شورای انقلاب با مهرمحمدی ندارد. مهرمحمدی نتوانست از فرصت رای مردم برای اصلاحات اساسی تربیت معلم استفاده کند چون مدیران توانمندی به کار نگرفت و خودش را هزینه افراد ناسالم و منفعت طلبی کرد.
سوای بحث دانشگاه فرهنگیان،این سئوال به ذهنم خطورکرده که:آیالباس قرمزجناب شیرزادربطی به کت قرمزمشایی ونیززنبیل قرمزبقایی داردیاصرفااشتباه تایپی است.
باتشکر
اگر چه همه ما شاید در قسمت هایی از مقالات جناب شیرزاد نقدهایی هم داشته باشیم یا عقیده ای خلاف نظر ایشان داشته باشیم . ولی اشراف ایشان به مسائل آموزش و پرورش بر کسی پوشیده نیست . اگر چه ایشان را از نزدیک نمی شناسم و فقط به واسطه مقالات ایشان با ایشان آشنایی دارم ولی فکر می کنم که به تمسخر گرفتن نوع لباس و پوشش افراد و در قالب ناشناس مسخره کردن کسی که عمرش را برای مطالعه و تحقیق در آموزش و پرورش کشور سپری کرده است اصلا کار درستی نیست.
کاش شما معلم نباشید چون من از معلمی خودم شرم می کنم . و کاش سخن معلم هر مطلبی را به بهانه آزادی اظهار نظر منتشر نکند .