در جامعه ما روندی نازیبا خصوصا در محافل علمی و دانشگاهی موج می زند که از آن به عنوان نظریه " اثر میتو " مرتون در علم جامعه شناسی یاد می شود ؛ یعنی مجموع فعالیت گروهی دانشجویان برای نوشتن پایان نامه که استاد ناظر به جز تدریس واحد درسی خاص، کمک شایان توجهی به آنان جهت انجام تحقیق یا بررسی ،انجام نمی دهد اما نام استاد بر روی پایان نامه یا پروژه تحقیق ، نقش می بندد. چیزی که از دوران دانشجویی تا حال خیلی از ماها برای آن پاسخ قانع کننده ای نیافته ایم!
یا حتی می توان به دریافت مدارک دکتری برخی مدیران سطوح بالایی اشاره داشت که خود آنان هیچ گونه فعالیت علمی یا تجسسی برای اجرای پایان نامه خود انجام نمی دهند و اساتید به نام دانشگاه شهر خود را در مضیقه انجام آن قرار می دهند و کار تمام شده به نام مدیر ، حک می گردد.
در جامعهشناسی، "اثر متیو "پدیدهای است که در آن ثروتمندان ثروتمندتر و فقرا فقیرتر می شوند. این اصطلاح برای اولین بار توسط جامعه شناس معروف روبرت مرتون، در سال ۱۹۶۸ ابداع شد. روبرت کی مرتون دریافته بود که در علم، اعتبار یک اکتشاف به شهرت محقق آن بستگی دارد تا شایستگی او . از این رو وی با الهام از انجیل ، شاخص "اثر متیو" را ارائه کرد و از تاثیرات " اثر متیو "بر جوامع می توان اشاره داشت که امروزه بسیاری از محققان جهان سوم قانع شدهاند که مسئولان مجلات علمی سرآمد، تمایل بیشتری به رد مقالات فرستاده شده از یک موسسه جهان سوم نسبت به مقالهای به همان کیفیت از کشورهای پیشرفته دارند.
مهمتر این که آنها اظهار میدارند که حتی وقتی مقالات آنها در مجلات معتبر به چاپ میرسد، دانشگاههای آنها مقالات و کارهایشان را نادیده میگیرند و تمایل به پیگیری مقالات بعدی دارند که دانشمندان آمریکایی و اروپایی در دنباله کارهای آنان ارائه میکنند.
دانشمندان برجسته، اغلب اوقات اعتباری بیشتر از یک محقق نسبتاً ناشناخته به دست خواهند آورد، حتی اگر کار آنها کاملاً مشابه هم باشد ؛ به عبارتی دیگر چنین معنی میدهد که اعتبار معمولاً زمانی به دست خواهد آمد که محقق معروف باشد ؛ به عنوان مثال، یک جایزه تقریباً همیشه به محقق ارشد درگیر در پروژه تعلق میگیرد، حتی اگر همه کار توسط دانشجوی کارشناسی ارشد انجام شده باشد.
بارها و بارها شاهد اختراعات و کشفیات دانش آموزان و دانشجویان سراسر کشور خود در جشنواره خوارزمی بوده ایم که در زیر فقط به عناوین قید شده در سنوات مختلف اشاره می نمایم:
- مشارکت 28 مدرسه دماوند در جشنواره نوجوان خوارزمی، ارائه بیش از 30 ایده و اثر از هر واحد آموزشی.
- دو دانش آموز خوزستانی رتبه برتر کشوری جشنواره خوارزمی را کسب کردند.
- تجلیل از 50 دانش آموز برتر سومین جشنواره نوجوان خوارزمی در کرج.
- برتری دانش آموزان یزدی در هفدهمین جشنواره جوان خوارزمی.
- دانش آموز فردیسی به مرحله کشوری جشنواره خوارزمی راه یافت.
- ورود ۱۳ طرح دانشجویی و ۳۲ طرح دانشآموزی به مرحله نهایی جشنواره خوارزمی.
- استقبال از نفر سوم جشنواره جوان خوارزمی در شهرستان رابر.
- گزارش عصرایران نتیجه داد: جشنواره خوارزمی، مخترع افغان را ثبت نام کرد.
- دو طرح دانش آموزی خمین به مرحله کشوری جشنواره نوجوان خوارزمی راه یافت.
- 417 دانش آموز متوسطه قزوین در جشنواره نوجوان خوارزمی شرکت کردند.
و...
اگر دقت کنید ، مشاهده می نمایید که آنقدر گمنام هستند که گاه شهر محل زندگی آنان را نیز نمی شناسیم و گمنام تر از خود آنان یا شهرهایشان، راستی این دزدی ارثی است یا از کودک خود انتظار صداقت و درستی دارید؟طرح ها و ابتکاراتی است که توسط دانش آموزان یا دانشجویان این مرز وبوم به کسب رتبه های برتر ، رسیده اند اما اثری از آنها نیست. اگر در جامعه استفاده می کنند اثرات آن کجا دیده می شود؟ یا اگر به سایر کشورها فروخته شده باز اثرات مالی و افتخاری آن چرا مشاهده نمی شود؟
کاش آموزش و پرورش و آموزش عالی هر دو شهامت طبقه بندی فهرست این ابتکارات و اختراعات دانش آموزان و دانشجویان چندین ساله کشورمان را داشتند . دلیل اجرای گسترده چنین جشنواره هایی ارضای کنجکاوی درونی مان هست یا کاربردی کردن اختراعات و ابداعات ؟
یک عمر بر ما پژوهشگران آموزش و پرورش خرده گرفتید که تحقیق شما کاربردی نیست، حال که نوجوانان و جوانان کشورمان اختراعتشان کاربردی است چرا به کار نمی برید؟ معلوم می شود که با دانش کاربردی اصلا آشنا نیستید و فقط به صرف واژه می پردازید.
یک انسان از درون چقدر باید کم مایه یا تهی باشد که نتیجه کار دیگران را مالکیت نماید آن هم کار فکری !
مگرمی توان امروز در این سرعت ارتباطات ، اندیشه و طرح فردی را چه به نام و چه گمنام ، رُبود؟
آری ، رُبایش ها همیشه به شکل آدم ربایی یا ماشین ربایی و... نیست. امروز فکر و اندیشه و تفکر و خلاقیت انسانها نیز ربوده می شود.
کاش می شد بر اندیشه برتر انسانها نیز قفل های هوشمندی ساخت. شاید روزی یکی از همین نخبگان سرزمین من و شما آن را دریابد. البته اگر قفل او را نیز نرُبایند.
تفکر و اندیشه نیز برای خود مرزهای مشروع یا غیر مشروع دارد. چون رنگ پوست تو یا چون طبقه اجتماعی تو یا چون مذهب تو ، یا چون قاره تو ، یا .... جدای از من است و من چون سطح علمی برتری دارم یا چون مشهور هستم یا چون دکتری دارم و یا .... پس عقل حُکم می کند که این کار توی کوچک به نام من یزرگ برچسب بخورد!!!!!
این دیگران همیشه خارج از ما نیستند خود هموطن من هم می تواند اندیشه مرا بدزدد. حال می خواهید دزدی ادبی اش نام نهید یا علمی اش. چه تفاوتی دارد. به هر حال امری خلاف اخلاق انسانی صورت گرفته است. راستی صحنه دزدی شکار حیوانات از یکدیگر به یادم آمد.
یک انسان از درون چقدر باید کم مایه یا تهی باشد که نتیجه کار دیگران را مالکیت نماید آن هم کار فکری شمایی که پایان نامه های حاضری می خرید ، شمایی که پایان نامه های دانشجویی را سند مدرک خود می سازید و... حالتان از کرده خودتان به هم نمی خورد؟ وجدانتان چطور؟ یک عمر داغ دزدی بر پیشانی خود را چگونه از فرزندتان پنهان خواهید داشت؟ راستی این دزدی ارثی است یا از کودک خود انتظار صداقت و درستی دارید؟
در باور من ، مدیر رده بالایی که استاد دانشگاه را در مضیقه انجام پایان نامه اش قرار می دهد مقصر و خود استاد شریک جرم اوست. چرا ما شهامت "نه گفتن" نداریم؟
در شعار خیلی از ماها بی نظیریم اما نوبت چون به عمل می رسد برخی تسلیم ناراستی ها هستیم.
بیایید یاد بگیریم که سرحدات اندیشه و تفکر دیگران را محترم بشماریم.
بیایید یاد بگیریم مهم خدمتی است که انجام می شود نه نام انجام دهنده خدمت.
بیایید یاد بگیریم که علم پیکری واحد برای رساندن همه انسانها به سرمنزل مقصود دارند.
بیایید یاد بگیریم که همه انسان هستند و همه به حقوق انسانی نیازمندند.
بیایید یاد بگیریم که در دنیای امروز شایستگی برتر از شهرت است .
بیایید یاد بگیریم که برتر از دانش و سِمت و موقعیت ما، قدرت تعقل و تفکر انسانهاست.
منبع سازمان غیرانتفاعی بنیاد ویکی پدیا، دانشنامهٔ آزاد
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.