نظر یکی از همکاران بر ذیل نوشته بنده یعنی " برای بیسوادی روز افزون کودکان و نوجوانان 6 - 15 ساله کشور اعتراف هست اما راه حل نیست؟! " آنقدر اهمیت داشت ، که صلاح در پرداختن به موضوع دیدم.
عین نظر همکارمان با نام مستعار معلم :
"نوعی بی سوادی دیگر هم وجود دارد و آن تعداد قابل چشم گیر دانش آموزان بی سواد مشغول به تحصیل در دوره ی ابتدایی هست . دانش آموزانی که در پایه سوم و بالاتر هستند اما نمی توانند بخوانند و بنویسند . علت آن این است که بدون اینکه باسواد شده باشند به پایه بالاتر رفته اند و همین جور ادامه پیدا کرده است."
قبلا به ناتوانی پسر همسایه ام در کلاس پنجم برای نوشتن ، اشاره کرده بودم که با فعالیت درسی ، شاهد عدم یادگیری حروف الفبایی توسط ایشان شدم. یا در دیگر نوشته راجع به دانش آموزانی که سخت یاد می گیرند یا خیلی کم یاد می گیرند اشاره داشتم که به جای معلم یزدی که خط کش را به دست سه دانش آموز خود داد تا او را برای کوتاهی تنبیه نمایند ، بنده با طرح سئوالاتی ساده و ابتدایی چون تعداد روزهای هفته و ماه و سال و نام ماهها و فصل ها و جدول ضرب ، پی می بردم که خشت اول این دانش آموز درست پایه ریزی نشده است.
البته خط کش خوردن معلم یزدی توسط سه دانش آموز زیاد خوشایند نیست .بنده تحسین شان کردم چون که معلم دانش آموزان خود را تنبیه نکرده بود یا داد و فغان برنیاورده بود و به قول استاد ما خودش را مسبب عدم یادگیری دیده بود و حتی بر دستانش بوسه زدم و توسط نظرات همکاران مورد لطف قرار گرفتم.اما برخی صحنه هاست که خاص کلاس درس است و حساسیت یا عمق این ها می تواند برانگیزنده احساسات و عواطف باشد . روحیه افراد متفاوت است. انتظار برداشت واحد صحیح نیست. ما معلمین ، گاه در کلاس درس چنان صحنه هایی داشتیم که ماهر ترین کارگردانان هم قادر به ترسیم آن نیستند.
اما یک دانش آموز اول ابتدایی چرا خوب یاد نمی گیرد:
چون اگر مهدکودک و پیش دبستانی را در نظر نگیریم، کلاس اول حال و هوای دیگری دارد که برای او تجربه اول حساب می شود.
چون تعداد دانش آموز در دوره ابتدایی ، خصوصا در کلاس اول نباید بیشتر از 15 نفر باشد.
چون سن کم دانش آموز کلاس اول نیاز به همراهی و محبت مادرانه یا پدرانه معلم را حتمی می نماید.
چون که تدریس جدی یا با صوت و وزن یکسان برای کودک کلاس اولی ، خسته کننده و ملال آور است. روش تدریس ابداعی استاد ارجمند جناب آقای فردوس حاجیان در شهرک الفبایی هم برای همین منظور بود ؛ موزون و ریتم دار ، که بی حوصلگی و بی نظمی دانش آموزان کلاس اول را از بین می برد. چون نشاط و شادی حاکم بود.
چون که 45 دقیقه کلاس درس و 10 - 15 دقیقه سیاحت ، برای او مفهومی گنگ دارد.
چون که سن کم آنان ، وادارشان می سازد تا با فریاد و فغان ، توجه معلم را به خود معطوف دارند و آنان دوست دارند کانون توجه باشند ، در خانواده چنین است در کلاس هم چنین می خواهند.
چون که معلمین کلاس اول ، کارشناسان سطوح بالای تدریس نیستند و هر کس که دیپلم هست به نام معلم دوره ابتدایی شناخته می شود !
سه چهار سال است که لیسانس رشته های گوناگون به عنوان مدرس دوره ابتدایی استفاده می شوند ؛ اما فراموش نکنیم که آنان کارشناس رشته فیزیک و شیمی و تاریخ و اقتصاد و.....هستند نه دوره ابتدایی.
کلاس اول ابتدایی ، خشت اول معماری آموزشی هر کشوری است و با کوتاهی های ما این بنا با استحکام و امنیت ، پی ریزی نمی گردد. نتیجه همان بیسوادی یا کم سوادی این کلاس اولی ها در سطوح سایر دوره های آموزشی است. باید قبول داشته باشیم که ما اجازه نداریم هر باسواد آماده یا داوطلب شغل معلمی را به کلاس اول بفرستیم. خان اول زندگی کودک 6 - 7 ساله وقتی به درستی طرح ریزی و برنامه نویسی نشود ، تا خان هفتم لنگ لنگان باید به پیش رفت.
سیستم ارزشیابی کیفی نیز ، دشواری دیگری است که هم این روش تا 12 سال تحصیلی یک فرد تثبیت نشده است و ایجاد تضاد می نماید، و هم وقتی عنوان کیفیت برای ارزیابی مستولی می گردد، نظر معلم بر واقعیت غالب می شود.
همه ما گاه به پرسشنامه هایی پاسخ داده ایم ، هنگام پاسخگویی به سئوالات با جواب : خوب، عالی، متوسط ، ضعیف یا کم ، زیاد ، بسیار زیاد و.... دشواری انتخاب داشته ایم.
ارزیابی کیفی چنین دردسرهایی را هم دارد. هر چند در کشورهای برتر آموزشی نیز این روش حاکم است، اما حب و بغض های ما کجا و آنان کجا؟!
ما سلاح انتخاب درجه کیفی را در دستان کسانی می سپاریم که کارشناس و کارشناس ارشد تدریس کلاس های دوره ابتدایی خصوصا کلاس اول یا خشت اول یا خان اول ، نیستند ؛ پس امروز من و شما معلم پایه های متوسطه باید در کلاس خود ، دانش آموزانی داشته باشیم که در ساختن جمله یا بیان آن دشواریهایی دارند. ما کم اوراق پر غلط امتحانی نداشته ایم که با رأفت معلمی ، ورقه آنان را به حساب درست نوشتن ، اصلاح می کردیم و برخی غیر منصفانه بر ورقه امتحان فیزیک یا اجتماعی غلط املایی نیز می گرفتند. آخر این چاره کار نبود و چقدر نگران امتحانات نهایی این دانش آموزان می شدیم!
یک بار برای تجدید نظر اصلاح اوراق رفته بودم البته خواسته بودند ، چون شخصا دوست نداشتم با این واحد همکاری نمایم شاید به علت بیگاری حاکم. نمرات دانش آموزان کلی تغییر یافت و گاه حتی از 12 به 17 نیز رسید. مسئول مربوطه پرسید: فلانی علت این همه تغییر نمره چیست؟ که همه می دانیم هیچ کس خصوصا اصلاح کننده ی اولی از این موضوع راضی نیست. نه اداره نه مدیر و نه دفتردار. گفتم :در طرح سئوال برای درس جامعه شناسی سه دیدگاه و نظر پرسیده اند و من معلم با خواندن آنها درستی نظرشان را هر چند برخلاف ریزبارم مشاهده می نمایم. یا در طرح سئوال نمی بایست این همه نظر شخصی می پرسیدند یا باید حق قانونی دانش آموز داده می شد که بعد ندانستم به بنده اعتماد کردند یا نفر سوم نیز اصلاح کرد. خود دانند و وجدانشان.
بدترین عطوفت نظام آموزش و پرورش ما ، باری به هر جهت قبول شدن دانش آموزان دوره های مختلف است. با نمره 7 به شرط معدل 10 یا 12. مرز مرز مرز یادگیری.ما به دانش آموزان این چنینی خدمت نمی کنیم که ظلم هم می کنیم. دوره های بعدی فشار مضاعفی را متحمل می کند. ظرفیت او حمل یک هندوانه است ما بیست هندوانه چندین کیلویی را بر او تحمیل می کنیم. خاطرتان است کشور آمریکا با رتبه چهاردهم سیستم برتر آموزشی، فقط 80 درصد دانش آموزان را دیپلم می داد و از بین آنان تنها 30 درصد وارد دانشگاه می شدند!
فراموش نکنیم که یک نوع مدارس اختراعی هم در کشور ما هست که مدارس استثنایی خوانده می شوند و دانش آموزان آنها کسانی هستند که قدرت یادگیری ندارند و چندین بار تا حد قانون، مردود یا واحد مانده شده اند. می بینید آموزش و پرورش ما به جای دقت بر خشت اول و دوره ابتدایی، نسبت به شرایط پیش آمده خلاقیت و نوآوری دارد. برای آنان آموزش های مهارتی و حرفه ای بگذارید که مفیدتر از دیپلم تحمیلی و زورکی و اجباری است.
باز می گوییم که دوره ابتدایی را دریابید !
باز می گوییم که تدریس لیسانس رشته های گوناگون دوره متوسطه در ابتدایی، مشکل آموزش ابتدایی را حل که نخواهد کرد، بدتر نیز خواهد نمود.
باز می گوییم که همه چیز ایران فردا با بررسی محتوی طرح ها و برنامه های تدوین شده وزارت آموزش و پرورش در دوره ی ابتدایی مقدور می گردد.
باز می گوییم که به جای سیستم قبولی حتمی همه دانش آموزان در نظام آموزش و پرورش به آنان ماهیگیری یاد دهید نه این که ماهی دهید .( کنفسیوس چینی)
حتی به دوره های مهدکودک و پیش دبستانی نیز باید نگاهی دیگر و تازه داشت. با تحلیل محتوایی سیستم فعلی آموزش ابتدایی ، فردای آموزش ایران را رهایی بخشید.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان
برگشت و رسمیت دوباره قانون مردودی و اخراج دانش اموزنماهای بی ادب درسنخوان و تن پرور است
یادگیری پایه ای آموزشی، باید به آنان مهارت و حرفه یاددهیم. و گرنه بره و بزهکاری رواج روزافزون می یابد. تنها راه جل منطقی برای این گروه دانش آموزان محروم یادگیری آموزش مهارت است. باتشکر
مجلس در تلاش است!!!!!
کسانی که با الصطلاح بعنوان مربیان مراکز دولتی حق التدریس شدند (که هرگز مربی مراکز دولتی نبودند) ولی به لطف وآگاهی مجلسیان وبا همکاری مدیر کل های ا پ استانها بعنوان مربی پیش دبستانی دولتی حق التدریس شدند
واکنون همین عزیزان نام زیبای معلم ابتدایی را یدک می کشند وسال اینده استخدام ا پ
انوقت است که سوسوی نور امیدی که تلاش میکنی ببینی دیگر نمیبینی!!!باید تبرک گفت به مسئولین
وشاید ایران از عقب مانده ترین کشورهای افریقایی هم عقب تر بماند چون در هیچ کجا اینگونه معلم وارد اپ نمی شود
دوره ابتدایی با این مدل نیرو گرفتن فاتحه اش خوانده است
کاش شعار نمی دادند مهمترین دوره ،دوره ابتدایی هست
اخر سر هم خود همین مسئولین با وارد کردن عده ای کثیری فقط به اسم مربی پیش واستخدام آنها تیشه بر ریشه ی اپ می زنند
خانم امامی «خوان »اینگونه است