کودک از زمانی که قادر به تکلم و ایجاد ارتباط کلامی با افراد خانواده خود می گردد خصوصا با مادر، جامعه پذیری اش آغاز می شود. فعلا در مرحله یادگیری و اثرپذیری مطلق هست. از این لحظه تا زمانی که به مهدکودکی سپرده نشده است تنها مأخذ جامعه پذیری کودک خانواده اوست و رسانه ها با توجه به سن کم او فعلا یک طرفه عمل می کنند. خانواده همان خشت اول شخصیت و هویت فردای کودک است. اما خانواده به عنوان نخستین نهاد اجتماعی ، قادر به آموزش همه مفاهیم لازم زندگی بشری نیست، بالاخره باید او را به مهد کودک و مدرسه سپرد. برای اجتماعی شدن بیشتر و برای فراگیری ارکان اساسی زندگی ، کودک وارد کانال های آموزشی می شود. یادگیری او تعمیم یافته و به تدریج از حالت صرف اثرپذیری به حالت اثرگذاری نیز می رسد.
بالاخره در یک مسیر طولانی 12 ساله و گاه 16 ساله با محاسبه دوران مهدکودک، بزرگ می شود و در سر دو راهه ها و سه راهه ها و چهار راهه های زندگی ، رشته تحصیلی دانشگاه و یا شغل و همسر آینده خود را انتخاب می کند.
در طی این طریق طولانی او ارزشها و ضد ارزشهای جامعه خودش را می شناسد و با هنجارها و ناهنجارها یا بایدها و نبایدهای زندگی ، آشنا می شود. در وجودش برخی از چیزهای خوب و بد درونی شده و شخصیت خاصی در او شکل می گیرد. جامعه پذیری ، او را برای برعهده گرفتن نقش های واقعی زندگی نه بازی نقش آماده می سازد.
و چون همه در طول زندگی ، شرایط و امکانات یکسانی ندارند، لذا تفاوت های فردی و اجتماعی ، روند جامعه پذیری افراد را متفاوت می سازند.
گاه خطاها و لغزش هایی در زندگی خصوصی یا اجتماعی ما وجود دارند که برای جبران یا اصلاح آنها ما نیازمند باز اجتماعی شدن هستیم. "باز اجتماعي شدن RESOCIALIZATION " يک الگوي تغيير شخصيت است که به واسطه ی آن فردي بزرگسال شيوه هاي رفتاري را مي پذيرد که متفاوت با شيوه هاي رفتار قبلي اوست.
باز اجتماعی شدن فقط برای بزهکاران و مجرمان اجتماعی فرصت اصلاح و بازنگری در باورها و اعتقادات و نگرشها را نمی دهد، بلکه همه ما می توانیم با قدری درایت ، دوراندیشی و تفکر عمقی و منطقی و عقلانی ، عادات رفتاری نامناسب یا نادرست خود را اصلاح کنیم.
خیلی از ما صاحبان حِرف و مشاغل گوناگون در سنین مختلف ، هر چند دشوار اما با همکاری دوستان و خویشاوندان یا اعضای خانواده ، می توانیم خطاهای رفتاری یا شخصیتی خود را زیر ذره بین انصاف قرار دهیم. طی این روند توانایی های فوق العاده ای می خواهد چرا که شخصیت فردی و اجتماعی ما همانند رسوب چربی در سنین بالای 50 سال در بدن است و نیک می دانید که آب کردن آن نیز دشوار است. دقیقا عین هم اند. قرار است یک فرد بزرگسال در هر سنی ، شیوه های رفتاری جدیدی را جایگزین قبلی نماید.
اما وقتی خواست و اراده هست ، بشر قادر به انجام هر کاری هست. خیلی از ما بزرگترها به طی این طریق دشوار برای مقبولیت عامه ، نیازمندیم. باید کلاه خود را قاضی کرده و عادلانه به بررسی شیوه های رفتاری خود بپردازیم تا با کشف و شهود از واقعیت درونی خود به رفتارهای مطلوب تر و شایسته تری برسیم ،همان خودسازی به نوعی دیگر. خودسازی برای رسیدن به ایمان و اعتقاد بی نقص است و "باز اجتماعی شدن " برای تغییر الگوی شخصیت خود جهت مقبولیت عامه. برای آن که دیگران از شرّ بدی های ما در امان باشند. برای اعتراف این که که 40 - 50 سال عمر خود را با ابزارهای شایسته و بایسته ، سپری نکرده ایم.
خیلی از چیزها در زندگی شهامت می خواهد اعتراف به نیاز "باز اجتماعی شدن" هم همین طور. امروز اگر من همسری خوب نیستم یا پدر و مادری شایسته نیستم ، یا در هر شغل و سمتی ، رفتارم با همکارانم مناسب نیست ، من می خواهم به عقب برگردم و ابزاری مناسب تر برای طی بقیه مسیر زندگی ام انتخاب کنم.
چه تعدادی از ما بزرگسالان به الگوي تغيير شخصيتی یا "باز اجتماعی شدن" نیازمندیم تا به واسطه ی آن بتوانیم شيوه هاي رفتاري جدیدتر و مناسب تری را که متفاوت با شيوه هاي رفتار قبلي ماست، جایگزین نماییم ؟
برای شناسایی و حذف رفتارهای نامساعد خود برخیزیم که زندگی با همه داده های خوشایندش چون عشق ، محبت ، فداکاری ، بزرگواری ، جوانمردی ، احترام گذاشتن و محترم شمردن ، رعایت حق و حقوق و.... شیرین می گردد. ما انسانها سزاواری دوست داشتن و دوست داشته شدن را بدست آوریم و برای تداوم آن تلاش نماییم.
شاید از این کانال خیلی از کاستی های مدیران سطوح مختلف نیز اصلاح شود و جامعه ما نیز به صلاح آید. ما پیوند منطقی بین انسانها را گم کرده ایم و برای یافتن حلقه مفقوده بهتر است دامن "باز اجتماعی شدن "را محکم بگیریم. فرصتی ناب برای تولدی دیگر. برای جامعه پذیری مجدد. سخت است اما ناممکن خیر.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان