هر سیستم آموزشی اهداف و اصول و برنامه هایی را در تدوین کتب و اساسنامه و مقررات و بخشنامه ها ، تعقیب می کند، اما در این میان ویژگی های رفتاری یا نگرش هایی است که در مدرسه فرا گرفته می شوند اما در برنامه آموزش رسمی گنجانده نشده اند، " برنامه پنهان " یا برنامه ی اعلام نشده ی مرتبط با آموزش است .
اصطلاح برنامه پنهان را اولین بار "جکسون" در کتاب "زندگی در کلاس درس" به کار برد و آن را استایدر رواج داد.
از نظر بنسون استایدر (1971) ، برنامه درسی پنهان اشاره می کند به فشارهایی که به طور ضمنی در مقابل الزامات صریح برنامه درسی آشکار در هر مؤسسه آموزشی یافته می شود و دانش آموزان باید آنها را تشخیص داده ، بدانها واکنش نشان دهند تا بتوانند در آن مدرسه باقی بمانند.
بنیان های آموزشی کشور ما نیاز به احیا و بازنگری و بازسازی دارد عناوین دیگری چون برنامه "درسی نانوشته" یا "پیرابرنامه درسی" نیز بر آن اطلاق می شود. برنامه درسی پنهان ، بخشی از کل نظام مدرسه است که می توان آن را با فهم زمینه هایی که در آن پدید می آید ،درک و شناسایی کرد.
برنامه درسی پنهان نه در جایی نوشته شده و نه هیج معلمی آن را درس می دهد بلکه محیط آموزشی مدرسه ، با تمام خصوصیاتش ، آن را آموزش می دهد.
دانش آموزان در معرض چیزی قرار می گیرند که هیچ گاه سخنی از آن در میان نبوده است. آنها به مرور ، تحت تأثیر برنامه درسی پنهان مدرسه ، رویکرد خاصی نسبت به زندگی و نگرش خاصی نسبت به تحصیل و یادگیری پیدا می کنند.
ایوان الیچ (1971) می گوید:
به نظر او در مدرسه بسیاری چیزها آموخته می شود که با محتوای رسمی دروس هیج ربطی ندارند، مدرسه با خصلت تأدیبی و نظم دهی ساختار و مقرراتش پذیرش بی تمییز( تشخیص) و چشم بسته نظم اجتماعی موجود را تلقین می کند. این درس آگاهانه تعلیم داده نمی شود ، رویه ها و سازمان مدرسه متضمن آن است. برنامه درسی پنهان به دانش آموزان می آموزد که نقش آنها در زندگی ، این است که موقعیت خود را تشخیص دهند و با آن بسازند.
آموزش و پرورش هر کشور یکسری اهداف آشکار برای دوام و بقای نظام اجتماعی و سیاسی خود دارد، اما در همراهی این هدف، اهداف نانوشته یا ناخواسته دیگری نیز توسط دانش آموزان استنباط ، کشف و ادراک می شود که آنها همیشه خوشایند و مفید نیستند و تسرّی آنها به جامعه بزرگتر ، در خود مدرسه یا خارج از مدرسه، مشکلات رفتاری را دامن می زند.
مثلا ، از مجموع رفتارهای دستوری حاکم در مدرسه ، دانش آموز لجاجت ، عناد و سرکشی را فرا می گیرد . از دوره ابتدایی به طور ضمنی و ناشناخته با او رشد می کند و دوران نوجوانی و جوانی با تیغ زدن مدیر ، ضرب و شتم او ، قتل معلم در کلاس و..... نمود عینی می یابد.
یا دیدگاه حقارتی به جنس مؤنث ؛ از مجموع مفاهیم کتب یا مجموع برخوردهایی که با این جنس به عمل می آید و تحمیل نظر بر او یا به کارگیری شدت بر علیه آنان ، یا نداشتن حق برخورداری از زندگی مساوی با مردان ، به نحوی که حتی درآمد زنان شاغل را نیز حق حتمی خود می دانند و چه زنانی که حتی اجازه دریافت حضوری حقوق خودشان را ندارند یا حق برداشت ریالی از آن را ، یا حق برطرف کردن نیازها و حسرت های خودشان را.
این دیدگاهی است که برخی از مردان جامعه ما در دوران دانش آموزی جزو آموخته های پنهانشان بوده است.
یا دیدگاه رشوه گرفتن و اختلاس و پولشویی، واقعیت نامیمونی که باز دانش آموز در طی برنامه ی پنهان مدرسه ای خود فرا گرفته است. هیچ کس مادرزادی این زرنگی ها را نیاموخته است. ناکافی بودن درآمدها، برابر نبودن درآمدها، ندادن حق و حقوق واقعی هر شغل، او را به این باور می رساند که برای عقب نماندن و جلو زدن دیگر همنوعان خود باید کاری خارق العاده ای کرد که همگان به انجام آن قادر نیستند. هدایت این چنینی ، حاصل مفاهیم کتب درسی و بحث ها و گفته های نابرابری اقتصادی و اجتماعی است.
یا تیغ زنی و خون بازی دختران برخی از مدارس کشور که اگر مطالعه و بررسی و تحقیق نشود و جلویش سد بازسازی اخلاقی صورت نگیرد ، تعمیم آن حتمی است. یک نوجوان یا جوان چرا باید به پدیده خودزنی با تیغ زنی روی بیاورد آن هم دختر؟! در حالت معمول ما تحمل زخم های ناخواسته چاقو و ابزار آلات دیگر را حین فعالیت خانگی یا اقتصادی نداریم ، پس چرا چنین نامهربانه خود را ریش ریش می کنند؟
غیر از این است که آنها یاد گرفته اند که برای دیده شدن باید شاخ و دُم داشت، باید پسران موی خود را دراز کنند یا آن را دُم اسبی ببندند، باید ابروهای خود را همانند زنان تمیز کنند، باید شلوار پاره پاره بپوشند ( کجاست زمانی که وصله شلوار دانش آموز ندار ، مسخره می شد؟!) یا دختران باید آرایش کنند یا دوست پسر بر گزینند، همه این رفتارها برای فریاد دو واژه هست " من هستم" !
آری ؛ ما اگر در مدرسه وجود او را باور نکنیم و او را نبینیم و آموزش های ما به چند معنی و ارزش ، محدود گردد ، چنین واکنش های خودآزاری یا خودنمایی هم رواج می یابد. آخر در چنین شرایطی ، معلم و معاون و مدیر او را می بینند و تذکر می دهند تا مرحله سرکشی مطلق و اشاعه رقتارهای ناهنجار به جامعه بزرگتر یعنی اجتماعات بیرون از مدرسه.
دانش آموزان ما از خفای آموزش های مدرسه ای و از صحنه هایی که می بینند در می یابند که کسانی که زیاد فعالیت می کنند بر خود ظلم می کنند ، چون آنانی که کم کارند یا همه وظایف خود را به خوبی انجام نمی دهند در قضاوت با یکدیگر ، عین هم اند، یا برای در آمد کم ، چرا باید بیشتر تلاش کرد، لذا فردا به هنگام اشتغال ، کم کاری می کند، وقت کشی می کند، ارباب رجوع را پاسکاری می کند ( بروکراسی یا کاغذ بازی) دیر سر کار حاضر می شود یا غیر لازم به بهانه هایی ، غیبت می کند. از برنامه پنهان مدرسه ، او یاد گرفته است که ضد ارزش را جایگزین ارزش نماید.
یا او از برنامه پنهان مدرسه ، یاد می گیرد چه درسی چه تحصیلی، مگر آنانی که خوانده اند صاحب کدام موقعیت و امتیاز شده اند؟ لذا به ترک تحصیل روی می آورد و از سنین16 - 18 سالگی خود را به تلاطم اشتغال جامعه می افکند . اگر سرمایه پدری هست با بوتیک و مغازه و یک ماشین آخرین مدل، و گر نه به کارگری و دستفروشی روی می آورد یا عاطل و باطل به خیابانگردی می پردازد.
برنامه های پنهانی که در نظام آموزشی کشور ناخواسته آموزش داده می شود، یعنی اصلا دیده نمی شوند که قصد هدایت و کنترل آنها را داشته باشیم. ویروسی ناشناخته هستند که نمود آنها را نمی دانیم به چه چیزهایی نسبت دهیم. به غفلت یا اهمال یا بی دقتی یا بی اطلاعی یا... به چه چیزهایی مربوطش کنیم.
چنین دانشی نیست ، از آن بی اطلاعیم. و باید آن را بدانیم و ببینیم. باید حواسمان جمع باشد. باید این خمیر بازی را به خوبی شکل بدهیم آزادانه و با احترام به روح مستقل او ، با یک نگرش انسانی . باید او را در امر آموزش دخیل و سهیم نماییم و گر نه شکل مورد نظر نظام اجتماعی و سیاسی را نخواهد گرفت. وگرنه او با نظام آموزشی بیگانه در گوشه ای غیر منفعل می ماند.
چرا کشورهای آموزشی برتر سیستم آموزشی خود را دانش آموز محور نموده اند؟ برای همین . برای کنترل و هدایت همه جانبه توانایی ها و استعدادهای کودکان و نوجوانان. برای این که هرز نروند. برای این که مفید بودن و مؤثر بودن را در عمل دریابند. تفاوت این است ما فرهنگ گفتن داریم و آنها فرهنگ عمل کردن دارند.آنها پویایی آموزشی دارند و ما ماند آموزشی. یک ماندگاری قرنی. تغییرات کتب درسی با قرار دادن مفاهیم آموزشی در داخل شکل های مربع و مستطیل و ابر گونه ، ما را به جایی نمی برد. یا قرار دادن فعالیت های عملی آخر فصل یا درس ، که معلم تدریس نکرده پاسخ آن توسط افراد غیر حرفه ای تدوین و چاپ گردیده است و کدام تفکر برای حل آنها؟ یا خود معلم فرصت بررسی آنها را نمی یابد.
برنامه پنهان ویژگی های رفتاری یا نگرش هایی است که در مدرسه فرا گرفته می شوند اما در برنامه آموزش رسمی گنجانده نشده اند. برنامه پنهان ، برنامه ی اعلام نشده ی مرتبط با آموزش است.
برنامه درسی پنهان اشاره می کند به فشارهایی که به طور ضمنی در مقابل الزامات صریح برنامه درسی آشکار ، در هر مؤسسه آموزشی یافته می شود و دانش آموزان باید آنها را تشخیص داده ، بدانها واکنش نشان دهند تا بتوانند در آن مدرسه باقی بمانند. چون سلام دادن به اولیای مدرسه. چون پیچش عاطفی به دست و پای معلم برای اطمینان از نمره مستمر. یا صمیمیت با معاون برای گرفتن امتیازاتی. یا مبصر شدن برای بهانه داشتن پرش از کلاس درسی خسته کننده. دانش آموزان هم در حد سن و سال خودشان ، تجاربی کسب نموده اند که در کتب درسی آموزش داده نشده است.
برنامه پنهان ، روندی خوشایند یا ناخوشایند غیر قابل کنترل عوامل درگیر آموزشی است.ما هیچ گاه نخواستیم تا در مدارس خود ناهنجاری یا ضد ارزشی را تدریس یا القا و ابقا نمائیم، اما چه سود که به طور ضمنی و ناخواسته واکنش ها و نگرش هایی را در مدارس خود به دانش آموزان ، تلقین نموده و می نماییم که اختیار آن از قدرت ما خارج است.
در مورد چنین پدیده دو چیز گفتنی است :
1- نظریه در سال 1971 طرح گردیده است ، که اعتراف می کنم چیرهایی استنباط می کردم اما با این نظریه آشنا نبودم و حتی در دوران دانشجویی، اساتید اشاره ای به آن نکرده بودند.
2- اهمیت توجه به مفاهیم کتب درسی که باید بر اساس واقعیت ها به طور همه جانبه تدوین و به پی ریزی بنیادی اخلاق و تعهد بپردازد.
بار دیگر با استفاده از این نظریه ، و با رعایت نیازهای افراد جامعه ، لزوم بازسازی برنامه و سیاست های نظام آموزش و پرورش را اعلام و استفاده حتمی از متخصصان تعلیم و تربیت در همه رشته ها خصوصا جامعه شناسی و روانشناسی را یادآور می شوم.
بنیان های آموزشی کشور ما نیاز به احیا و بازنگری و بازسازی دارد.
فردا دیر است.
این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید
نظرات بینندگان