گروه گزارش/ مهدی خلیلی
ورود نخبگان علمی و چهره های ماندگار در مسایل آموزش و پرورش یک ضرورت است.
« صدای معلم » بر این باور است که نظرات و نظریات دانشمندان اجتماعی و فرهنگی چراغ راه تعلیم و تربیت است . در این راستا در تلاشیم که با گفت و گو و مصاحبه از نظرات علمی چهره های ماندگار کشور بهره گیریم و امیدواریم که آموزش و پرورش به مرحله ای از بلوغ برسد که از نظرات دانشمندان و محققان اجتماعی و فرهنگی استفاده نماید. با این نگاه به سراغ دکتر محمد امین قانعی راد، دبیر سابق انجمن جامعه شناسی ایران و استاد دانشگاه تهران رفتیم و با طرح سوالاتی در حوزه ی آموزش جویای نظرات و نظریات ایشان شدیم .خواندن این گفت و گو خالی از لطف نیست !
* جنابعالی در چند روز پیش و درمراسم رونمایی یک کتاب ازبومی شدن جامعه شناسی گفتید . سه سال پیش نیز بر این مساله اصرار داشتید. بفرمایید جامعه شناسی بومی از نظر جنابعالی چه مختصات و ویژگی هایی دارد؟
من نگفتم جامعه شناسی بومی . اصطلاح جامعه شناسی بومی سوء تفاهم ایجاد می کند و من از آن پرهیز و احتراز می جویم. وقتی از بومی شدن می گویید یعنی آن دانش در سطح جهانی کاربستی ندارد و ما باید دانش بومی آن را داشته باشیم . دانشی داشته باشیم که آن دانش مال خودمان باشد و تحت تاثیر ارزش های خودمان باشد و متاثر از فرهنگ و جهان بینی خودمان و این معانی و ویژگی ها سوء تفاهم ایجاد می کند و این نگرش ها علمی نیست. همچنین دانش بومی با یک نگاه بدوی همراه است. نگاه بدوی که می خواهد از ارزش های جهانی فاصله بگیرد و دانش جهانی را بی اعتبار می پندارد!
واقعیت این است که نگاه بومی گرایانه پس از انقلاب یک نوع هراس فرهنگی و اجتماعی ایجاد نمود! این نگرش منتج به این باور شد که جامعه شناسی غربی ارزشی ندارد و این نگرش این عمل را تقویت نمود به جای اینکه بیاییم نقد علمی کنیم به طرد و نفی آن بپردازیم !
من از جامعه شناسی مستقل صحبت کردم که تحقق آن سخت و دشوار است. برای تحقق جامعه شناسی مستقل باید به یک درجه از فهم و خرد عمیق جامعه شناسی برسیم.
بنابراین نقد جامعه شناسی کار جامعه شناس است.همان گونه که مثل معروفی است که می گوید: برای رد فلسفه هم باید فیلسوف بود. بنابراین برای رد جامعه شناسی هم باید جامعه شناس بود. ولی برای طرد و نفی آن می توان جامعه شناس نبود و گفت: این جامعه شناسی به درد نمی خورد و باید آن را دور بیاندازیم. طرد و نفی جامعه شناسی دارای پیش داوری است . تاکید می کنم که حرفم این بود که جامعه شناسی مستقل در ایران یک پروژه ی ناتمام است و ما باید از منظر نظریه و متدولوژی به سمت استقلال جامعه شناسی ایرانی برویم. البته این علوم اجتماعی مستقل باید با علوم اجتماعی جهانی در ارتباط باشد و با میراث جهانی در تعامل!
تاکیدم بهره برداری از فضای فکری داخل ایران و تحقق جامعه شناسی مستقل از منظر موضوع و امکانات مطالعاتی است.فرض بر این است که ما روی موضوعات و مسایل خاصی تاکید کنیم و از طرف دیگر بر روش شناسی خاصی تاکید کنیم که استقلال خاصی دارد.نمی دانم آیا توانستم منظور و دغدغه ی خودم را نشان دهم و جامعه شناسی مستقل را توصیف و تبیین کنم؟
* یعنی شما می فرمایید جامعه شناسی ایرانی مثل کشورهای دیگر برود به موضوعات بومی خود بپردازد. مثلا هندوستان یک جامعه ای از ادیان و زبان های گوناگون است که مساله ی همبستگی و وحدت ملی مهم است ! کشوری مساله اش الکلیسم است . کشور دیگر مساله مهاجران دغدغه اش است. شاید برای جامعه شناسی ایرانی ،معرفت جامعه شناسی دینی مهم و مطرح باشد! یا حوزه ای از چامعه شناسی و نظریات اجتماعی و روش شناسی در جامعه شناسی ایرانی مهم است.فکر می کنم منظور جنابعالی این است!
بله هم حوزه مطالعاتی و هم حوزه ی مسایل و بعضا تاکید روی مفاهیم و متدولوژی. منتهی شرط همه ی این حرف ها انجام گود سوسیولوژی یا جامعه شناسی خوب است. انجام دادن یک جامعه شناسی خوب یعنی دارای کیفیت علمی باشد و قابل عرضه به بازار جهانی دانش و معرفت را داشته باشد. شما الان گفتید کشورهای اسکاندیناوی و هند که بر روی برخی از موضوعات و روش های علمی تاکید داشته اند و در حوزه های خاصی نظریه پردازی کردند.اما این مهم است که بتوانید از جامعه شناسی خود دفاع کنید و آن را قابل استدلال بدانید و دیگران نیز نظرات و نظریات شما را قابل استدلال بدانند و این یافته ها قابل کاربست باشد.نه اینکه بگوییم مال ماست و مال ایرانی هاست. شما در جامعه ایرانی از نظریات جامعه شناس آلمانی استفاده می کنید و آن را به کار می بندید. نمی گویید که در آلمان تولید شده و به درد ما نمی خورد!
به هر حال ممکن است از شرایط اجتماعی و معرفتی خاصی برخیزد ولی از حیث کاربرد جهانی است و عمومیت دارد و از وجاهت و مشروعیت برخوردار است و این یافته ها با روش علمی بوده است.حال ممکن است شما بپرسید چه کاری در این مسیر انجام دادیم و آیا می توانیم جامعه شناسی مستقل داشته باشیم؟
واقعیت این است که ما توانستیم یک مجموعه ای از مطالعات متعدد انجام دهیم ولی این مطالعات نتوانسته است منجر به سنت سازی علمی شود و تا زمانی که سنت و سنت سازی شکل نگیردیعنی گروهی از دانشمندان بیایند درباره آن مساله بحث کنند و بر روی آن مساله وفاق وتوافقی داشته باشند. این اتفاق نیفتاده است. الان در ایران افرادی داریم که کارخودشان را می کنند ولی دغدغه های افراد دغدغه اجتماعات علمی نشده است.
واقعیت این است که ساخت جامعه شناسی مستقل منوط به تشکیل اجتماعات علمی است که من بر روی آن تاکید می نمایم.تاکیدم این است که کشوری که توانسته جامعه شناسی مستقل داشته باشد که همزمان توفیق ایجاد اجتماعات علمی را داشته است و این نکته ی مهمی است که ما متاسفانه نتوانستیم اجتماعات علمی را شکل دهیم .
* استاد قانعی راد؛ بچه ها در مدارس ما از سال سوم دبستان اجتماعی می خوانند . حداقل 7 سال به طور عمومی بچه ها این درس را می خوانند اما توفیقی حاصل نمی شود و بچه ها جامعه پذیر نمی شوند و قانون را رعایت نمی کنند . چرا این گونه است ؟
این سوال مهمی است . واقعا درس جامعه شناسی چه کارکردی دارد؟ آیا کارکرد جامعه پذیری دارد؟ شاید بپرسید جامعه پذیری چیست؟ از نظر من یکی از تعاریف جامعه پذیری افزایش آگاهی های مدنی و اجتماعی است. فرض کنید که درجامعه ای زندگی می کنیم آن جامعه با قوانین راهنمایی و رانندگی یا انتخابات و یا قانون گذاری که وجود دارد و در اینجا باید به نحوی ارتباط برقرار کنیم و بتوانیم با تاریخ و سنت اجتماعی آگاهی داشته باشیم. یعنی بخش اول فرد را آماده نموده برای مشارکت فعال اما این کافی نیست و باید مهارت های ارتباطی را تقویت کنیم.
ببینید شما اسم درس را بگذارید جامعه شناسی یا مطالعات اجتماعی یا تعلیمات مدنی . از سوی دیگر این درس باید بتواند ظرفیت های ارتباطی را افزایش دهد و در واقع به تعلیم مدنیت بپردازد! این درس باید بتواند زندگی اجتماعی را تعلیم دهد و فواید کار گروهی را بیان کند و بچه ها را با گفت و گو و مهارت های آن آشنا سازد. این کار فرق می کند با کار جامعه شناسی که جامعه شناسی درس می دهد و جهت گیری علمی دارد و بر نظرات و نظریات تاکید دارد!
در مدرسه تاکید بر مفاهیمی چون گروه و ساخت و طبقه و نظریات جامعه شناسان که بعضا جهت گیری دینی و ایدئلوژیکی دارد به جا و شایسته نیست. مثلا در کتاب درسی وقتی مفهوم فرد گرایی است. پس از این تاکید می شود که این ویژگی جامعه غربی است و ما در فرهنگ خود بر ایثار و فداکاری تاکید می کنیم. بنابراین داشته های دانش آموز ایرانی پس از چند سال تحصیل اجتماعی یک سری مفاهیم ذهنی و البته مفاهیم دانشی و اطلاعاتی است.
یکی دیگر از دلایل عدم توفیق جامعه پذیری در ایران به شیوه ی آموزش معلمان مربوط است. به نظر من شما باید برای دبستان و دبیرستان نظام آموزش تربیت معلمی ایجاد کنید. معلمی، تربیت معلمی می خواهد . الان دانشجوی دبیری علوم اجتماعی همان دروسی را می خواند که رشته های دیگر چون پژوهشگری می خوانند در نهایت ممکن است چند واحد فرق داشته باشند. یعنی بچه های دبیری چند واحد تربیتی و روان شناسی می خوانند . بنابراین معلمی که خودش تربیت معلمی نداشته در تعلیمات به بچه ها توفیقی ندارد.ما زمانی دانشگاه تربیت معلم داشتیم بعد اسمش را عوض کردند و در آن زمان معلمی هم دارای ارج و قرب و منزلتی بود . الان دانشگاه های تربیت معلمی و تربیت دبیری یا وجود ندارد یا حضورش کم رنگ است و این مسایل موجب شده است که تعلیمات مدنی اثر گذار نباشد حتی می توانم بگویم جای تعلیمات مدنی غایب است.
* یکی از مسایل و مشکلات جامعه پذیری و تربیتی در کشور ما مساله دوگانگی ارزشی یا تربیت متناقض است . نظر جنابعالی دراین باره چیست؟
واقعیت این است پاسخ با خودش است. دوگانگی ارزشی! یکی از مشکلات جامعه پذیری ایران است. در جامعه شناسی به آن جامعه پذیری دوگانه و چندگانه نیز می گویند که آموزش ناهماهنگ و متعارض میان خانواده و مدرسه به وجود می آید . ارزش ها و هنجارها و نگرش ها در دو محیط متفاوت است و به همین دلیل بخشی از بچه ها دچار سرگردانی می شوند و بخش دیگر دچار یک نوع دوشخصیتی می شوند و یا دچار تظاهر و ریا و دورویی در رفتار و گفتار .
در اینجاست که رفتارهای مختلفی از خود بروز می دهند و در انجام رفتار واحد و هماهنگ امتناع می ورزد . در خانواده یک سبک زندگی و گفتار دارد و در مدرسه از سبک زندگی دیگر و گفتار و کردار دیگر استفاده می کند!
واقعا این یکی از مشکلات جامعه ایرانی است و در جوامع دیگر کمتر این مساله را می یابیم . شما در ژاپن کمتر این مشکل را می بینید . در اروپا وحدت و انسجام رفتاری می بینید . حتی در عربستان سعودی و ترکیه و مالزی نیز این مشکل را ندارید و نوعی وحدت بین خانواده و مدرسه می بینید. در این کشورها نیز نهادهای خانواده و مدرسه در تعارض نیستند. ولی در ایران پیامدهای اجتماعی و مسایل سیاسی منجر به مفاهیم چندگانه و تعارض شیوه های جامعه پذیری شده است !
* واقعیت این است که ساحت و فضای علمی در یک جامعه بدون نقش معلمان میسر نیست . این مساله از منظر استاد جامعه شناسی معرفت و دانش چگونه است؟
ترویج علم اعم از علم اجتماعی و یا علم به معنای خاص و تجربی مهمترین نقش معلمان و آموزگاران است. البته نقش معلمان منحصر به انتقال اطلاعات علمی به دانش آموزان نیست بلکه مهم ترویج منش علمی و کنش ورزی معرفتی و داشتن روحیه ی علمی و در راس همه ی آنها علاقه و علقه به علم در دانش آموزان است.
گاهی اوقات انتقال اطلاعات علمی در مدارس سبب از بین رفتن علاقه و علقه دانش آموز به دانش می شود.انتقال علمی به قدری در ذهن دانش آموز موجب فشار و عصبانیت او شده و چنان مجبور می شود که فرمول ها و قوانین و مفاهیم نظری را به حافظه بسپارد که این امر نه تنها برای دانش آموز ایجاد جذبه و جاذبه و لذت یادگیری نمی کند بلکه موجب بی علاقگی و نفرت به علم و دانش می شود . ما این مساله را در رفتارهای متعدد می بینیم.
بچه ها عموما روزهای تعطیل را به روزهای مدرسه ترجیح می دهند در حالی که درس معلم اربود زمزمه ی محبتی جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را. زمزمه درس معلم همان علاقه مندی دانش آموز به درس معلم است و فشار متون درسی و بمباران اطلاعات علاقه را از بین می برد. البته یک شاخص خوبی داریم که آیا دانش آموزان علاقه دارند یا نه. آن شاخص میزان خواندن و نوشتن است .
درست است که ما نباید دانش آموزان را مجبور به خواندن و نوشتن کنیم اما بچه های علاقه مند به علم بیشتر می خوانند و بیشتر می نویسند. ما باید بتوانیم میل به خواندن و نوشتن را ایجاد کنیم. میل به خواندن ،میل مصرف به علم و دانش را نشان می دهد و میل به نوشتن یعنی تولید دانش و مفهوم و متن است. متنی که دانش آموز تولید می کند و او را به یک کنشگر فعال در می آورد نه یک مصرف کننده منفعل !
خواندن و نوشتن دو رکن مهم یک کار علمی است . علاقه مندی به خواندن و نوشتن در بچه ها ضیعف شده است. دانش آموز اگر بخواند صرفا کتاب درسی را می خواندآن هم به اجبار و کسب نمره .اگر هم بنویسد آن هم اجبار است و نظام مدرسه ای آن را تکلیف و مشق می نامد! مشق با مشقت همراه است . باید مدرسه ای داشته باشیم که علاقه به خواندن و نوشتن را در دانش آموز به وجود آورد و این باید مهمترین هدف دانش آموز باشد . متاسفانه عملا می بینیم که نظام مدرسه ای نتوانسته این علاقه را به وجود آورد.بچه ها در تابستان سه ماه تفریح می کنند و اول مدرسه فقط به زور و اجبار کتاب درسی می خوانند و این مساله به دانشگاه ها نیز تسری یافته است و دانشگاه ها نیز همین طور شده است. دانشجوی پزشکی ممکن است فقط چند کتاب تخصصی بخواند اما هیچ مطالعه غیر تخصصی ندارد. دانشجوی مهندسی دنبال خواندن کتاب های ادبیات نیست. دانشجوی کشاوررزی کتاب تاریخی نمی خواند. الا قلیلا. لذا ارتباط دانش آموز با کتاب و دنیای دانش و معرفت فقط منحصر به کتاب های درسی است و این بدترین نوع ارتباط با کتاب است. دانش آموز کتاب های درسی را می خواند و امتحان می دهد و بعد کتاب را در کارتون می گذارد تا مامور بازیافت شهرداری کتاب را ببرد و اینجاست که مطالعه تمام شد و فرصت تفکر از بین رفته است و این یک فاجعه است!
اصلا ما نهادی به نام کتابخانه های خانگی در منزل نداریم. الان وقتی وارد بسیاری از خانه ها می شویم کتابخانه ندارند. قبلا این طور نبوده است!حالا بماند بخشی از این تحول وابسته به تحول ارتباطی و اطلاعاتی است ولی بخش زیادی مربوط به نظام مدرسه است که این علقه و علاقه را به خواندن ایجاد نکرده است.
من در زمان خودم که دانش آموز دبیرستانی بودم به هر دلیلی به کتاب علاقه پیدا کردم بخشی از علاقه مندی من به کتاب مربوط به نظام مدرسه است و نقشی که معلم ادبیات و انشا و یا تاریخ داشته است.نقش داشت. هنوز که هنوز است من این علاقه را حمل می کنم و مثل همان کودک دبستانی و دبیرستانی ولع خواندن دارم.
من الان در شبکه های مجازی نیز حضور دارم.اینستاگرام و فیس بوک و تلگرام حضور دارم و در روز ده ها ایمیل برای من می آید و می خوانم ولی هنوز کتاب می خوانم و می نویسم و می نویسم و می خوانم .این علاقه در 10 سالگی تزریق شد ولی هنوز با خود حمل می کنم و نظام مدرسه ای در علاقه من موثر بوده است.
متاسفانه نظام مدرسه ای علاقه مندی به کتاب و رفاقت با خواندن و دوستی با دانش را از بین برده است. حتی معلمان هم کتاب نمی خوانند اصلا انگیزه ای برای خواندن ندارند. قطعا بدون خواندن کتاب و فهم فلسفه و خرد نمی توان به تربیت صحیح نایل شد.
امیدوارم آموزش و پرورش برنامه ریزی مناسب داشته و نقش های خود را نمایشی و فرمایشی انجام ندهد.آموزش و پرورش ،جامعه را می سازد و این مهم است و باید به آن توجه داشته باشیم.
* استاد از مصاحبت با جنابعالی می آموزیم و حریص به این مصاحبت و گفت و گوییم . اما مزاحم روز تعطیل شما شدیم و سپاسگزاریم از این بابت که به پرسش های ما پاسخ داده اید.
امیدوارم آموزش و پرورش ما به این بلوغ برسد که از نظرات و نظریات نخبگان اجتماعی و فرهنگی استفاده نماید.
خواهش می کنم . من هم امید وارم مطالبی که بیان شد مفید و مقبول خوانندگان باشد.
صدای معلم، صدای شما
با ارائه نظرات، فرهنگ گفتوگو و تفکر نقادی را نهادینه کنیم.