آیا اصولا برخی از این وظایف و احکامی که خانواده و معلم و آموزش و پرورش و حکومت بر دوش کودکان می گذارند و بر آنها تحمیل می کنند ضد حقوق کودک نیست ؟
به نظر من بدون تعیین تکلیف حقوق کودک هیچ سند سیاست گذاری تربیتی اخلاقی و انسانی نخواهد بود و مبتنی بر واقعیت زندگی کودکان نخواهد بود و به همین علت شکست خواهد خورد. چون به محض این که کودک کمی از دوران بی دفاعی خودش فاصله می گیرد و به حقوق خودش آگاه می شود تمام آن محتواهایی که ما در ذهنش کردیم با آن مبارزه خواهد کرد و دنبال شخصیت جدید آزادانه و انتخاب آگاهانه خودش خواهد رفت. این نقطه ای است که ما داریم شکست می خوریم. این آن نقطه ای است که آموزش و پرورش دارد در آن شکست می خورد و نظام سیاسی دارد شکست می خورد چون از نقطه حقوق کودک شروع نکرده کودکی را دارد پرورش می دهد که به محض این که کودک قدرت انتخاب پیدا می کند همه آن آموخته ها را پاره می کند و همه آن چه را که به او تحمیل کرده ایم دور می ریزد. چون احساس می کند در طول دوره آموزش ، ما حقوق او را ضایع کردیم. آیا آموزش و پرورش حق دارد کودکان را برای کنکور و دانشگاه آماده کند ؟
آیا در هیچ درسی و کتابی در مورد حقوق متقابل کودک و معلم، کودک و خانواده، کودک و مدرسه صحبت شده است ؟ هیچ جا.
من بعید می دانم چیزی ندیدم. اول باید سوالات اساسی را پاسخ بدهیم . آیا اصولا از خواب بیدار کردن کودک در ساعت شش صبح که او را هفت و نیم یا هفت به مدرسه برسانند این ضد حقوق کودک هست یا نیست ؟ اگر هست ما باید نظام آموزشی را جور دیگری سامان دهی کنیم. آیا ارزیابی بچه ها با نمره ضد حقوق کودک هست یا نه ؟
آیا من حق دارم که وزن بچه را اندازه بگیرم ، بگویم بچه ها این بچه باید وزنش پنجاه کیلو باشد ، سی کیلو است چقدر لاغر است ، چقدر ناتوان است ، چقدر ضعیف است. اگر حق ندارم ، آیا حق دارم آیا من مهارت های ذهنی کودک را با نمره اندازه گیری کنم و جلوی بچه ها نمایش بدهم که بچه ها ببینید این هم کلاسی شما و هم شاگردی شما چقدر ناتوان است چقدر ذهنش کند است چقدر کم هوش است.
آیا من حق دارم اصولا نظام ارزیابی نمره ای را در کلاس به کار ببرم ، در آموزش و پرورش به کار ببرم ؟
آیا اعلام علنی نمره کودک سر کلاس مغایر با حقوق او نیست ؟ این نمره یک اطلاع خصوصی است. آیا معلم حق دارد نمره مرا در برابر دیگران بخواند و بعد به من فشار روانی تحمیل کند ؟
برویم به خانه ...
آیا تحمیل اعتقادات بزرگ سالان در خانه و بعد در مدرسه به کودک ضد حقوق او نیست ؟ حق انتخاب او را ضایع نمی کند ؟ او را از مسیر رشد یک شخصیت آزاد انسانی دور نمی کند ؟
آیا حق انتخابی که خدا به او داده است شما با تحمیل اعتقادات خودمان به او نمی گیریم ؟
آیا نشاندن یک کودک برای ساعت ها روی نیمکت های غیر استاندارد غیر ارگونومیک ضد حقوق کودک هست یا نیست ؟ آیا مجبور کردن کودکان برای استفاده از دستشویی هایی که مخصوص بزرگ سالان است ، برای بزرگ سالان ساخته شده ضد حقوق کودک است یا نه ؟
آیا ما حق داریم بچه ها را وارد رقابت کنیم ؟
آیا آموزش و پرورش حق دارد اصلی ترین مکانیزم آموزشی خودش را بر رقابت استوار کند ؟ آیا این با حقوق انسانی و اخلاقی کودکان تعارض ندارد ؟
آیا معلم حق دارد یک نورچشمی را به عنوان شاگرد اول معرفی کند ؟ با معرفی شاگرد اول آیا باعث نمی شود که حقوق کودکان ضایع شود ؟ حقوق بقیه اعضای کلاس ضایع شود؟
آیا آموزش و پرورش حق دارد کودکان را برای کنکور و دانشگاه آماده کند ؟
آیا حق دارد که مفاهیمی که هنوز با سن کودک سازگار نیست را در کتاب ها را به آنها تحمیل کند ؟
آیا آموزش و پرورش حق دارد مفاهیمی که زودتر از سن رشد طبیعی است و با رشد مغزی کودک سازگار نیست و هم آهنگ نیست را به آنها تحمیل کند که باید یاد بگیرند ؟ آیا این باعث نمی شود که یک فشار غیر طبیعی بر ذهن و روان کودک تحمیل شود ؟ تمام انتخاب هایی که با انتخاب آزادانه کودک ناسازگار است ، انتخاب هایی که ما بر آنها تحمیل می کنیم از انتخاب هایی که مربوط به فرهنگ مان است مربوط به خانواده مان است تا انتخاب هایی که مربوط به اعتقاداتمان است ؛ اینها چه جایگاهی در نظام تربیتی کودک دارند ؟
آیا این که ما در نظام تربیتی مان به جای این که امکان به کودک بدهیم برایشان خلق امکان بکنیم، یکسری گزیده برای آنها قرار می دهیم ، گزینه هایی را انتخاب کنند ، آیا این با جنبه وجودی کودک ، با جنبه های وجودی یک انسان ناسازگار نیست ؟
آیا آموزش و پرورش حق دارد با تحمیل فشارهای مختلف ، با تحمیل کودکی که تاب های سنگینی را حمل و نقل کند ، ساعت های زیادی روی نیمکت های غیر استاندارد بنشیند. آیا حق دارد این تحمیل را انجام دهد ؟ چرا به بچه اجازه نمی دهد روی زمین بنشیند ؟ چرا به بچه اجازه نمی دهد بایستد ؟ چرا به بچه اجازه نمی دهد که تشنگی اش را رفع کند ؟ آیا تحمیل اعتقادات بزرگ سالان در خانه و بعد در مدرسه به کودک ضد حقوق او نیست ؟
اگر می خواهد چیزی بخورد، بخورد اگر خوابش گرفت گوشه ای برود و بخوابد. این تحمیل ها با حقوق انسانی کودک سازگار است ؟ از این مثال ها زیاد است و من فهرست بلندی دارم که خلاف حقوق کودک است و نه معلم نه خانواده نه مدرسه نه آموزش و پرورش هیچ توجهی به اینها ندارد . من معتقدم این سند نباید به طور کلی نوشته شود بلکه این سند باید چند سند شود برای سنین مختلف دست کم دو سند برای شش سال اول و شش سال دوم. این دو شش سال دو دنیای متفاوت است. کودکان شش سال اول و کودکان دبیرستان که در دو دنیای متفاوت زندگی می کنند. ما نمی توانیم اهداف و راهبردهای دو سن متفاوت و دو دنیای متفاوت را یکسان بنویسیم و یک سری راهبردها را یکسان تحمیل کنیم. اگر حتی سند کنونی بخواهد اجرا شود به درد شش سال دوم و شش سال متوسطه می خورد نه شش سال اول. حتی برخی از اهدافی که در سند اول نوشته شده اگر واقعا بخواهد برای بچه های دبستان شش سال اول اجرا شود آسیب می زند. بیمارشان می کند. بنابراین اول از همه باید این سند جدا شود ؛ چرا ؟ چون کودک دبستانی هنوز مکانیزم دفاعی و قدرت دفاع ندارد و بسیار آسیب پذیر است. ولی کودک دبیرستانی مکانیزم دفاع دارد، قدرت دفاع دارد و آسیب پذیری او کمتر است بنابراین دست کم این سند سیاست ها و استراتژی هایش برای کودکان دبستانی آسیب ناک است.
به گمان من در ده سال آینده اگر قرار است تحولی رخ بدهد و سندی نوشته شود اول باید از متناسب سازی حوزه فیزیکی نظام آموزش با حقوق کودک شروع کند و بعد برود سراغ سالم سازی محتواها و حوزه معنایی آموزش و پرورش. در حوزه فیزیکی باید از باز کردن پیچ های صندلی ها شروع کند ، از تکی کردن صندلی ها شروع کند ، از ارگونومیک کردن صندلی ها شروع کند ، از سالم سازی توالت ها شروع کند و در حوزه محتوا و غیر فیزیکی هم باید از تحول در محتواها ، از متناسب سازی محتواها با ساختار مغزی و روان شناسی رشد شروع کند. آن چه که ما می آموزیم با روان شناسی رشد کودک سازگار و هماهنگ نیست و فشار بیش از حد ایجاد می کند و استرس بیش از حد وارد می کند و آسیب می زند. نه فقط در حوزه اعتقادات و عقاید می گویم حتی در حوزه ریاضی و علوم و نظایر اینها هم با ساختار روان شناسی رشد کودک هماهنگ نیست. این آن تحولی است که ما باید ده سال آینده را روی آن متمرکز شویم. اینها اولویت های واقعی هستند که برای نوشتن یک سند زمینی برای آموزش و پرورش باید روی آنها تاکید شود. اینها مقدمات حیات طیبه هستند. اگر ما اول زمینه های عادی و روانی یک تربیت سالم را فراهم نکنیم ، حیات طیبه که هیچ ، توسعه که هیچ حتی یک جامعه مرفه هم از این جمعیتی که ما آموزش خواهیم داد در نخواهد آمد.
بنابراین لازم است که ما نگاهمان را عوض کنیم ، چشم هایمان را باید بشوییم وجور دیگری نگاه بکنیم به آموزش و کودکی و به آموزش و پرورش.
امیدوارم سخنم از سر صدق بوده باشد و بر دل شما هم بنشیند و امیدوارم که این نشست ها ، این شوراها و این کمیته ها واقعن برای تحولی در آموزش و پرورش ما ثابت قدم باشند .
پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
ولی مقدمه همه اینکارا لغو تفکیک سازی جنسستی در آموزش و پرورشه
جامعه و اجتماع فقط یه جنس نیست که ما کودکان تک جنیستی آموزش بدیم