من سرچ کردم واژه کودک فقط یک بار در این سند ظاهر شده است و آن هم نوشته ورود کودک به مدرسه . گویی همین که کودک وارد مدرسه شد دیگر دنیای کودکی تمام شده است در حالی که مدرسه آغاز دنیای کودکی است. بنابراین واژه کودک گم است ، مفقود است در سند .
اقتضائات مربوط به دنیای کودکی هم اصلا دیده نشده است. دوران کودکی ، شادی ، بازی ، قصه ، داستان ، مهربانی و تفریح . من این واژه ها را سرچ کردم : واژه شاد. هیچ کلمه شادی در این سند نیست. واژه شادی صفر بار. بازی صفر بار. قصه صفر بار . داستان صفر بار . مهربانی و مهربان صفر بار. تفریح ، موسیقی ، عشق ، دوستی ، دوست ...همه اینها صفر بار آمده است.
دوست دو بار آمده آن هم به عنوان وطن دوست به عنوان وظیفه نه به عنوان یک نیاز، یک حق . واژه هایی مثل رقص که اصلا نیست گویی اصلا رقص در قاموس کودکی نباید وجود داشته باشد در حالی که جامعه سالم و مومن وقتی محقق می شود که کودکش در کودکی بتواند برقصد ، در مدرسه بتواند برقصد وگرنه این کودک وقتی بزرگ می شود آن خلاء را در جامعه وارد می کند و جامعه را به مسئله می کشاند. اگر شما رقص در کودکی را ارضا نکنید ، کودکتان در بزرگسالی جبران خواهد کرد همان چیزی که دارد محقق می شود. بنابراین واژه ها که مرتبط با دنیای کودکی است حتی یک بار هم در این سند تکرار نشده است ، نیامده است. اصلا واژه هایی که مرتبط می شود با مسائل امروز آموزش و پرورش ؛ اینها اصلا در سند نیامده است. مسئله صندلی ، میز ، تخته ، نیمکت ، دستشویی ، توالت ، نظافت ، تنبیه ، خشونت ، مشق ، املا ، انشا ، فقر، فقیر درمانده ، مستند ، تغذیه ، کمبود ، آتش سوزی ، حریق ، سوختگی ، سرما ، گرما ، کفش ، لباس ؛ اینها هیچ ! یک بار هم در سند ظاهر نشده . چنین کلماتی وجود ندارند. چرا لباس یک بار آمده وقتی گفته شده الگوی لباس و پوشش متناسب ؛ فقط یک بار این جا آمده است. آن کلماتی که گفتم هیچ ظهوری در سند ندارند. یعنی اصلا کسانی که سند را نوشتند خبر ندارند که در مدرسه چه خبر است. کلمه ورزش در این سند فقط دو بار ذکر شده است در حالی که اگر سند قرار است اجرا شود ؛ اگر قرار نیست که اجرا بشود که هیچ ؛ اما اگر قرار است که اجرا بشود باید فاصله اش با زمین واقعیت پنج سانتی متر باشد. یعنی بگوییم در ده سال آینده می خواهیم پنج سانتی متر این زمین واقعیت آموزش و پرورش را بهبود بدهیم نه ده متر، نه صد متر. این سند می خواهد آموزش و پرورش را ده ها و صدها کیلومترها از زمین بالا ببرد و در آسمان سیر بدهد خوب نمی تواند ، شکست می خورد.
این سند خیلی بالاتر از واقعیت ما حرکت می کند. نوشتیم و بارها و بارها تکرار کردیم که می خواهیم بچه ها را به حیات طیبه برسانیم. در تعریف حیات طیبه گفتیم : حیات طیبه زندگانی است که این گونه زندگانی مستلزم ارتباط آگاهانه و اختیاری با حقیقت هستی و تشدید رابطه با او در همه شعور فردی و اجتماعی زندگی است که باید بر اساس انتخاب و التزام آگاهانه و آزادانه نظام معیار مناسب با دین سالم باشد. این تعریف حیات طیبه است.
ما وقتی قدرت انتخاب بچه را برای صندلی از او می گیریم یعنی حتی صندلی ها را به زمین پیچ می کنیم که بچه نتواند انتخاب کند . صندلی اش را کمی جا به جا کنیم، کمی از دوستش که دهانش بو می دهد فاصله بگیرد، کمی زاویه صندلی اش را بچرخاند که آفتاب به چشمش نیفتد. ما این قدرت انتخاب را از بچه می گیریم و به او می گوییم که روی صندلی های پیچ شده که روی زمین است بنشیند چه انتخاب آگاهانه آزادانه برای هستی می خواهیم به او بدهیم. وقتی صندلی هایی که ارگونومیک نیست و بچه بعد از پنج دقیقه ، ده دقیقه نشستن روی آنها خسته می شود و کمرش درد می گیرد چه ذهن آزاد می خواهیم به بچه بدهیم تا بتواند به انتخاب های آزادانه بعدی برسد ؟
این فاصله زمین تا آسمان سند تحول است که اصلا متوجه نیست که مسئله امروز کودک ما و نظام آموزشی ما چیست و از کجا باید شروع شود. اگر سندی بخواهد نوشته شود و عمل شود و اجرایی باشد باید از پیچ های روی زمین که صندلی های ما را به زمین پیچ کرده شروع شود. باید از تخته های کف صندلی ها که یک ربع بیشتر قابل تحمل نیست شروع شود نه از آسمان.
این سند به گمان من یک سند فقهی، حقوقی و اخلاقی است نه یک سند سیاست گذاری برای تربیت یک شهروند سالم.
واژگانی مانند آزادی ، رواداری، گفت و گو، شنیدن، دیالوگ، صدق، پرهیز از ریا، پرهیز از دروغ ؛ اینها صفر بار در سند آمده است. یک کلمه از آزادی ، یک کلمه از دیالوگ ، از گفت و گو از شنیدن از صدق هیچ کدام اینها در سند نیست اما چهارده بار کلمه حیات طیبه آمده است. بیست و دو بار کلمه اخلاق و اخلاقی آمده است. چهارده بار کلمه معنوی و معنویت آمده است. یعنی ما یک سند اخلاقی نوشتیم برای این که در ویترین بگذاریم و لذتش را ببریم. این سند یک سند تکلیف محور است نه یک سند حق محور. کلمه حق صفر بار در این سند آمده است. سه بار کلماتی آمده که در آنها حق است مانند حق شناس ، حقیقت محور ، دین حق اسلام که اینها از منظر مسئولیت آمده یعنی کلمه حق شناس یعنی کودک مسئولیت حق شناسی دارد. حقیقت محور باید باشد. اما راجع به حق دانش آموز صفر بار کلمه حق آمده است. اما کلمه مسئولیت در این سند بیست بار آمده است که سیزده بار آن مرتبط با مسئولیت دانش آموز است.
بنابراین سندی که حق در آن صفر بار آمده و مسئولیت بیست بار معلوم است که چه سندی است.
من با این نگاه می خواهم به سند بپردازم که اصل سخن من از منظر کودکی و توسعه که وقتی نگاه می کنیم اصلا این سند سندی نیست که بشود برای امروز آموزش و پرورش اسمش را بگذاریم سند تحول. تمام ساختارهای ما از ساختارهای تربیتی ما از خانواده تا مدرسه تا کلاس تا نظام سیاسی همه برای تربیت کودک از مسیر مسئولیت های کودک بسیج شده اند نه از مسیر حقوق کودکی.
آموزش و پرورش صدها مسئله دارد. صدها مسئله فوری و عاجل دارد و صدها مسئله مهم اما غیر فوری، غیر عاجل. مسائل فوری و عاجلش مثل نیمکت، دستشویی، کاهش استرس، حذف مشق شب و غیره . مسائل مهم و غیر عاجلش مثل تحول روش ها است. از معلم محوری به کودک محوری. از کتاب محوری به گفت و گو محوری. از تکلیف محوری به حق محوری و الی آخر. اما به نظر من وجه مشترک این صدها مسئله عاجل و غیر عاجل در یک چیز به هم می رسند و وجه مشترکشان در یک چیز است و آن مسئله حقوق کودک است. یعنی هم در مسائل عاجل مانند نیمکت و دستشویی و استرس و غیره با حقوق کودک مواجه هستیم هم در مسائل مهم و غیر عاجل همان تحول روش ها و محتواهای آموزشی است که باید با معیار حقوق کودک بازنویسی و متحول شود.
پس مسئله حقوق کودک وجه مشترک همه مسائل آموزش و پرورش می شود. یعنی راهبرد حقوق کودک اصلی ترین مسیری است که ما می توانیم از طریق آن راهبرد به سمت اصلاح ساختارها در هر دو دسته مسائل آموزش و پرورش حرکت کنیم.
در واقع سوال این است آیا در چهل سال گذشته و حتی در صد سال گذشته آیا مسئله حقوق کودک در حوزه آموزش و پرورش اصلا مطرح شده است، مدنظر بوده است؟
من شنیده ام که از برخی بزرگان این حوزه پرسیده شده گفته اند نه ما به یاد نداریم نه در قبل از انقلاب اسلامی و نه در بعد از انقلاب مسئله حقوق کودک در آموزش و پرورش مطرح شده باشد.
متاسفانه نه خانواده نه معلم نه آموزش و پرورش و نه حکومت مسئله شان حقوق کودک نیست و نبوده است ؛ این آن جایی است که ما مسئله اساسی داریم و باید متحولش کنیم. تا این نگاه تکلیف محوری در خانواده و در کلاس و در آموزش و پرورش نسبت به کودک رفع نشود هیچ امیدی نیست که نسلی که از این سیستم تربیتی و آموزشی بیرون می آید نسلی باشد که بتواند کشور را از این فروبستگی بلند کند و نجات بدهد ؛ از این بحران ها عبور کند ،توسعه خلق کند.
حیات طیبه که هیچ حتی بگوییم رفاه خلق کند. بنابراین مسیر عبور به سمت توسعه ، به سمت رفاه ، به سمت تحول ، به سمت حیات طیبه هر چه که بگوییم مسئله حقوق کودک است . تا ما به این مسئله توجه نکنیم و حقوق کودک را به عنوان استراتژی مرکزی قرار ندهیم کودکانی که ما تربیت می کنیم و بزرگ می کنیم در آینده بزرگسالی شان نه برای ملیت احترام قائلند نه برای توسعه کشور احترام قائلند نه مسئله شان بهشت خواهد بود نه مسئله شان حیات طیبه خواهد بود. مسئله شان ؛ درنده خویی، رقابت های مخرب و غیره خواهد بود ؛ چون ما کودک را از مسیر حقوق کودک عبورش ندادیم ، از مسیر مسئولیت عبورش دادیم و آن قدر به او فشار آوردیم که یک کودک معوج بیمار تحویل جامعه می دهیم. این اصلی ترین تحولی است که باید در سند آموزش و پرورش رخ بدهد ، تا این رخ ندهد روش های ما تحول پیدا نخواهد کرد، محتواهای ما تحقق پیدا نخواهد کرد.
وقتی می گویم حقوق کودک، از دو منظر می شود وارد بحث شد. یکی از منظر مبانی نظری حقوق کودک که البته خیلی مهم است. مبانی فلسفی حقوق کودک که البته خیلی مهم است ولی نه در تخصص من است نه الآن موضوع من است.
من امروز مسئله ام حقوق کاربردی ، عملی و عینی کودک در مدرسه است ، در خانه است و در کلاس است. این را باید الآن تحولش بدهیم ، اصلاحش بکنیم. اجازه بدهیم عالمان علوم انسانی و فیلسوفان و حقوقدانان راجع به حقوق کودک بحث خودشان را بکنند ولی مسائلی روی زمین هستند که با یک دید ساده انسانی با یک عقل سلیم انسانی معلوم است که ضد حقوق کودک است ولی نه خانواده نه معلم نه مدرسه نه آموزش و پرورش و نه حکومت به حقوق کودک توجهی ندارند. این جایی است که باید متحول شود. یعنی سوال این است : به یاد نداریم نه در قبل از انقلاب اسلامی و نه در بعد از انقلاب مسئله حقوق کودک در آموزش و پرورش مطرح شده باشد.
آیا جایی در خانواده یا در مدرسه یا در آموزش و پرورش هست که تکلیف حقوق کودک را مشخص کند ؟
حقوق کودک در خانواده ،حقوق کودک در کلاس ، حقوق کودک در مدرسه ؛ اصلا جایی هست که کودک را و خانواده اش را و معلم را و مدرسه را با حقوق کودک آشنا کند؟
تمام ساختارهای ما از ساختارهای تربیتی ما از خانواده تا مدرسه تا کلاس تا نظام سیاسی همه برای تربیت کودک از مسیر مسئولیت های کودک بسیج شده اند نه از مسیر حقوق کودکی.
آیا ما نباید اول حقوق کودک را تعریف کنیم ؟ حقوقش را مشخص کنیم ؟ به خود کودک حقوقش را آموزش بدهیم و بعد در چهارچوب حقوق برنامه ریزی کنیم ،آموزش بدهیم و تربیت کنیم.
ادامه دارد
پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
آقای رنانی فرموده اید که:" این سند به گمان من یک سند فقهی، حقوقی و اخلاقی است نه یک سند سیاست گذاری برای تربیت یک شهروند سالم".
مگر می توان شهروند سالم را از تفقه و حقوق و اخلاق که عناصر اصلی شهروندی و تربیت فردی و اجتماعی است تهی نمود.دیگر اینکه معمولا اسناد به طور قیاس نگارش می شوند نه به صورت استقراء.دیگر اینکه:تمام مسئولیتها و آموزش آن در کودکی و نوجوانی و جوانی و ادوار زندگی به نحوی جزء لایتجزای حقوق هستند .مسئلهء دیگر بحث زمینی یا آسمانی بار آوردن کودک نیست .چرا که زمینی که بدون آسمان باشد زمین نیست و بالعکس.شما مبحث جسم بدون روان را نمی توانید در نظر بگیرید.حق جسمانی زیستی اما فاقد حق زیستن بدون پرورش روان معنا ندارد.بدون تفقه و آشنایی با حقوق 4 گانه خالق-خود- دیگران-طبیعت و همچنین بدون اخلاق فردی و اجتماعی معنا و مفهوم ندارد.متعینات و پراگماتیسم اندیشگی در تربیت انسان صرفا یک وجه است.