مچکرم از آقای دکتر محمود امانی دبیر کل شورای عالی آموزش و پرورش که این جانب را برای حضور در این جلسه دعوت کردند و پوزش می خواهم از این بابت که در همان ساعت این نشست من کلاس دارم و کلاس آنلاین دارم ؛ توفیق حضور در جلسه را به صورت حضوری و آنلاین نخواهم داشت .
اما به درخواست دوستان یک فایل صوتی که حاوی اجمال نظرات من در این حوزه یعنی سند تحول هست را خدمت شما ارسال می کنم و اصلی ترین نکات و دغدغه هایم را در مورد سند تحول عرض می کنم و امیدوارم که از مسیر صدق و سلامت در این اظهار نظردور نشوم و بتوانم کمکی کنم به بهبود فرآیندی که برای اصلاح سند تحول شکل گرفته است .
البته این نگرانی را داشتم این دعوت و این حضور گرچه حضور واقعی نبوده و آنلاین هم نیست و فایل صوتی می فرستم اما مشارکت در این گفت و گو و هم اندیشی صوری نباشد و این دغدغه را داشتم .
دعوت شدگان نقش زینت المجالس را نداشته باشند و انصافا و قطعا هدف این باشد که تحول ، تغییری و اصلاحی هم در سند تحول بنیادین آموزش و پرورش رخ بدهد و هم در سیاست ها .
در هر صورت من با کمال ناامیدی از این که به نکات ما توجه شود اما از باب وظیفه و این که از هیچ فرصتی نباید برای اصلاح امور کشور دریغ کنیم به صورت غیرحضوری در نشست شما شرکت می کنم و نکاتی را می گویم .
البته سند حاوی نکات مثبت بسیاری است . می شود روی آن ها دست گذاشت اما مثل نکاتی که در بیانیه ارزش ها هستند که نکات ارزشمندی هم هستند اما فعلا قرار بر این نیست که روی بن بند سند صحبت کنیم یا روی نکات مثبت سند صحبت کنیم .
قرار بر این است که این سند نقد شود و ببینیم اگر قرار است سند بعد از ده سال اصلاح شود به چه نکات اصلی باید توجه شود .
بنابراین من روح نگاهم با « نگاه نقد » است و در واقع با این رویکرد به مساله می پردازم .
و البته آگاهانه و عامدانه در این چند دقیقه ای که نظراتم را عرض می کنم بی پرده صحبت خواهم کرد به این امید که اگر این شورا جدی است ، بگذاریم با حرف جدی شروع کنیم و جدی ادامه دهیم و اگر هم نوعی تعارف و تزیینی است و جدی نیست با حرف جدی باعث شویم که دیگر دعوت نشویم و وقت خودمان و عزیزان مان را ضایع نکنیم .
من با این استدلال سخنم را شروع می کنم و با یک نگاه نقدی جدی به کلیت سند بحث را جلو می برم .
سند را از زوایای مختلف می شود نقد و تحلیل کرد. من از یک یعنی زاویه کودکی و توسعه به سند نگاه کنم و اصلی ترین خلاء و مشکل را در سند واکاوی کنم که به گمان من اگر این نگاه تغییر کند و به این مسئله توجه شود خیلی از مسائل سند رفع خواهد شد و حل و فصل خواهد شد.
بنابراین من با نگاه کودکی و توسعه از بین ده ها مسئله ای که در حوزه کودکی و توسعه می شود به آن پرداخت به یکی دو مسئله اصلی نگاه می کنم و اشاره می کنم و البته اگر فرصت های دیگری بود و اجازه داده شد و درخواست شد که در جلسات دیگری هم شرکت کنیم البته از زوایای دیگر هم صحبت می کنم و نگاه خواهم کرد.
اما این نخستین جلسه را به عنوان اولین و آخرین جلسه ای که دعوت می شوم می خواهم اجازه بگیرم که بی پرده صحبت کنم و بی پرده نقد سند را در خدمت شما داشته باشم. در تدوین این سند چشم انداز هیچ معلمی حضور نداشته.
من یک معلم اقتصاد هستم و از روی اتفاق به حوزه تربیت کشیده شدم.
وقتی من متوجه شدم که گیر توسعه ما ، مسئله اصلی توسعه ما در حوزه تربیت است و این که ما در امر تربیت و آموزش انسان ها در کشورمان ناتوان هستیم و انسان هایی ناتوان تربیت می کنیم و بخش اعظم مهارت هایی که برای ساخت یک جامعه سالم و خلاق و آرام و توسعه آفرین لازم است و آن مهارت ها را به آن انسان هایی که تربیت می کنیم نمی دهیم و کمک شان نمی کنیم که کسب بکنند ؛ مسئله را در اینجا می بینم یعنی انسان هایی که مهارت یک گفت و گوی ساده را ندارند یا یک نقد ساده اخلاقی و عقلانی را بلد نیستند.
با این نگاه بود که من به حوزه آموزش و پرورش کشیده شدم و این بحث را به مباحث توسعه مرتبط کردم. بنابراین نه قصد دارم و نه توانایی این را دارم که حرف های تخصصی در حوزه آموزش و تربیت بزنم اما چند نکته اصلی را از افق توسعه و با نگاه توسعه خدمت دوستان عرض می کنم. مشخصا درباره سند عرض می کنم. وقتی به اهداف کلان سند تحول آموزش و پرورش نگاه می کنیم می بینیم که ده ها هدف سنگین این جهانی و آن جهانی در کنار هم به عنوان اهداف سند آورده اند یعنی تمام چیزهای خوب و خواستنی و مطلوب را مرتبط با این دنیای ما و آن دنیای ما در سند آوردند. حتی اهدافی آمده که اصولا قابل اندازه گیری نیست و نکته مهمش این است که اهداف متعدد و زیادی دارد که دوستان متفتن هستند اهداف زیاد به معنی بی هدفی است ، به معنی عدم امکان تحقق آن اهداف است.
ما در جهان محدودیت ها زندگی می کنیم و اهداف زیاد به معنی عدم توجه به محدودیت هاست و بنابراین وقتی به محدودیت ها توجه نکنیم سند ما آرمانی و خیالی می شود پس قابل تحقق نخواهد بود.
اهداف نه تنها زیاد هسیتند ، نه تنها آرمانی هستند حتی در یک جاهایی متعارض هم هستند. یعنی ما نمی توانیم هم زمان هم انسانی را تربیت کنیم که قدرت انتخاب به آن بدهیم و در عین حال انسانی را تربیت کنیم که تشویقش کنیم که در یک حوزه هایی به سمت تقلید حرکت کند و نظایر این تعارضات.
به گمان من ، نویسندگان سند تحول آموزش و پرورش در همان فضایی سند را نگاشته اند که نویسندگان سند چشم انداز بیست ساله کشور آن سند را نگاشتند. یعنی همه اهداف خوب را در کنار هم ردیف کرده اند بدون این که به اقتضائات واقعی و امکانات واقعی ما نگاه کرده باشند. یا بدون این که ما می توانیم آن را با آن اقتضائات یا آن نیازها هماهنگ کنیم. هم اینان که این سند تحول را نوشتند و هم آنان که آن سند چشم انداز را نوشتند در فضا حرکت کردند نه روی زمین . روی ابرهای آرزومندی حرکت کردند. حدیث آرزومندی گفتند. منویات دلشان را نگاشتند نه واقعیات یک جامعه ای که با هزاران مسئله روبه رو است.
به گمان من نگارندگان هیچ کاری به واقعیت زمین تربیت و زمین آموزش و پرورش ایران نداشتند.
در فضای فراوانی اندیشه کرده اند نه در دنیای محدودیت ها. در دنیایی که خلاء فرهنگی وجود دارد و گویی که هیچ ساختار فرهنگی نیست و حالا ما می خواهیم یک ساختمان تازه فرهنگی و تربیتی بسازیم. واقعیت های دنیای فرهنگی را ملاحظه نکرده اند. گویی که یک مهندسی می خواهد بر روی یک زمین آماده ساخته نشده ای که همه چیز هم مهیا است یک ساختمان فرهنگی تر و تمیزی بنا کند در حالی که زمین واقعیت ، زمین شسته و رفته ای ندارد.
در بیشتر جاهای سند وقتی نگاه می کنیم گویی مسئله نویسندگان آسمان بوده نه زمین. البته خوب است که مسئله فرد آسمان باشد و تلاش کند خودش را از زمین بربکشد و بالا ببرد اما مسئله سیاست گذار باید زمین باشد نه آسمان. سیاست گذاری که مسئله اش آسمان باشد زمین را به ریسمان تبدیل خواهد کرد ، رشته رشته خواهد کرد و انسجام زمین را از دست می دهد. البته سیاست گذاری که مسئله اش زمین باشد زمینه را برای آسمان هم آماده می کند ولی سیاست گذاری که از آسمان شروع کند زمین را هم از بین می برد.
سند تحول آموزش و پرورش سند آسمانی است نه یک سند زمینی . سندی است که در خلاء نوشته شده و گویی نویسندگانش هیچ خبری از مدرسه و کلاس نداشتند. احتمالا تجربه شان از مدرسه و کلاس همان تجربه دوران کودکی شان بوده که مدرسه می رفتند.
من پرسیدم و شنیدم که در تدوین این سند چشم انداز هیچ معلمی حضور نداشته. هیچ فردی که کف مدرسه خاک خورده باشد حضور نداشته است ؛ همه از متخصصین دانشگاهی یا سیاست گذاران ارشدی بودند که هیچ بویی از گرد و خاک مدرسه به مشامشان نرسیده است و حتی شنیدم که هیچ پدر و مادری که در همان زمان درگیر مسئله آموزش و پرورش بچه شان بوده باشند در تدوین فرایند سند حضور نداشتند بنابراین سند را یک سری دانشگاهی یا سیاست گذار غیر معلم و یا غیر حاضر در صحن مدرسه نوشتند و به همین خاطر احساسم این است که نویسندگان هیچ شناخت درستی از مسائل زمینی و امروز آموزش و پرورش نداشتند و احساسم این است که احساس آنها این بوده که برای دنیای بزرگسالان دارند سند می نویسند نه برای دنیای کودکان. دقت کنید برای دنیای بزرگسالان سند نوشته شده نه برای دنیای کودکان. ما در جهان محدودیت ها زندگی می کنیم و اهداف زیاد به معنی عدم توجه به محدودیت هاست و بنابراین وقتی به محدودیت ها توجه نکنیم سند ما آرمانی و خیالی می شود پس قابل تحقق نخواهد بود.
من سرچ کردم واژه کودک فقط یک بار در این سند ظاهر شده است و آن هم نوشته ورود کودک به مدرسه . گویی همین که کودک وارد مدرسه شد دیگر دنیای کودکی تمام شده است در حالی که مدرسه آغاز دنیای کودکی است. بنابراین واژه کودک گم است ، مفقود است در سند .
اقتضائات مربوط به دنیای کودکی هم اصلا دیده نشده است. دوران کودکی ، شادی ، بازی ، قصه ، داستان ، مهربانی و تفریح . من این واژه ها را سرچ کردم : واژه شاد. هیچ کلمه شادی در این سند نیست. واژه شادی صفر بار. بازی صفر بار. قصه صفر بار . داستان صفر بار . مهربانی و مهربان صفر بار. تفریح ، موسیقی ، عشق ، دوستی ، دوست ...همه اینها صفر بار آمده است.
دوست دو بار آمده آن هم به عنوان وطن دوست به عنوان وظیفه نه به عنوان یک نیاز، یک حق . واژه هایی مثل رقص که اصلا نیست گویی اصلا رقص در قاموس کودکی نباید وجود داشته باشد در حالی که جامعه سالم و مومن وقتی محقق می شود که کودکش در کودکی بتواند برقصد ، در مدرسه بتواند برقصد وگرنه این کودک وقتی بزرگ می شود آن خلاء را در جامعه وارد می کند و جامعه را به مسئله می کشاند. اگر شما رقص در کودکی را ارضا نکنید ، کودکتان در بزرگسالی جبران خواهد کرد همان چیزی که دارد محقق می شود. بنابراین واژه ها که مرتبط با دنیای کودکی است حتی یک بار هم در این سند تکرار نشده است ، نیامده است. اصلا واژه هایی که مرتبط می شود با مسائل امروز آموزش و پرورش ؛ اینها اصلا در سند نیامده است. مسئله صندلی ، میز ، تخته ، نیمکت ، دستشویی ، توالت ، نظافت ، تنبیه ، خشونت ، مشق ، املا ، انشا ، فقر، فقیر درمانده ، مستند ، تغذیه ، کمبود ، آتش سوزی ، حریق ، سوختگی ، سرما ، گرما ، کفش ، لباس ؛ اینها هیچ ! یک بار هم در سند ظاهر نشده . چنین کلماتی وجود ندارند. چرا لباس یک بار آمده وقتی گفته شده الگوی لباس و پوشش متناسب ؛ فقط یک بار این جا آمده است. آن کلماتی که گفتم هیچ ظهوری در سند ندارند. یعنی اصلا کسانی که سند را نوشتند خبر ندارند که در مدرسه چه خبر است. کلمه ورزش در این سند فقط دو بار ذکر شده است در حالی که اگر سند قرار است اجرا شود ؛ اگر قرار نیست که اجرا بشود که هیچ ؛ اما اگر قرار است که اجرا بشود باید فاصله اش با زمین واقعیت پنج سانتی متر باشد. یعنی بگوییم در ده سال آینده می خواهیم پنج سانتی متر این زمین واقعیت آموزش و پرورش را بهبود بدهیم نه ده متر، نه صد متر. این سند می خواهد آموزش و پرورش را ده ها و صدها کیلومترها از زمین بالا ببرد و در آسمان سیر بدهد خوب نمی تواند ، شکست می خورد.
ادامه دارد
پیاده سازی : زهرا قاسم پور دیزجی
نظرات بینندگان
می گردد. سندی هذیانی و کابوس وار که در اوهام سیر می کند و شطحیات می بافد.
به نظر ایشان با توسل به پرداختن به موضعات حاشیه ای مانند بسامد لغات و واژها در سند عمدا از پرداختن به موضوعات مهم تر و اشکالاتی که سند داره و خودشان هم بهتر می دانند طفره رفته اند. به خاظر مصلحت و مانده در حلقه حرف دلشان را نزده اند و الا خیلی خوب می دانند اشکال سند در کجاست. اگر اشکالاتشو را شفاف بگه دیگه دعوتش نمی کنند به این جور محافل. اگرچه خودش اول بحث اشاره کرده به این موضوع. اما کم فروشی کرده نگفته و ...