گروه گزارش/
پرتال اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران در پاسخ به یک مطلب در روزنامه " تیرنگ " جوابیه ای منتشر کرده است . ( این جا )
عنوان یادداشت در این روزنامه عبارت از : " آمار معلمین معتاد چشمگیر است/ هیچ رمقی برای آموزش و پرورش نمانده " می باشد . ( این جا )
اداره کل آموزش و پرورش مازندران در حالی این روزنامه را تهدید به شکایت و پی گیری حقوقی کرده است که این روزنامه در پایان چنین آورده است :
« نکته: انتشار این مطلب در تیرنگ به معنای تایید آن نمی باشد و صرفا در راستای اطلاع رسانی و پیگیری بوده است. انتظار می رود آموزش و پرورش استان به مساله (حتی در صورت کذب بودن تمامی موارد) ورود و اقدامات لازم را اتحاذ کند. »
این اداره کل در جوابیه خود حدود نیمی از محتوای آن را به معلمان ، جایگاه آنان و تلاش های آنان در فضای مجازی و شبکه شاد و... معطوف کرده است .
نخستین پرسش « صدای معلم » آن است که بیان این مسائل چه ارتباطی با محتوای یادداشت روزنامه دارد ؟
معلمان در راستای وظایف شغلی و سازمانی خویش به وظایف خود عمل کرده اند . آیا مسئولان این اداره کل که خود را پشت سر " معلمان " و زحمات آنان مخفی می کنند ، نیز به همان اندازه همراه و پی گیر بوده اند ؟
« صدای معلم » در آخرین گزارش خود در مورد عملکرد اداره کل آموزش و پرورش مازندران چنین نوشت : ( این جا )
پیش از آن که وارد نقد سخنان این مسئول آموزش و پرورش شویم ؛ « صدای معلم » این پرسش اساسی را مطرح می کند که با توجه به سمت اداری این مقام مسئول ، چه نسبتی می توان میان مسائل مالی و پشتیبانی آموزش و پرورش و مقوله مهم " پژوهش " پیدا کرد ؟
پرسش این است که آیا اصولا در ادبیات مدیریتی مسئولان آموزش و پرورش این اصول جایی دارند و یا امور بر اساس " روزمرگی " اجرا می شوند ؟
معنای " برنامه ریزی های متعارف " چیست و تفاوت آن با روزمرگی چیست ؟
شاخص های مهم مدیریت اثربخش و کارا در زمان پیش از کرونا و پس از آن در این اداره کل چه تغییری داشته اند ؟
از تعطیلی مدارس به دلیل شیوع کرونا ، حدود 8 ماه می گذرد .
دستاورد عملکرد مدیریتی اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران علی رغم تاکید وزیر آموزش و پرورش بر اولویت داشتن " آموزش حضوری " ؛ حضور 14 درصدی دانش آموزان در مدارس بوده است .
آیا معنای « مدیریت بحران » این است که بر خلاف تجارب جهانی دانش آموزان از آموزش حضوری محروم باشند و سلامت روان و پرورش مهارت های زندگی آنان به حاشیه برود و یا تعطیل شود ؟
اقدامات آن اداره کل در زمینه " بهداشت مدارس " چه بوده است ؟
آیا اگر اقدامات انجام شده در این زمینه کافی بود اعتماد بیشتری برای ترغیب حضور دانش آموزان در مدرسه ایجا نمی شد ؟
به نظر می رسد ساده ترین ، راحت ترین و کوتاه ترین راه برای مدیریت بحران در جامعه ما همان تعطیلی مدارس باشد . » پیش تر و در جریان شکایت وزیر آموزش و پرورش از یک کانال تلگرامی ؛ « صدای معلم » به کرات از اقدام ایشان در زیر پاگذاشتن دستور العمل وزارتی مبنی بر " ممنوعیت شکایت از رسانه ها توسط مدیران و مقامات وزارت آموزش و پرورش " انتقاد کرد .
اداره کل آموزش و پرورش استان مازندران در بخشی از جوابیه خود آورده است :
« نخست اینکه چنین تحرکات کور و بی مبنایی در پوشش تحلیل رسانه ای، بر مبنای کدام آمار رسمی و تایید شده تکیه دارد و این رسانه از کدام مرجع قانونی به چنین سندی دست یافت که "آمار معلمان معتاد در مازندران چشم گیر است" ؟ رسانه مورد نظر این آمار را از کجا دریافت کرد و مرجع رسمی که چنین آماری را در دست دارد چرا پیش از همه این آمار را به اداره کل آموزش و پرورش مازندران نداد و چرا این گونه خوراک تبلیغاتی برای معاندان فراهم می کنید و ساده انگارانه گل به خودی می زنید؟ انگیزه شما چیست؟ »
« آیا ما به عنوان مسلمان و شیعه علوی که بر آبروی مومن تاکید ویژه دارند، مجاز هستیم با انگیزه های سیاسی و مطامع حقیر دنیایی، اخلاق را زیرپا گذاشته و درخصوص معلمان یا هر صنف دیگری اینگونه بی محابا و بی تقوا ادعای باطل کنیم؟ »
پرسش « صدای معلم » از آن اداره کل آن است که آیا در آن استان " معلم معتادی " رصد شده است ؟
اگر آن اداره کل آمار مشخص و قطعی در این زمینه دارد چرا آن را به افکار عمومی اعلام نمی کند ؟
آیا مطابق " قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات " ( این جا ) هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را ندارد ؟
آیا در این زمینه آن اداره کل به وظیفه خود عمل کرده است و با افکار عمومی صادق بوده است که دیگران را متهم به نداشتن صداقت می کند ؟
آیا دانستن جزء " حقوق شهروندی " نیست ؟ معلمان در راستای وظایف شغلی و سازمانی خویش به وظایف خود عمل کرده اند . آیا مسئولان این اداره کل که خود را پشت سر " معلمان " و زحمات آنان مخفی می کنند ، نیز به همان اندازه همراه و پی گیر بوده اند ؟
آیا اگر هر رسانه و هر شهروندی انتقادی از عملکرد ما بیان کند باید سریع به دنبال " انگیزه " و " نیت " منتقد برآییم ؟
آیا اگر رسانه ای با ادبیات همسان ایدئولوژیک و سیاسی انتقاد کند ؛ از نظر این اداره کل ، گل به خودی زده است ؟
آیا این مسئولان با الفبای رسانه و سواد رسانه ای آشنایی دارند ؟
کجای این حرف ها منطقی ، مستدل و مستند هستند ؟
آیا اگر شهروندی انتقاد کند و ما خوشمان نیاید باید سریع به او برچسب " سیاه نمایی " زد ؟
آیا شهروندان دیگر ایرانی با دین و آیین دیگر حق انتقاد و اعتراض ندارند ؟ کجای این گزاره ها با قانون اساسی و منشور حقوق شهروندی مطابقت دارد ؟
آیا اداره کل آموزش و پرورش مازندران به انتقادات شفاف و شناسنامه دار پاسخ گو می باشد که به دنبال اطلاع از هویت " نویسنده منتقد " می گردد ؟
آیا وظیفه روابط عمومی فقط بوق کردن اقداماتی است که وظایف ذاتی مدیران و مقامات است و منتی بر دیگران نباید گذاشت ؟
قطعا دانش و سواد رسانه ای ایجاب می کند که پروتکل ها و اخلاق رسانه ای در بیان مطالب و فرایند انتقاد رعایت شوند اما این نوع پاسخ دادن به رسانه به هیچ وجه در شان یک دستگاه فرهنگی که ادعای مدافع بودن معلمان و فرهنگ را دارد نیست .
پیش تر و در جریان شکایت وزیر آموزش و پرورش از یک کانال تلگرامی ؛ « صدای معلم » به کرات از اقدام ایشان در زیر پاگذاشتن دستور العمل وزارتی مبنی بر " ممنوعیت شکایت از رسانه ها توسط مدیران و مقامات وزارت آموزش و پرورش " انتقاد کرد .
آیا بهتر نیست نگران اجرای " قانون " و زیر پاگذاشته شدن آن باشیم ؟
پایان گزارش/
نظرات بینندگان
برخی از خطاها اگر از لحاظ آمار چشمگیر هم نباشد از لحاظ محتوا چشمگیر است مثلا مثل معتاد بودن یک معلم یا هوسران بودن یک متخصص پزشکی
و اینکه معلم چه درسی باشد یا متخصص پزشکی چه چیزی یا گروهی
اعتیاد برای معلم تربیتی چشمگیرتر از یک معلم ریاضیست و ...
نقد کن ای دل ولی از فحش دلدارت منال
منتقد گر بی سواد افتد تحمل بایدش